سلام من چند سال طولانی است که دچار وسواس می باشم به طوری که تمام چیزهای منفی را به خوبی در ذهنم مانده حتی آنها که مال سال های بسیار دور است حتی موقعی که میخواهم میوه بخورم اکر یاد یکی از آن چیزهای منفی بیفدم آن را نباید بخورم و یا موقع دست شستن و هزاران از مورد های دیگر برای سر کار رفتنم مدام دل و دل میکنم الان 35 سال سن دارم اما کلا 2 ماه رفته ام سر کار و اخیرا هم دچار افسردگی شدید شده ام بعضی از مواقع گریه می کنم. لطفا بهم بکید که باید چکار کنم به خدا خسته شده ام.
سلام
مدتی قبل احساس فشار در پیشانی میکردم و عدم تمرکز و گیج در سر هم همراهش بود همچنین خستگی سرد شدن دست و پا و فقط کارم شده بود لم دادن اصلن حوصله بلند شدن رو نداشتم چون فکر میکردم بلند شم سرم گیج میره و حالت تهوع بهم دست میده دوسال پیش بخاطر یه جریانی حالت تهوع اضطرابی گرفتم و پنج ماه کلیدینیوم سی میخوردم البته این حالات از پنج شیش ماه پیش شروع شد و نتونستم حتی رو درسم تمرکز کنم چون فقط فکرم شده بود که من فلان بیماری رو دارم یا فلان تو اینترنت هم میرفتم و علایممو چک میکردم میفهمیدم سینوزیت دارم میگرن دارم سردرد تنشن و بیماری قلبی و .... یعنی به این نتیجه رسیدم که همه بیماری هارو دارم چون وقتی علایمشو میخوندم میدیدم همونجا درد میگیره یا درد ظاهر میشه خلاصه من رفتم پیش دکتر عمومی چند بار هم رفتم دکترهای مختلف گفتن هیچیت نیست و از استرس و اضطرابه تا اینکه رفتم پیش روانشناس و گفت یه بیماری به اسم سایکوسوماتیک داری و باید اول پیش روانپزشک دارو ها رو مصرف کنی و بعد از یک ماه نتیجه رو بهم بگو من بعد از مصرف آسنترا و کلردیاز پوکساید به مدت یک ماه احساس کردم پنجاه درصد اون علایم مرتفع شده و مثل قبل احساس گیج در سر حساس شدن به یک درد کوچیک و حالت تهوع و فشار در پیشانی رو ندارم برای ماه دوم چون امتحانات بود این حالات باز سراغم اومدن و انشالله هفته بعد مصرف دارو ماه دوم هم تمام میشه و باید پیش روانپزشک برم برای تجویز نسخه و شرح حال.
سوال من از شما این هست که برخی به من گفتن تو پانیک هستی و برخی گفتن سایکوسوماتیک این دو چه فرقی میکنن و با توجه به علایمی که به شما گفتم شما مشکل منو تو جسم میبینین یا روح و اگر در روان من این مشکلات هست چرا احساسشو رو جسم دارم میبینم ؟ قبلا هم بهم فشار وارد میشد اما رو جسم تاثیر نمیزاشت چرا الان همچنین مشکلی برام بوجود اومد؟ در ضمن 22 سالمه و قبل از آشنایی با بحث روانشناسی فقط فکر میکردم بیماری های درمان نشدنی دارم و خیلی نگرانش بودم حتی حرف دکتر مبنی بر سالم بودن خودمو باور نمیکردم میگفتم شاید دکتر داره اشتباه میکنه خیلی از دکترها گفتن به من که سالمی از نظر جسمی اما نمیدونم چرا شک دارم و میگم حرفشون درست نیست
سلام
من گاها تو روزایی ک یکم شبیه هم میگذره..فراموش میکنم ک فلان قضیه واس امروز بوده یا روزای قبل..چه عصر خابیده باشم یا نه!
مشکل کجاست؟
مرسی از راهنماییتون
سلام
من گاها تو روزایی ک یکم شبیه هم میگذره..فراموش میکنم ک فلان قضیه واس امروز بوده یا روزای قبل..چه عصر خابیده باشم یا نه!
مشکل کجاست؟
مرسی از راهنماییتون
با سلام من 45 سالمه همیشه در ذهنم با کسانی که در گذشته اختلاف نظر داشتم درگیری دارم و در این حالت با خودم حرفهایی را که دوست دارم به آنها میزنم ولی در زمان برخورد مستقیم نمیتوانم اینطور حرف بزنم زود عصبانی شده و صدا و بدنم به لرزه در می آید گاهی هم بغض میکتم . این حالتم باعث شده حتی با افرادی که هنوز آنها را ندیده ام و قرار است با آنها روبرو شوم و احتمال برخورد داشته باشم نیز با آنها دعوای ذهنی بکنم و مدام با خودم حرف بزنم لطفا کمکم کنید
سلام من عصرها دچار استرس میشم.دوست دارم گریه کنم.بچه هام به من توجه نمی کنن .فکر می کنم کلفت شون هستم.هرموردی پیش بیاد من رو مقصر می دونن.حتی اگه کسی زنگ بزنه بیاد خواستگاری باب میل نباشه به من میگن اینو ازکجا پیدا کردی؟در صورتی که من نمی شناسم .راهنماییم کنید معصومه ازشیراز
باسلام بیماری وسواس جبری عملی وگفتاری باقرص آسنترال50+پرفنازین +لورازپام دریک ماه قابل درمان است؟یکی ازنزدیکانم دختردرگذشته یک اشتباهی درزندگی داشته(باپسری حرف زده وبعدباکمی تهدیدبهم خورده)که البته پنج سال ازآن گذشته ولی امسال دچاروسواس شدیدگفتاری عملی شده که باخودش تکرارمیکنه که همه آنهاتمام شده یابه قفل اتاق تمیزی موبایل به شدت حساسیت داره سه هفته ای است این قرص هارومیخوره ولی زیادتفاوتی نکرده البته کمی کم شده ازآن تکرارگفتن هااما بازهم داره سوال مشخص من این است آیا خوردن این دارو ها دریک ماه کارسازه؟وبه مرورزیرپزشک قطع شود مثلا دوباره بعده چندسال بیماری برنگرده؟بعدازقطع چون دوست نداره همیشه قرص اعصاب بخوره چون هزینشم بالاست
سلام من پسر 22سالمه هست خيلي زود عصباني و زود جوش ميارم و خانوادم همش ميگن خيلي مغروري و بيشتر وقتم با خانواده هستم و جايي نميرم و شبا تا صبح بيدارم و خيلي احساس تنهايي بهم دست ميده . خيلي ممنون ميشم اگه راهنماييم كنيد .
