به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران، به نقل از جبهه متحد اصولگرايان، حسین فدایی اولین فردی است که در اردیبهشت 1388 یعنی حدود یک ماه پیش از انتخابات خرداد 1388، عنوان جریان فتنه را در نطقی انقلابی در مجلس اعلام کرد.پیش از آنکه برخی خوش خیالانه به برخی جریانات بنگرند بحث جریان انحرافی را در شهریور 88 در گفتگو با خبرگزاری فارس مطرح ساخت. اکنون نیز جهت تبیین شاخصهای جریان انحرافی با او به گفتگو نشستیم. هر چند او در طول مصاحبه خواستار خاموش کردن ضبط شد و در پایان نیز مقرر شد مصاحبه پیش از انعکاس را ملاحظه نماید تا بتواند با مصداقهایی مشخص به تبیین جریان انحرافی بپردازد. حسین فدایی آشیانی، نماینده مردم تهران در دوره هفتم و هشتم مجلس شورای اسلامی است و نائب رئیس کمیسیون اصل نود مجلس.او در شهرری به دنیا آمده و هم اکنون در جوار حضرت عبدالعظیم زندگی می کند. از سوابق انقلابی، سیاسی و مدیریتی او می توان به این موارد اشاره کرد: عضو گروه توحیدی بدر و صف در مبارزات قبل از انقلاب اسلامی، توسط ساواک دستگیر و شکنجه شد، بعد از انقلاب به عضویت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی (اول) درآمد، عضو سابق ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی، جزو اعضای اصلی شورای هماهنگی نیروهای انقلاب، عضو شورای ۵ نفره شورای هماهنگی نیروهای انقلاب در انتخابات ریاست جمهوری دور نهم و شورای ۵+۶ جبهه متحد اصولگرایان در انتخابات مجلس هشتم، مؤسس و دبیر کل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی از ابتدا تاکنون، مسئول ستاد فوریتهای جنگ در زمان جنگ تحمیلی.
گفتگو با حسین فدایی عضو شورای مرکزی جبهه متحد اصولگرایان را در ذیل می خوانیم:
* این روزها خیلی از انحراف گفته می شود، منظور شما از انحراف چیست؟
عدول هر مجموعه به صورت خطی (در مسیر زمان و به صورت مستمر) و نه نقطه ای، از اصول، مبانی، ارزشها و آرمانها، انحراف است. یعنی اگر مجموعه ای با علم و آگاهی بنا داشته باشد از شاخصها و استانداردها و اصول انقلاب اسلامی عدول کند، قطعاً در مسیر انحراف است.
* جریان انحرافی مدّ نظر، در چه زمینه هایی از اصول و مبانی عدول کرده است؟
ساحتهای باند انحراف عبارتند از: انحراف در حوزه اندیشه و اعتقادات، انحراف در حوزه چشم انداز و سیاست گذاری کلان، انحراف در حوزه برنامه های بلند مدت (مثلاً برنامه های پنج ساله کشور)، انحراف در حوزه قانون گذاری، انحراف در حوزه برنامه ریزی اجرایی، انحراف در حوزه اقدام و عملکرد و رفتار، انحراف در حوزه نحوه بکارگیری و انتخاب نیروی انسانی، به تعبیر دیگر می توان گفت در عرصه سیاست گذاری، برنامه ریزی و اقدامات اجرایی و تقنینی در اداره کشور، انحراف وجود دارد مانند انحراف در: حوزه سیاست داخلی، حوزه سیاست خارجی، حوزه سیاست اقتصادی، حوزه سیاست فرهنگی اجتماعی، حوزه نحوه اداره کشور
* ریشه ها و عوامل انحراف را در چه می بینید؟
ضعف در جهان بینی و اعتقادات و مبانی فکری، در جدا شدن از روحانیت، در هوای نفس، مسائل نفسانی، خود خواهی، خود محوری، خود بزرگی بینی و عجب (لبته در بحث خود بزرگ¬بینی، تلاش بر این می شود که تحلیلها و رفتاهای نادرست، با ظاهر و زیور عقلانی، آرایش شود.)، در نفاق (که البته می تواند ریشه نفسانی داشته باشد، یعنی وقتی مسائل نفسانی و رذائل در انسان قوت می گیرد، به نفاق می انجامد)، در قدرت طلبی، در ضعف در بصیرت و معرفت و بینش سیاسی، در داشتن بینش التقاطی، در دنیازدگی و دنیاخواهی، در تأثیرپذیری از تملق و چاپلوسی، در نفوذ عوامل دشمن و خنّاسان در خودیها و توطئه های آنان، در تأثیرپذیری نا درست از اطرافیان و خانواده، در ترس و مرعوب هیمنه دشمن شدن، در سوء ظن به خدا و وعده های الهی
* اگر انحراف مقوله مهمی است، چرا مقام معظم رهبری در این سالها به آن اشاره ای نکرده اند؟
