به گزارش سرويس وبگردي باشگاه خبرنگاران بولتن نيوز نوشت: عملکرد امروز عبدالکریم سروش و به خصوص در سال های اخیر، اگر چه در انحراف تدریجی افکار و رفتار وی در سه دهه گذشته ریشه دارد، اما با انتقادهای بسیاری از سوی دوستان و آشنایان وی و دانشجویان و فعالان سیاسی و حوزه اندیشه همراه بوده است. براین اساس، افراد مختلف، خصلت ها و دلایل متعددی را برای انحراف وی بر شمرده اند. در بخش نخست نقد رفتار و عملکرد سروش ، به بخشی از این دلایل و عوامل نظیر فاصله گرفتن از تفکر امام خمینی و همچنین بی توجهی به اصول و مبانی دینی و اسلامی و... می پردازیم و در شماره بعد نیز خصلت هایی مانند دروغ گویی، کینه توزی، خساست، خودنمایی و.... را بررسی خواهد شد.
بسیاری معتقدند که انحراف یک شخص که روزگاری عضو شورای انقلاب فرهنگی بوده و راهنمای جوانان و دانشجویان علاقه مند به تفکر واندیشه دینی بوده است، قابل توجیه نیست.
به خصوص آن که دقیقا بر خلاف اهداف و آرمان های انقلاب اسلامی گام بر می داد و به جای این که به استقلال کشورو آزادی واقعی و مقابله با استکبار ودشمن و ماجراجویی آمریکا و اسرائیل و متحدان آنها بپردازد، در دام آنها اسیر شده و به دامن غرب گریخته و با همراهی خود با جریان فتنه، تلاش دارد که افکار و روش حکومتی و زندگی اجتماعی به سبک مورد انتظار دولت های غربی را دنبال کند.
غرور و تکبر و خودنمایی و کینه توزی های سروش که از خصیصه های اساسی و ریشه انحراف وی است باعث شده که وی هر چند وقت یکبار با نامه پراکنی به رهبران جمهوری اسلامی و دروغ گویی و طرح مسائل نادرست برعلیه نظام جمهوری اسلامی، دقیقا راهی را طی کند که آمریکا از افراد کم سن وسال انتظار دارد.
اما امروز امثال سروش، مانند کسانی رفتار می کنند که با کشف حجاب و رفتارهای ناپسند، سعی دارند که به تحقیر فرهنگ اسلامی ودینی ایرانیان بپردازند.
سروش با کینه توزی و خودنمایی و تکبر به نامه نگاری و مقاله نویسی ونظریه پردازی هایی مشغول است که جز منافع آمریکا و غرب، هیچ نتیجه ای ندارد و ضدیت و مخالفت خود را با نظام جمهوری اسلامی را طی می کند و به جای این که در قامت یک نظریه پرداز و اندیشمند، به فکر مصالح و منافع ملی ایرانیان باشد، به دنبال کسب منافع برای دنیای غرب و تسلط دشمنان بر کشور و تحقیر و تحت فشار قرار دادن ملت ایران ونظامی است که برای حفظ وهدایت آن، میلیون ها نفر جان و مال خود را در راه خدا هدیه کرده اند.
سروش سعی دارد با این نامه نگاری ها، خودنمایی کند و در رسانه های ضد انقلاب مطرح باشد اما جز منافع آمریکا و اسرائیل، هیچ حرکتی در راستای منافع ملت ایران نمی کند.
ریشه های انحراف فکری و نظریه پردازی عبدالکریم سروش، مربوطه به یک دوره زمانی کوتاه سه چهار ساله نیست.
سروش اگر چه در ابتدا و جوانی، فردی با دانش و مطالعه بود و به آداب و معارف اسلامی و دینی آشنا بود، اما تحت تاثیر خصیصه های متنوعی که دروجودش بود، به تدریج به انحراف کشیده شد و خصیصه هایی مانند تکبر، خودنمایی، دروغ گویی، خساست، هتاکی و خشونت ذاتی و... راه انحراف را در پیش گرفت.
کسی که روزگاری دفترچه ای را به همراه داشت تا خطاها وگناهان خود را ثبت کند و در صدد جبران آن برآید و به مستحبات و واجبات توجه داشت و در بحث و درس و مطالعه، پرکار بود، به خاطر تکبر و خودنمایی و کینه توزی و خصیصه های ذاتی خود، سرانجام به فردی بریده از دین و اعتقاد تبدیل شد.
