به خاطر ی اشتباه کسی که وارد زندگیم شده دلم میخواد بره از زندگیم همیشه به بچه هام حرف میزنم و گاهی اونارو میزنه بعدش میگه من خوبشونو میخوام اشکمونو درمیاره این چه دوست داشتنیه نباشه ما آرامش بیشتری داریم???
سلام من خودم انقدر ازاین ادما دیدم وتوزندگیم فردی بوده آزارم داده همیشه واگذارش میکنم به خدا چون خدا قاضیه بزرگیه که وقتی دربرابر ظالم ومظلوم حکم کنه ظالم اونجاست که میفهمه چیکارکرده که الیته جای جبران نداره واگذارکنید به خدای مهربون
نوروزعلی
۲۲:۰۸ ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۳
باعرض سلام
من یک صاحب کار دارم که همیشه تو کار گیر میده همیشه حرف میزنه وای اینجوری کردی وای آنجوری کردی اگر کار درست هم انجام بده باز هم حرف خود را میزنه نمیدونم چکار کنم
باعرض سلام
من یک صاحب کار دارم که همیشه تو کار گیر میده همیشه حرف میزنه وای اینجوری کردی وای آنجوری کردی اگر کار درست هم انجام بده باز هم حرف خود را میزنه نمیدونم چکار کنم
سلام اون صاحبکار بدجنسه باهاش کارنکنید خیلی بهتره خدا جای حق نشسته دنیا اینجوری نمیمونه بفکر کاره دیگه ای باشید بهتره چون صاحبکارتون سواستفاده گر هست من فهمیدم چطور انسان بدذاتیه
ناشناس هستم
۲۰:۰۶ ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳
من همکلاسیم خیلی ادم بدجنسیه.متاسفانه من انتظامات شدم و اون نماینده و باهم مجبوریم کار کنیم تو کلاس.خیلی به من حسودی میکنه چون درسم بهتر از اونه و بارها اول مدرسه شدم در صورتی که اون یکبارم نشده.ولی امروز اومده جلوی اسمم منفی زده بدون دلیل و من خیلی ناراحتم.در حدی که امروز هر قدمی برمیداشتم ارزوی مرگ براش میکردم.
اینجورادماتوزندگی منم هستن تعداداشونم زیادممتاهادورن بهترولی نه میزارن تفریح داشته باشم تمام هرسفری بخوام برم سریع خودشون جلومیندازن که من نرم وهمینم شده ومیشه
آزار دهندهها کیفیت زندگی، نادانی، فضای مجازی، آزار جنسی، احساسات، خانواده ایرانی، تفکرحضور آدمهای آزاردهنده در زندگی کیفیت زندگی ما را به شدت پایین میآورد؛ بنابراین لازم است تا جایی که میشود مانع از حضور آنها در زندگی خود شویم.
آدم سمجی هست میگه باهام ازدواج کن روی اعصابمه من نه دوستش دارم نه بدرد من میخوره به رویش نیوردم که میدونم همجنسباز آخه مرد همجنسباز که نبایدازدواج کنه
سلام افرادی اطراف شوهرم هستن مزاحم تامیره مثلاتوحیاط باهش میرم بیرون میره میرم باهش که چرت و پرت نگن به شوهرم وشستشوش ندن ولی بعضی وقتا میان ومیبرنش توکوچه حالاتوخونه همسایه حالامن دقیقاازکجاتشخیص بدم کجاست میرم توخونه تابیادکه اگه برم وبخوام برم باهش اونابه شوهرم میگن بگوبره تو .چه کارکنم منم میرم توجاهایی شوهرم میره اینایم باهش میرن که خیلی دلم میخواست باهش برم ولی متاسفانه میگن بهش که به من بگه نه نمیشه بیای چه کارکنم بازمن نمیرم همش ازدست اینای ایناولگردن میگردن ولی من وامسال من چی که امیدشون شوهرشون که بگردونشون ایناراکه نمیفهمن فقط فکرخودشونن تاحرف میزنم به شوهرم یادمیدن به من بگه خودت برو چه کارکنم بایدشوهرم ازدست اینا نجات همیشگی داعمی که دیگه هیچ وقت نبینشون کن
سلام میگین من چه کارکنم بااینایمدت شوهرم نرمال بود موادش ترک کرده بودالهی خداازروزگارشون نگذره ازدوستاش طرف موادمخدرکشوندش وبازمعتادش کردن من بااین جورادماچه کارکنم میخوان خودمم معتادکنن
سلام باهرکسی باید مثله خودش رفتار بشه بفهمه چقدر بده من خودم تجربه داشتم اینا خیلی ادما بهم بدکردن فقط واگذارشون کردم به خدا
خاکستری
۱۵:۰۳ ۲۴ فروردين ۱۴۰۱
ارزومه چشمامو ببندم همه چی تموم شه،فقط تموم شه
نه این دنیارو میخوام نه اون دنیا،نیستیِ مطلق.