سلام من پسر 22سالمه هست خيلي زود عصباني و زود جوش ميارم و خانوادم همش ميگن خيلي مغروري و بيشتر وقتم با خانواده هستم و جايي نميرم و شبا تا صبح بيدارم و خيلي احساس تنهايي بهم دست ميده . خيلي ممنون ميشم اگه راهنماييم كنيد .
سلام من پسر 22سالمه هست خيلي زود عصباني و زود جوش ميارم و خانوادم همش ميگن خيلي مغروري و بيشتر وقتم با خانواده هستم و جايي نميرم و شبا تا صبح بيدارم و خيلي احساس تنهايي بهم دست ميده . خيلي ممنون ميشم اگه راهنماييم كنيد .
باسلام.خانمی۳۲ ساله هستم.بدلیل فشارهای عصبی که از کودکی ادامه داشتن تا به الان،میل شدید به مردن دارم و همش به خودکشی فکرمیکنم.خانوادم آدمای منطقی نیستن.و تمام خواسته هاشون دستور و اجباره.استقلال خودم رو از دست دادم و احساسه پوچی میکنم
باسلام.خانمی۳۲ ساله هستم.بدلیل فشارهای عصبی که از کودکی ادامه داشتن تا به الان،میل شدید به مردن دارم و همش به خودکشی فکرمیکنم.خانوادم آدمای منطقی نیستن.و تمام خواسته هاشون دستور و اجباره.استقلال خودم رو از دست دادم و احساسه پوچی میکنم
باسلام.خانمی۳۲ ساله هستم.بدلیل فشارهای عصبی که از کودکی ادامه داشتن تا به الان،میل شدید به مردن دارم و همش به خودکشی فکرمیکنم.خانوادم آدمای منطقی نیستن.و تمام خواسته هاشون دستور و اجباره.استقلال خودم رو از دست دادم و احساسه پوچی میکنم
سلام من وقتی اعصبانی میشم نمی تونم درست حرف بزنم هیچ حرفی به ذهنم نمیاد که بزنم لکنت زبان میگیرم برا امتحاناتم وقتی جواب ها رو برگه سوال منویسم تمرکز ندارم جواب ها پراکنده هستن وقتی به یاد میارمشون
سلام من وقتی اعصبانی میشم نمی تونم درست حرف بزنم هیچ حرفی به ذهنم نمیاد که بزنم لکنت زبان میگیرم برا امتحاناتم وقتی جواب ها رو برگه سوال منویسم تمرکز ندارم جواب ها پراکنده هستن وقتی به یاد میارمشون
سلام من وقتی اعصبانی میشم نمی تونم درست حرف بزنم هیچ حرفی به ذهنم نمیاد که بزنم لکنت زبان میگیرم برا امتحاناتم وقتی جواب ها رو برگه سوال منویسم تمرکز ندارم جواب ها پراکنده هستن وقتی به یاد میارمشون
سلام من وقتی اعصبانی میشم نمی تونم درست حرف بزنم هیچ حرفی به ذهنم نمیاد که بزنم لکنت زبان میگیرم برا امتحاناتم وقتی جواب ها رو برگه سوال منویسم تمرکز ندارم جواب ها پراکنده هستن وقتی به یاد میارمشون
سلام من وقتی اعصبانی میشم نمی تونم درست حرف بزنم هیچ حرفی به ذهنم نمیاد که بزنم لکنت زبان میگیرم برا امتحاناتم وقتی جواب ها رو برگه سوال منویسم تمرکز ندارم جواب ها پراکنده هستن وقتی به یاد میارمشون
سلام من وقتی اعصبانی میشم نمی تونم درست حرف بزنم هیچ حرفی به ذهنم نمیاد که بزنم لکنت زبان میگیرم برا امتحاناتم وقتی جواب ها رو برگه سوال منویسم تمرکز ندارم جواب ها پراکنده هستن وقتی به یاد میارمشون
سلام من وقتی اعصبانی میشم نمی تونم درست حرف بزنم هیچ حرفی به ذهنم نمیاد که بزنم لکنت زبان میگیرم برا امتحاناتم وقتی جواب ها رو برگه سوال منویسم تمرکز ندارم جواب ها پراکنده هستن وقتی به یاد میارمشون
سلام من وقتی اعصبانی میشم نمی تونم درست حرف بزنم هیچ حرفی به ذهنم نمیاد که بزنم لکنت زبان میگیرم برا امتحاناتم وقتی جواب ها رو برگه سوال منویسم تمرکز ندارم جواب ها پراکنده هستن وقتی به یاد میارمشون
سلام من وقتی اعصبانی میشم نمی تونم درست حرف بزنم هیچ حرفی به ذهنم نمیاد که بزنم لکنت زبان میگیرم برا امتحاناتم وقتی جواب ها رو برگه سوال منویسم تمرکز ندارم جواب ها پراکنده هستن وقتی به یاد میارمشون
سلام من از دوران دبستان تا جایی که یادمه هر چند وقت یک بار استرس زیادی میگرفتم که درمان نکردم،الان که ۲۷سالمه ۴،۵ ساله دارو مصرف می کنم، اوایل سرترالین و کلونازپام و ماپروتیلین بود، الان ونلافاکسین ۱صبح ۱شب، و ماپروتیلین۱ عدد شبها۱
دو بار دکتر مقدار رو کم کرد ولی دقیقا بعدش تو شرایطی قرار گرفتم که استرس شدید وارد شد بهم، از استرس اشتهام کم میشه و از اشتهای کم، ضعف می کنم و روحیه م بهم میریزه و ناراحت و افسرده میشم که چرا من نتونستم غذا بخورم و....