سروش که در ابتدا، جوانان و دانشجویان راهدایت می کرد و به سوالات مردم پاسخ می داد و در مسجد و دانشگاه به هدایت مردم مشغول بود و عضو شورای انقلاب فرهنگی در ابتدای انقلاب بود، به تدریج تحت تاثیر تفکرات دنیای غرب از جمله کارل پوپر به نسبیت گرایی، تکثر گرایی، لیبرالیزم و مبنای تفکر غرب گرایش پیدا کرد.
سروش، آزادی مورد توجه غرب را که ریشه بی بند وباری غرب و گرفتاری های انسان امروز است، مبنای کار خود قرار داد، اما قادر به ایجاد تعادل نسبی بین فرهنگ مشرق زمین و تفکر غرب نبود.
در نتیجه افکار سروش تحت تاثیر تفکر و فرهنگ غرب، به تدریج منحرف شد. وی ابتدا مباحث تکثرگرایی، نسبی گرایی و لیبرالیزم را با استفاده از اشعار مولوی و سایر متفکرین و ادبا و اندیشمندان، تئوریزه کرد و به مخالفت و انتقاد از افکار و روش جمهوری اسلامی و روحانیون و رهبران نظام و طرح مسائل شبهه برانگیز در مفاهیم و ادبیات دینی مشغول شد.
سروش با انتشار مقالات و سخنرانی های مختلف در رسانه ها و ایجاد حلقه کیان و انتشار نشریه ای با همکاری چند تن از شاگردان و همفکران خود، به یارگیری و جلب توجه جوانان و دانشجویان پرداخت.
در مقطع دهه 1360، سروش با طرح مقالات و سخنرانی ها، مبنای مسائلی با عنوان قبض و بسط تئوریک شریعت را بنیان نهاد و بحث های بسیاری را در حوزه و دانشگاه بوجود آورد.
اما جالب است که سروش هیچ گاه حاضر نشد با استادان و روحانیون و اندیشمندانی چون استاد مصباح یزدی و سایر علما مناظره کند.
استاد محمد تقی مصباح یزدی، بارها از وی دعوت کرد که مناظره کند و افکار خود را به رای اندیشمندان بگذارد و به ابهامات و سوال ها جواب بگوید. اما به خاطر غرور و تکبری که داشت هر بار اعلام می کرد که مناظره قلمی و بیان اندیشه ها، بهترین راه مناظره است و با این بهانه، که روحانیون از چوب تکفیر استفاده می کنند، از زیر بار این موضوع فرار می کرد.
اما به خاطر خودنمایی و تکبری که داشت، حتی پاسخ سوال دانشجویان و شاگردانی که سوال در ذهن خود داشتند را نمی داد...
این در حالی است که در سال های اخیر، سروش شبهه انگیز ترین و جدی ترین مسائل و تفکر خود را بیان کرده و هیچگاه تکفیرنشده است و شایسته است کسی که جریان فکری در جامعه ایجاد می کند وخود را مارتین لوترکینگ جامعه ایران می داند و اندیشمند گروه اصلاح طلب می داند، حداقل پاسخ سوال های بیشمار دانشجویان و روزنامه نگاران را بدهد.
سروش با ویژگی های شخصیتی و طرح مسائل شبهه انگیز و نسبی گرایی در مفاهیم دین، زیرآب مفاهیم اصلی دین را می زند و به ابهامات پاسخ نمی گوید و انحراف فکری خود را نیز به بخشی از اصلاح طلبان و جوانان از هیچ جا بی خبر، منتقل می کند.
او با غرور و تکبر و خودنمایی، خود را پوپر ایران و مارتین لوترکینگ ایران می خواند، اما تلاش می کند که در ابهام و ایهام سخن بگوید و حاضر به بیان ریشه های و میوه های تفکر خود نیست و پاسخ ابهامات دانشجویان و حتی شاگردان خود را نمی دهد.
کسانی مانند استاد مصباح یزدی، 10 بار از وی خواسته اند که مناظره کند اما وی هر بار سرباز زده است.
جالب است کسی که ادعا دارد تئوری پرداز است و نظریه راهگشایی برای جامعه دارد و قادر به دفاع از اندیشه خود می باشد چرا به مناظره نمی آید!
