سلام من یه پدرو مادر دارم که کاملا اخلاقای اینجوری دارن هر کاری من و خواهرم میکنیم ایراد میگیرن همش میگن رفتارای شما غلطه ما هم که چیزی بهشون نمیتونیم بگیم چون بحث خیر ندیدن ما رو میکشن وسط
من با شوهرم هشت سال اختلاف سنی داریم شوهرم خیلی پول پرسته همش دوست داره هرچی دارمو ازم بگیره و مثل یه برده ذره ذره بهم جیره بده خسته شدم از رفتاراش همه زندگیم با تصمیمی که خودش میگیره پیش میره با من مشورت میکنه ولی باز کار خودشو میکنه ثبات اخلاقی نداره وقتی عصبی میشه منو کتک میزنه حتی گاهی به خودکوشی فکر میکنم همش کارم شده گریه کردن توروخدا بگین چیکار کنم رفتاراش غیر قابل قبوله من تحصیل کرده ام ولی همسرم پنج کلاس بیشتر درس نخونده و اینم بگم خیلی مطیع خانوادشه
خودتون و کنترل کنید و اروم باشید با استرس هیچ کاری نمیتونید بکنید شما اشتباهات زیادی داشتین ولی الان باید همه چیز و درست کنید راههای زیادی هست خودکشی راه نیست یه بی راهه ست شما در مرحله اول باید سعی کنید به یک مشاور خیلی قوی مراجعه کنید هر جور شده برای نجات زندگیتون باید برید. به کامنت و راهنمایی های دیگران زیاد گوش ندید فقط مشاور یا روانشناس میتونه کمکتون کنه چون درسش و خونده و بلده راهکار بده در مرحله دوم روی خودتون کار کنید ذهنتون و اروم کنید و استرس و دور کنید ورزش کنید و لذت ببرید حتی اگه در منزل بودین و جایی نرفتین با چند حرکت کششی و نفس های عمیق و مطالعه کردن و کارهای هنری درست کردن و ... ارامشتون و بدست بیارید طبق راهکارهای مشاور پیش برین و زندگی رو درست کنید راههایی مثل طلاق و جدایی و ... همیشه هست ولی هیچوقت هیچوقت به خودکشی فکر نکنید چون فقط خودتون حروم میشین و از بین میرین . اگه تحصیل کرده هستین و شوهرتون سواد زیادی نداره و با توجه به اینکه شما یک برگ برنده دارید که سیاست زنانه ست با کمی تلاش و راهنمایی مشاور راحت میتونید این زندگی رو تو مشتتون بگیرید.
تبسم
۱۴:۳۸ ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۹
عزیزم درکت میکنم منم یه شوهری دارم همینجوره زندگی برام جهنم کرده یه بچه دارم به خاطر اون دارم تحمل میکنم و راه حل پیدا میکنم خیلی خیلی سخته زندگی با این افراد هر روز برا آدم اندازه 1ماه میگذره استرس بی قراری ترس نامیدی به اینده دارم کم کم میشم مثل خودش *ولی خودمون باید بداد خودمون برسیم با مشاوره صحیح*
یوسف
۰۰:۴۸ ۲۵ اسفند ۱۳۹۷
تشکر از دکتر رحمتی بابت مطالب عالی که فرمودند
اما بنده فرزند اخر خانواده ای سنتی هستم که بشدت از رفتار پدر و برادران و یکی از خواهرانم در عذاب هستم. اوائل خیلی بیصبری میکردم و عصبی میشدم ولی میدیدم این کررو بدتر میکنه و احساس حقارت و کوچکی بیشتری میکنم تا اینکه ارام ارام متوجه شدم راه حل موقت در صبوری و راه حل اصلی در دوری و دوستی هستش یعنی مستقل شدن و کم کردن رفت و امد ها.
اولا کسی که همچین رفتاری با تو داره دوستت نیست. سعی کن از این‌گونه افراد دوری کنی، در برابر رفتاراش فقط سکوت کن و بی محلی. بالاخره خودش خسته میشه. دیگران رفتار شایسته تو رو می‌بینند و ملاک قضاوتشون حرف دیگران نیست.