صبح که بیدار میشم چشمام پر اشک میشه از اینکه دوباره شروع شد،دوباره دوباره دوباره
خدایا
سلام چه کارکنم شوهرم مغازه نزن شمانمیدونین همین دوستاش تومغازش چه کارکردن حالاهم نقششون نقش اوناست دوستاش نقششون که شوهرم مغازه بزن که بازاون کارها مثل قماربازی کنن وپولای شوهرم بگیرن باز معتادش کنن گشنگیش بدن این کاراکردن ومیکنن لطفاشوهرم ازشراونانجات بدید ومغازه نزن درضمن مغازش فروخته
من یکساله جدا شدم به همراه دوتا بچه هام مهاجرت کردم برادرام و همه فامیلم رفتن سمت همسری که طلاق گرفتم و از اون حمایت میکنن من میخام با همشون کات کنم ولی اضطراب دارم احساس میکنم نمیتونم آدمای بدو منفی رو از خودم دور کنم .
من یه برادر دارم خیلی رو مخمه وقتی با پدر مادرم حرف میزنم میپره وسط.. خلاصه هرچی میگم برش میگردونه به خودم و آدم رو عصبانی میکنه. وکاری میکنه که ادم باهاش دعوا کنه، هر کاری هم میکنم تو خانواده و فامیلام آدم شیطونی به نظر میرسم. تو دعوا هم البته مقصر اونه ولی بازم خانوادم منو قبول ندارن. حتی بعضی وقت ها پدرم بهم توهین میکنه بدون اینکه ماجرا رو بفهمه. کلا نمیدونم چکار کنم. بعضی وقت ها آرزوی مرگ میکنم
سلام امیدوارم مشکلتون حل شده باشه منم مثله شما پشتوانه خاتوادگی ندارم ولی دارم تمرین میکنم که ازشون دوری کنم تاحدودی هم موفق شدم باافراد بد وبدجنس مثله خودش باید رفتار کرد هرکی میخواد باشه
محمد
۰۰:۳۷ ۱۱ دی ۱۴۰۰
من یه نفری تو خونمون هست که خانواده نداره یعنی باباش ول کرده رفته ومادرش هم ازدواج کرده هن سن خودمه ولی خیلی رو مخه خیلی فضول بی جنبه هست من که میگم به خاطر همین بی جنبگیشه که این کارا به سرش اومده اصلا ازش خوشم نمیاد ۷ ماهه که تحملش کردم دیگه نمتونم تحملش کنم جوری شده که به عواطف و احساسات و درسن هم لطمه خورده
سلام توراخدامن وخانوادم راازشراین ادمای مزاحم که همه جاهمراهمونن وازهرطریقی واردزندگیمون شدن خودشون نشون نمیدن میدن وهرکارمیکنم فایده نداره که ازشراینانجات پیدا کنیم و جایی که هستیم مثلاخانه ومسافرتاووونباشن هستن چه کارکنیم ازشراینانجات پیداکنیم وجایی باهشون نریم
من یه داداش بزرگتر از خودم دارم که به دلایلی خیلی بی ادبه و همیشه رو مخمه.... همیشه شبا میخوام یکم استراحت و بازی کنم همش دوست داره کرم بریزه... و باعث بیدار شدن پدرمون میکنه که خیلی رو مخه..... البته اینو یادم رفت بگم که بچه بود یه عمل داشت که به مغزش لطمه زد..... و الان یه تختش کمه..... و همیشه تو خانواده بدترین ادم شناخته شده.... بخصوص برای من..... همیشه بی دلیل به من فوحش میده الکی تو حرف ها میپره...... و کلا خیلی ادم مزخرفیه...... تازگی ها حتی خدا رو هم قبول نداره!!!!...... اصلا نماز نمیخونه و کلی کاری که بگین کرده...... و برعکس منی که همش تو بسیج کار میکنم و همش دعا میکنم...... ادم مثبتی شناخته شدم..... خلاصه بگم چیکار کنم از شرر برادرم خلاص بشم