چ کنم؟ درمان گیاهی هم دارم انجام میدم، هیچ راهی نیست که من دیگه قرص نخورم؟خسته شدم توروخدا ی راه معرفی کنید
با سلام یکی از اقوام ما صرع داردقبل ازدواج مطرح نشد که بعد از ازدواج متوجه شدیم.این فرد الان گاهی دچار فراموشی میشود وبعداز مدتی یادش میادوتامدتها یادش است.گاهی در رابطه با زندگی راهنماییش میکنیم ولی بعد دوساعت نیم ساعت فراموش میکند.بچه نیز دارد.خواب زیاد و فراموشیش مشکل بزرگیست.مثلا کارهایی میکند که همه خسته میشوند میگویم چرا میگویددست خودم نیست...گاهی پمادهای بچه را جابه جا میزن...حال با این وضعیت ماچطور کنار بیائیم.چه کار کنیم؟؟؟ مشکل روانی دارد یا نه؟؟؟؟؟....یادش میرود هر چیزی که فکرش رابکنید...تورو خدا یه راه حل جلوی پایمان بگذارید..ممنونم خدانگهدار
پسری 3سال و6ماه دارم خیلی اذیت میکنه،هرشب قبل از خواب کلی منو اذیت میکنه و خودش میدونه داره آدم آزار میده و واقعا غیرقابل کنترل میشه.هرشب باید قبل از خواب کتک بخوره.هرچی میگی نکن فایده نداره انگار حرف رو نمیفهمه.تصمیم داریم ببریم پیش راونشناس کودک.شوهرم میگه این سادیسم داره.و منم کم کم داره باورمون میشه که سادیسم داره
سلام.خانمی 35 ساله هستم من تو آبان ماه یه خواب دیدم که تعبیرش بد بود و باعث شد بشدت استرس بگیرم البته قبلش هم بخاطر امتحان رانندگی و مشکلات دیگه استرس داشتم و یه خورده اعصابم ضعیف شده بود ولی این استرس با همیشه فرق میکنه از اون موقع بیشتر وقتها میاد سراغم دلم میلرزه شونه هام میلرزه و از همه بدتر وقتی دچار استرس میشم افکار منفی میاد سراغم و خیلی اذیتم میکنه همش فکر میکنم قراره یه اتفاق بد بیوفته یا ممکنه در آینده سر کسی بلایی بیارم یه پسر 15 ساله دارم که وقتی از خونه میره بیرون یا میره مدرسه میمیرم و زنده میشم تا برگرده. فکرمیکنم ممکنه دیوونه بشم و این افکار بشدت آزارم میده دیگه خسته شدم همش دوست دارم گریه کنم از همون وقت میرم پیش مشاور ولی تاثیری نداشته اصلا هم دوست ندارم قرص بخورم تاحالا باهاش جنگیدم توروخدا کمکم کنید بگید چکار کنم از افکار منفی و ترس از آینده راحت بشم. سپاسگزارم
با سلام.من چند سالی است دچار افسردگی هستم و همیشه و همه اوقات بی حال وکسلم وحالت خواب الودگی دارم وخیلی بی حوصله شدم از این وضع خیلی رنج میبرم در ضمن تیرویید کم کار هم دارم و دارو مصرف میکنم زیر نظر پزشک و برای افسردگی هم کپسول فلوکسیتین استفاده میکنم لطفا راهنمایی کنید چه جوری از این حالت کسلی و بی حالی در بیام .ودوست دارم همیشه شاد باشم ولی نمیشه.ممنون
سلام ۲۸ سنمه، دوسه ساله طلاق گرفتم اگه مسافرت جایی برم حالم بد میشه دلم بالا میاد ، هیج جا خارج از شهرمون ننیتونم برم اگه بخوام دارو بخورم حالم بد میشه طوری شده اصلا دارونمیتونم بخورم به مادرم خیلی وابسته شدم طوری که نمیذارم جایی بره چون نمیتونم ازش دور شم بعضی میگن باید قرص اعصاب بخورم اما قرص هرقرصی باشه حالم رو بدتر میکنه تا حالا هیچ قرص اعصابی نخوردم من باید چکار کنم؟
سلام.۲۳ سالم هست و چن روز هست که فهمیدم دختری که چندین سال مورد علاقه من بود و خانواده ها درجریان بودند یکساله ازدواجه کرده و خانواده دختر به ما اطلاعی نداده بودند.قلبم شکسته و حال روحی خوبی ندارم ممنون میشم راهنمایی کنید. ایا مراجعه به روانپزشک و مصرف دارو رو توصیه میکنید؟
با سلام...من دچار وسواس فکری هستم همیشه به چیزای بد فکر میکنم مثلا اگه معده درد گرفتم با خودم میگم شاید سرطان معده دارم وخیییلی این فکرا داره اذیتم میکنه هیچ وقت ارامش روانی ندارم
با سلام. چندوقتی هست همه خاطرات خوب و بد گذشته مثل یک عکس به ذهنم میاد. کلافه شدم . اصلا مثل گذشته زیاد فکر نمیکنم و نمیخوام وقتم صرف فکر کردن به این خاطرات عکس وار در ذهنم کنم.
