چرا جبهه متحد اصولگرایان؟
1) مقدمه
نیمه دوم سال 89 جمع 30 نفره ای متشکل از تمام بزرگان اصولگرا از جمله برخی از اعضای امروز جبهه پایداری میهمان دکتر احمدی نژاد بودند و به هسته اولیه سه نفره ای شامل آقایان "ولایتی، حدادعادل و عسگراولادی" ماموریت دادند تا ساز و کار اتحاد اصولگرایان را برای انتخابات مجلس نهم طراحی و عملیاتی کنند. سلسله تکانهای سیاسی برکناری و ابقای وزارت اطلاعات، جمله تاریخی مقام معظم رهبری در این باره مبنی بر مقابله با هرگونه انحراف در مسیر انقلاب و نهایتا خانه نشینی 11 روزه رئیس جمهور، دو تغییر مهم را در آرایش سیاسی اصولگرایان به دنبال داشت. نخست اینکه اکثریت اصولگرایان احمدی نژاد را به دلیل این خطای فاحش و ظهور بیشتر جریان انحرافی، از ادامه روند مذاکرات وحدت حذف نموده با همان هسته اولیه تحت نظر جامعتین به کار خود ادامه دادند؛ دوم آنکه گروهی از اصولگرایان با سلیقه ای متفاوت که قبلا در حمایت از دکتر احمدی نژاد و غالبا تحت عنوان "رایحه خوش خدمت" فعالیت می کردند، با این اتفاق دچار خلاء جدی نقطه قابل اتکا شده، با اضافه کردن تعدادی از شاگردان و مسوولان دفتر علامه بزرگوار مصباح یزدی به جمع خود، راهشان را از سایر اصولگرایان جدا نموده، از ادامه حضور در فرآیند وحدت امتناع نمودند و عنوان جبهه پایداری را برای تمایز از گذشته خود و با شعار "فعالیت گفتمانی" برگزیدند. علامه مصباح یزدی نیز برای جلوگیری از جذب بدنه آنها در جریان انحرافی تلاش آنها را ارج نهاد و به مشورت دادن و حمایت کلی از گفتمان ایشان پرداخت.
اکنون و در آستانه انتخابات سرنوشت ساز مجلس نهم با وجود اینکه اکثریت سلایق جریان عظیم اصولگرایی در "جبهه متحد اصولگرایان" به عنوان مرجع اصلی بدنه حزب ا... حضور دارند، تلاشها برای اتحاد حداکثری اصولگرایان بی نتیجه مانده است. جمعی دیگر هم که به دلایل ضعف عملکردشان در فتنه و انحراف نمره پایین تری گرفتند و از فهرست 30 نفره جبهه متحد در تهران بازماندند، ساز جدایی زدند و جبهه ای دیگر تشکیل دادند و همینطور جبهه و ائتلاف های یک شبه متولد شدند و اکنون با قرار دادن برخی صاحبان اعتبار جبهه متحد اصولگرایان در لیست خود، سعی در کسب رای مردم با دادن آدرس غلط می نمایند.
از آنجا که امکان دارد برای بخشی از بدنه جریان اصولگرایی ضرورت اولویت وحدت اصولگرایان نسبت به نظرات فردی و گروهی در برهه حساس کنونی در اثر برخی تبلیغات و احیانا تخریبها چندان روشن نباشد، این متن به بیان ادله گروههایی نظیر "جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی" برای شرکت در ساز و کار وحدت جبهه متحد اصولگرایان همراه با پاسخ به برخی شبهات و تخریبها به صورت مستدل می پردازد. تلاش این بود که وحدت حاصل شود و نیازی به تشریح برخی حقایق نباشد؛ اما ظاهرا چاره ای جز این نمانده است.
در تهیه این متن صرفا به بیان استدلال ها و نظرات بزرگان در دسترس همگان پرداخته شده و از نقل قول های خصوصی چند نفره ولو کاملا صحیح که متن آنها در رسانه های عمومی موجود نیست و یا بیان آنها در جلسات عمومی نبوده، پرهیز شده است. چراکه استفاده از این جنس کدها و خبرها را در جلسه عمومی یا متنی که مورد استفاده عموم است، نادرست دانسته و موجب سوءاستفاده دشمنان می دانیم؛ خصوصا آنکه کسی تلاش نماید نقل قول محرمانه درست یا بعضا نادرستی را همراه با برداشت و تفسیر به رای خود به مقامات عالیه نظام منتسب سازد. همچنین از پرداختن به برخی مسائل شخصی و غیر عمومی بعضی افراد پرهیز شده است تا خدای ناکرده سبب شکاف بیشتر در میان اصولگرایان نشود.
این نوشتار به همت کانون جوانان و دانشجویان جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی تهیه شده است و صرفا بیان کننده جمع بندی نظرات اعضای آن است. مواضع رسمی "جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی" از طریق دبیرکل و سخنگوی جمعیت منتشر شده و خواهد شد؛ هرچند که سعی کرده ایم بر استدلال و استنادات ما خدشه کمتری وارد گردد. وا... هو المستعان.
2) ضرورت حفظ گفتمان اصولگرایی با اتحاد
1. اهمیت وحدت اصولگرایان از بعد داخلی
آیت الله مهدوی کنی 13 مرداد 90 در نخستین جلسه شورای مرکزی جبهه متحد اصولگرایان خاطره ای از امام راحل (ره) نقل کردند: «حضرت امام در روزهای آخر عمرشان از بزرگان نظام دعوت فرمودند. در آن جلسه امام فرمودند که این انقلاب راه خودش را باز کرده و چرخ آن به حرکت افتاده است. من از دشمنان ترسی برای انقلاب ندارم و آنان کاری نمیتوانند بکنند، إلّا أذی. یعنی ممکن است کارهای ایذایی بکنند، ولی انقلاب صدمهای نخواهد دید. اما به شرطها و شروطها! به شرط اینکه شما با هم اختلاف نکنید، اگر شما با هم باشید، این انقلاب مسیر خود را به سلامت ادامه خواهد داد.»
از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون همواره حاکمیت تمام گفتمانها چه ارزشی و چه غیر آن بر سرنوشت و مقدرات کشور، از مسیر انتخابات و با رای مردم بوده است که معنای حقیقی مردمسالاری دینی نیز همین است. در دهه اول و زمان حیات مبارک حضرت امام (ره) هرجا که فرد یا گروهی نظیر بنی صدر و حامیانش با فریبکاری در عرصه انتخابات ابتکار عمل را در دست گرفت، گفتمان ناسالم خود را پیش برد و کشور را دچار چالش نمود و هر جا که خط اصیل انقلاب پیروز میدان انتخابات شد، نظام را شکوفا نمود و در ریل اصلی خود به پیش برد. در بیش از دو دهه زعامت پر برکت رهبر حکیم انقلاب اسلامی حضرت آیت ا... العظمی خامنه ای نیز حاکمیت هر یک از سه گفتمان سازندگی، اصلاحات یا اصولگرایی در کشور با پیروزی معتقدان به آن گفتمان در انتخابات و از مسیر رأی مردم رقم خورده است.
لذا همچنانکه مساعدت گروههای اصولگرا به مردم برای انتخاب افراد اصلح تکلیفی مبرهن است، تلاش برای استمرار حاکمیت گفتمان اصولگرایی توسط آنها از طریق وحدت نیروهای انقلاب نیز تکلیفی انکارناپذیر و بدیهی است. نزدیک به یک دهه زمامداری اصولگرایان، آنها را در معرض نقد عملکردشان قرار داده است و دیگر نمی توان صرفا بر مباحث گفتمانی و شعارها تکیه کرد.