سلام چطوری این ادمای اطراف شوهرم اطرافش نباشن به غیرازخودم این ناکسا چه مردش چه زنش چه دخترش که باشوهرم هستن همه یادزدن یامعتادن یامریضن یاهمشن تایکجایی یک چیزی میشنون اسم مریض یاهرچی اینجوری میان میگن ای که مریض من میگن به شوهرم یاهرچرت وپرت دیگه که لیاقت خودشون دلم میخوادیک کاری بکنم که شوهرم برایک لحظه هم نبینشون وراحت شه ازدستشون درست همه جابایدبرم باهش وقتی اونامیگن به شوهرم نیارش خب همونم که میخوام برم نمیبرم. وازاین بابت حریفشون نمیشم یااونامیان وقتی هم شوهرم خودش میره تادوساعت سه ساعت نمیادومن ازاین بابت این انسانهای تازه به نورسیده وخودشیفتها وازخودراضیها براشون متاسفم باورکنین من یکی دخترخونه بودم اینطوری نبودم میتونین یک کارایی برام بکنین ویک کاری هم براشوهرم بکنین که این وضع برگرده وشوهرم ازدست اونابگیرین هرکارمیکنم فایده نداره
برارفتن به خارج باشوهرم برااقامت داعم دیگران مشکل منن یعنی توفرودگاه حتی اگه مادرمم باماهمراه باشه شوهرم که ازاون دررفت من نمیزارن برم همی مادرم من وخودش باهماهنگی بعضیاکه توفرودگاهن برم میگردونن بعدشم همه جاش فکراشوکردن من چه کارکنم اگه باقطاربریم همین طور؟اخه یکباربچه بودم توفرودگاه بافامیلامون به خارج بایدمیرفتم که تاجای صف رفتم برم گردوندندونرفتم ازهمینش میترسم
سلام یه فردی هست که از طریق فضای مجازی سراغ من میاد و خیلی اذیت میکنه در واتساپ بلاک شده ولی هی زنگ میزنه و پیام میده میشه لطفا راهنماییم کنید تا از دستش راحت بشم
سلام من یک شوهردارم که فکرکنم زن دیگه داره ازشرزن چجوری خلاص شیم براهمیشه ودیگه فاتح خواندم باکارهاوحرفای اینابدلیل بالابودن سن شوهرم باکسی دیگه ازدواج کنم البته دلم میخوادازدواج کنم بعدصدوبیست سال شوهرم اگه شد ولی بازهمون ادم زنش شدن چی یک کاری کردن این دخترای ولگرد علاوه برگرفتن بعضیاازم براازدواج باکسی دیگه هم ازدواج نکنم
اگر اون آدم عقده ای و آزار دهنده یک مدیر جدید باشد که حتی درصدد اخراجت برآمده باید چکار کنم من 3 ماه است دارم زجر میکشم بعد از 17 سال سابقه دیدن توانایی های من و تعریف همکاران از من او را جری کرده و مرا تحت فشار گذاشته و امتیازاتم را از من میگیرد.تنها خدا میتواند مرا از شر او نجات دهد تا به نان زن و بجه ام نزند .او یک آدم تهی است که بواسطه ارتباطات مدیر شده است.