اسما
۲۳:۴۹ ۱۵ بهمن ۱۳۹۷
سلام. متاسفانه من با ی همچین آدمی سالهاست زندگی میکنم خیلی زجر آوره که همه کار براش کردی و بازم توبه نمیکنیو ذاتت نمیذاره بد باشی ... هرروز بیشتر از قبل پیشش تحقیر میشی و عذاب میکشی... تو بدترین شرایطی که آدمو رها کرده انتظارات غیرمعقول داره... واقعا هنگ کردم من یکی...
من یک خواهر بزرگ تر دارم خیلی رو مخه اصلا رفتارش یک مدل بدی هرچی ازش خواستم انجام نمیده از دستش خسته شدم آدم غیر قابل تحملی میگم بریم بیرون نه میگم بریم بازار نه هرچی بگم میگه نه
تو پیاما همه از بزرگتراشون نالیدن...
هیچکی درد منو نمیفهمه وقتی یه خواهر کوچیکتر گستاخ داشته باشی و جلو همه بی ادبی کنه و توکارات دخالت کنه و ب هزار و یک روش رو مخت باشه و آزارت بده...
کارش حسودی و مردم آزاریه...
مدام خودشو با من مقایسه میکنه اون قط یازده ساله ست و من بیست یک ساله...
ولی تحمل رفتارش غیرممکن هست...
عادم چطور میتونه مقابل یه بچه زبون نفهم همزمان هم صبور باشه و هم خوددار... هیچ جاراه حلی واس این مورد ندیدم!
واقعا دیگه خسته شدم تو کانون خانواده تنها چیزی ک حس نمیکنم امنیت و آسایشه... خدا نصیب گرگ بیابون نکنه همچین موجود دورو و آب زیرکاهی
همه اینجا نوشتن که چقدر آدمای غیر قابل تحمل تو زندگیشون دارند چقدر از دست حرفاشون ناراحت میشن امیدوارم اینو بخونین من دختری 21 ساله هستم که فرزند آخر خانواده ای پرجمعیت محسوب میشم اختلاف سنیم با برادر کوچیکم ده ساله پس میتونین درکم کنین که چقدر تفاوته سنی داریم اینا حالا به کنار ولی من از اول بچیگیم همیشه یا درگیر مشکلات خانوادم خواهر برادرام بودم یا تنها بودم هیچ کس هیچ وقت نشد دنباله نقطه ضعفام باشه و به روم بیاره هیچ وقت کسی در موردم حسادت کنه یا برام بد بخواد آزاد آزاد بودم از همه نظر انگار که کلا توی این دنیا وجود نداری حالا کدوم به نظرتون غیر قابل تحمله سرکوفتای خانواده یا اینکه خانوادت کلا فراموشت کرده باشن؟
عزیز دل تو خوشی زده زیر دلت... کلبه ی آرامش و تنهایی تو بیا با منی عوض کن ک فقط دوتا خواهریم ... با ده سال اختلاف سن.. کوچیکه یازده سالشه و منم بیست یک...
رسما غیرقابل تحمل و مردم آزاره.. هرچقد ازون زبون کوچیکش برمیاد بهم توهین میکنه و منم ب حکم بزرگتری یا باید ساکت بشم یا اگ باهاش دهن ب دهن بشم محکومم و خودمو کوچیک کردم...
پس شکر گذار موقعیتت باش و از آرامشی ک داری لذت ببر ... بموقعش هم از مهر و محبت پدرمادرت بهره ببر و نگران این نباش ک نادیده میگیرنت
بهارناصری
۰۷:۵۵ ۰۸ آذر ۱۳۹۷
سلام.داداش من وبداخلاق ترین وبدبین ترین آدم روی این زمینه.فک میکنه اون سلطانه ومن وخواهرامم باید کارهاشو .ازبچگی همیشه ماهاروکتک میزنه سرچیزای الکی.ازش متنفرم.نمیذاره برم خونه دوستم،درحالی که دوستم همیشه میومد.اماسه ساله که دوستمم نمیاد،خدایادارم دیوونه میشم.همش بهم دستور میده وزورمیگه
من یه فامیل شوهر دارم که دختره نوجوانه خیلی بی ادبه با من که دو برابر اون سن دارم یه جوری صحبت میکنه انگار مادر بزرگ غرغروعه خیلی رفتاراش تحت تاثیر مادرشه و دقیقا از اون الگو گرفته من نگران خودشم چون تو این سن اینطوری شده بزرگتر شه دیگه هیشکی نمیتونه جمعش کنه هروقت که میبینمش دوس دارم اخرین بار باشه که میبینمش
مقصر اصلی پدر و مادر این آدم ها هستند که به موقع با آنها برخورد نکرده اند و نمیکنند. انگار خوششون هم میاد از دور نگاه کنند و تحلیل کنند این وضعیتهارو. بهترین و کارآمدترین روشی که کار میکنه اول صبر بعد روشون وایسادنه! آنهم با جدیت تمام! اینطوری شخصیت خودتون هم کاملتر میشه! من یک خواهر داشتم از خودم بزرگتر که انگار نوکر گیر آورده بود. ولی جلوش وایسادم و کلا همه چیز تغییر کرد. ولی وایسادم ها! عتی به من فحش داد همون فحشو بهش دادم!