ضمن اینکه رقابت درونی اصولگرایان نتیجهای جز متکثر شدن سبد آرای آنان نخواهد داشت. بسیار محتمل است برخی از افراد که تاکنون تنها بهدلیل ارزشگرایی و خدمتگزاری به اصولگرایان رأی میدادند، با مشاهده اختلافات درونی، جریان اصولگرایی را قدرتطلب خوانده و به رقیب آنها رأی دهند یا اساسا از شرکت در انتخابات مأیوس شوند.
دکتر حدادعادل مشاور عالی مقام معظم رهبری در نخستین نشست سراسری اصولگرایان در این باره چنین گفته است: «اصولگرایان ممکن است با یکدیگر اختلافسلیقه داشته باشند، باید بدانیم (آیا) اختلاف سلیقه ما در درون اصولگرایان بیشتر است یا اختلاف ما با کسانی که مخالف اصولگرایی هستند؟ باید به صحنه نگاه کنیم و ببینیم امروز وقت وحدت است یا خردهگیری؟ معتقدم نباید کاری انجام دهیم که پیروزی اصولگرایان در 10 سال گذشته متوقف شود.»
2. ضرورت وحدت اصولگرایان از منظر خارجی
مقام معظم رهبری در دیدار مجلس خبرگان رهبری (25 شهریور 89) فرمودند: «مسائل اصلى را باید شناخت و مسائل فرعى را اصلى نکرد؛ نه اینکه مطرح نکرد؛ نه، مسائل فرعى هم باید طرح شود؛ همهى جزئیات باید طرح شود؛ اما اصلى نشود و ملاک مخالفت و موافقت قرار نگیرد. ملاک موافقت و مخالفت، صراط مستقیم حق است.»
ما معتقد بوده و هستیم که اندک اشکالاتی که برخی دوستان به کمتر از 10% از اعضای جبهه متحد اصولگرایان وارد می کردند، در مقایسه با ضرورت وحدت اصولگرایان و خصوصا اثرات بین المللی آن، مساله ای درجه دوم بوده و با وجود اهمیت آن در جای خود نباید معیار مخالفت و حب و بغض قرار می گرفت.
در حال حاضر روشن است که "بیداری اسلامی" مساله اصلی در افق نگاه ولی امر مسلمین جهان است. ایران اسلامی باید بتواند همچنان و بیش از پیش الهام بخش و الگوی ملتهای انقلابی منطقه باشد. بدیهی است که این مهم از عهده نیروهای وفادار به انقلاب بر می آید و از طریق استمرار گفتمان اصولگرایی میسر و ممکن خواهد شد. اگر به دلیل چند دستگی در عرصه رقابت های انتخاباتی و تفرقه اصولگرایان در برابر چشم مبارزان مسلمان دیگر کشورهای انقلابی منطقه، خدشه ای در نگاه امتهای مسلمان به جمهوری اسلامی وارد شود یا حتی غلبه نسبی رقبای اصلی جریان اصولگرایی، آنها را اندکی دچار یاس نماید، چه کسی پاسخگوست؟
آیتالله مهدویکنی در همایش بزرگ جبهه متحد اصولگرایان در مدرسه عالی شهید مطهری در این خصوص تاکید کردند: «شما را به امام قسم بیایید و برخی مسائل جزئی را کنار بگذارید، مسائل اصلی را در نظر بگیرید. ما در مواد اصولگرایی مشترک هستیم و در مواد اصولگرایی اشتراک داریم ... اگر ما با هم باشیم، دشمنی که ملت ایران را تهدید میکند، هیچ غلطی نمیتواند بکند.» ایشان همچنین در مراسم عمامهگذاری جمعی از دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) نیز اشاره نمودند: «باید نشست و برخی از اختلافات را با صحبت حل کرد اما در این مقطع جداییها حتی به حسن نیت هم که باشد، خوب نیست و دشمن از آن سوءاستفاده میکند.»
دکتر حدادعادل عضو کمیته داوری جبهه متحد اصولگرایان در این باره چنین گفته است: «جبهه متحد اصولگرایان تنها برای ایران کار نمیکند بلکه چشم جهان اسلام به روی ماست، اگر نتیجه انتخابات به گونهای باشد که آمریکا و غرب بتوانند از آن برای شکست حکومت دینی استفاده کنند این فقط ما را متاثر نمیکند، بلکه پشت همه نیروهای انقلابی خالی میشود. در چنین شرایطی وحدت برای پیروزی هر چه بیشتر اصولگرایان از هر زمان دیگری واجبتر است ... باید برای مخالفتها و موضعگیریهای خودمان یک سقف و حد قائل شویم. مبادا ندانسته کاری کنیم که دشمنان انقلاب اسلامی میخواهند و کشور را دچار تنش دائمی کنیم.»
3. تفاوت کار جمعی با فعالیت فردی و گروهی
رهبر معظم انقلاب در دیدار 21 دی 88 خود با جمعی از نمایندگان مجلس اینگونه فرموده اند: «حرف دل عامه مردم، توده مردم و بسیاری از خواص، همین مبانی اصولی و ارزش های اصولی است؛ گفتن اینها آن چنان پرهزینه نیست ... شما باید برای همه شرایط آماده باشید و بیمناک از این نباشید که حالا اگر ما احساس تکلیفی کردیم و عملی انجام دادیم یا حرفی زدیم، این موجب می شود که فلان هزینه بر ما تحمیل بشود. خیلی خوب بشود ... زندگی مجاهدانه همین است ... بحث، بحث اثبات و تثبیت آن حقی است که این کشور و این ملت برای او قیام کرده. خب، قبل از انقلاب در دوران مبارزه و نهضت هم همین جور بود. یک عده ای بودند حرف را قبول نداشتند. یک عده ای هم (قبول) داشتند یا اجمالاً یا تفصیلاً، لکن آماده نبودند بیایند در میدان ... حاضر نبودند دردسرهایش را قبول کنند. امروز هم همین جور است. خیلی ها هستند حرف ها را قبول دارند منتها خب حاضر نیستند بیایند توی میدان دردسرهایش را قبول بکنند. تحمل کنند ... اگر چنانچه کسی احساس می کند که واقعا توی میدان است و دارد می جنگد و دارد مبارزه می کند (با) آن جبهه ای که به نظر او جبهه ناحق و باطل است باید افتخار کند، خدا را شکر کند، این توفیق را مغتنم بشمارد و نگه دارد.»
ما معتقد بوده و هستیم که به جای مطالبه خواسته خود در بیرون از خانواده اصولگرایان و در برابر چشم نامحرمان اصولگرایی، باید دردسر حضور در میدان اصلاح از درون را قبول کرد و تهمتهای فراوان نظیر نمک گیر شدن، سهم گرفتن، پیوستگی به قدرت و ثروت و ... را به جان خرید. اکنون مشاهده می شود که پایداری بر اصول با تنها فریاد کشیدن و گفتن مقدور نیست و باید با حضور فعالانه و موثر در یک فرآیند پیچیده و حساس در عین حفظ وحدت به دنبال تحقق آن اهداف و رسیدن به مصادیق بهتر بود. میدان عمل امروز اصولگرایان را بسلامت عبور دادن کاروان اصولگرایی از گردنه انتخابات 12 اسفند می دانیم؛ لذا خارج از آن بودن کنار نشستن با ژست آرمانخواهی و بدون پرداخت هزینه خاص است.
