چه قشنگ... خداقسمت هممون کنه..مخصوصا اگه مولام بهم بگه این جمله رو
حسین
۱۹:۵۹ ۱۱ دی ۱۳۹۱
میان خاک سر از آسمان در آوردیم
چقدر قمری بی آشیان در آوردیم
وجب وجب تن این خاک مرده را کندیم
چقدر خاطره ی نیمه جان در آوردیم
چقدر چفیه و پوتین و مهر و انگشتر
چقدر آینه و شمعدان در آوردیم
لبان سوخته ات را شبانه از دل خاک
درست موسم خرما پزان در آوردیم
به زیر خاک به خاکستری رضا بودیم
عجیب بود که آتشفشان در آوردیم
به حیرتیم که ای خاک پیر با برکت
چقدر از دل سنگت جوان در آوردیم
چقدر خیره به دنبال ارغوان گشتیم
زخاک تیره ولی استخوان در آوردیم
شما حماسه سرودید و ما به نام شما
فقط ترانه سرویم - نان در آوردیم -
برای این که بگوییم با شما بودیم
چقدر از خودمان داستان در آوردیم۱
به بازی اش نگرفتند و ما چه بازی ها
برای این سر بی خانمان در آوردیم
و آب های جهان تا از آسیاب افتاد
قلم به دست شدیم و زبان در آوردیم
سلام مرسی از این گزارشتون هرکاری برای شهیدان انجام بدیم درمقابل کاری که اونها برای ما انجام دادن هیچه ولی من بازم ازتون ممنونم که مارو که زندگی مشغول خودش کرده به یاد شهیدان وبار مسعولیتی که اونا رودوش ما گزاشتن میندازید (بهنام از شیراز)
الله اکبر
میشود گفت در لحظه اخر این شهید در میان دولب مبارکش ذکر یاحسین بوده زمانی که چشمش به جمال سید سرورش افتاده خوشا به حالش و بدا به حال ما که ............
بسم رب الشهداوصدیقین
بانام بوی عطر خوش زندگی ...
سلام ...
واقعا خدمت شبکه محترم و مجریان و همچنین بینندگان عرض کنم از روی این شهید مهربان فقط باید بنظر بنده حقیر درس تقوی را آموخت .
واقعا زیبا و تاثیر گزار بود .
تلنگری برای تمام جوانان ما هست که به گذشته خود فکر کنند تا آینده ای که خیلی ها بخاطرش جان دادند رو پیدا کنند و راهشونو ادامه بدند .
اجرت با خدا و شهیدان
نمیدونم حکمتش چیه ولی اینو همه حس کردیم که حتی وقتی به یادشون هم میافتیم نه تنها مسائل و مشکلاتمون کمرنگ و یا حل میشن بلکه به خدا قسم سبکی خاصی بهمون دست میده و فضای روحمون عطر خاصی پیدا میکنه. خوش بحالت برادر
شهر ما، همدان هم چند وقت پیش یه شهید زنده بنام شهید حسینی رو میزبان بود که پیکر ایشون هم سالم بود.
چقدر قمری بی آشیان در آوردیم
وجب وجب تن این خاک مرده را کندیم
چقدر خاطره ی نیمه جان در آوردیم
چقدر چفیه و پوتین و مهر و انگشتر
چقدر آینه و شمعدان در آوردیم
لبان سوخته ات را شبانه از دل خاک
درست موسم خرما پزان در آوردیم
به زیر خاک به خاکستری رضا بودیم
عجیب بود که آتشفشان در آوردیم
به حیرتیم که ای خاک پیر با برکت
چقدر از دل سنگت جوان در آوردیم
چقدر خیره به دنبال ارغوان گشتیم
زخاک تیره ولی استخوان در آوردیم
شما حماسه سرودید و ما به نام شما
فقط ترانه سرویم - نان در آوردیم -
برای این که بگوییم با شما بودیم
چقدر از خودمان داستان در آوردیم۱
به بازی اش نگرفتند و ما چه بازی ها
برای این سر بی خانمان در آوردیم
و آب های جهان تا از آسیاب افتاد
قلم به دست شدیم و زبان در آوردیم
میشود گفت در لحظه اخر این شهید در میان دولب مبارکش ذکر یاحسین بوده زمانی که چشمش به جمال سید سرورش افتاده خوشا به حالش و بدا به حال ما که ............
بانام بوی عطر خوش زندگی ...
سلام ...
واقعا خدمت شبکه محترم و مجریان و همچنین بینندگان عرض کنم از روی این شهید مهربان فقط باید بنظر بنده حقیر درس تقوی را آموخت .
تلنگری برای تمام جوانان ما هست که به گذشته خود فکر کنند تا آینده ای که خیلی ها بخاطرش جان دادند رو پیدا کنند و راهشونو ادامه بدند .
نمیدونم حکمتش چیه ولی اینو همه حس کردیم که حتی وقتی به یادشون هم میافتیم نه تنها مسائل و مشکلاتمون کمرنگ و یا حل میشن بلکه به خدا قسم سبکی خاصی بهمون دست میده و فضای روحمون عطر خاصی پیدا میکنه. خوش بحالت برادر
آمین