اتفاقاً بحت انحراف موضوعی است که هم حضرت امام –رضوان الله تعالی علیه- و هم مقام معظم رهبری دائماً نسبت آن تذکر و هشدار داده اند. به عنوان مثال، مقام معظم رهبری در سالگرد رحلت حضرت امام، تذکراتی درباره مکتب امام و انحراف از مکتب امام بیان داشتند که در با اشاره به شاخصهای شناخت انحراف از مکتب امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری، ذیل آن به برخی مصادیق انحراف در طول تاریخ انقلاب اشاره می کنم. مقام معظم رهبری در تبیین شاخصهای شناخت انحراف از مکتب امام، در سالگرد ارتحال حضرت امام(ره) به هشت مورد مهم اشاره فرمودند:
یکی عدول از ارزش ها به نام عقل گرایی که در این مورد در بیست و دومین سالگرد رحلت امام (ره)- 14/3/1390 می فرمایند: «اگر کسی یا جریانی بخواهد به نام عقل گرایی، از ارزش های اسلامی و انقلابی عدول کند، این انحراف است»
* مصادیق آن چیست؟
شما نگاهی هر چند اجمالی به تاریخ انقلاب داشته باشید مصادیق بسیاری دارید یکی از این مصادیق « عدول از ارزش ها به بهانه کسب "علم مبارزه" از مارکسیسم» است. در این زمینه «سعید محسن» از بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق (منافقین) می گوید بدون اغراق صد بار کتاب «راه طی شده» بازرگان را خوانده است. اعتقاد به نگاه علم گرای بازرگان سبب شده بود که آنها در جستجوی یک مبارزه متکی بر دانش روز، علم مبارزه را در روش های مبارزاتی آن روزگار یعنی روش گروه های مارکسیست جستجو کنند. مطالعه کتاب های مربوط به تاکتیک های مبارزه مارکسیست ها اندک اندک مجاهدین خلق را به مبانی فلسفی مارکسیسم علاقمند ساخت. حنیف نژاد کتاب «راه انبیا راه بشر» را در ادامه کتاب بازرگان نوشت که در آن آمده است: «بدون آشنایی با فرهنگ انقلابی عصر حاضر درک عظمت آیات قرآن هیچ ممکن نیست.» ( سازمان مجاهدین خلق – پیدایی تا فرجام – ج 1 ص 327)
مصداق دوم در مورد نهضت آزادی است. نهضت آزادی، ایستادگی در برابر تصویب قانون اساسی مبتنی بر شریعت اسلامی، تمسک به قوانین عرفی جاری در جهان به بهانه ی نداشتن الگوی مذهبی و برجسته کردن تعارض جمهوری اسلامی با دمکراسی مدنظر داشت. عبدالعلی بازرگان و از اعضای فعال نهضت آزادی معتقد است «جمهوریت با اسلامیت در تعارض است و جمهوری اسلامی از یک جنسیت شترمرغی است.» ( هفته نامه آبان، شهریور77) ابراهیم یزدی نیز در مقاله ای در روزنامه نوروز می نویسد: «جامعه ولایی انحصارگر و مستبد است و ارزشی برای توده¬ها قائل نیست.»( روزنامه نوروز، 22فروردین 77، ص 19) جبهه ملی نیز با انتشار اطلاعیه ای با عنوان « انقلاب بزرگ ملت را از کلیه هدف های بنیادی خود منحرف کرده اند» از مردم خواستند "به منظور حمایت از دموکراسی و فضای باز سیاسی و آزادی همه گروه های مخالف، دست به یک راهپیمایی گسترده بزنند و مخالفت خویش را با سیاست های نظام اسلامی اعلام نمایند." ابراهیم یزدی در مقاله دیگر می نویسد:«چون دین و سیاست از هم جدا هستند حکومت دینی غلط است باید حکومت دین داران مورد توجه قرار گیرد و خواست آنها اجرا شود» (هفته نامه پیامبر هاجر، مهر77)
مصداق سوم در مورد جبهه ملی و ایستادگی در برابر لایحه قصاص است. امام عظیم الشأن (ره) پس از انتشار اطلاعیه جبهه ملی در محکومیت لایحه قصاص، این اقدام جبهه ملی را حرکتی در جهت شوراندن مردم علیه نظام اسلامی و ضروریات اسلام، خیانتی بزرگ به اسلام دانستند که حتی رضاخان نیز چنین جسارتی به اسلام نکرده است و بالاخره حضرت امام اعلام داشتند: جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است. (سخنرانی 25/3/1360 امام خمینی(ره) – صحیفه امام، جلد 14، صفحه 447)
مصداق چهارم طرح مدیریت علمی در برابر مدیریت فقهی توسط تجدید نظر طلبان بود. عبد الکریم سروش در این مورد اظهار می دارد: «سامان بخشی و مشکل زدایی و فراغت آفرینی فقه، مخصوص جوامعی ساده و تحول و تشعب نایافته بود که حاجاتی اندک آدمیان را به یکدیگر پیوند می داد... لکن امروزه مگر می توان انکار کرد که غوغای صنعت و تجارت و غبار روابط تیره سیاسی جهان را فقه فرو نمی¬نشاند و تحول عظیم مشکلات بشر امروز را فقه مهار نمی¬کند.»