3.1. محور وحدت در کار جمعی چیست؟
آیت ا... مهدوی کنی 13 مرداد 90 در نخستین جلسه شورای مرکزی جبهه متحد اصولگرایان: «بعضی از دوستان میپرسند محور وحدت چیست؟ باید گفت مسأله وحدت که همیشه در اینگونه موارد گفته میشود، به معنای فلسفی آن نیست. مقصود ما از وحدت در مسایل سیاسی و اجتماعی، ائتلاف و تقریب آراء و افکار است. در فکر جمعی، کار جمعی لازم است و مقصود آن نیست که همه گروهها، یک فکر واحد داشته باشند. این مسأله اصلاً شدنی نیست. حتی در یک خانواده نیز چند برادر از جمیع جهات با هم وحدت پیدا نمیکنند اما اگر بخواهند با هم زندگی کنند، باید به اصولی پایبند باشند. در جامعه نیز اگر بخواهیم با هم زندگی کنیم، عقل، خرد و دین اقتضا دارد که با هم بنشینیم، نزدیک شویم و فکر جمعی را مورد قبول و پذیرش قراردهیم. البته در مورد احکام دینی این بحث تفکر جمعی قابل پیروی نیست. بلکه چنانچه گفته شد، محدوده آن مسایل سیاسی و اجتماعی است. معنای وحدت از نظر ما اینست که در این محدوده با حفظ اصول و احکام شرع، پس از شنیدن نظرات و سلایق، جمع بندی کنیم و به یک نظر جمعی برسیم.»
3.2. شیوه کار جمعی اصولگرایان و مبنای آن
ساز و کار جبهه متحد اصولگرایان در انتخابات پیش رو، الگوی تجربه شده و نسبتا موفقی در گذشته بوده است. کمیته 5+6 مجلس هشتم با اندکی وسعت نظر به کمیته 7+8 مجلس نهم تغییر یافت. این ساز و کار هم مانند هر کار دیگری خالی از ایراد نبوده و نیست، اما اشکالات آن حداقلی بود و قابلیت اصلاح از درون را داشت که خروجی امروز آن علیرغم تمام پیش داوری ها موید این ادعاست. افراد و گروههایی که به غلط و به طور دائم با قطعی دانستن فرض حضور داشتن برخی چهره های خاص (مطهری، کاتوزیان و عباسپور) در لیست جبهه متحد اصولگرایان، دست به نفی آن و اثبات خود می زدند اکنون که فهرستهای انتخاباتی خصوصا در تهران مشخص شده است پاسخی برای کرده خویش ندارند. ضمن اینکه می توان گفت اگر هریک از اضلاع حاضر در جبهه متحد اصولگرایان به تنهایی لیست می داد، قطعا برخی را بر دیگری ترجیح می داد و البته بدیهی است که تعدد لیستها قطعا شکست آراء را در پی دارد.
دکتر زاکانی درباره شرایط کار جبهه ای و تفاوت آن با کار یک گروه اینچنین توضیح داده است: «اصولگرایی یک طیف است و جبهه متحد یک جبهه است یک حزب و جمعیت نیست. بطور مثال ما در جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی چارچوبی داریم که اگر افراد در آن چارچوب قرار گرفتند، پذیرش میشوند و با اساسنامه و مرامنامه مشخص هم حرکت میکنیم. ولی الان ما راجع به یک جبهه صحبت میکنیم؛ طیفی که مشترکاتشان بیشتر از نکات افتراق آنهاست. تفاوت هم الی الابد وجود دارد و آنچه مهم است تشتت نباید وجود داشته باشد تا دیگران سوء استفاده کنند و گرنه در مجموعه اصولگرایی افراد و گروههای مختلف فعال هستند که کاملاً هم با یکدیگر متفاوت هستند و پروندههای مشخص هم دارند حالا ممکن است در بحث شناخت هم بین آنها تفاوتهای جدی باشد.»
3.3. جبهه متحد اصولگرایان با وجود اینکه برخی ها حضور ندارند، چگونه مرجعیت دارد؟
آیت ا... مهدوی کنی 13 مرداد 90 در نخستین جلسه شورای مرکزی جبهه متحد اصولگرایان: «ما در این جمع، گروه گرا نیستیم، بلکه اصولگرا هستیم. هدف ما از گردهم آیی رسیدن به همان فکر جمعی است. نه اینکه به دنبال افزایش نفوذ خود و کاهش نفوذ دیگران باشیم. اگر اینگونه فکر کنیم، اصلاً اصولگرا نیستیم. معنای اصولگرایی آن بود که شاخص اقدامات ما این اصول باشد، نه افکار گروهی و خصوصی ما. بنا بر این اگر دو نفر از طرف یک گروهی آمدند، معنایش این نیست که فقط منعکس کننده نظرات آنها باشند ... بنده، آیت الله یزدی و دیگر دوستانی که در این گروه هستند نیز نمیخواهیم خواسته ها و نظرات خود را به دیگران تحمیل کنیم. فرض بر این است که این افراد اگرچه منسوب به گروهی هستند، اما بی طرف هستند ... افراد و گروههایی هم که اینجا گردآمده اند، باید مصالح و شاخص ها را طبق همان اصول منشور اصولگرایی که تدوین شده و اصول قانون اساسی در نظر بگیرند و در نظر داشته باشند که در واقع نماینده یک جریان خاص نیستند و خودشان را نماینده همه افراد بدانند.»
3) ویژگیهای مثبت، اعتماد ساز و غیرقابل انکار جبهه متحد اصولگرایان
1. حمایت معنوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از جبهه متحد اصولگرایان
حمایت معنوی و حضور حضرت آیت ا... یزدی رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در راس "جبهه متحد اصولگرایان" برای امت حزب ا... و بدنه اصولگرایان بسیار اطمینان بخش است.
حضرت امام خمینی (ره) درباره خطر خدشه وارد کردن به جایگاه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و روحانیت مبارز فرموده است: «آیا مدرسین محترم که ستون محکم انقلاب در حوزههای علمیه بودهاند – نعوذبا... - به اسلام و انقلاب و مردم پشت کردهاند؟ مگر همانها نبودند که در کوران مبارزه حکم به غیرقانونی بودن سلطنت دادند؟ ... آیا مدرسین عزیز از جبهه و رزمندگان پشتیبانی ننمودند؟ اگر خدای ناکرده اینها شکسته شوند چه نیرویی جای آنان را خواهد گرفت؟ ... راستی شکست هر جناحی از علما و طلاب انقلابی و روحانیون و روحانیت مبارز و جامعۀ مدرسین، پیروزی چه جناحی و چه جریانی را تضمین میکند؟ جناحی که پیروز شود یقیناً روحانیت نیست و اگر آن جناح الزاماً به روحانیت رو آورد، راستی به سراغ کدام قشر و تفکر از روحانیت میرود؟ خلاصه اختلاف به هر شکلی کوبنده است. وقتی نیروهای مؤمن به انقلاب حتی به اسم فقه سنتی و فقه پویا به مرز جبههبندی برسند، آغاز باز شدن راه استفادۀ دشمنان خواهد بود. جبهه بندی نهایتاً معارضه پیش میآورد. هر جناح برای حذف و طرد طرف مقابل خود واژه و شعاری انتخاب میکند، یکی متهم به طرفداری از سرمایهداری و دیگری متهم به التقاطی میشود که من برای حفظ اعتدال جناحها همیشه تذکرات تلخ و شیرینی دادهام، چرا که همه را فرزندان و عزیزان خود میدانم.»
رهبر حکیم انقلاب هم درباره جامعه مدرسین اینگونه فرموده اند: «من جامعهى مدرّسین را مغز متفکر و چشم بینا و وجدان سالم و حساسى براى دستگاه اداره کنندهى کشور مىدانم ... جامعهى مدرّسین سرشار از علم و فقاهت و تقوا و آگاهیهاى گوناگون است ... یقیناً از کمک فکرى شما استفاده خواهم کرد و باید همهى دستگاهها استفاده کنند.»