نمیدونم چیکار کنم؟
با سلام. چندوقتی هست همه خاطرات خوب و بد گذشته مثل یک عکس به ذهنم میاد. کلافه شدم . اصلا مثل گذشته زیاد فکر نمیکنم و نمیخوام وقتم صرف فکر کردن به این خاطرات عکس وار در ذهنم کنم.
نمیدونم چیکار کنم؟
سلام.بنده29سال سن دارم هرروز ساعت ۱۳به بعد شقیقه سمت راست تا پشت سرم درد میکنه.سوزش میده.هیچ گونه علایم دیگری رو ندارم فقط درد و سوزش.تا ساعت ۹الی۱۰شب دوباره به حالت قبل بر میگرده.ممنون
سلام
بنده 33 سالمه و از حدود 10 سال یا شاید بیشتر افسردگی دارم.عمده ترین مشکل منم از زمانی شروع میشه که وقتی یه اتفاقی می افته خیلی میترسم یعنی ترس و به دنبال آن توهم ترس و اینکه ممکنه این اتفاق بیافته باعث میشه ذهنم همش ترس و استرس القا کنه و بدنبال آن شدیدا افسرده میشم میخوام کمکم کنین.فقط داروی سیتالوپرام مصرف میکنم اونم یک روز در میان
سلام . خواهرم 18 سالشه .به شدت ترسو هستش.حرکت های ناگهانی اونو خیلی میترسونه و باعث میشه جیغهای بلندی بکشه.مثلا وارد شدن به اتاقش بدون در زدن باعث میشه بترسه و جیغ بزنه.و به طور کلی هر حرکت ناگهانی دیگه...و ی حالتی داره روزی چند ساعت آهنگ های شلوغ رو با هدفن گوش میده و تو خونه و با حیاط راه مبره..دختر درون گرا و آرومی هم هست کلا... آیا این ترس میتونه دلیل اختلالات روانی باشه که نیاز به روان شناس باشه؟ ممنون
اختلال اضطراب و استرس چه تاثیری بر روی جسم داره؟؟و آیا در نقاط مشخص از بدن تاثیر حس می شود؟؟ مصرف قرص فلووکسامین برای استرس دیالتیازم برای لرزش دست چه عوارضی برای بدن دارد؟؟ و تاثیر استرس و اضطراب بر لخته شدن خون در بدن تا چه میزان است
سلام.پسر 14ساله ای دارم که با دیگران مخصوصا همکلاسیهاش ارتباط برقرار نمیکنه.درسش خوبه ولی اوقات بیکاری رو همش صرف بازیهای کامپیوتری میکنه!اصلا علاقه ای به بیرون رفتن از خونه یا شرکت در مهمانی نداره!احساس میکنم دچار افسردگی شده!میشه لطفا کمکم کنید!متشکرم!
سلام بنده حدود ۵ سال است علایمی از افسردگی رو در خود احساس میکنم .با کوچکترین مسئله حسابی جوش میاورم .۲ سال است باعث شده مشکل شدید گوارشی پیدا کنم .دکتر ها میگویند ibs است .اصلا نمیتوانم بعد از غذا خوردن رو مبل بشینم از دست نفخ .چه باید بکنم .
خیلی عصبی هستم و بی حوصله و تحمل کوچکترین ناملایمتی رو ندارم ، کافیه یه نفر یه چیزی بهم بگه منم سریع عصبانی میشم و هر چی دلم میخواد بهش میگم تا یه مقداری راحت بشم،همش توی خونه با مادر و پدرم حرفم میشه همش خلاف نظرم عمل میکنن ، یه بار پیش یه دکتر مغز و اعصاب رفتم قبل عید قرص بهم داد و میخوردم ولی اصلا حالم خوب نشده نمیدونم چیکار کنم،توروخدا کمک کنید،من ۱۷سالمه
سوال در زمينه افسردگي.با سلام من حدود يك ماه هست كه اشتهام كم شده و از غذا بدم مياد و حتي اشپزي هم نميتونم انجام بدم چون بهش فكر ميكنم حالم بد ميشه از خونه ام بدم مياد هر جا ميرم دلم ميگيره تو فضاهاي بسته خلوت احساس خفگي ميكنم تپش قلب ميگيرم و دلم ميگيره در صورتي كه شوهر خوبي دارم و سركار ميرم و از لحاظ مالي هم مشكلي نداريم فقط خونواده ام تو شهريتانن و ازم دورن .هيچ چيزي شادم نميكنه و همش فكر ميكنم مريضي دارم و دكتر ميرم همشون ميگن به خاطر استرس اين جوري شدي و هيچ روزي نيس كه احساس درد در جايي از بدنم نداشته باشم خواهش ميكنم كمكم كنيد
سوال در زمينه افسردگي.با سلام من حدود يك ماه هست كه اشتهام كم شده و از غذا بدم مياد و حتي اشپزي هم نميتونم انجام بدم چون بهش فكر ميكنم حالم بد ميشه از خونه ام بدم مياد هر جا ميرم دلم ميگيره تو فضاهاي بسته خلوت احساس خفگي ميكنم تپش قلب ميگيرم و دلم ميگيره در صورتي كه شوهر خوبي دارم و سركار ميرم و از لحاظ مالي هم مشكلي نداريم فقط خونواده ام تو شهريتانن و ازم دورن .هيچ چيزي شادم نميكنه و همش فكر ميكنم مريضي دارم و دكتر ميرم همشون ميگن به خاطر استرس اين جوري شدي و هيچ روزي نيس كه احساس درد در جايي از بدنم نداشته باشم خواهش ميكنم كمكم كنيد