سلام من یه برادر دارم خیلی منو اذیت میکنه نه اینکه رفتار خشونت آمیز داشته باشه ولی واقعا بنظرم آدم بیشعوریه همیشه مزاحم کار من و دیگر اعضای خانواده میشه همیشه منو اذیت میکنه و هیچ وقت کسی منو درک نمیکنه که میگم من خسته شدم از کاراش چون دیگران بهم میگن فقط شوخی بوده ولی من به حدی عصبی میشم که حس میکنم قراره سکته کنم
برادرم از من بزرگتره
سلام حرفایی به شوهرم میزنن بعضیاوکلابه همه میگن همین بیعقلا که میگن بهشون مجنونن مادرم مثل خودشون کردن مدام مادرم حرفای اونارابه شوهرم میزن که شوهرم محلم نده وووامثال اینارابه شوهرم میگن اون اطرافیان شوهرم امروزیعنی چه بگم همیششون تاشب که خوابم نمیدونم چی شد ووقتی روز یکجور شوهرم به بیرون میبرن درست مثل ادم رباها فکرش بکن شوهرم به من میگه بیشعور ووومعلوم نیست چی گفتن ازمن به شوهرم که اینطوری شده بامن درصورتی که من اصلادعوایی نیستم حالاتااخرش بخون ومن بدکردن برای شوهرم ومغزشوهرم گرفتن حالامیخوان مثل خودشون کننش مصموم کردن همه چیز شوهرم حالاهم فکرگرفتنشن چه کارکنیم
سلام دوست عزیز من و شوهرم هم یک دوست داریم که به یه نوعی آزار میده آدمی هست که ثبات تو کارهاش و کلا تو احساسات و عواطفش نداره آدم دو رویی هست و مرموز چه بر خوردی باید با این آدم داشته باشیم بد بختی به این هست که بهش هم عادت کردیم لطفا یه راهی بگید که به ما هم ضربه ای نخوره و بتونیم با این آدم کنار بیاییم
من خیلی ازاینامیترسم میترسم ازتوی اینایکیشون قاتل دربیان حالاازشرایناچه بایدکرد .میترسم دشمنم بشن ودرتنهایی ام یا باکسی مرابکشن یااسیبی برسانن به من وچندوقت پیش یک دخترکه برای گوشت نگرفتن امده بودوماشین ماهم باخیلی فاصله ازماشینش بودداشت میزدبه ماشین ما ازدستی وماهم پشت ماشین خودمون بودیم من وشوهرم توماشین بودیم بعدمیگن اگه مدرک نداشته باشیم دروغ میگه من نزدم وای از دست این ادماواقعاتوغذاشان بایدداروارام بخش ریخت دکترکه نمیرن دارویم که نمیخورن وقتی میزنن به ماشینتان به دکتریاپزشک قانونی نشونشون بدین تانامه یکجوری بستریشون کنن و ماشینشم عین سوزوکی بودبعدشم دررفت
سلام.ده سال کسی رو که واقعا بی ادب و حسود بود و فحش های خجالت آور به راحتی آب خوردن تو جمع به زبون میاورد تحمل کردیم.همیشه کاراشو مینداخت گردن دیگران مخصوصا شوهر من چون خونشون به ما نزدیک بود.یه کلمه حرفم باعث شد هر چی خواست پشت سر من گفت در جواب این کارش فقط یه اس ام اس بهش دادم گذاشتمش کنار که حتی نتونست جواب اس منو بده.شوهرم راحت شد از دستش.فکر نمیکردم شوهرمم انقد از دور کردن این آدم خوشحال بشه به من گفت حکمتی داشت این حرفتو محکم زدی.حالا میخوام بگم برا راضی نگه داشتن دیگران خودتونو اذیت نکنید بعضیا رو کنار بذارید تا آرامش بدست بیارید.