آیت الله یزدی رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم روایتی از دیدار خود با مقام معظم رهبری را اینگونه نقل کرده است: «در ملاقات اخیری که جامعه مدرسین محضر مقام معظم رهبری بودیم، ایشان چند جمله داشتند که بی سابقه بود؛ فرمودند اعتباری که جامعه مدرسین دارد یک اعتبار ذاتی است، کسی به آن نداده که بتواند از آن بگیرد ... این اعتبار را در طول بیش از چهل سال به تدریج به دست آورده و برای این اعتبار باید خیلی اعتنا قایل شد و درست خرج کرد ... بعد خیلی سفارش کردند که این اعتبار را باید حفظ بکنید. در ادامه فرمودند من نمیدانم که آیا صلاح جامعه مدرسین هست که در انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری وارد بشود و صحبت بکند یا نه؟ و گاهی که وقتی وارد میشود عوارضی پیدا شود یا شکستی پیش بیاید ... (بعدا) من سوال کردم آیا منظور شما این است که ما نباید در انتخابات دخالت کنیم؟ ایشان فرمودند: من نهی نکردم؛ منتها شما اگر دیدید یک آدم نااهل دارد به مجلس میرود نمیتوانید ساکت بنشینید، به هر حال وظیفه شرعی امثال شماهاست، جایی هم میبینید اگر بخواهید هزینه بکنید با توجه به وضعیت طرف، آن قدر هم مهم نیست خوب باید مصلحت را رعایت کنید و بیمورد از اعتبار جامعه مدرسین هزینه نکنید. این صحبت ایشان راه را برای ما باز کرد.» آیا با این بیانات نمی توان حضور معنوی آیت ا... یزدی و جامعه مدرسین در فرآیند وحدت اصولگرایان را به دلیل اهمیت بالای انتخابات مجلس نهم و نگرانی عمیق ایشان از ورود افراد نااهل به مجلس دانست؟ اتفاقی که با تفرقه اصولگرایان امکان وقوعش بیشتر می شود.
2. حمایت معنوی آیت الله مهدوی کنی از جبهه متحد اصولگرایان
حمایت معنوی و حضور حضرت آیت ا... مهدوی کنی دبیرکل جامعه روحانیت مبارز و رئیس مجلس خبرگان رهبری نیز در راس "جبهه متحد اصولگرایان" برای امت حزب الله و بدنه اصولگرایان بسیار اطمینان بخش است. حضرت امام خمینی در وصیت نامه سیاسی- الهی خویش مرقوم فرمودند: «بهجامعة محترم روحانیت، خصوصاً مراجع معظم وصیت میکنم که خود را از مسائل جامعه، خصوصاً مثل انتخاب رئیس جمهور و وکلای مجلس، کنار نکشند و بیتفاوتنباشند»
امام راحل (ره) درباره شخص آیت ا... مهدوی کنی جمله ای دارند که در خصوص کمتر شخصیتی در انقلاب اسلامی، اینچنین بیانی داشته اند: «ما از سابق ایشان (مهدوی کنی) را ارادت داشتیم و حالا هم ارادت داریم و بعدها هم ارادت خواهیم داشت.» همچنین پس از جدا شدن مجمع روحانیون از "جامعه روحانیت مبارز" که تبلیغات منفی علیه روحانیت مبارز پی گرفته شد، با اوج گرفتن جریان تخریب و تهمت، آیت ا... مهدوی کنی برای گلایه از این اتهامات خدمت امام (ره) رسید و به برداشتی که تبلیغ می شد که امام درباره مجمع نظر مثبت و درباره جامعه روحانیت نظر منفی دارند، اشاره کرد. پاسخ امام (ره) این بود که «نخیر! من کی همچنین حرفی زده ام؟ من همچنین حرفی نزده ام. من به شما علاقه دارم. چنین چیزی نیست. اصلا من چنین حرفی نزده ام. چنین چیزی را تائید نکرده ام.» امام(ره) بعدها نیز اتهام آمریکایی بودن اعضای جامعه روحانیت را رد کرده و فرمودند: «اینها همه فرزندان من هستند. شاگردان من هستند و من به همه اینها علاقه دارم. اینها همه مورد تائید من هستند.»
مقام معظم رهبری در آخرین دیدار مجلس خبرگان رهبری با ایشان درباره آیت ا... مهدوی کنی اینچنین فرمودند: «ایشان از ابتدای انقلاب تا امروز در همة عرصهها از جمله روحانیت، سیاست، مسائل جاری کشور، "حوزه و دانشگاه" و دیگر عرصه ها، شخصیت برجسته و بارزی بوده اند.»
آیت ا... مهدوی کنی به دلیل توانمندی های مدیریتی و اجرایی - که چه بسا در دیگران نبود - زندگی خود را وقف و هزینه انقلاب کرد، حضور در میدان عمل آمیخته به علم را به پرداختن صرف به درس و بحث حوزوی ترجیح داد و حتی باوجود سطوح علمی والا، از جایگاه مرجعیت چشم پوشید. ایشان هرجا به حضورشان نیاز بود، کنار ننشست و آگاهانه، بابصیرت و با درک و تشخیص صحیح از مسائل، پیشاپیش مردم انقلابی در وسط میدان حاضر شد.
رهبر حکیم انقلاب اسلامی در سفر اخیر به استان کرمانشاه در اجتماع مردم پاوه درباره روحانیون حاضر در صحنه فرمودند: «روحانىاى که کنار بنشیند، به مردم بگوید شما بروید حرکت کنید، اقدام کنید، راه به جائى نخواهد برد. آن روحانىاى موفق است که راه بیفتد، بگوید برویم؛ نه اینکه بگوید بروید. روحانى باید وسط میدان، جلوى مردم و اهل اقدام باشد.» آیت ا... مهدوی کنی یکی از مصادیق تام و تمام این بیانات مقام معظم رهبری است که در طول عمر با برکت خویش تاکنون منشاء خدمات بسیاری برای اسلام و ایران بوده است. او سالها قبل از انقلاب در مبارزات علیه رژیم ستمشاهی مشارکت داشت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز یار و همراه امام راحل (ره) و مقام معظم رهبری بود؛ در این مسیر برایش اهمیتی نداشت که در چه منصب و مقامی باشد؛ عضو شورای انقلاب، وزیر کشور، نخست وزیر موقت یا رئیس مجلس خبرگان رهبری.
آیت ا... مهدوی کنی در نخستین جلسه شورای مرکزی جبهه متحد درباره حضور جامعتین در عرصه وحدت اصولگرایان اینچنین گفته است: «اگر جامعه مدرسین قم و جامعه روحانیت مبارز به میدان آمدهاند، برای رفع مشکلات با همکاری دیگر دوستان برای اصولی بوده که بهعنوان اصولگرایی مطرح است.» همچنین ایشان علت حضور خود را در نشست سراسری اصولگرایان چنین بیان کرده است: «حضور بنده به معنای این است که بگویم تا آخر پای وحدت اصولگرایان ایستادهایم.»
3. حضور افراد مورد اعتماد نظام در کمیته داوری جبهه متحد اصولگرایان
در کمیته 7 نفره داوری "جبهه متحد اصولگرایان" دو نفر از مشاوران عالی رهبر معظم انقلاب حضور دارند. اینکه دکتر ولایتی مشاور امور بین الملل و دکتر حداد عادل مشاور عالی رهبری اند، قطعا نشان دهنده این است که آنها مورد اعتماد رهبر انقلاب برای مشاوره دادن به ایشان هستند و به همین دلیل مورد ثقه امت حزب ا... برای داوری در جمع اصولگرایان نیز خواهند بود. این مساله با استناد به منصوبین ایشان برای مصادر اجرایی نظام متفاوت است وگرنه چند نفر دارای حکم مستقیم از رهبری نیز مانند حجج اسلام خاموشی و تقوی نیز در جبهه متحد اصولگرایان حضور دارند.