اما مشکل انحراف سروش و عدم پاسخ گویی وی در این نقطه و با وجود ابهامات بسیار جامعه، جوانان و متفکران دینی، به همین جا خلاصه نشد و متاسفانه خصلت های زشت خودخواهی، تکبر، مال دوستی، دنیاپرستی، دروغ گویی، انتقام گیری، و کینه توزی و.... باعث شد که سروش به دانشگاه های غرب و زندگی در غرب و همکاری با انگلیس و آمریکا مشغول شود و حتی ذره ای از تفکر انقلاب اسلامی را امروز به همراه ندارد. و در شرایطی که مردم ایران، مقابله با دشمنان و استقلال و عدالت طلبی و حمایت از مردم محروم و مظلوم در برابر استکبار جهانی را محور کار خود قرار داده اند، امثال سروش نه تنها با مردم همراهی نمی کنند بلکه به لندن و شهرهای آمریکا پناه برده اند تا تفکر مبهم خود را در خدمت به فرهنگ و استکبار و تفکر غرب به کار بگیرند و ابزار دست دشمنان انقلاب اسلامی شدند و همان راهی را رفتند که حکومت پهلوی طی می کرد و امروز امثال سروش، در خدمت به دشمن، فعال تر از دیگران، با راه اندازی جریان فتنه و مقابله با نظام و همراهی با ضد انقلاب، راهی را دنبال می کنند که به خیال خود به دموکراسی و عدالت وآزادی می رسد.
در حالی که تاریخ گواه آن است که همراهی با دشمن، با هر تفکر و بهانه ای، ظلم به ملت ایران است.
عجیب است کسانی مانند سروش که ادعا می کنند از دموکراسی و آزادی و تکثر گرایی دینی حمایت می کنندو ایدئولوژی را منکر می شوند وعلم را راه هدایت می دانند، امروز با چه توجیهی همراهی با دشمنی مانند آمریکا و انگلیس دلخوش کرده اند که از سرمایه داری و لیبرالیزم، ایدئولوژی خشنی ساخته اند که حتی مردم خود را در جنبش وال استریت، بدون پاسخ گذاشته اند و با ماجراجویی و جنگ طلبی، راه هر جامعه ای را کشتن مخالفان و به اصطلاح تروریست ها تفسیر می کنند و سقوط حکومت ها و جایگزینی جریان های فکری همسو با آمریکا و اسرائیل را تجویز می کنند؟
آیا تکثر گرایی و فربه تر از ایدئولوژی که آقای سروش سال ها از آن سخن می گفت، مزدوری و پناه گرفتن در پناه آمریکا و همکاری با دشمن برعلیه ملت ایران است؟
انحراف سروش و بی توجهی به افکار امام
خانم مرضیه حدیدچی(دباغ) یكی از اعضای دفتر امام خمینی(ره) در گفت و گو با «جوان» ابعاد جدیدی از بسترهای انحراف فكری و سیاسی عبد الکریم سروش را فاش كرد.
خانم دباغ با اشاره به سابقه آشنایی خود با فعالیت های عبدالکریم سروش درانگلیس پیش از انقلاب گفت: « آن آدمی را که من در انگلیس می شناختم، از نظر دینی و مذهبی آدم موجه و مقیدی بود. البته همسر ایشان بسیار زن فهیم ، متدین ، متقی و ایثارگری است.
خانه ایشان جایی بود که بچه مسلمان ها می رفتند و سوالاتشان را می پرسیدند و ایشان راهنمایی شان می کرد. در روزهای یک شنبه در جلسه ای که در مسجدی برگزار می شد،می آمد و صحبت و بحث می کرد و انصافا" خیلی هم خوب بحث می کرد.
من با همان اطلاعاتی که از قرآن داشتم ، می فهمیدم که خیلی خوب بحث می کند و بچه ها واقعا" از ایشان استفاده می کردند.انقلاب که پیروز شد و به ایران آمدیم ، ایشان همچنان دنبال مسائل انقلاب و اسلام بود.»
عضو دفتر امام(ره) در پاسخ به این سوال که سروش به چه دلیل تغییر کرده وبه سرنوشت امروزین خود دچار شد ، گفت: «علتش به نظر من ، منشی ایشان بود. یک خانم توانست همه چیز آقای سروش ، حتی زن و فرزندانش را از او بگیرد و این نه تنها برای ایشان پیش آمد که برای خیلی ها ممکن است پیش بیاید.
خودخواهی و تکبر
مرضیه دباغ در مورد علت تغییر سروش می گوید: وقتی «من» انسان بزرگ می شود و خدا در شعاع«من» قرار می گیرد ، خداوند انسان را وا می گذارد و آن وقت انسان به اشکال مختلف آلوده می شود.»