سوال در زمينه افسردگي.با سلام من حدود يك ماه هست كه اشتهام كم شده و از غذا بدم مياد و حتي اشپزي هم نميتونم انجام بدم چون بهش فكر ميكنم حالم بد ميشه از خونه ام بدم مياد هر جا ميرم دلم ميگيره تو فضاهاي بسته خلوت احساس خفگي ميكنم تپش قلب ميگيرم و دلم ميگيره در صورتي كه شوهر خوبي دارم و سركار ميرم و از لحاظ مالي هم مشكلي نداريم فقط خونواده ام تو شهريتانن و ازم دورن .هيچ چيزي شادم نميكنه و همش فكر ميكنم مريضي دارم و دكتر ميرم همشون ميگن به خاطر استرس اين جوري شدي و هيچ روزي نيس كه احساس درد در جايي از بدنم نداشته باشم خواهش ميكنم كمكم كنيد
سوال در زمينه افسردگي.با سلام من حدود يك ماه هست كه اشتهام كم شده و از غذا بدم مياد و حتي اشپزي هم نميتونم انجام بدم چون بهش فكر ميكنم حالم بد ميشه از خونه ام بدم مياد هر جا ميرم دلم ميگيره تو فضاهاي بسته خلوت احساس خفگي ميكنم تپش قلب ميگيرم و دلم ميگيره در صورتي كه شوهر خوبي دارم و سركار ميرم و از لحاظ مالي هم مشكلي نداريم فقط خونواده ام تو شهريتانن و ازم دورن .هيچ چيزي شادم نميكنه و همش فكر ميكنم مريضي دارم و دكتر ميرم همشون ميگن به خاطر استرس اين جوري شدي و هيچ روزي نيس كه احساس درد در جايي از بدنم نداشته باشم خواهش ميكنم كمكم كنيد
سوال در زمينه افسردگي.با سلام من حدود يك ماه هست كه اشتهام كم شده و از غذا بدم مياد و حتي اشپزي هم نميتونم انجام بدم چون بهش فكر ميكنم حالم بد ميشه از خونه ام بدم مياد هر جا ميرم دلم ميگيره تو فضاهاي بسته خلوت احساس خفگي ميكنم تپش قلب ميگيرم و دلم ميگيره در صورتي كه شوهر خوبي دارم و سركار ميرم و از لحاظ مالي هم مشكلي نداريم فقط خونواده ام تو شهريتانن و ازم دورن .هيچ چيزي شادم نميكنه و همش فكر ميكنم مريضي دارم و دكتر ميرم همشون ميگن به خاطر استرس اين جوري شدي و هيچ روزي نيس كه احساس درد در جايي از بدنم نداشته باشم خواهش ميكنم كمكم كنيد
با سلام وخسته نباشید من مدتی قرص کلونزپام مصرف میکنم الان که دو روز خوردنش قطع کردم ریتم خوابم کلا بهم ریخته شب خواب های آشفته میبینم کم اشتها شدم صبح هم که بیدار میشم احساس خواب آلودگی دارم این میتونه نشانه وابستگی یا معتاد بودن من به قرص باشه راه کار چیه تو رو خدا کمکم کنید
سلام خسته نباشید.همسر من مردی بسیار مهربونه ولی بسیار کینه ای و بی منطق.اگه کسی دنیا دنیا خوبی بش بگنه اگه یه کاری کنه که خوشش نیاد سریع ازش کینه میگیره و هر فرصتی گیر بیاره ازش بد میگه و میگه فلان میگنم بهمان میکنم.نمیدونم باهاش چیکار کنم.با این کاراش داره همرو از ما دور میگنه.
باسلام دختر 23ساله هستم و دانشجو خیلی وابستگی شدید به مامان و خواهرم دارم طوری که شب ها گریه میکنم براشون،مخصوصابرای خواهرم، خواهرم ازدواج کرده شوهرش زیاد اخلاق خوبی نداره و احساس میکنم خوشبخت نیست،دلم نمیخواد ازدواج کنم پدر با اینکه خرج دانشگاه و لوازم مربوط به درس رو میده اخلاق تندی داره و سریع عصبانی میشه از این و اون توقعات زیادی داره میخواد همیشه حرف حرف خودش باشه تا اتفاقی بیوفته دنبال مقصره گاهی اوقات احساس میکنم پدرو دوست ندارم اکثرا افسرده هستم،پدر فقط میگه من شکمتونو سیر میکنم به نیازهای دیگه مثل پوشاک یا دردهایی که داریم زیاد توجهی نمیکنه،دلم نمیخواد لباس بخرم دلم نمیخواد به خودم برسم،از ازدواج میترسم باخودم میگم ممکنه ازدواج کنم و همسرم به خونه ما بیاد و پدر عصبانی بشه و به مادر بی احترامی کنه و اون یاد بگیره یا اینکه متوجه اعتیاد پدر بشه. به ظاهر شاید عادی به نظر برسم ولی درونم داغوووونه نمیدونم چه تصمیمی بگیرم اکثرا دودلم بعضی وقتا به این فکر میکنم شاید مرگ بهترین راه باشه،وقتی پدر مواد مصرف میکنه بغض میکنم سردرد میگیرم و خیلی ناراحت میشم دوست دارم ازش دور باشم دلم میخواد با روانشناس صحبت کنم ولی هزینه اش رو ندارم
سلام
خیلی عصبی هستم و بی حوصله و تحمل کوچکترین ناملایمتی رو ندارم ، کافیه توی خونه بچه هام یه کم بازیگوشی کنن سریع عصبانی میشم
تحمل گریه نوزاد دو ماهم رو هم ندارم و تا گریه میکنه دوس دارم بلایی سرش بیارم، کمکم کنین خسته شدم
کاش یه روانشناس خوب معرفی میکردین تا مائی که توی شهرمون دسترسی نداریم لااقل از طریق تلفن یا اینترنت مشکلاتمون رو مطرح میکردیم
سلام ممنون از کانال خوبتون.