متن حکم رهبر معظم انقلاب اسلامی برای دکتر حداد عادل در تیرماه 87 این چنین است: «جناب آقای دکتر حداد عادل دامت افاضاته! باتوجه به تجارب با ارزش جنابعالی در عرصه های سیاسی و فرهنگی در طول دوران خدمت به ویژه در مقطع تصدی ریاست مجلس شورای اسلامی و با هدف بهرهگیری از ظرفیتها و تجارب مذکور، جنابعالی را به مشاورت عالی رهبری بر میگزینم. امید آنست در این مسئولیت نیز مانند گذشته شاهد خدمات ارزندهای باشیم. توفیقات جنابعالی را از خداوند متعال خواستارم.»
بخشی از متن حکم رهبر معظم انقلاب اسلامی برای دکتر ولایتی در مرداد 76 نیز از این قرار است: «جناب آقای دکتر علی اکبر ولایتی! اکنون که پس از دوره ی طولانی و پر تلاش و بحمدا... پر حاصل و افتخارآمیز مأموریت خود در رأس وزارت خارجه ی جمهوری اسلامی ایران، فراغتی نسبی دست آورده اید، جای آن است که از تجربیات گرانبهای شما که در طول چهار دوره ی اجرایی و در چهار دولت پیاپی دست آمده است، به گونه ی نیکو بهره برداری شود ... برای اینکه استفاده بهینه از اندوخته ها تجربی جنابعالی به دست آید، شما را به مشاورت رهبری در امور بین المللی منصوب می کنم.»
4) آیت ا... مصباح یزدی و آیت ا... مهدوی کنی؛ متکامل یا متقابل؟
1. نسبت و دیدگاه ما درباره علامه بزرگوار آیت ا... مصباح یزدی
اعضای شورای مرکزی "جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی" به دلیل جایگاه ویژه و برجسته علمی علامه مصباح یزدی و تعابیر مهم مقام معظم رهبری درباره ایشان خصوصا مطهری زمان بودن، خرداد ماه 90 به دیدار ایشان شتافتند و البته اینگونه مورد اظهار لطف کریمانه آن بزرگوار قرار گرفتند: «عزیزانی که در خدمتتون هستم، آنهایی که حضورا زیارتشان کردیم و از قبل آشنایی داشتیم و برادران و خواهران دیگری که در این جلسه با معرفی برادر عزیزمان آقای زاکانی خدمتشان می رسیم، مطمئن هستم که از بهترین کسانی هستند که در این نظام، اسلام راستین را از فرمایشات مقام معظم رهبری و قبلش از فرمایشات امام شناختند و تصمیم دارند در زندگی شان پیاده کنند و وظایفشان را بر اساس آن بینش ها انجام دهند.» و البته پس از جلسه، دبیرکل جمعیت دکتر زاکانی همه اعضا را منع کرد که خبر دیدار را مستقل از خبرگزاری رسا منتشر نکنند تا مبادا احساس شود جمعیت رهپویان برای اثبات خود به دنبال هزینه کردن از ایشان است. نقل کنونی دیدار رهپویان هم از سر ناچاری و برای اثبات نگاه وسیع و بلند ایشان به همه نیروهای انقلاب صورت گرفته است.
از نظر ما آیت ا... مصباح یزدی که به شایستگی از رهبر حکیم انقلاب لقب "مطهری زمان" گرفت، نه اهل تعریف بی جا و تملق نسبت به اشخاص و گروههاست و نه با تمجید از اعضای "جمعیت رهپویان" و حمایت از تاسیس "جبهه پایداری" به آنها تعلق می یابد و لیدر یک گروه سیاسی می گردد. ایشان و سایر علما و مراجع شیعه، به تمام اصولگرایان در ایران و بلکه به تمام شیعیان در جهان اسلام تعلق دارند و تلاش برای محدود کردن و به اصطلاح مال خود کردن و مصادره اعتبار عظیم و بحر عمیق وجودی آنها علاوه بر جفا در حق آنها، ظلمی بزرگ به عموم دلباختگان روحانیت و مرجعیت است.
پس دلیل حمایت ایشان از چنین مجموعه هایی چیست؟ و آیا مشورت ایشان منحصر به افراد و گروههای خاصی است؟ پاسخ بسیار روشن است. در طول تاریخ تشیع عموما و در تاریخ انقلاب اسلامی خصوصا، علما و بزرگان دینی ما همواره از انسجام یافتن و شکوفا شدن نیروهای ارزشی استقبال کرده، تا آنجا که آنها را پایبند به اصول و ارزشها دیده اند مورد حمایت قرار داده اند. با همین تفسیر است که دلیل حمایت علامه مصباح یزدی از دکتر احمدی نژاد در ابتدای دولت نهم و انتقادهای ایشان از انحراف شکل گرفته پیرامون رئیس جمهور مشخص می شود.
بیانات علامه مصباح یزدی در دیدار با آقایان فدایی و زاکانی از اعضای شورای مرکزی جبهه متحد اصولگرایان در تایید مشورت و نفی رهبری بر تشکلهای سیاسی چیزی جز تاکید ایشان به این مساله نبود. این اصل مهم بر تمام حمایتها و تمجیدهای ایشان حاکم است. به عبارت دیگر "جمعیت رهپویان" یا "جبهه پایداری" یا دیگران نباید دچار توهم شوند که حمایت و تعریف صورت گرفته از آنها در یک مقطع خاص به معنای تایید همیشگی و عقد اخوت با ایشان است. ضمن اینکه طبق فرمایش خود ایشان در دیدار فوق الذکر نگرانی از غلتیدن هواداران سابق جریان سیاسی دولت - که بدون تشکیلات بودند - به دام جریان انحرافی، تنها دلیل ایشان برای مشورت دادن و انسجام بخشیدن به آنها در یک مجموعه و تشکل جدید بود.
تحدید آیت ا... مصباح یزدی و سایر بزرگان به عضویت در یک گروه، جمعیت و یا یک جبهه سیاسی خاص، خطایی استراتژیک است که نباید از جانب هیچ¬کس بر آن اصرار شود. چراکه اولا این ذخایر همیشگی و ارزشمند را خرج چند روز سلایق سیاسی ما می کند و ثانیا مخاطب را دچار این ذهنیت غلط می کند که انگار ویژگیهای درونی مثبتی برای جذب نیرو و ارتباط با بدنه اجتماعی وجود ندارد. "مطهری زمان" عضو جبهه انقلاب اسلامی تحت رهبری ولایت فقیه است که پهنه ای به مراتب گسترده تر از یک جمع محدود با سلیقه خاص سیاسی دارد.
خود علامه بزرگوار مصباح یزدی چندی قبل با رد انحصار ارتباط خود با گروهها فرمودند: «بنده به عنوان لیدر (پایداری) نیستم، نه کسی مرا به این عنوان پیشنهاد کرد و نه من پیشنهاد کردم و اهلش بودم. نه آنها به من سرسپردهاند که هر چه تو بگویی عمل میکنیم. اصلاً تمایل معقولی هم نیست. عملاً هم نخواهد شد. عرض کردم هیچ دو نفری نیستند که همه فکرهایشان مثل هم باشد. یک جاهایی با هم اختلاف پیدا میکنند. الان هم اینها را از بهترین افرادی که در جرگه سیاست وارد هستند میشناسم، البته منحصر به اینها نیستند. آقای فدایی و آقای زاکانی هم هستند. آقای زاکانی که مسئول بسیج دانشجویی بودند سالها با ایشان همکاری داشتیم ... ما جلسات فراوان و همکاریهایی داشتیم ... همه اینها را دوست میداریم و با آنها همکاری داشتیم و داریم.» اگر دقت کنیم می بینیم ایشان هم رهپویان و هم پایاری را با عبارت "از بهترین کسانی هستند" معرفی کرده اند و قهرا ممکن است یک گروه رفت و آمد بیشتری با ایشان داشته و تاییدات بیشتری را نصیب خود کند؛ هرچند که خود ایشان در ادامه همین فرمایشات، تنها ولایت فقیه را دارای شان رهبری دانسته اند: «غیر از مقام معظم رهبری که بر ما ولایت دارند و هرچه بفرمایند با تمام وجود اطاعت میکنیم، هیچکس دیگری چنین چیزی (آمریت) را نسبت به ما ندارد.»