سلام من میخوام شوهرم یکجاتوکشوری مثلاامریکاببرم که پیش بیشعورها نباشه منظورم همین اطرافیانش که هرچقدواستیم چشش توچششون نیفته ولی متاسفانه اونجایم میان ومسافرت بریم میان اصلازهرمارمون کردن اگه خارج ازایران بریم برازندگی باز میبرنش ومنم چشم به راهش میمونم دوست دارم نره باهشون اصلا کلا دلم میخوادیکجاببرمش به مدت طولانی ویاهمیشه که اینایی که الان دوربرشن نباشن چه کارکنم توخارج ازایران هرجارفت باخودم باشه یک بیشعورالان گفت به شوهرم که هرجارفتی میبرمت چه کارکنم انقد من شکنجه دادن اذییتم کردن که چی همیناعقل دارن منم میخوام لجشون دریارم طوری که توش بمونن وحرصشون بدم وبه خواستهاشان نرسونمشون
سلام من قصددارم برای روحیه شوهرم عوض شه ازدست بعضیاازایران بریم ولی اگه هم رفتیم برگشتیم ازدست ایناباحرفاشان بعدخواستیم بریم شوهرم گفت من دیگه نمیام چی یک خانمان اونجاباشه دیگه نریم به خاطرفیلمای اینایااونجابهم بگه دیگه نمیام اونابهش بگن که به من بگه به خاطرزبونش وووکه نیادچه کارکنم ازدست ایناباید اخه میخوام یعنی قرارخانه ای انجابخریم یک شش ماهی ازدست بعضیا نفس بکشیم بایدداعم ببرمش ولی چون خانمان درایران نمیفروش وبه خاطراوناشوهرم نمیاداین جوری چه کارکنم چه فکری میندازین به ذهنم
سلام دوستان من وشوهرم میخوایم به خارج ازایران یک کشوری اقامت کنیم برای راحتیمون وخودمون ودوری ازدست بعضیاحالاکه مااینجاییم چطورباوجودایناوحرفهایشان که باعث نرفتنمان میشودبااین وجوداقامت داعم به خارج ازایران کنیم تاحتی دیگه چش توچششان نیفته لطفاکمک
سلام بعضی وقتهاحالایاهمسایه یاغریبه میان جای خونمون طوری که من صداشون بشنوم بانگهبان محلمون حرفهایی مثل این پول بگیرمواظب باش ازخانه اش بیرون نیادجایی هم زنگ زد تلفنش قطع کنین واگه موبایلم شارژنداشت چی حالابه خودم میگم تنهاشدم چی چه کارکنم چطوری جایی برم چطوری چطوری چطوری
سلام
منم متاسفانه شوهری دارم که 15ساله دارم باهاش زندگی میکنم ودوفرزند هم دارم اما شوهرم از اول زندگیش افراطی شدید بود و افکار خیلی منفی داشت وبدبین بود
اما 5سالی هست که افکارش عوض شده وبسیار تفریطی شده حتی میگه نماز هم نخوندید کلا بی دین شده
بعد تر از همه اینکه من 15ساله دارم خانواده ومادرشو تحمل میکنم .واز مادرش نگه داری کردم همه بچه های دیگه رفتن سر خونه زندگی خودشون خونه زنگی منم اصلا خوب نیست با دوبچه دارم تو خونه کوچیک زندگی میکنم بدتر از همه شوهرم هر موقع میخاد کاری رو انجام بده بدتر خرابش میکنه ورو مخ منو بچه هامه
بعضی وقتا تصمیم میگیرم ک برم ولی جایی رو ندارم
لطفاً اگه روانش شناس هستید کمکم کنید
مچکرم
سلام من ۲۵ سال دارم ۱۰ ساله که ازدواج کردم متاسفانه چون شوهرم در مزرعه پدرش کار میکند همیشه باید گوش به فرمان پدرش باشد و از او خرجی بگیرد ولی دیگر تاقتم تمام شده ،چون با وجود ۵عروس دیگر تمام کارهای خانه اش با من است من هم با وجود ۲فرزند دیگر نمیتوانم چون او بسیار بد اخلاق است و همش فوش میدهد نمیدانم مشکلم را با چه کسی در میان بگذارم ،کمکم کنید
من از ی دوست داشتم قبل باهم رفیق بودیم ولی الان رفیق نیستیم من رد میشم از کوچه شون هی سلام میکنه بهم میخوام از دست این بشر منو راحت کننید ی کاری بگید که من انجام بدم این دیگع بهم سلام نکنه
منم یه بابا دارم که به مامانم تهمت خیانت زده و زندگیمون یه ساله که به گند کشیده شده هر فحش و ناسزایی که از دهنش درمیاد یواشکی مامانم بارش میکنه و منو کتک میزنه
اکثر نظراتی که دادین با جسارت حل میشه البته جسارت رو کاغذ سادس خیلیا به خاطر رو دربایستی و اینا نمیتونن اینکارو بکنن ولی خودت پیش خودت فکر کن چقدر تحمل داری؟بزن بیرون و دور شو ازشون مستقل شو ..