ممنون میشم راهکارهای مقابله با استرس رو بهم بگید من در رابطه با کارم وتوی منزلم استرسهای شدیدی دارم و اینکه توی دورانی هستم که میخوام اماده بشم برای بارداری میخوام استرسمو کم کنم امانمیدونم چه جوری
و اینک مشاوره وروانشناس خوب معرفی کنید اگر کرج باشه ممنون میشم
با سلام و خداقوت به شما
یکی از دوستان خیلی نزدیکم آدم حساس و زود رنجیه .کودکیش تو فقر گذشته .اما از وقتی که خودشو شناخت تونست کارای زیادی تو اون نداری بکنه سراع تمام کارهای حلال و مورد نظر خدا رفت .آدم بزرگیه روح بزرگی داره .خانوادش بخاطر فقر از خدا دور نبودند .الان ازدواج کرده .شوهرش خیلی دوستش داره اوضاع مالیشون هم خوبه .اما به وسواس فکری عملی دچار شده
حموم کردنش دست شستنش یا هرکاری که با آب سروکار داشته باشه رو نمیتونه خوب انجام بده یعنی هرچی میشوره فکر میکنه
بازم کثیفه یا به اینور و اونور مالیده .
خانواده ی شوهرش اذیتش میکنند از همون اول ازدواج .شوهرش ادم خوب و باایمانیه ولی چون پدرش شهید شده به مادرش احساس دین میکنه درمورد رفتارهای بدش سکوت میکنه
مادرش ادم قدیمی و تحصیل نکرده ای هستش .
وسواسش خیلی خیلی ناچیز بود که هرآدمی میتونست باهاش کنار بیاد .
اما از وقتی خانواده ی شوهرش بهش توهین و بی احترامی کردند وسواسش زیاد شد به طوری که زندگی شخصیشو داره فلج میکنه .پیش مشاور هم رفته اما فقط کمی تغییر کرده
ممنون میشم شما راهنماییم کنید تا بتونم به عنوان یک دوست کمکش کنم .خودم کتابهای روانشناسی زیاد میخونم برای کمک کردن بهش .اما شاید توصیه ی خاصی ام شما داشته باشید زودتر به نتبجه برسیم
باسلام وخسته نباشید
بنده ۲۱سالمه و کنترل افکارندارم نمیتونم افکارموکنترل کنم بطوری که خیلی چیزا هم بهم تلقین شده یه حالت روانی دارم بااینکه میدونم این اتفاقات تلقینه ولی خیلی اذیت میشم وحالت جنون پیدامیکنم
همچنین درگذشته برام اتفاقات بدی افتاده بوده میخوام فراموش کنم به طورکامل چون الان بیشتراز سه سال ازاون اتفاقات گذشته میگذره ولی هرروز چه کم چه زیادتوذهنم میاد.
من بخاطر این حالتام عزیزترین کسمو ازدست دادم
ایناخلاصه حالتام بود
باتشکر
من مدت یک سال طبق دستور پزشک قرص سرترارین مصرف میکردم که خیلی تاثیر مثبتی داشت و بعد از یک سال خودم مصرف دارو را قطع کردم که بعد از گذشت مدتی حس کردم دوباره اوضاع روحی ام رو به بدی رفته.سپس مجدد خودم مصرف سرترارین را شروع کردم که دوباره بهتر شدم ولی مدتی به دلیل مشکل .....مصرف آن را ترک کردم.آیا قطع مصرف این قرص و مصرف مجدد آن تاثیر مثبت آن را کم می کند؟آیا مصرف طولانی مدت این قرص عوارض خاصی دارد؟آیا مصرف نوع خارجی این قرص توصیه می شود؟
سلام,من واقعا یک سالی میشه که از بی انگیزگی رنج میبرم وهدفی که برای خودم تعینن میکنم رو نمیتونم براش تلاش کنم وحتی تو کنکور پارسال اوضاعم خیلی بد شد و بعد از اون اصلا نتونستم به اون نشاطی که داشتم برسم و از این موضوع رنج میبرم(البته مربوط به کنکور نیست و قبل کنکور اینجوری بودم و همین مسله باعث شد تو کنکور نتونم نتیجه بگیرم)
سلام,من واقعا یک سالی میشه که از بی انگیزگی رنج میبرم وهدفی که برای خودم تعینن میکنم رو نمیتونم براش تلاش کنم وحتی تو کنکور پارسال اوضاعم خیلی بد شد و بعد از اون اصلا نتونستم به اون نشاطی که داشتم برسم و از این موضوع رنج میبرم(البته مربوط به کنکور نیست و قبل کنکور اینجوری بودم و همین مسله باعث شد تو کنکور نتونم نتیجه بگیرم)
سلام وقتتون بخير ، من يه مدتي دچار استرس شديد شدم توري كه دلم همش ميريزه ضربان قلبم بالاست ، ريزش مو دارم گوشهام سوت ميكشه، خوابم به هم ريخته ، احساس خستگي شديد دارم هميشه ولي از همه اينها بدتر كل عصب هاي بدنم درد ميكنه طوري كه نميشه حتي يه فشار معمولي روي هر جاي بدنم داد ممنون ميشم كمكم كنيد
سلام وقتتون بخير ، من يه مدتي دچار استرس شديد شدم توري كه دلم همش ميريزه ضربان قلبم بالاست ، ريزش مو دارم گوشهام سوت ميكشه، خوابم به هم ريخته ، احساس خستگي شديد دارم هميشه ولي از همه اينها بدتر كل عصب هاي بدنم درد ميكنه طوري كه نميشه حتي يه فشار معمولي روي هر جاي بدنم داد ممنون ميشم كمكم كنيد
سلام وقتتون بخير ، من يه مدتي دچار استرس شديد شدم توري كه دلم همش ميريزه ضربان قلبم بالاست ، ريزش مو دارم گوشهام سوت ميكشه، خوابم به هم ريخته ، احساس خستگي شديد دارم هميشه ولي از همه اينها بدتر كل عصب هاي بدنم درد ميكنه طوري كه نميشه حتي يه فشار معمولي روي هر جاي بدنم داد ممنون ميشم كمكم كنيد
سلام یه کاری داری به طور مستمر انجام میدی..دیگه انجامش نده.