سلام خواهر شوهرای خواهر من خیلی آدمای حسودین بخصوص کوچیکه که قدش کوتاهه و خیلیم حسوده هم من و هم خواهرم خیلی از دستشون عصبی هستیم .. دوماد خیلی خوبی داریم ولی اونم شده مطیع خواهراش
از نظر مالی طبقه اجتماعیمون باهم فرق داره اونا خیلی پایین ترن و برای همین همیشه به تیپ و لباس من و خواهرم حسودی میکنن..اصلا چشم دیدن کسی که از اونا بالاتر باشه رو ندارن مثلا کوچیکه همیشه عین عقده ای ها لباسای بدن نما و جیغ میپوشه موهاشو بیرون میریزه لنز خاکستری میزاره فک میکنه خیلی قشنگ تر از همه شده واقعا بیماری دارن حسودیشون به همه چیز بد تر منو عصبی میکنه خانوادمون خیلی باهم رفت و آمد داره همش میخوام یه چیز بشه یه روز ضایع کنمش که پاشو از کفش من بشه بیرون ولی نمیدومم چیکار راهنمای کنین؟؟؟؟؟؟!!!!
سلام عزیزم وقتی میان خونه ی شما اصلا بهش محل نذار ووقتی هم بیرون رفتین بگو توخجالت نمیکشی این لباس های تنگ و می پوشی اینو گه گفتی اونم عصبی میشه و هرچی از دهنش اومد برون بهت میگه توهم یکم مکث بکن.
بعد به حرفاش فکرکن وبادقت جواب بده اونوقته که حالش جامیاد
...
۱۳:۱۵ ۳۱ مرداد ۱۳۹۷
من یه داداش دارم اگر با صبر ترین آدم بیاد پیشش چنان عصبانی میشه که خودشو از برج میلاد پرت می کنه.
آدم مزخرفیه.
سلام مادر من واقعا آدم غیر قابل تحملیه دیگه ازش خسته شدم واقعا انگار من از بخت بد روزگار فعلا مجبورم باهاش تو خونه پدریم زندگی کنم باهمه خوبه جزمن هرچقدر بهش محبت کردم انگار نه انگار با همه دخترای هم سنو سال من خیلی خوبه انگار با بچه من پدرکشتگی داره دیگه بریدم ترو خدا ۱راهکاری به من بدید ممنون میشم
بابای منم اینجوریاست. ضمنا من و یازده سال پیش از خونه بیرون کرد. اگه خالم بهم پناه نمیداد یا باید تن به ازدواج بد میدادم یا توی خیابون ویلون میشدم
زهرا
۱۶:۴۲ ۱۵ مرداد ۱۳۹۷
من هم یک عمه غیرقابل تحمل دارم.برخلاف عمه های دیگه م ..ولی هر چی سعی میکنم در ارتباط باهاش خودمو کنترل کنم نمیتونم و عصبی میشم...خدا صبر رفتار معقول کردن با این افراد رو به همه ما ببخشه...
من یه برادر دارم همه چی رو به نفع خودش و به ضرر من تعبیر می کنه.من هر روز خواسته هام سرکوب میشه.
یه نیاز های عاطفی من توجه نمیشه!!