سلام متاسفانه دوماهه مادربزرگم با ما هم خونه شده. صداش خیلی اذیت کننده هست با اینکه بعضی کارها را میتونه خودش انجام بده مثلا چراغ خواب رو خاموش کنه و ... اما با صدای بلند و تکرار زیاد هر روز میخواد ما براش انجام بدیم از طرفی از بیکاری هر دقیقه ما را به بهانه های مختلف صدا میزنه کیفیت زندگی ام خوب بود خوب تر شد:(
بدتر اینکه بعضی وقتا جیغ میزنه حلاصه هر چی میخواد باید در همان دقیقه براش فراهم بشه
به نظر من حتی راه هم میتونه بره فقط کمرش درد داره ولی در حال حاضر مادر من که عروس ایشون باشه هر شب پوشک شون میکنه و به نظر این مادربزرگ من فکر کرده همه خدمتکارش هستند
واقعا این زندگی برای من ازار دهنده هست و نمی تونم کاری هم کنم
به خدا من گناهی ندارم که گیر دو تا پسر خاله ی آزار دهنده شدم من چه گناهی کردم اونا همش منو اذیت میکننن و از گذشته ی من هیچی نمیدونند و هی تهمت میزنند و وقتی مامانم تز من ناراحته ویشن آتیش بیار معرکه
سلام چندوقتی ازشر یک نفرخلاص شدم ولی انگارکسایی دیگرکه دوستای شوهرمنن طوری میان به خانه ام که من باوجوددوربین وحضورم نمیفهمم ازامدنشان وموندنشان به خانه ام امروزصدای نااشنایی موقع درازکشیدنم توتخت شنیدم که گفت مگه ماچه کارش میکنیم که بعدرفتم توحیاط دیدم خودش شوهرم باهم رفتن ازخانه من چه کارکنم ازاین بابت
سلام چندوقتی ازشر یک نفرخلاص شدم ولی انگارکسایی دیگرکه دوستای شوهرمنن طوری میان به خانه ام که من باوجوددوربین وحضورم نمیفهمم ازامدنشان وموندنشان به خانه ام امروزصدای نااشنایی موقع درازکشیدنم توتخت شنیدم که گفت مگه ماچه کارش میکنیم که بعدرفتم توحیاط دیدم خودش شوهرم باهم رفتن ازخانه من چه کارکنم ازاین بابت
من کسی رو دارم در دور واطرافم که خیلی حسود وبا سیاسته به طوری که من تا مدتها متوجه حسادت او به خودم نبودم سعی کردم با اون مدارا کنم اما سعی وتلاش خودش وهمینطور مادرش برای به پایین کشوندن من بیشتر از قبل هم شده نمی دونم باید چی کار کنم والان از کمک کردن ومدارا کردن با اون وخانواده اش احساس گناه میکنم و فکر میکنم من به خودم بدهکارم
چرا. منم یه دوست خیلی بیشعور و مزاحم دارم خیلی جدی باهاش حرف میزنم و پیام های من میفرسه برا معلم خودمون منم از معلم کمک خواستم به مدیر مدرسه هم بگم اگه خدا بخواد کار حله
سلام دوستان من که فکر نمیکنم هیچ روشی برای برخورد با این افراد وجود داشته باشه و کسی هیچ روشی پیدا نکرده ! منم یه همکلاسی داشتم که همش به این و اون گیر میداد و تو کارای بقیه دخالت میکرد کلا آدم بیخودی بود بعد وقتی تو کاراشون دخالت کنی ،میخورنت و خودشون دخالت میکنند چون فکر میکنن کسی مثل اونا عرضه ی این کارا رو نداره .... . فکر کنم اینا از اول آدم زاده نشدن که این مدلی اند ....حتی فامیل آدمای حسود و تیکه پرون داریم خیلی مزخرفه