مصداق پنجم طرح موضوع وکالت بجای ولایت و انکار ولایت معصوم است. در این زمینه مرحوم آقای منتظری می گفت: «روحانیت حاکم نباید در امور اجرایی دخالت کند، و تنها به نظارت بر قوانین بپرازد از نظر اینکه خلاف شرع نباشد.» (روزنامه ایران14/2/1383) یا عبد الکربم سروش بر این باور است که: «ولایت منحصر در شخص نبی اکرم است و با رفتن او نیز ولایت خاتمه می یابد. او خاتم نبوت و خاتم ولایت بود.»( ماهنامه کیان شماره 45ص 79)
تمسک به مدل های توسعه غربی به بهانه نبودن مدل اسلامی مصداق ششم عدول از ارزش ها به نام عقل گرایی است. در این زمینه یکی از اعضای گروه کارگزاران اظهار می دارد: «چیزی به اسم اقتصاد اسلامی موجود نیست، بنابراین خودمان را معطل یک چنین آراء و افکاری که در عرصه قابلیت عمل پیدا نکرده، نمی¬کنیم.» (فصلنامه سیاسی روز ش 12ص 11)
مصداق هفتم سازش در برابر استکبار و تلاش برای ارتباط با آمریکاست. در این زمینه رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس ششم که دبیر کل حزب منحله مشارکت نیز بود می گوید: «سیاست تنش زدایی را باید در قبال آمریکا پی ریزی کنیم. هر چند خیلی فرصت ها را از دست داده-ایم، امیدواریم این گونه نشود که جام زهر دیگری بنوشیم.»
مصداق هشتم ملت سازی برای رژیم صهیونیستی است. یکی از عناصر انحرافی در این مورد معتقد است: «ما با مردم آمریکا و اسرائیل دوست هستیم... بنده به حرف هایم افتخار می کنم و آن ها را اصلاح نمی کنم، بلکه هزار مرتبه دیگر نیز تکرار می کنم که ما آحاد مردم دنیا را دوست داریم و این افتخار ماست که چون اعتقاد و آرمان هایمان انسانی است، در میان توده های مردم در دنیا دشمنی نداریم... ایران امروز با مردم آمریکا و اسرائیل دوست است ما مردم آمریکا را از برترین ملتها می دانیم.» (در نشست خبری کاخ گلستان)
مصداق نهم دفاع از جمهوری ایرانی بجای جمهوری اسلامی است. حضرت امام (ره) با رد پیشنهادهای «جمهوری ایران» و «جمهوری دموکراتیک اسلامی» که طرفدارانی نیز در میان دولت موقت داشتند، از «جمهوری اسلامی» نه یک کلمه زیاد (یعنی جمهوری دموکراتیک اسلامی) و نه یک کلمه کم (یعنی جمهوری ایران) دفاع نموده و فرمودند: «اضافه کردن دموکراتیک به اسلام این توهم را در ذهن می آورد که اسلام محتوایش خالی است از این، لذا احتیاج به این است که یک قیدی پهلویش بیاورند و این برای ما بسیار حزن انگیز است... مثل این است که شما بگویید ما اسلام را می خواهیم و می خواهیم که به خدا هم اعتقاد داشته باشیم ولی به شرط این که به خدا هم معتقد باشیم».( صحیفه امام، جلد 10، ص 95)
مصداق دهم، طرح مکتب ایرانی در برابر مکتب اسلام است. یک عنصر انحرافی در این مورد معتقد است: «من بر مکتب ایرانی اصرار دارم، زیرا آن مکتب دریافت ناب از حقیقت، توحید و اسلام است. باید مکتب ایرانی را به دنیا معرفی کنیم. در واقع من باور دارم که واژه ایرانی ذکر است زیرا که ذکر واژه ای مرتبط با روح مؤمن است، مؤمنی که به جهان باور کرده و به دنبال ارزشهای متعالی است... برخی ها از من خرده می گیرند که چرا نمیگویی مکتب اسلام و می گویی مکتب ایران؟ از مکتب اسلام دریافت¬های متنوعی وجود دارد اما دریافت ما از حقیقت ایران و حقیقت اسلام، مکتب ایران است و ما باید از این به بعد مکتب ایران را به دنیا معرفی کنیم.» (سایت شورای عالی ایرانیان،14/5/89)
مصداق یازدهم طرح بیداری انسانی در برابر بیداری اسلامی است. فردی در این مورد در 24 اسفند 1389 در جلسه خادمان ایثارگران و خانواده شهدا از "بیداری انسانی" به عنوان عامل اصلی ایجاد حرکت های انقلابی در کشورهای منطقه یاد شده و بیان می شود:« قدرت های مستکبر جهان و دنباله های آنها در حال سقوط هستند و موجی از اعماق توده های ملت ها که موجی انسانی و بیدار کننده انسان هاست، برخاسته است و به اروپا و آمريكا خواهد رسيد» این واژه ها در برخی مصاحبه های خبری وی در فروردین ماه هم تکرار شد.
مصداق دوازدهم نفی مدیریت انبیاء است. یک عنصر انحرافی در پانزدهمین جشنواره تحقیقاتی علوم پزشکی رازی می گوید: «حضرت نوح با 950 سال عمر نتوانست مدیریت جامع کند چرا که عدالت را ایجاد نکرده است. آمدن پیامبران در طول تاریخ برای تمام شدن دوره های قبلی پیامبری بوده است اگر هر پیامبر مدیریت درستی می کرد عدالت برقرار می شد!»