2. عدم تقابل آیت الله مصباح یزدی با آیت الله مهدوی کنی
از نظر ما این دو بزرگوار تقابلی ندارند و کسانی که سعی نمودند با سوء استفاده از قرابت خود به علامه مصباح، ایشان را به تشکیلات خود منحصر کنند و خواسته یا ناخواسته در برابر آیت ا... مهدوی کنی علم کنند، دانسته یا ندانسته ضربه بزرگی به حیثیت و جایگاه فقاهت و عالمان دینی وارد آوردند. به عنوان تنها یک نمونه، در بولتن منتسب به جبهه پایداری در ذیل سوال 12، نظرات این دو عزیز که در زمانهای مختلف بیان شده است - دائما با هم مقابله و در برابر هم قرار داده شده است. مثلا از قول آیت ا... مهدوی کنی نوشته است: «بیاییم با هم باشیم. چون در این صورت است که هیچ نگرانی وجود ندارد و انقلابیون در انتخابات اکثریت را به دست خواهند آورد ولی این جدایی که الان درست کرده اند خطرناک است. ممکن است نیتشان هم خیر باشد، من نمی دانم ولی کار خوبی نمی کنند.» و بلافاصله از قول علامه مصباح آورده است: «گاهی کسانی که از شعار وحدت استفاده می کنند معنایش این است که هر چه من می گویم همه قبول کنید تا وحدت ایجاد شود این نوع وحدت می شود عین دیکتاتوری»(!). آیا درست است که مطلب طوری تنظیم شود که از زبان یکی از ایشان دیگری اینگونه مورد اتهام دیکتاتور بودن قرار بگیرد؟! و متاسفانه از این دست مطالب در این جزوه ظاهرا تصحیح شده! بسیار است.
به نظر ما بهره بردن از علامه مصباح یزدی در پشتوانه سازی فکری برای نظام اسلامی هیچ منافات و تضادی با تاثیر عالمانه آیت ا... مهدوی کنی در کادرسازی تشکیلاتی برای جمهوری اسلامی ندارد. این دو شان مکمل یکدیگر را علامه شهید مطهری و شهید مظلوم آیت ا... دکتر بهشتی در دوران مبارزات خود با رژیم طاغوت و بعد از آن در ابتدای انقلاب تا شهادت در کنار یکدیگر ایفا نمودند و هیچ تقابلی هم وجود نداشت. امروز نیز تقابلی بین علامه مصباح یزدی در راس موسسه امام خمینی (ره) قم برای تربیت نیروهای فکری مبرز و آیت ا... مهدوی کنی در راس دانشگاه امام صادق (ع) به عنوان محل کادرسازی برای نظام وجود ندارد. ایشان در تربیت دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) که بسیاری از آنها اکنون در مصادر خدمت به انقلابند ایفای نقش محوری کرده اند. مقام معظم رهبری دی ماه 84 در دیدار با مسؤولان، استادان و دانشجویان دانشگاه امام جعفر صادق(ع) از زحمات آیتا... مهدوی کنی رئیس دانشگاه امام جعفر صادق (ع) در تشکیل و استمرار مجموعهای "پُر انگیزه، مصمم و دارای نگاه آیندهگر" قدردانی کردند و رسالت این دانشگاه را ارائه یک نمونه از دانشگاه اسلامی برشمردند.
ضمن اینکه آیت الله مصباح طبق صلاحدید خویش، هیچگاه در جزئیات کارهای سیاسی ورود نکرده اند و اکنون نیز دائما بر عدم رهبری تشکلهای سیاسی و اکتفا به مشورت دادن تاکید می کنند: «فکر نمیکنم آنها به عنوان اینکه بنده مؤسس جبهه پایداری هستم جایی گفته باشند ... بنده نه آمریتی نسبت به این آقایان (پایداری) دارم و نه آنها تعهدی دارند که حرف مرا گوش کنند. نه همه حرفهای آنها را من قبول دارم و نه آنها همه حرفهای مرا قبول دارند و این مال همه هست.» اظهارات اخیر حجت الاسلام روانبخش در واکنش به خبر تایید لیست پایداری از سوی علامه مصباح نیز همین معنا را می رساند: «ارائه لیست به آیت الله مصباح از باب احترام به ایشان بوده است، در شان آیت الله مصباح نیست که در مورد فرد، فرد اعضای لیست نظر بدهند و لیست را ببندند. به طور کلی آیت الله مصباح در مسائل جزئی دخالت نمی کنند و تنها کلیت گفتمان جبهه پایداری را تائید کرده اند.»
آیت الله مهدوی کنی اما با حضور در راس مهمترین تشکل سیاسی روحانی کشور یعنی جامعه روحانیت مبارز از ابتدای انقلاب علاوه بر طی مدارج عالیه علمی و فقاهتی، مسوولیتهای مختلف سیاسی را نیز پذیرا بوده اند و در جزئیات امور سیاسی بنای ورود و اثرگذاری داشته اند. ایشان خود در این باره بیان داشته است: «امام توصیه فرمودند روحانیت در مسائل سیاسی ورود پیدا کند و بر همین اساس ما احساس مسئولیت کردیم و آمدیم؛ برخی میگویند چطور شده است که من آمدهام که در پاسخ میگویم بنده قبلا هم بودهام و اصلا من یک رجل سیاسی هستم و همیشه در عرصه سیاسی بودهام ... روحانیت با انقلاب است و نمیتواند کنار بنشیند تا عدهای کار خودشان را بکنند.» گرچه ایشان اکنون و به دلیل مسوولیت مهم ریاست خبرگان رهبری از ورود به مصادیق کاندیداها پرهیز کرده و دائما بر این نکته تاکید می نمایند که هیچ توصیه ای در خصوص افراد و نانزدها ندارند.
5) ضرورت مرزبندی شفاف با فتنه، انحراف و فساد
1. مبارزه با فتنه
اعضای جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی در دوران فتنه 88 علاوه بر اعلام مواضع قاطع علیه فتنه گران و در حمایت از نظام و انقلاب، با تاکید بر جداسازی صف معترضان اولیه از اغتشاش گران و اولویت بندی مسائل تلاش عملی نمودند تا برخی مسائل و معضلات پیش آمده با تدبیر حل و فصل و چند گره از کار نظام باز شود. مواضع محکم و منطقی دکتر زاکانی در کمیته 6 نفره مذاکره با کاندیداهای ریاست جمهوری دهم و آقای هاشمی رفسنجانی هنوز از یادها نرفته است.
همچنین آقایان نادران و زاکانی در حل و فصل ماجرای کوی دانشگاه در روزهای 25 و 26 خرداد 88 و آزادسازی بیش از 130 نفر از دانشجویان بی تقصیر آن حوادث - که ممکن بود به کهریزک رفته و فاجعه ای جبران ناپذیر رخ دهد - نقش مهمی ایفا کردند. در همین قضیه کهریزک و پیگیری مجدانه پرونده ظلم رفته به چند جوان بی گناه، آقایان سروری و دهقان نقش بارزی ایفا نمودند که منجر به قرائت گزارش شجاعانه مجلس هشتم از حوادث آن و محکومیت متهمان انتظامی آن شد و البته به سرانجام رساندن متخلفین قضایی آن پرونده همچنان باقی مانده و مورد مطالبه ماست.