یه برادر دارم قشنگ یه روانی مریض منم ازش گرفتم هی هر روز درگیریم دیگه نمیتونم روزی ۲۰۰۰۰ بار آرزوی مرگ میکنم هم برای خودم هم برای خودش خجالت نمیکشه هر روز دارم از دستش گریه میکنم افسردگی گرفتم بخدا هی میزنه فحش میده لامصب بسه دیگه گوشیمم ریپورت کرده بی خودی منی که هیچی حتی رمز هم نمیتونم بزارم شک میکنه خودش کلی رمز گذاشته یه عکس میخوای باز کنی رمز میخواد میدونم بعد مردنم کسی ناراحت نمیشه لااقل کسی که دوستم داشته باشه میشه خدایا من چی کار کردن خودت بگو شیطونه میگه یه روح احضار کن دهن اینو ببنده که نمیکنم این کارو ولی لااقل اون بمیره من ناراحت میشم نمیدونم چرا ولی خودم بمیرم دیگه برای هیچی ناراحت نمیشم در واقع چیزی برای از دست دادن ندارم برای همه آرزوی صبر دارم
سلام . من یه خواهر دارم که خیلی عصبی و بد دهنه هر چی هم من باهاش خوب رفتار میکنم بیشتر دیوونه میشه آخر سرم مامانم و بقیه همه ی تقصیرا رو میندازن گردن من واقعا نمیدونم چکار کنم فقط دوست دارم زودتر از شر همشون خلاص شم
سلام من یه همکلاسی خیلی مغرور دارم نه تنها من بلکه همرو خورد میکنه باعث آزار و اذیتشون میشه صمیمی ترین دوستمو بهش فحش های بد میده یه روزی دوست صمیمیم اعصابش خورد شد و وسیلش دزدید اما نه تنها براش درس عبرت نشد بلکه باعث شد دوستم از کلاس خودمون اخراج بشه و بره یه کلاس دیگه حالا میخوام ازش انتقام بگیرم میتونم بزنمش ولی دردسر میشه یه راه حل خوب بگید میتونم از مدرسه کاری کنم که اخراح بشه ولی از خدا میترسم دوست ندارم کسی نفرینم کنه یه راه حل خوب بگید باور کنید آدم خوبی نیست البته از نظر من
برادر من خیلی منو خورد میکنه جلوی همه جلوی زنش باهم که دعوا می کنند با بدهانی منو جلوی زنش کوچیک میکنه دوتا بچه داره من میخوام رابطه رو باهاشون قطع کنم به نظر شما چیکار کنم
تو زندگی داداشت دخالت نکن . بنای کارت فقط مهربانی باشد بدون دخالت اگر نمیتوانی مزاحمشان نشو. دوستانه گفتم .
ناشناس
۱۶:۲۱ ۰۹ مرداد ۱۳۹۹
من یک خواهر دارم که تحصیلکرده و دکتر است.
همش پشت سر من الکی بدگویی میکند. همه را با من بد میکنه. مامانم را علیه من پر میکنه. پیش فامیلا از بچه من بد میگه. از من بد میگه. زنگ میزنه به مادرشوهرم پشت سرم حرف بد میزنه. پشت سر من پیش شوهرم حرف بد میزنه.
همه اینها به خاطر اینه که ذاتش حسوده. و کاری نمیشه کرد. حسود هرگز نیاسود.
خدا به راه راست هدایتش کند. من واگذارش کردم به خدا.
من مامانم این آدم آزار دهنده هس ضریب هوشی بالایی داره و یک عوضی ب تمام عیاره ک با روان آدم بازی میکنه و آدمو تا مرز جنون میکشه و جوری برخورد و رفتار کنه ک از آخر خودت متهم بشی و اونقدر حرفه ای و قشنگ و ابزیرکاهانه آدمو خراب کنه ک شاخ از سرت دربیاد و ی حیوون ب تمام عیار و مار هفت خط ک اصلا نمیدونی باید کجا و چطوری باهاش برخورد کنی
واقعا نمیدونم خدا چرا ادمای خبیث رو ب جون آدمای پاک سیرت میندازه تا زندگیشونو داغون کنه...