پدرم و مادرم هیچ اقدامی برای من نمی کنن.ما خیلی وقته مسافرت نرفتیم!!!!!!!!!!!!!داداش نفرت انگیزم نمیذاره با دوستام بیرون برم.به کوچکترین کار های من اشکال میگیرن کارهایی که فقط به خودم مربوطه. من ۱۸سالمه.سه سال سخت به خاطر کنکور داشتم.
با سلام من دختری هفده سالم ک هم پدر و هم مادرم کاااملا اخلاق بدی دارند مادرم وقتی چیزی باب میلش نباشه سریع داد و بیداد میکنه یا چیزی رو میشکونه و اینطوری حرف خودشو ب کرسی میشونه انقدرم خودشو ب اینور و اونور میکوبه کسی جرئت نداره چیزی بهش بگه بعضی وقتام میاد میگه چرا ازم ناراحتی بعد ک بهش میگی میاد همون کارارو میکنه تا بیشتر عذابت بده و همش دنبال نقطه ضعف هاته تا بکوبونه تو سرت وقتی هم ب پدرم میگم میگه خب چیکار کنم تا حالا چند بار باهاشون منطقی حرف زدم اخرش ک دیگ چیزی برای گفتن نداشتن گفتن برو تو اتاقت یا ناراحتی شوهر کن در صورتی ک درسم عالیه و میخوام برم دانشگاه و ادامه تحصیل بدم و در هر صورت هر مشکلی پیش میاد دنبال یه سر نخ میگردن تا بندازن گردن من در ساده ترین نمونه یبار از مترو جا موندیم مامانم گفت چون تو بند کفشتو دیر بستی اگه میشه راهکار بدید من دارم از دست اینا دیوانه میشم
حالا تو فقط مامان بابات مشکل داری منم مامانم میشکونه ی دختر خاله دارم خیلی رو مخ ببین از خونمون حتا دزدی میکنه ی خاله دارم حتا مامانم هم بعضی وقتا که ضرفارو نمیشکونه خوبه میگه ولش کنید ی خاله دارم هر چیزی میگه تا همهچیزو به نفع خودش نکنه ول نمیکنه یعنی حاظره چرتو پرت ترین حرفارو بزنه تا همه چیزو به نفع خودش کنه کلا دو تا ادم وجود داره تو این خوانواد یکی ماییم یکی اون یکی خالم با بچه هاش مامان بزرگم هم انتنه ولی بین اینا اول دختر خالم بعدم اون خالم الانم اومودم تو این سایت ببینم چطوری ضایش کنم
لیلا
۲۳:۳۶ ۰۴ دی ۱۳۹۷
سلام عزیزم توباید مادرتو وقتی عصبانیه باهاش درودل بکنی . ازش سوال های کوچیک کوچیک بکن البته وقتی آروم شد مامان منم همین طور بود. وهمیشه اگه از یه چیزی ازدست خودت عصبانی شد بگومعذرت می خوام وبعد قضیه رو بهش توضیح بده.
الهه رونقى
۰۳:۲۲ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
با سلام پسرش دارم كه ٤٢ ساله ميباشد او در ا٣ سالگى پدرش را از دست داد من به تنهايى او و دخترم را بزرگ كردم بااينكه هرگز با انها با خشونت رفتار نكردم و كتك نزدم
اما پسرم مشكلات شخصيتى دارد ، پرخاشگر و بد دهن ، بى ادب ، توهين ميكنه ، درسش را نيمه كاره رهاكرده هر كارى را شروع ميكند دوتاسه ماه
بيشتر طول نميكشد كه بيرون ميايد ، زبان انگليسي خيلى خوب است و بسيار باهوش
ظاهرا مرا خيلى دوس ت دارد ، اما در پشت سر انچه بى ربط است بمن نسبت ميدهد