2. مقابله با گروه انحرافی
اعضای جمعیت رهپویان از ابتدا و روزهایی که دیگران کمتر سخن می گفتند به مقابله با جریان انحرافی پرداخت و البته تا همین زمان نیز همواره تاکید کرده است که حساب کلیت دولت، بدنه خدوم آن و خدمات ارزنده خصوصا در دولت نهم از گروه انحرافی رشد یافته در اطرف رئیس جمهور جداست. میدان داری اعضای رهپویان و ایثارگران در مقابله با جریان انحرافی از میانه دولت نهم و در ماجراهای علنی "دوستی با مردم اسرائیل" و "ادغام سازمان حج در گردشگری" و پس از آن با علنی تر شدن انحراف در مقاطع "معاون اولی مشایی" و جریان تلخ "11 روز خانه نشینی رئیس جمهور" چنان اظهر من الشمس است که برخی از دوستان با خوش بینی کامل، آنها را به تندروی و بدبینی متهم می کردند و البته برخی از این منتقدین هنوز هم چیزی به نام "جریان انحرافی" را دارای وجود خارجی نمی دانند.
3. مبارزه با فساد خصوصا اقتصادی
در مورد مبارزه با مفاسد اقتصادی با وجود مصادیق فراوان (مدارک تقلبی، آزمون دستیاری و پرونده اختلاس اخیر) تنها به دو نمونه مهم اشاره می شود: نخست مبارزه با مدیریت مساله دار دانشگاه آزاد و دوم پیگیری و عدم سکوت در ماجرای معروف به اختلاس 3000 میلیارد تومانی.
ماجرای دامنه دار مقابله با مدیریت مساله دار دانشگاه آزاد و نیز برخورد با اعمال غیرقانونی دادستان وقت تهران از مجلس هفتم و با تحقیق و تفحصی بی نظیر به سرپرستی دکتر زاکانی آغاز شد. در ماجرای یکشنبه سیاه مجلس هشتم هم مخالفتهای اصلی با طرح وقف با تذکر و اخطار قانون اساسی نمایندگان حزب اللهی همچون زاکانی، الهیان، نادران و دهقان رقم خورد و البته این نمایندگان همان موقع نیز اعتقاد داشتند این فاجعه بزرگ، خطای بخشی از نمایندگان و غفلت رئیس مجلس است و نباید به پای کلیت مجلس نوشته شود و در سخنرانی دکتر زاکانی در جمع دانشجویان معترض مقابل مجلس هم بیان شد: «اگر مقابل غده سرطانی که 30 سال بر اریکههای مختلف ریشه دوانده و شرایطی را در این کشور تحمیل کرده نایستیم با مشکل مواجه خواهیم شد و این امر محل اعتراض اصلی جمع حاضر است ... حرکت روز یکشنبه برخی از نمایندگان مجلس در خصوص تصویب اموال دانشگاه آزاد حرکتی بی اساس بود اما باید واقعیت امر را با جواب آن دریافت کرد. ... اگر تعبیر از این تجمع این باشد که مجلس شورای اسلامی مقابل مقام معظم رهبری است امری بسیار نادرست است. حرکت شما دانشجویان مشخص است و ما هم معترض و مخالف این مصوبه بودیم ولی به عنوان نماینده مردم تهران اعلام میکنم اگر مجلس نظر رهبری را در خصوص دانشگاه آزاد بداند مطمئنا طبق آن عمل خواهد کرد ... آنچه مهم است این است که از ظرفیت قانونی مجلس سوء استفاده شده و از فرصتهای مسئولان امر نیز سوء استفاده شده است تا این مصوبه در دستور کار مجلس قرار گیرد.»
این رویکرد بعدا در دیدار دانشجویی ماه رمضان سال گذشته مقام معظم رهبری مورد تایید قرار گرفت: « بحث تجمع در برابر مجلس را مطرح کردید، که من البته در آن مورد هیچ اظهار نظرى نمیکنم؛ فقط همین قدر به شما بگویم که شما همهاش گله دارید که چرا مسئولین نقدپذیر نیستند؛ خوب، شما هم نقدپذیر باشید! نقدپذیرى که فقط مخصوص مسئولین نیست؛ خوب، بالاخره اگر بر دانشجو هم نقدى وارد است، باید نقدپذیرى کند. جمعیت زیادى آمدند در مقابل مجلس جمع شدند، شعارهائى هم دادند، شعارهایشان هم بد نبود، یک گروهى هم آن وسط شعارهاى تند دادند. البته من نمیگویم آنها آدمهاى بدىاند، نابابىاند؛ نه، بالاخره تندى کردند، جوانى کردند؛ اما اگر شما هم معتقدید که این شعارها افراطى بود، زیادى بود، حقش نبود، قبول کنید.»
در اتفاق تلخ مفسده اقتصادی اخیر در کشور جمعیت رهپویان ضمن پیگیری نمایندگانش در مجلس از جمله آقایان زاکانی، سروری، دهقان و خانم الهیان برای کشف حقیقت، طی بیانیه ای نسبت به تبدیل شدن آن به مساله اصلی کشور در زمان برگزاری اجلاس مهم بیداری اسلامی هشدار داد: «مساله اصلی جهان اسلام و در نتیجه ایران اسلامی در این ایام، موضوع بیداری اسلامی است؛ لذا نباید اجازه داد موضوعات دیگر- که در جای خود بسیار مهم هستند - فضای اصلی فکر مسوولین، شخصیتهای سیاسی و اصحاب رسانه را از آن منحرف سازد. یکی از این موضوعات که متاسفانه تبدیل به مساله اصلی شده است، اختلاس چند هزار میلیاردی در نظام بانکی کشور با نقش آفرینی جریان انحرافی است. برخورد با این معضل مهم در نظام مالی و پولی کشور - که برآمده از غفلت، عدم نظارت، فساد و سوءاستفاده است - نیازمند تدبیر و قاطعیت در فضایی غیر سیاسی و غیر جنجالی و عدم دخالت عناصر غیرمسوول قضایی است.»
4. مواضع اعلامی جبهه متحد اصولگرایان نسبت به فتنه، انحراف و فساد
با توجه به این سوابق و اعتقادات، مرزبندی جبهه متحد اصولگرایان با فتنه، انحراف و فساد اهمیت زیادی برای جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی داشته و دارد.
جبهه متحد اصولگرایان بارها در مواضع خود بر مرزبندی با فتنه گران، منحرفین و مفسدین تاکید کرده است. از جمله اینکه دکتر زاکانی رئیس ستاد انتخاباتی جبهه متحد اصولگرایان گفته است: «دو رقیب جدی در مقابل اصولگرایان قرار گرفته اند، جریان فتنه و جریان انحرافی دو رقیبی هستند که می خواهند با جبهه انقلاب رقابت کنند در عین حال که جریان فساد نیز در درون این دو جریان درصدد ماندن در قدرت و ضربه به کارامدی نظام است.»
همچنین در معیارهای اصلی انتخاب نامزدهای جبهه متحد اصولگرایان بر راه ندادن ساکتین فتنه، انحراف و فساد تاکید و نهایتا نیز به آن عمل شد. دکتر ولایتی سخنگوی جبهه متحد اصولگرایان در این زمینه اینچنین بیان داشته است: «تصمیم جمعی اعضای شورای مرکزی است که "ساکتین فتنه" و "ساکتین انحراف" هیچ جایی در میان نامزدهای جبهه متحد اصولگرایان نداشته باشند.»
5. عملکرد انقلابی اکثریت اعضای موثر جبهه متحد اصولگرایان در مواجهه با فتنه
به جز مواضع و عملکرد اعضای رهپویان که پیش از این بیان گردید، اکثریت اعضای جبهه متحد اصولگرایان در مواجهه با فتنه 88 عملکرد انقلابی و موثری داشتند.