تغذیه رو خوب کن
مهران
۱۲:۲۰ ۱۴ تير ۱۳۹۶
با سلام جوانى هستم ٣٢ساله كه مدت ٩ساله قرص دپاكين و كلونازپام ميخورم تشخيص اول و اخر پزشكان صرع بوده است درابتدا بيماريم اذيت نميكرد ولى سه سالى هست كه هفته اى دوبار بيهوش ميشوم و گاها ٨ساعت طول كشيده است تا به هوش امده ام،اين بيمارى مرا جلوى زن و بچم خيلى اذيت ميكند تورا بخدا اگه درمان يا راهى هست لطفا كمك كنيد،واقعا ديگه خسته شدم به اخر خط رسيدم خيلى وقته باهاش دست و پنجه نرم ميكنم نااميد نشدم ولى عوارض اين قرصها دارن از پام درميارن،با سپاس فراوان
سلام خســــــته نباشيد.. اگ آدمی طی یع مدت طولانی ریتم خواب و برنامه روزانش بهم بریزه و بی انگیزه بشه.. مثلا زیاد, بخابه یا زیاد بیدار باشه.. و سیستم زندگیش مختل شه.. نشونه افسردگیه؟
سلام من به شدت از پدرم در موقع عصبانیت نفرت دارم چرا که من بدون هیچ ازاری به او او مرا اذیت میکند و توهین و فوش های رکیک به من میدهد پدر ایشان مشکل روانی پیدا کردند ایا میتوان ارثی باشد و راه حل چیست
مدتی قبل احساس فشار در پیشانی میکردم و عدم تمرکز و گیج در سر هم همراهش بود همچنین خستگی سرد شدن دست و پا و فقط کارم شده بود لم دادن اصلن حوصله بلند شدن رو نداشتم چون فکر میکردم بلند شم سرم گیج میره و حالت تهوع بهم دست میده دوسال پیش بخاطر یه جریانی حالت تهوع اضطرابی گرفتم و پنج ماه کلیدینیوم سی میخوردم البته این حالات از پنج شیش ماه پیش شروع شد و نتونستم حتی رو درسم تمرکز کنم چون فقط فکرم شده بود که من فلان بیماری رو دارم یا فلان تو اینترنت هم میرفتم و علایممو چک میکردم میفهمیدم سینوزیت دارم میگرن دارم سردرد تنشن و بیماری قلبی و .... یعنی به این نتیجه رسیدم که همه بیماری هارو دارم چون وقتی علایمشو میخوندم میدیدم همونجا درد میگیره یا درد ظاهر میشه خلاصه من رفتم پیش دکتر عمومی چند بار هم رفتم دکترهای مختلف گفتن هیچیت نیست و از استرس و اضطرابه تا اینکه رفتم پیش روانشناس و گفت یه بیماری به اسم سایکوسوماتیک داری و باید اول پیش روانپزشک دارو ها رو مصرف کنی و بعد از یک ماه نتیجه رو بهم بگو من بعد از مصرف آسنترا و کلردیاز پوکساید به مدت یک ماه احساس کردم پنجاه درصد اون علایم مرتفع شده و مثل قبل احساس گیج در سر حساس شدن به یک درد کوچیک و حالت تهوع و فشار در پیشانی رو ندارم برای ماه دوم چون امتحانات بود این حالات باز سراغم اومدن و انشالله هفته بعد مصرف دارو ماه دوم هم تمام میشه و باید پیش روانپزشک برم برای تجویز نسخه و شرح حال.
سوال من از شما این هست که برخی به من گفتن تو پانیک هستی و برخی گفتن سایکوسوماتیک این دو چه فرقی میکنن و با توجه به علایمی که به شما گفتم شما مشکل منو تو جسم میبینین یا روح و اگر در روان من این مشکلات هست چرا احساسشو رو جسم دارم میبینم ؟ قبلا هم بهم فشار وارد میشد اما رو جسم تاثیر نمیزاشت چرا الان همچنین مشکلی برام بوجود اومد؟ در ضمن 22 سالمه و قبل از آشنایی با بحث روانشناسی فقط فکر میکردم بیماری های درمان نشدنی دارم و خیلی نگرانش بودم حتی حرف دکتر مبنی بر سالم بودن خودمو باور نمیکردم میگفتم شاید دکتر داره اشتباه میکنه خیلی از دکترها گفتن به من که سالمی از نظر جسمی اما نمیدونم چرا شک دارم و میگم حرفشون درست نیست
من گاها تو روزایی ک یکم شبیه هم میگذره..فراموش میکنم ک فلان قضیه واس امروز بوده یا روزای قبل..چه عصر خابیده باشم یا نه!