در تمام شكستهايش مرا مقص ميكند، دوسال است ازدواج كرده اما دنبال كا ر نمى رود
نميدانم با او چكار كنم ديگر خسته شد م لطفا راهنمايى بفرمائيد. ممنون
سلام عزیزم درکت میکنم من هم دختر و پسرم را تنهایی بزرگ کردم تنها کاری که میتونی بکنی به نظرم مکان زندگی ات را عوض کن و به هر کسی که اخلاقش خوبه و به پسرت نمیگه بگو امید وارم راحت بشی و کمکت کرده باشم
پارسا
۱۰:۳۵ ۱۱ خرداد ۱۳۹۷
من یه برادر بزرگتر دارم همش منو کتک میزنه و فحاشی میکنه و حتی نمیزاره توی اتاق مشترکمون برم و چند بار هم با چوب و بیل افتاد دنبالم واقعا چیکار کنم
سلام تو باید وقتی داداشت تورو میزنه درحین فرار کردن که تورو کتک میزنه بگو داداش جون معذرت میخوام اگه البته تقصیر خودت بود واگرهم نبود همینو بهش بگو وبعد از چند روز قضیه رو بهش توضیح وقتی که البته باهم دارید یکار مشترک انجام میدید
R
۰۳:۳۹ ۰۷ خرداد ۱۳۹۷
سلام من ١٥سالمه و تقريبا ١٣ساله ك پدرمو از دست دادم و از اون زمان تا حالا مادرم به تنهايى منو بزرگ كرده ولى از همون بچگى هم فشار روانى از دست دادن پدرم و اتفاقات بد ديگه تو زندگيش باعث شده يه اخلاق خيلى بد مثله شك و سعى كردن كنترل ديگران داشته باشه و هر برخور از ديگران و به بدترين شكل براى خودش معنى ميكنه تا جايى ك الان حس ميكنم روى منم تأثير گزاشته و نميخوام تو اين سن اين مشكل تو زندگيم تأثير بزاره .الان ك نوجوون ام تحملم كم شده و نميتونم رفتاراشو تحمل كنم واقعا تو هر فرصتى دنبال دعوا ميگرده و نميشه مهارش كرد منم اعصابم خورد ميشه باهاش دهن ب دهن ميشم من توى مدرسه با دوستام و معلمام و فاميلمون رفتار خيلى خوبى با همه دارم و ديگرانم نسبت به من همين جورين هميشه سعى كردم تا جايى ك ميتونم ديگرانو درك كنم و نميتونم ديگه با دايي ها و بقيه اين مشكل و درميون بزارم چون حس ميكنم ديگه جواب نميده و به هيچ كسم اعتماد ندارم ك بخوام باهاش حرف بزنم واقعا نميدونم چيكار كنم
سلام Rجون تواگه مامانت این طوریه یه شب برید باهم رستوران یا یجایی که باهم تنهاباشید شام بخورید البته این که برید رستوران باید خودت به مامانت بگی واین که باهاش مهربون باش هرچی بهت گفت بگو چشم حتی اگه یه درخواست خیلی سخت کرد مشکلی نسیت توبای اونو حلش بکنی تابهت اعتماد بکنه .
دوتانصیحتم ازمن بشنو عزیزم نصیحت اول اینکه باهاش حاضر جوابی نکنی دومی اینه که هیچوقت نصیحت اولی منو فراموش نکنی .
یه کسی
۱۴:۲۹ ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۷
واقعا خدا به همه صبر بده که مجبورن همچین آدمایی رو تحمل کنن تازه بعضی از همین آدمای احمق حتی نمی‌ذارن یه کلمه حرف بزنی سریع تهدیدت میکنن منطق و دلیل هم که حالیشون نیس
سلام خشم وکینه صلاحی برای آدم های احمق به کارنمیاد اینکه باهاش باکنایه صحبت کنی.