مصداق سیزدهم تکیه بر باستان گرایی بجای اسلام گرایی است. یک عنصر انحرافی در کنفرانس انجمن سالیانه دانشگاههای باز می گوید: «کاوش های باستان شناسی نشان می دهد که انسان به خدا اعتماد داشته است اما چرا خدا محور وحدت نشده است؟ من می گویم مشکل این است که به تعداد انسان ها خدا هست و خدای هر انسانی با توجه به شناخت آن فرد از خدا با خدای فرد دیگر متفاوت است. ملت ها در طول تاریخ همواره یک خدا را نپرستیده اند چون انسان ها خداهای متفاوت دارند.» (تابناک، 16/8/88، کد خبر: 71697)
یا در ادامه می گوید: «بودن کوروش در ایران اتفاقی نبوده است. کوروش سرمایه گذاری خداوند در ایران بوده است و خداوند ملت ایران را برگزیده است». (خبرگزاری جمهوری اسلامی، 15/7/89)
مصداق سیزدهم دفاع از اسلام حداقلی بجای قرائت اسلام حداکثری است. این فرد در جایی می گوید: «این انحراف است که کسی زیبایی را در فرار از انسان ها جستجو کند؛ چرا که نباید ورود یک گردشگر خارجی به کشور، ما را به هراس بیندازد. هنوز فکر می کنند روسری یک ذره تکان بخورد، همه عالم به هم می ریزد، در حالی که این توهمه، دروغه» و «زیبایی وسیله شیطان نمی شود، این منطق خیلی وارونه است منجلاب وسیله شیطان است، سیاهی، فقر، زشتی، پلشتی، و پلیدی وسیله شیطان است... ؛ در زیبایی و علم باید خدا را جستجو کرد، در قدرت باید خدا را جستجو کرد، عرفان این است» (نشریه پرتو سخن، 18/2/87)
مصداق پانزدهم در این مورد نفی مرجعیت و روحانیت و اسلام فقاهتی است. ابراهیم یزدی دبیر کل گروهک نهضت آزادی می گوید: «چون دین و سیاست از هم جدا هستند حکومت دینی غلط است. باید حکومت دینداران مورد توجه قرار گیرد و خواست آنها اجرا شود». (هفته نامه پیام هاجر، مهر 77)
* شما گفتید مقام معظم رهبری در تبیین شاخصهای شناخت انحراف از مکتب امام، در سالگرد ارتحال حضرت امام(ره) به هشت مورد مهم اشاره فرمودند. شما به یکی از محورهای سخنان آقا اشاره کردید بقیه محورها را هم با ذکر مصادیق می فرمایید؟
محور دوم فرمایشات رهبری در تبیین شاخصهای شناخت انحراف از مکتب امام، موضوع ارتباط با دشمن تحت عنوان ضرورت عقلی بود. مقام معظم رهبری می فرمایند: «اگر کسی بخواهد به وسیله¬ی عقل گرائی، در مقابل دشمن بی تقوایی به خرج بدهد، وابستگی به وجود بیاورد، این انحراف است، این خیانت است.» (بیست و دومین سالگرد رحلت امام (ره)- 14/3/1390)
* مصداق این کلام رهبری در تاریخ انقلاب چیست؟
در این زمینه حتما به یاد دارید که طرح ضرورت مذاکره و ارتباط با آمریکا توسط امثال مهاجرانی و وابستگاه به گفتمان توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی بارها و بارها در مقاطع مختلف مطرح شد و امروز هم باند انحراف به انحاء مختلف مطرح می کند. مقام معظم رهبری در این باره در کرمانشاه فرمودند: «مسئلهى روابط با آمريكا، كه در اين چند سال چه كارها كردند، چه تلاشها كردند، در دورههاى مختلفِ دولتهاى گوناگون، تحت تأثير عوامل مختلف. خب، اين به حركت عمومى نظام ضرر ميزد، فايدهاى هم براى وضع معيشت و زندگى مردم نداشت. اينجا ممانعت شد. و مسائل گوناگونى از اين قبيل هست.» (دیدار دانشجویان کرمانشاه – 24/7/1390)
سومین محور فرمایشات رهبری در تبیین شاخصهای شناخت انحراف از مکتب امام، موضوع غفلت از دشمن به بهانه عقلانیت است. مقام معظم رهبری در این باره می فرمایند: «آن عقلانیتی که در مکتب امام(ره) بزرگوار ما هست، اقتضا نمی کند که ما از خدعه ی دشمن غافل شویم، از کید او غافل شویم، از نقشه ی عمیق او غافل شویم، به او اعتماد کنیم، در مقابل او کوتاه بیاییم.» (بیست و دومین سالگرد رحلت امام (ره)- 14/3/1390)
چهارمین محور فرمایشات رهبری در تبیین شاخصهای شناخت انحراف از مکتب امام، موضوع زیر پا گذاشتن اخلاق به نام عدالت خواهی است. مقام معظم رهبری هشدار می دهند که: «اگر به نام عدالت خواهی و به نام انقلابیگری، اخلاق را زیر پا بگذاریم، ضرر کرده ایم؛ از خط امام (ره) منحرف شده ایم.» (بیست و دومین سالگرد رحلت امام (ره)- 14/3/1390)
پنجمین محور فرمایشات رهبری در تبیین شاخصهای شناخت انحراف از مکتب امام، موضوع اهانت به نام انقلابی گری است. رهبر بصیر و حکیم انقلاب یادآور می شوند که: «اگر به نام انقلابیگری، به نام عدالت خواهی، به برادران خودمان، به مردم مؤمن، به کسانی که از لحاظ فکری با ما مخالفند اما می،دانیم که به اصل نظام اعتقاد دارند، به اسلام اعتقاد دارند، اهانت کردیم، آنها را مورد ایذاء و آزار قرار دادیم، از امام (ره) منحرف شده ایم.» که به عنوان مثال می توان به نسبت دادن اسلام آمریکایی به جامعتین (جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم) در اوایل انقلاب اشاره کرد.