واقعا خلاص شدن از شر این حیوونا خیلی سخته چون جوری فریبت میدن
ک فقط خداست ک میتونه نجاتت بده
و همین باعث شده ک من تو بچگی خیلی ضربه ی روحی وروانی بخورم
من یه خواهر دارم ک ازم 6 سال بزرگتره. بخاطر زیباییم و علاقه ی بیش از اندازه ی پدرو مادرم بهم خیلی حسادت میکنه و تو کل فامیل راجبم بدگویی میکنه و تهمت میزنه. ودید اطرافیانم رو نسبت بهم تغییر داده
من یک صاحب کار دارم که همیشه تو کار گیر میده همیشه حرف میزنه وای اینجوری کردی وای آنجوری کردی اگر کار درست هم انجام بده باز هم حرف خود را میزنه نمیدونم چکار کنم
من یک صاحب کار دارم که همیشه تو کار گیر میده همیشه حرف میزنه وای اینجوری کردی وای آنجوری کردی اگر کار درست هم انجام بده باز هم حرف خود را میزنه نمیدونم چکار کنم
برادر من انقدر کنه و مزخرفهههه
خیلی دلم میخواد بفرستمش یتیم خونه
چه کنم که ننه بابام نمیذارن??
نه این دنیارو میخوام نه اون دنیا،نیستیِ مطلق.
صبح که بیدار میشم چشمام پر اشک میشه از اینکه دوباره شروع شد،دوباره دوباره دوباره
خدایا
برادرم از من بزرگتره
و خیلی منو دعوا میکنه به نظر شما جیکار کنم
منم متاسفانه شوهری دارم که 15ساله دارم باهاش زندگی میکنم ودوفرزند هم دارم اما شوهرم از اول زندگیش افراطی شدید بود و افکار خیلی منفی داشت وبدبین بود
اما 5سالی هست که افکارش عوض شده وبسیار تفریطی شده حتی میگه نماز هم نخوندید کلا بی دین شده
بعد تر از همه اینکه من 15ساله دارم خانواده ومادرشو تحمل میکنم .واز مادرش نگه داری کردم همه بچه های دیگه رفتن سر خونه زندگی خودشون خونه زنگی منم اصلا خوب نیست با دوبچه دارم تو خونه کوچیک زندگی میکنم بدتر از همه شوهرم هر موقع میخاد کاری رو انجام بده بدتر خرابش میکنه ورو مخ منو بچه هامه
بعضی وقتا تصمیم میگیرم ک برم ولی جایی رو ندارم
لطفاً اگه روانش شناس هستید کمکم کنید
مچکرم
بدتر اینکه بعضی وقتا جیغ میزنه حلاصه هر چی میخواد باید در همان دقیقه براش فراهم بشه
به نظر من حتی راه هم میتونه بره فقط کمرش درد داره ولی در حال حاضر مادر من که عروس ایشون باشه هر شب پوشک شون میکنه و به نظر این مادربزرگ من فکر کرده همه خدمتکارش هستند
واقعا این زندگی برای من ازار دهنده هست و نمی تونم کاری هم کنم
همش پشت سر من الکی بدگویی میکند. همه را با من بد میکنه. مامانم را علیه من پر میکنه. پیش فامیلا از بچه من بد میگه. از من بد میگه. زنگ میزنه به مادرشوهرم پشت سرم حرف بد میزنه. پشت سر من پیش شوهرم حرف بد میزنه.
همه اینها به خاطر اینه که ذاتش حسوده. و کاری نمیشه کرد. حسود هرگز نیاسود.
خدا به راه راست هدایتش کند. من واگذارش کردم به خدا.
واقعا نمیدونم خدا چرا ادمای خبیث رو ب جون آدمای پاک سیرت میندازه تا زندگیشونو داغون کنه...
واقعا خلاص شدن از شر این حیوونا خیلی سخته چون جوری فریبت میدن
ک فقط خداست ک میتونه نجاتت بده
و همین باعث شده ک من تو بچگی خیلی ضربه ی روحی وروانی بخورم