س
۱۴:۴۲ ۲۷ فروردين ۱۳۹۷
خداوند وقتی ب کسی عقل و فهم نده یعنی هییییچ چیزی ب اون فرد و اطرافیانش نداده، من از این بابت از خدا دلگیرم، چون درمانش مرگ یا جدایی از اون افراد ک همیشه امکان پذیر نیست چ، بسا اون فرد یکی از عزیزانت باشه
سلام یه خواهر شوهر دو شخصیتی دارم از اول زندگی تا الان که پونزده ساله میگزره تا میتونه من و اذیت میکنه طوری که از دست رفتارهاش مریض شدم و تشنج میکنم چهل و دو سالشه و ازدواج نکرده چون از پدر و مادر شوهرم مراقبت میکنه البته اونها انقدر پیر نیستن و خودشون کارهاشونو انجام میدن ولی به خاطر این موضوع هیچوقت نتودستم به شوهرم ثابت کنم که این آدم چقدر بیماره چند بار به سرم زد طلاق بگیرم من شوهر و بچه هام و خیلی دوست دارم ولی این آدم بیمار داره من و میکشه انقدر که به خودش اجازه میده تو دهن من بزنه واقعا از خدا میخوام به من صبر بده تا این موجود شوهر کنه و بره
یه هم اتاقی دارم از بد روزگار مجبورم باهاش زندگی کنم به هر کار من حسادت میکنه به خوردنم لباس پوشیدنم خوابیدنم نه سنو سالش بهم میخوره نه جثه و شکل این حرفاش هر کاری میکنم تقلید میکنه بگین چیکار کنم با همچین ادمی
سارا
۰۹:۴۳ ۲۲ دی ۱۳۹۶
ایکاش توضیح می دادید که چگونه گریه نکنیم و خشمگین نشویم آخه آدم هرچی گریه نکنه و بریزه تو خودش چند وقت بعدش مثله خود من مریضی های بدی میگیره
عالی بود. اما بعضی افراد هستن مشکلشون حادترازاین بحثهاست. همسرمن مشکل ضعف شخصیتی است و افکاربسیاربسیارقدیمی دارد و هرچیزی که من میخوام بگم فکرمیکنه میدونه واصلامنطقی نیست وفوقلاده بدبین هست نه تنهاهمسرم کل خانوادش همینطوره.فقط وفقط واسه خانوادش هزینه های زیادمیکنه کل خانوادشوخرج میده ،عمو، برادر،برادرزاده و......جهازواسه عروسشونم بیاد این میخره و کلی چیزهای دیگه .امااصلا برای زندگی خودش هزینه نمیکنه و اگرهم حتی کوچکترین هزینه ای بخوادبشه برمیگرده که من پول ندارم و.....بسیار دروغگو است واصلاهیچ وقت هیچی رو راستشوبه به غیرخانواده خودشون راستشونمیگن. واصلا رازنگهدارنیست کوچیکترین حرف منومیره میگه به خانوادش حتی حرف و کارهای عامیانه منوچه برسه. ......لطفا مطالبی درموردچنین آدمهایی و. .....بذاریدممنون
سلام من يه خواهر دارم كه اين طوريه خيلي روي اعصابه مثلا صحبت مي كنيم يه حرفي رو قبول مي كنه فرداش مي زنه زيرش ،زنگ خونه رو اگه بزني درو باز نمي كنه مي گه مگه كليد نداري مي گم چرا خونه اي درو باز نمي كني مي گه دلم نمي خواد يه خوردني وغذايي هست تكه تعارف ونمي كنه كه دلت شايد بخواد در صورتي كه من تعارف مي كنم هيچ به همه يه تيكع مي دم .
سلام دقیقا کاری که من چهار ساله دارم انجام میدم ولی اون طرف خوب که نشد تمام خوبیهارم به پای خودش نوشت میگه من کار خوب میکنم براتون ولی شماها قدر نمیدونین و هر سری تهدیدم میکنه دیگه خسته شدم احساس میکنم از اولش اشتباه کردم پروش کردم الان خیلی متوقع شده دیگه سپردمشون به خدا و صاحب این ماه عزیز شمام برام دعا کنید ممنون .
سلام دقیقا کاری که من چهار ساله دارم انجام میدم ولی اون طرف خوب که نشد تمام خوبیهارم به پای خودش نوشت میگه من کار خوب میکنم براتون ولی شماها قدر نمیدونین و هر سری تهدیدم میکنه دیگه خسته شدم احساس میکنم از اولش اشتباه کردم پروش کردم الان خیلی متوقع شده دیگه سپردمشون به خدا و صاحب این ماه عزیز شمام برام دعا کنید ممنون .