ششمین محور فرمایشات رهبری در تبیین شاخصهای شناخت انحراف از مکتب امام، موضوع سلب امنیت از مردم به بهانه رفتار انقلابی است. «اگر بخواهیم به نام انقلابیگری و رفتار انقلابی، امنیت را از بخشی از مردم جامعه و کشورمان سلب کنیم، از خط امام (ره) منحرف شده ایم.» البته ما در این خصوص شاهد مصادیق متعددی بوده ایم، حتی در زمان حیات حضرت امام که منجر به صدور فرمان 8 ماده ای معروف شد.
هفتمین محور فرمایشات رهبری در تبیین شاخصهای شناخت انحراف از مکتب امام، موضوع حذف مخالف، بی تقوایی و بی عدالتی است. ایشان می فرمایند: «مبادا خیال کنید تقوا این است که انسان مخالف خودش را زیر پا له کند؛ نه، عدالت ورزیدن با تقوا موافق است. همه هوشیار باشیم، همه بیدار باشیم. این بعد هم نباید ابعاد دیگر را در سایه قرار بدهد.»
هشتمین محور فرمایشات رهبری در تبیین شاخصهای شناخت انحراف از مکتب امام، موضوع سیاست زدایی از جامعه به بهانه معنویت است. ایشان به طور دقیق تاکید داشتند: «این معنویت به هیچ وجه نباید ما را از مسئولیت عظیم انقلابی خودمان جدا کند، بلکه کمک به حرکت انقلابی است. آن کسانی که با تکیه ی به دینداری و به عنوان کردن دینداری، سعی می کنند جوانان را از حضور در عرصه های کشور دور نگه دارند، اشتباه می کنند، راه خطا میروند، دچار انحرافند.»
* در مورد محور هشتم همین گروههای عرفان نوظهور را می توانیم بگوییم؟
فقط محصور به آن نیست. در خصوص باندهایی که تلاش می کرده و یا می کنند که در جامعه جدایی دین از سیاست را جا بیاندازند و یا جامعه را از سیاست و سرنوشت خود جدا کنند، مصادیق زیادی وجود دارد و از آن جمله عبارتند از: انجمن حجتیه، تمسک به پیشگویی و خرافه گرایی به منظور عبور از ولایت، ترویج عرفانهای کاذب، ترویج اسلام غیرسیاسی (سکولاریسم سنتی)، ترویج طریقت در برابر شریعت، تضعیف روحانیت به بهانه ی اینکه ما خودمان مستقیم با امام زمان (عج) ارتباط داریم.
* پس شما در شرایط فعلی اعتقاد دارید که انحراف وجود دارد. در شرایط کنونی چه تعریفی از انحراف دارید؟
باند سیاسی- اقتصادی که با بهرهگیری از ظرفیتهای درون نظام، در پی تثبیت و گسترش قدرت خود است و در این مسیر هیچ پایبندی به اصول و ارزشها و مبانی انقلاب اسلامی و مکتب امام راحل (ره) و ولایت فقیه ندارد و هدفش کسب قدرت و تثبیت حاکمیّت مطلق قدرت در باند خود است که از مصادیق بارز انحراف در شرایط کنونی است.
* می توانید در این باره به مصادیقی روشن هم اشاره کنید؟
کسی که می گوید: «بنده به حرفهايم افتخار ميكنم و آنها را اصلاح نميكنم بلكه هزار مرتبه ديگر نيز تكرار ميكنم كه ما آحاد مردم دنيا را دوست داريم و اين افتخار ماست كه چون اعتقاد و آرمانهايمان انساني است در بين تودههاي مردم در دنيا دشمني نداريم. وي ادامه داد: مردم ايران با مردم آمريكا فرقي ندارند. ما با همه مردم دنيا دوست هستيم حتي مردم آمريكا و اسرائيل. ...با افتخار ميگويم كه اين اظهارات را ضرب در هزار كنيد. اين اظهارات را هيچ گاه خلاف نميدانم.» (خبرگزاری فارس- 20/5/1387) به اعتقاد من این انحراف است.
یا تولید و انتشار CD «ظهور نزدیک است» به سفارش افرادی خاص صورت گرفته که تلاش می کنند با تطبیق برخی روایات مربوط به آخر الزمان، مصادیق بیرونی را یافته و مردم را گمراه کنند.