مشکل کجاست؟
مرسی از راهنماییتون
من گاها تو روزایی ک یکم شبیه هم میگذره..فراموش میکنم ک فلان قضیه واس امروز بوده یا روزای قبل..چه عصر خابیده باشم یا نه!
مشکل کجاست؟
مرسی از راهنماییتون
دو بار دکتر مقدار رو کم کرد ولی دقیقا بعدش تو شرایطی قرار گرفتم که استرس شدید وارد شد بهم، از استرس اشتهام کم میشه و از اشتهای کم، ضعف می کنم و روحیه م بهم میریزه و ناراحت و افسرده میشم که چرا من نتونستم غذا بخورم و....
چ کنم؟ درمان گیاهی هم دارم انجام میدم، هیچ راهی نیست که من دیگه قرص نخورم؟خسته شدم توروخدا ی راه معرفی کنید
چ باید کرد؟؟
نمیدونم چیکار کنم؟
نمیدونم چیکار کنم؟
بنده 33 سالمه و از حدود 10 سال یا شاید بیشتر افسردگی دارم.عمده ترین مشکل منم از زمانی شروع میشه که وقتی یه اتفاقی می افته خیلی میترسم یعنی ترس و به دنبال آن توهم ترس و اینکه ممکنه این اتفاق بیافته باعث میشه ذهنم همش ترس و استرس القا کنه و بدنبال آن شدیدا افسرده میشم میخوام کمکم کنین.فقط داروی سیتالوپرام مصرف میکنم اونم یک روز در میان
مدتی هست که حالت منگی دارم ( سرگیجه نیست ) و حرکت کردن و تند راه رفتن تسکینم می دهد . البته کمی افسردگی هم دارم . لطفا راهنمایی بفرمایید
خیلی عصبی هستم و بی حوصله و تحمل کوچکترین ناملایمتی رو ندارم ، کافیه توی خونه بچه هام یه کم بازیگوشی کنن سریع عصبانی میشم
تحمل گریه نوزاد دو ماهم رو هم ندارم و تا گریه میکنه دوس دارم بلایی سرش بیارم، کمکم کنین خسته شدم
کاش یه روانشناس خوب معرفی میکردین تا مائی که توی شهرمون دسترسی نداریم لااقل از طریق تلفن یا اینترنت مشکلاتمون رو مطرح میکردیم
ممنون میشم راهکارهای مقابله با استرس رو بهم بگید من در رابطه با کارم وتوی منزلم استرسهای شدیدی دارم و اینکه توی دورانی هستم که میخوام اماده بشم برای بارداری میخوام استرسمو کم کنم امانمیدونم چه جوری
و اینک مشاوره وروانشناس خوب معرفی کنید اگر کرج باشه ممنون میشم
یکی از دوستان خیلی نزدیکم آدم حساس و زود رنجیه .کودکیش تو فقر گذشته .اما از وقتی که خودشو شناخت تونست کارای زیادی تو اون نداری بکنه سراع تمام کارهای حلال و مورد نظر خدا رفت .آدم بزرگیه روح بزرگی داره .خانوادش بخاطر فقر از خدا دور نبودند .الان ازدواج کرده .شوهرش خیلی دوستش داره اوضاع مالیشون هم خوبه .اما به وسواس فکری عملی دچار شده
حموم کردنش دست شستنش یا هرکاری که با آب سروکار داشته باشه رو نمیتونه خوب انجام بده یعنی هرچی میشوره فکر میکنه
بازم کثیفه یا به اینور و اونور مالیده .
خانواده ی شوهرش اذیتش میکنند از همون اول ازدواج .شوهرش ادم خوب و باایمانیه ولی چون پدرش شهید شده به مادرش احساس دین میکنه درمورد رفتارهای بدش سکوت میکنه
مادرش ادم قدیمی و تحصیل نکرده ای هستش .
وسواسش خیلی خیلی ناچیز بود که هرآدمی میتونست باهاش کنار بیاد .
اما از وقتی خانواده ی شوهرش بهش توهین و بی احترامی کردند وسواسش زیاد شد به طوری که زندگی شخصیشو داره فلج میکنه .پیش مشاور هم رفته اما فقط کمی تغییر کرده
ممنون میشم شما راهنماییم کنید تا بتونم به عنوان یک دوست کمکش کنم .خودم کتابهای روانشناسی زیاد میخونم برای کمک کردن بهش .اما شاید توصیه ی خاصی ام شما داشته باشید زودتر به نتبجه برسیم
بنده ۲۱سالمه و کنترل افکارندارم نمیتونم افکارموکنترل کنم بطوری که خیلی چیزا هم بهم تلقین شده یه حالت روانی دارم بااینکه میدونم این اتفاقات تلقینه ولی خیلی اذیت میشم وحالت جنون پیدامیکنم
همچنین درگذشته برام اتفاقات بدی افتاده بوده میخوام فراموش کنم به طورکامل چون الان بیشتراز سه سال ازاون اتفاقات گذشته میگذره ولی هرروز چه کم چه زیادتوذهنم میاد.
من بخاطر این حالتام عزیزترین کسمو ازدست دادم
ایناخلاصه حالتام بود
باتشکر
تغذیه رو خوب کن
پسری 4 ساله دارم که دچار لکنت شده است . این بخاطر ترس از تاریکی و حیوانات مانند گربه اینطور شده است لطفا راهنماییم کنید