شوهر من متاسفانه يكي از اين ادم هاس.هشت ساله دارم باهاش زندگي ميكنم واقعا وحشتناكه زندگي با همچين ادمي.ادمو تا مرد جنون عصبي ميكنه بعد تر تر ميخنده.روز و شب دارم تحملش ميكنم ولي واقعا صبرم تموم شده
تورو خدا بگين چيكار كنم
اقا لطفا بگید من چیکار‌کنم من ی ادمیم ک نمیخوام جلو بقیه خورد شم یا فک کنن من از گسی میترسم یکی بچه های هم کلاسیم حس میکنه شاخه هی ادعا واره پشت سره همه چرت میگه من واقعا از الان مخم درگیره ک چجوری با این کنار بیام‌چیکار‌کنم باهاش هیچی بهم‌نگم‌فک‌مییکنه ازش حساب میبرم ی چی بگم ی چی‌میگه میگیرم میزنمش ننشم شرا حوصله داستان ندارم من جیکاااااار کنم
برادر بزرگتر منم دقیقا همینطوریه, به نظرم باید ولشون کرد و فقط حواسمون به خودمون باشه که ما شبیه اونا نشیم که اگر بشیم وا مصیبتها, من اصلا دوست ندارم شبیه اون بشم
سلا م من پسر خاله ای گستاخ دارم وبرای هرچیزی که او میخواهد باید انجام دهم سعی کردم درس کنم اما مادرم میگوید بای به او هرچه میخواهد بدهم تا اعصابمان را خرد نکند چه کنم اینجور که نمیشود لطفا راهنما ییم کنید
همین الان که نامزدین بهم بزن
آخرش مثل ما میشی و روز و شبت میشه رنج و عذاب و حسرت گذشته
لیلا
۲۳:۵۵ ۰۴ دی ۱۳۹۷
سلام سهیلا جان تونباید طلاق بگیری واین که اینطور اخلاقبد است باید به والدین خودت بگی تااونا این مشکل رو حل کنن
ناشناس
۱۴:۵۲ ۰۴ خرداد ۱۳۹۸
به پدر و مادرت بگی شاید موقتی خوب شه ولی بدون ذات هر آدم هر چی باشه به زمین . و آسمون بزنی همونیه که بوده و عوض نمیشه بکن خودتو راحت کن
ناشناس
۰۹:۱۶ ۱۰ تير ۱۳۹۶
منم خواهرم اینطوریه واقعنم سخته عمل کردن به این حرفا.اوایل عصبانی میشدم و سعی میکردم جوابشو بدم ولی احساس کردم داره بیشتر وجهه خودمو خراب میکنه ...واس همین الان با آرامش بیشتری برخورد میکنم
همسایه مغازه دار چلوکبابی داریم که هواکشش حتی بعدازساعت12شب هم روشنه وماروآزارمی ده به صاحبش کفتیم 12شب به بعدخاموش کنید میگه باید روشن بمونه واقعا آسایش مار به هم ریخته .
سلام خیلی ممنون از شما.واقعا درسته اون یکی از نزدیکان منه فقط کارش اینه که منو پیش بقیه خراب کنه ولی خودش از چشم افتاده،فقط تهمت میزنه منکه سپردمش به خدا. خدای عزیزم هم قشنگ جوابشو میده. بازم ممنون
واقعا عالی بود بالای 90درصد خصوصیت فردی هست که باهاش هر روز در ارتباطم.
خدای خیلی سخته چنین افراد رو تحمل کنی، من خودم اوایل همش جوابشو میدادم و از خودم دفاع میکردم بعد ها متوجه شدم که فقط دارم فرصت های خوب زندگی کردن خودمو از دست میدم، چون اون کاملا روحیه جنجالی داره و این جرو بحثها براش عادی
عالی بود من دقیقا با چنین فردی ارتباط نزدیک دارم که حتی راهی برای دوری از او ندارم او تمام خصوصیاتی که گفتید را دارد وتا به حال خیلی باعث آزار واذیتم شده راهکار ی خیلی خوب وکاربردی بود با تشکر
اما بنده فرزند اخر خانواده ای سنتی هستم که بشدت از رفتار پدر و برادران و یکی از خواهرانم در عذاب هستم. اوائل خیلی بیصبری میکردم و عصبی میشدم ولی میدیدم این کررو بدتر میکنه و احساس حقارت و کوچکی بیشتری میکنم تا اینکه ارام ارام متوجه شدم راه حل موقت در صبوری و راه حل اصلی در دوری و دوستی هستش یعنی مستقل شدن و کم کردن رفت و امد ها.
هیچکی درد منو نمیفهمه وقتی یه خواهر کوچیکتر گستاخ داشته باشی و جلو همه بی ادبی کنه و توکارات دخالت کنه و ب هزار و یک روش رو مخت باشه و آزارت بده...