بحث ولایت فقیه برای همه مشخص است و در بیانات امام راحل به خوبی تبیین شده است. اگر این بحث طوری مطرح شود که از آن معنای اصیل مدّ نظر امام فاصله بگیرد این انحراف است.
در حوزه سیاست خارجی اصل بر حمایت از مظلومان جهان و مسلمانان است. حالا اگر کسی این دیدگاه را نسبت به بیداری اسلامی مخدوش کند و تردید ایجاد کند این انحراف است.
اگر باندی دنبال رابطه با آمریکا باشد که این برخلاف تمام اصول ماست این یعنی انحراف.
الگوبرداری از اندیشهی غربی یعنی انحراف چه در ادبیات، یا هنر، یا موسیقی و فیلم.
پستهای حکومتی برای خدمت به مردم هستند، اگرکسی تعمد داشته باشد که انسانهای مسئلهدار در رأس مصادر اجرایی باشند این یعنی انحراف. حتی آوردن افراد ضعیف و بی کفایت خودش خیانت است. سازمان سیا یک جاسوس در یوگسلاوی سابق داشت که کارش روی کار آوردن افراد ضعیف در مصادر حکومتی بود.
بزرگترین اقدام امام نقد جدایی دین از سیاست بود. هر جریانی که به این نظریه دامن بزند انحراف است. تئوری این جریان اسلام منهای روحانیت با شکل جدیدی است. یعنی یک عده از روحانیت پاک را مقابل سایر روحانیون قرار میدهند. ماهیت اندیشهی آنها محدودیت و ایجاد حصر برای روحانیت است.
از ویژگیهای انقلاب، فرصت سازی است، ولی باند انحرافی فرصت سوزی میکند. از ویژگیهای انقلاب تبدیل تهدید به فرصت است. باند انحرافی فرصت را به تهدید تبدیل میکند.
* شاخصها و ویژگی جریان انحراف که در شرایط کنونی قابل درک باشد، چیست؟
این ویژگیها را می توان اینچنین مطرح کرد:
اعتقاد به اسلام منهای روحانیت و روشهای غیر فقاهی
متکی به مغیبات واهی
تلاش برای ستفاده از روشهای غیر قابل پیش بینی
اعتقاد به اینکه هدف وسیله را توجیه میکند برای رسیدن به قدرت
در راستای منافعش از فاسدین حمایت می کند
هرکس با هر فکر اگر مطیع باشد به کار گرفته میشود و اعتقادات افراد و پایبندیشان به اصول برایشان مهم نیست.
قائل به مرزبندی منطقی با دیگران نیست
دنبال مدیریت مقامات عالی رتبه هستند.
اعتقاد به مذاکره با آمریکا دارند.
می گویند هاشمی در قدرت باشد بهتر است و دنبال ترویج دوقطبی هاشمی- احمدی نژاد اند.
نسبت به فتنه موضع نمیگیرد.
نسبت به رویدادهای جهان اسلام موضع نمیگیرد.
نسبت به اصولگرایان موضع نمیگیرد و خود را واسط بین اصولگرایان نمیداند (یکی از عناصر رسانه ای این باند، باند خودشان را جریان سوم می نامد یا فرد دیگری می گوید: «ما ناممان اصولگرا نيست. جناح راست وقتي خاصيتش را از دست داد اسمش را عوض كرد. مثلا اسمش را گذاشت آبادگران تا رسيد به اصولگرايي. ما پيشنهاد كرديم در اتاق فكرمان يك اسم مناسبي براي خودمان تعيين كنيم. يك پيشنهادهايي هست اما هنوز به نتيجه نرسيده. اما قطعا اسم ما اصولگرا نيست»
دو قطبی سازی جامعه به جای وحدت جامعه
تحریک احساسات عمومی و افراط گری به جای عقلانیت
هرزه پروری هنری به جای نخبه پروری هنری
بحران سازی زنجیره ای به جای آرامش مستمر
طراحی سلسله اقدامات با پوشش عملیات روانی به جای توسعه امنیت ملی
فاسد گزینی به جای صالح گزینی
مطیع پروری مسئولین به جای رشید پروری و احترام به نظرات مختلف
رفتار نمایشی و بازیگری به جای رفتار منطقی و اصولی و باورمند
بی انضباطی مالی به جای انضباط مالی
حمایت از انحراف و فساد بجای نفی فساد و انحراف
اختلاط نا هنجاری با هنجارها (مرز شکنی هنجارها با ناهنجاری) به جای پایبندی به ارزشها و توسعه ی آن
ایجاد چالشهای کاذب فرهنگی و اخلاقی به جای تثبیت ارزشهای فرهنگی و اخلاقی
قدرت طلبی مطلق و توجیه همه اقدامات در راستای تثبیت و استمرار قدرت به جای انجام وظیفه و تکلیف الهی
تقابل با روحانیت و مرجعیت به جای تبعیت و پشتیبانی از روحانیت
همسویی با نظام سلطه به جای مأیوس کردن نظام سلطه
حادثه سازی و سناریو سازی برای جلب افکار عمومی به جای اقناع افکار عمومی و برخورد منطقی با آن
نیرنگ و فریب و ریا و نفاق به جای اخلاص و صداقت و مردانگی
ولایت سازی برای ولایت گریزی به جای ولایت پذیری
پیمان شکنی به جای وفای به عهد و امانت داری
از ویژگیهای باند انحرافی این است که برای حفظ قدرت، مقابل هر ارزشی خواهد ایستاد و با هر گروهی وارد معامله میشود.