خانم دباغ در ادامه به ذکر خاطراتی از مشاجرات خود با دكتر سروش به دلیل اهانت وی به حضرت امام(ره)پرداخت و گفت: «از سفر تحویل نامه امام(ره) به گورباچف برگشته بودیم،یکی از آقایان تلفن زد و گفت آقای سروش هم شب منزل ما هستند، شما اگر بیایید می توانیم کمی درباره مسائل صحبت کنیم.من بعد از اتمام کمیسیون مجلس،به منزل این بنده خدا رفتم.
در را بازکردم و می خواستم به اتاق خانم ها بروم و نماز مغرب و عشاء بخوانم و بعد بیایم به جلسه.
دکتر سروش که جلوی پنجره ایستاده بود،برگشت و گفت: «نامه پیرمرد را دادید؟ آخر این پیرمرد،شما را به کمونیست ها نزدیک کرد؟»
خیلی عصبانی شدم و گفتم:«این کلام واقعا از دهان شما درآمد؟» و رو کردم به صاحبخانه و گفتم:« من در مورد این مسائل با کسی مزاحی ندارم» و از همان جا برگشتم و حتی نمازم را هم آنجا نخواندم.
خانم صاحبخانه فردای آن روز زنگ زد که :«شما مهمان ما بودید،چرا از حرف ایشان دلگیر شدید؟» گفتم:«به خاطر آن جلسه آمده بودم و اصلا نمی توانستم تحمل کنم.»
مرضیه دباغ به خاطره دیگری دررابطه با دکتر سروش اشاره کرد و اظهار داشت:«یک روز هم در جایی بودم،یک عده از بچه هایی که در انگلیس ایشان را می شناختند، شروع کردند به دفاع.
من ناراحت شدم و مسائلی را که می دانستم،از جمله اینکه می خواهد همسرش را به خاطر خانم دیگری طلاق بدهد و مسائل دیگر را برایشان توضیح دادم.
فردا در مجلس برادران حراست آمدند و گفتند دو تا آقا بیرون مجلس با شما کار دارند. من می خواستم به کمیسیون بروم،ولی رفتم بیرون که ببینم این آقایان چه می گویند.یکی شان ازهمان بچه های آمریکا بود که او را می شناختم و یکی دیگر هم از نوچه های آقای سروش بود.گفتند:آقای سروش پیغام داده که شما نمی خواهید پایتان را از کفش ما در آورید؟ گفتم: جواب بدهید که اتفاقا" شما کفش ما را پوشیده اید.ما هیچ وقت کفش ایشان را نخواسته ایم،چون کفش ایشان لیاقت ندارد که ما بخواهیم پا توی کفش ایشان کنیم.
ایشان یک روز تفسیر قرآن می کند و در روز دیگر همسرش را که این همه سکوت کرده و در غربت سختی کشیده تا ایشان درس بخواند و مادر بچه های اوست، مزد دستش را این جوری می دهد.
به ایشان بگویید که ما ساکت نخواهیم نشست و از حقوق این خانم به هر شکلی که شده بتوانیم دفاع خواهیم کرد»
یکی از دوستان سروش نیز در ماجرای طلاق همسر اول وی، گفته که سروش نمی خواست مبلغ کل مهریه را که حدود 100 هزار تومان بود پرداخت کندو به دنبال آن بود که مبلغ حدود 90 هزار تومان را بپردازد، اما دوستان او اصرار کردند که باید مبلغ مهریه را کامل بدهی.
برخی از افرادی که از نزدیک وی را می شناسند، می گویند که خودخواهی و تکبر و غرور، باعث شد که وی راه دیگری را طی کند و در برخورد با همسر وخانواده نیز مغرور بوده است.
هتاک و بی ادب
می گویند یکی از رفتارهای نامناسب سروش در سال های اخیر، رفتار توام با بی ادبی و هتاکی و رفتار بی ادبانه با افراد مختلف و حتی با بزرگان اندیشه و دین و فلسفه بوده است.
این رفتار باعث شد که حتی یک روز در برخورد و مباحثه با علامه جعفری، در گیری لفظی ایجاد شود و سروش با بی ادبی خطاب به علامه جعفری که اتفاقا او نیز یک مولوی شناس مشهور بوده، هتاکی می کند و کلمات نامناسبی را بر زبان می راند.
شخصیت هتاک و بی ادب و توام با غرور و تکبر سروش در زمان و مکان های مختلفی به ثبت رسیده است.
این رفتار غیر اخلاقی و انحراف در اخلاق وی باعث می شود که حتی نسبت به خواندن نماز نیز کوتاهی می کند و از قول همسرش شنیده اند که گفته سروش حتی در منزل نیز با تغییر رفتار مواجه شده و گاهی نماز نیز نمی خواند.