کارش حسودی و مردم آزاریه...
مدام خودشو با من مقایسه میکنه اون قط یازده ساله ست و من بیست یک ساله...
ولی تحمل رفتارش غیرممکن هست...
عادم چطور میتونه مقابل یه بچه زبون نفهم همزمان هم صبور باشه و هم خوددار... هیچ جاراه حلی واس این مورد ندیدم!
واقعا دیگه خسته شدم تو کانون خانواده تنها چیزی ک حس نمیکنم امنیت و آسایشه... خدا نصیب گرگ بیابون نکنه همچین موجود دورو و آب زیرکاهی
رسما غیرقابل تحمل و مردم آزاره.. هرچقد ازون زبون کوچیکش برمیاد بهم توهین میکنه و منم ب حکم بزرگتری یا باید ساکت بشم یا اگ باهاش دهن ب دهن بشم محکومم و خودمو کوچیک کردم...
پس شکر گذار موقعیتت باش و از آرامشی ک داری لذت ببر ... بموقعش هم از مهر و محبت پدرمادرت بهره ببر و نگران این نباش ک نادیده میگیرنت
از نظر مالی طبقه اجتماعیمون باهم فرق داره اونا خیلی پایین ترن و برای همین همیشه به تیپ و لباس من و خواهرم حسودی میکنن..اصلا چشم دیدن کسی که از اونا بالاتر باشه رو ندارن مثلا کوچیکه همیشه عین عقده ای ها لباسای بدن نما و جیغ میپوشه موهاشو بیرون میریزه لنز خاکستری میزاره فک میکنه خیلی قشنگ تر از همه شده واقعا بیماری دارن حسودیشون به همه چیز بد تر منو عصبی میکنه خانوادمون خیلی باهم رفت و آمد داره همش میخوام یه چیز بشه یه روز ضایع کنمش که پاشو از کفش من بشه بیرون ولی نمیدومم چیکار راهنمای کنین؟؟؟؟؟؟!!!!
بعد به حرفاش فکرکن وبادقت جواب بده اونوقته که حالش جامیاد
آدم مزخرفیه.
یه نیاز های عاطفی من توجه نمیشه!!
پدرم و مادرم هیچ اقدامی برای من نمی کنن.ما خیلی وقته مسافرت نرفتیم!!!!!!!!!!!!!داداش نفرت انگیزم نمیذاره با دوستام بیرون برم.به کوچکترین کار های من اشکال میگیرن کارهایی که فقط به خودم مربوطه. من ۱۸سالمه.سه سال سخت به خاطر کنکور داشتم.
اما پسرم مشكلات شخصيتى دارد ، پرخاشگر و بد دهن ، بى ادب ، توهين ميكنه ، درسش را نيمه كاره رهاكرده هر كارى را شروع ميكند دوتاسه ماه
بيشتر طول نميكشد كه بيرون ميايد ، زبان انگليسي خيلى خوب است و بسيار باهوش
ظاهرا مرا خيلى دوس ت دارد ، اما در پشت سر انچه بى ربط است بمن نسبت ميدهد
در تمام شكستهايش مرا مقص ميكند، دوسال است ازدواج كرده اما دنبال كا ر نمى رود
نميدانم با او چكار كنم ديگر خسته شد م لطفا راهنمايى بفرمائيد. ممنون
دوتانصیحتم ازمن بشنو عزیزم نصیحت اول اینکه باهاش حاضر جوابی نکنی دومی اینه که هیچوقت نصیحت اولی منو فراموش نکنی .
میشه بیشتر توضیح بدین درباره ی اینکه چطور تحملشون کنیم
مرسی
من موندم چجوری رفتار کنم ؟
تورو خدا بگين چيكار كنم
آخرش مثل ما میشی و روز و شبت میشه رنج و عذاب و حسرت گذشته
خدای خیلی سخته چنین افراد رو تحمل کنی، من خودم اوایل همش جوابشو میدادم و از خودم دفاع میکردم بعد ها متوجه شدم که فقط دارم فرصت های خوب زندگی کردن خودمو از دست میدم، چون اون کاملا روحیه جنجالی داره و این جرو بحثها براش عادی