قانونگریزی و سبک شمردن قانون و دور زدن قانون.
از دیگر ویژگیهای این باند این است که در مقابل مکتب اسلام مکتبسازی و تئوریسازی می کند. باند انحرافی برای توجیه کردن تئوریهایشان با دشمنان دیرینهی اسلام طوری صحبت میکنند که آنها خوششان میآیند.
از دیگر ویژگیهای آنان مصادره کردن احمدینژاد است. نه تنها خدمات دولت احمدینژاد بلکه خدمات کل نظام درطول حیات مقدس خود، به همت ملت ایران صورت پذیرفته است و هیچکسی نباید به نام خود، مصادرهاش کند. اما باند انحرافی چون نمیتواند خدمات دولت احمدینژاد را به نام خود بزند به نام احمدی نژاد میزند.
این باند منحرف است چون عصر آینده را عصر اسلامیّت نمیداند بلکه عصر انسانیّت میداند.
منحرف است چون عصر حاضر را عصر غیبت نمیداند بلکه عصر حضور (ظهور صغری) می داند و می گوید در عصر حضور امکان ارتباط مستقیم با ولی عصر(عج) وجود دارد.
منحرف است چون مکتب انسانیّت را جایگزین مکتب اسلام میکند.
منحرف است چون برای شناخت اسلام خود و روش خود را جایگزین روحانیت و روش فقاهت میداند.
منحرف است چون بیاعتنا به مظاهر دینی و شعائر و احکام شرعی است و توجه به باطنیات و معنویات را فقط مطرح میکند.
منحرف است چون با اندیشه تضادگرایی حتی مراجع و علما را حذف میکنند و در جهت دوقطبی کردن جامعه حرکت می کند.
منحرف است چون ایجاد اضطرار و فریب و نیرنگ برای تغییر نظر مخالفین حتی مراجع و ولی فقیه را مدیریت میکند.
منحرف است چون دروغ و تهمت به مؤمنین را بلا اشکال میداند و توجیه می کند.
منحرف است چون حذف منتقدین و مخالفین از اهل ایمان را با پرونده سازی بلا اشکال میداند.
منحرف است چون آراء حزب الله را 6-5 میلیون دانستند و به علت حمایت روحانیت از ایشان کاهش 5 میلیونی برای آراء احمدینژاد قائل است (اگر حمایت نبود 24 میلیون میشد 30 میلیون)
منحرف است چون با ظاهر و اصولگرایی و دینداری، عقلانیب و خرد و حجت شرعی را زیر پا میگذارند.
منحرف است چون آراء مردم به گفتمان انقلاب را آراء ذاتی آقای احمدینژاد میدانند، در حالیکه مقام معظم رهبری در سخنرانیهای مختلف، رأی مردم به ایشان را رأی به شعارها و آرمانها و اصول انقلاب نامیده اند.
منحرف است چون اختلاط زن و مرد در سالنهای ورزشی را بلااشکال میدانند.
منحرف است چون بکارگیری از ظرفیت شیاطین و شیطان پرستان واجنه و رمالان و پیشگویان غلابی و اهل طلسم را بلا اشکال میدانند.
منحرف است چون عملاً تسامح و تساهل در عرصه فرهنگ و هنر را دنبال میکند.
منحرف است چون جنبشهای اسلامی و بیداری اسلامی را کار آمریکائیان تحلیل میکنند.
* شما معمولاً از جریان انحراف با عنوان جریان فاسد قدرت طلب یاد می کنید. علاوه بر مواردی که ذکر کردید، آیا مواردی به خصوصی مبنی بر فساد و قدرت طلبی این جریان دارید؟
فاسد است چون هزینه از اموال عمومی و بیتالمال را خارج از ضابطه و قانون بلااشکال میدانند.
فاسد است چون هزینه از اموال عمومی را در راستای توسعه فرهنگ و هنر ابتذال بلااشکال میدانند.
فاسد است چون حذف رقیبان و منتقدان و مخالفان را با پرونده سازی و تهمت و..... دنبال میکنند.
فاسد است چون ارتباط گیری با آمریکائیان و جاسوسان و دلالان برای پیشبرد و اهدافشان را بدون هماهنگی جایز میدانند.
فاسد است چون استفاده از امکانات و اموال عمومی را در راستای تحکیم قدرت خود بلااشکال میدانند.
فاسد است چون تصرف پستها و کانونهای اقتصادی که گردش مالی زیادی دارند در دستور کارشان است و افرادی را میگمارند که با فاسدانند و یا کاملاً مطیع ایشان
قدرت طلب است چون برای رسیدن به قدرت از بکارگیری هر عنصری که مطیع باشند بهره میبرند.
قدرت طلب است چون هر انتقاد و اعتراض بر حقی را بر نمیتابانند و حذف میکنند.
قدرت طلب است چون از تمام ظرفیّت و توان درون حکومت بیضابطه برای پیروزی در انتخابات مجلس نهم بهره میگیرند.
قدرت طلب است چون هدفش بدست آوردن اکثریّت مجلس (حداقل دو سوم یعنی 200 نفر) بوده است به گونهای که افراد کاملاً هماهنگ و مطیع باشند تا در صورت لزوم بتوانند رفراندوم برگزار کنند.
* به نظر شما، برنامه های جریان انحرافی برای آینده خصوصاً برای انتخابات مجلس نهم چیست؟
هدفشان تصرف مجلس نهم (حداقل 200 کرسی) است تا با گرفتن دو سوم آرای مجلس، برای طرح رفراندوم بتوانند اقدام کنند، و برای این هدف خطوطی را دنبال می کنند:
بنا بر بینش تضاد آفرینی در بین نیروهای وفادار به نظام اسلامی خط دو قطبیسازی- اشرافیّت و سرمایهداری مقابل فقرا و محرومین و مستضعفان را دامن می زنند.
توسعه مکتب ایرانیّت مقابل اسلامیّت در داخل.
توسعه مکتب انسانیّت در مقابل اسلامیّت در جهان.
حذف نیروهای متدین و ولایتمدار و منتقد.
پرونده سازی برای مخالفین و منتقدین.
مصادره دکتر احمدینژاد به نفع خود
مصادره کارها و اقدامات مهم و خوب دولت و نظام
استفاده ابزاری از افراد و حذف مرحله به مرحله آنها.
خالص سازی به بهانه هماهنگی یعنی بکارگیری هر کس که مخالف نیست(هر کس با ما نیست پس بر ما است. مهم مطیع بودن است بدون توجه به دیدگاهها حتی اگر دوم خردادی و اهل فتنه باشند. یکی از عناصر این باند در مصاحبه با روزنامه شرق می گوید: من از شما مي پرسم كه نتيجه دور قبل انتخابات مجلس و ائتلاف ما با اصولگرايان چه شد؟ الان مثلا در تهران چند نماينده طرفدار احمدي نژاد هستند؛ خيلي كم. پس چرا ما بايد دوباره ائتلاف كنيم. لزومي ندارد. ما مي آييم افراد مردمي و متقي و چهره هاي جديد و جوان را معرفي مي كنيم. حتي ممكن است افرادي از گروههاي اصلاح طلب كه در حاشيه هستند در ليست ما قرار بگيرند»
توسعه تسامح و تساهل در حوزه فرهنگی و هنری.
و در نهایت بحران سازی؛ سلسله اقدامات برای بحران سازی و دو قطبی کردن
* در مورد دو قطبی منظورتان همان دو قطبی احمدی نژاد- هاشمی است؟
اینکه شما می گویید در حوزه سیاسی است در حوزه های مختلف این روند را دنبال می کنند. مثلا در حوزه فرهنگی: بحث حجاب – ازدواج موقت – اختلاط زن و مرد – تساهل فرهنگی- هرزه گری هنری؛ در حوزه اقتصاد به شعار افزایش رایانه ها، دو قطبی اقتصاد، حوزه بین المللی: رابطه با امریکا، حوزهی دین: تقابل اسلامیت و ایرانیت
* شما در مصاحبه های مختلف از همگرایی جریان فتنه و انحراف سخن گفته اید. به نظر شما نقاط مشترک مواضع انحراف و فتنه و استکبار جهانی در آستانه انتخابات چیست؟
این مواد را به طور عمده می توان مطرح کرد:
درهم ریختن مرزبندی جبههی انقلاب: با ایجاد اختلاف و شکاف و بدبینی بین اصولگرایان
دامن زدن به اختلافات نیروهای انقلاب
کم اثر کردن و بیاعتبارسازی نهادها و افراد مرتبط با رهبری
گروه مرجع (اصیل) سوزی
اختلاف اندازی بین روحانیت و مراجع
اختلافاندازی بین قوا خصوصاً – سران قوا- (عینیت بخشیدن به حاکمیت چندگانه)
شایعه پراکنی و دروغ پردازی نسبت به رهبری و زندگی شخصی و خانوادگی آقا
تضعیف رهبری
القاء نا کارآمدی ولایت فقیه
فصل الخطاب سوزی (بی اعتبار نمودن فصل الخطابی رهبری)
تضعیف و تخریب نهادهای نظارتی و نهادهای منتسب به رهبری (شورای نگهبان- سپاه و بسیج و...)
فرعی کردن مسائل اصلی و حاشیه سازی
بحرانی جلوه دادن شرایط کشور- بحران سازی- دمیدن التهاب در جامعه- عملیات روانی
بزرگ نشان دادن خطر هر کدام برای گرفتن امتیاز از نظام
فشار مشترک برای انفعال نظام و امتیازگیری
بزرگنمایی مشکلات
ترویج یأس
سیاه نمایی
ترویج ابهام و تردید
القاء ناکارآمدی حکومت دینی
القاء خط اضطرار –"اضطرار سازی"
بزرگنمایی توان دشمن
سامان دادن به کانون های فاسد قدرت، ثروت، رسانه
و در نهایت کم فروغ ساختن انتخابات /س3