دکتر حدادعادل که از سوی اعضای پایداری به محافظه کاری متهم شده است ، روز 26 خرداد ماه - یعنی یک روز پس تجمع 25 خرداد طرفداران موسوی و حمله به پایگاه بسیج در خیابان آزادی که به کشته شدن 7 نفر انجامید - در اجتماع عظیم و میلیونی مردم تهران در میدان ولیعصر حاضر شد و بدون ترس از احتمال تعرض به خود با شجاعت خطاب به فتنه گران گفت: «بدانید که خیر دنیا و آخرت در اطاعت از ولایت فقیه است ... آیا فراموش کردهاید که همین ملت در بلواهای مختلف شما در صحنه حاضر بود و جوابتان را داد؟ بدانید که ملت ایران گوش به فرمان رهبری برای حمایت از انقلاب همیشه در صحنه حاضر است.» دکتر حداد عادل فردای آنروز هم موسوی را به مناظره زنده تلویزیونی فراخواند، در حالیکه هنوز 2 روز به نمازجمعه تاریخی رهبر معظم انقلاب مانده بود و بسیاری از مدعیان بصیرت هنوز لب از لب باز نکرده بودند.
حسین فدایی در نطق پیش از دستور خود در اردیبهشت ماه 88 و چند هفته پیش از برگزاری انتخابات دهم ریاست جمهوری، پشت صحنه کانون فتنه را افشا کرد: «معتقدم ترسیم ماجرای قدرتطلبان فتنهگر و افشای کانون فتنه برای جلوگیری از ثبت ناصحیح وقایع و تبیین مسائل پشتپرده و عبرتآموز ضرورتی است ... در این جریان انحرافی و فتنه گر تعدادی از مهرههای اصلی و مسئلهدار باند مخوف مهدی هاشمی معدوم، حلقه کیان، افراطیون جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین، سردمداران و سرمایهگذاران روزنامههای زنجیرهای، ملیمذهبیها، سکولارها و لائیکها، غائلهافکنان قتلهای زنجیرهای، سابقهداران از منافقین و لیبرالها، نهضتیها و افراطیون مدعی انقلابیگری که طراحان اصلی ایده کنارگذاردن نیروهای ارزشی و استحاله نظام در دوران دوم خرداد بودهاند، مشاهده میشود.»
ضمن اینکه تنها گزارش یک نهاد رسمی نظام از فتنه 88 که به صراحت از نقش محمد خاتمی و مهدی هاشمی در فتنه انگیزی در حوادث انتخابات دهم پرده برداشت، توسط کمیسیون اصل 90 مجلس تهیه گردید که آقایان فدایی و زاکانی از اعضای موثر آن بودند. این گزارش که چند ماه قبل توسط آقای فدایی در صحن علنی مجلس قرائت گردید، به بررسی نقش مهدی هاشمی در انتقال اخبار و اطلاعات از خارج به ایران و همچنین نقش محمد خاتمی در معرفی میرحسین موسوی به عنوان فردی مناسب برای پیشبرد پروژه تغییر در ایران به طرف های غربی پرداخته شده است.
در مورد سایر اعضای جبهه متحد اصولگرایان دکتر زاکانی دبیرکل جمعیت رهپویان و رئیس ستاد انتخابات جبهه متحد اصولگرایان اینچنین توضیح داده است: «ما 13 نفر هستیم. آقایان حداد عادل، ولایتی و عسگراولادی که موضع کاملا شفاف در مورد فتنه داشتهاند، آقایان کعبی و بوشهری هم در مواضعشان موضعگیری علیه فتنه وجود دارد و آقای تقوی هم موضع داشت، آقای ابوترابی هم موضع داشت و هم یک ماموریتهایی را از سوی نظام به او می دادند که در پشت پرده انجام میگرفت. آقای فدایی و بنده هم که مواضعمان مشخص است و ساکت فتنه نبودیم. مواضع آقای متکی هم دچار ابهامی نبود. آقای جلالی هم که در دوران فتنه فعال بودند و آقای خاموشی نیز مسئولیت های مختلف را در گره گشایی از فتنه برعهده داشتند و مواضعشان هم معلوم است. فقط آقای باهنر میماند که با تاخیر موضع گرفت ولی قبل از 9 دی این موضع را داشت و حتی در اعتراضی که ما قبل از این روز در مجلس انجام دادیم مشارکت داشت. در مورد آقای قالیباف هم که این دوستان مطرح میکنند که در دوران فتنه مواضعی نداشتهاند، صحیح نیست. ما سئوال کردیم مواضع وی را در یک زونکن از چند روز بعد از انتخابات سال 88 جمع کرده بودند و به ایشان گفته شد این مواضع را بروید و اطلاع رسانی کنید. در خصوص آقای لاریجانی تاخیر در موضعگیری مشخص است ولی ایشان بعدا مواضع شفافی را گرفتند و نقاط ضعف و قوت آن ها معلوم است اما در جبهه متحد اکثریت قاطع در فتنه فعال بوده اند»
6) نسبت جبهه متحد اصولگرایان با آقای هاشمی رفسنجانی
1. دوقطبی فریب هاشمی – مخالفین هاشمی
برخی از دوستانی که در وحدت شرکت نکردند، ادعا می کردند که پشت صحنه جبهه متحد را آقای هاشمی مدیریت می کند؛ به این مساله در مقاله نشریه آقای رسایی به قلم ایشان تصریح شد. به نظر می رسد احیای دوقطبی های انتخاباتی که یک طرفش هاشمی و طرف دیگرش مخالفین هاشمی باشد بازی جاهلانه ای در زمین جریان انحرافی است. حسین فدایی در این باره اینگونه روشنگری کرده است: «جریان انحرافی به دنبال دو قطبی کردن انتخابات است که یک قطب آن هاشمی رفسنجانی و قطب دیگر احمدینژاد است. و در این دو قطبی میدمد تا کار خود را جلو ببرد. عملیات رسانهای جریان انحرافی برای ایجاد دو قطبی در پیش است. سرمقاله یکی از عناصر جریان انحرافی درباره بت بزرگ را بشکن استارت همین مسئله بود ... جریان انحرافی فهمیده که اگر بخواهد مقابل آقا بایستد مردم اقبالی به آنها نخواهند کرد. از این به بعد دم از ولایت خواهند زد. دیو و دلبر هاشمی و احمدینژاد درست میکنند. تابلوی سیاهی درست میکنند و همه نیروهای انقلاب را برای بیرون راندن از صحنه به هاشمی وصل میکنند. هر کس را که نمیپسندند به هاشمی الصاق میکنند.»
2. مواضع و عملکرد رهبران معنوی جبهه متحد اصولگرایان درباره آقای هاشمی
آیت ا... مهدوی کنی پس از روشنگری های تاثیر گذار در ماجرای فتنه 88 و زمانی که احساس تکلیف نمود حضورش در انتخابات ریاست مجلس خبرگان رهبری به مصلحت نظام است، ملاحظه هیچ کس و هیچ رابطه ای را نکرد؛ هوشمندانه به میدان آمد و البته با صبر و بصیرت توامان اجازه کمترین سوء استفاده را به دشمنان انقلاب برای تفرقه انگیزی نداد. تنها با حضور ایشان بود که می شد آقای هاشمی رفسنجانی از جایگاه حساس ریاست خبرگان رهبری به آرامی و به دور از جنجال و هیاهو و بدون وارد آمدن کوچکترین خدشه به وحدت نیروهای انقلاب کنار رود.
پس از انتشار نامه بی ادبانه آقای هاشمی رفسنجانی به مقام معظم رهبری، اول کسی که موضع صریح و تندی علیه آن گرفت آیت ا... یزدی بود و نسبت به فتنه انگیزی او هشدار داده بود: «آقای هاشمی رفسنجانی مسئولیت مجمع تشخیص مصلحت را دارند و سمتی به عنوان رهبری ندارند ... ما نباید در این جریانات تابع آنچه در برخی کشورهای خارجی و جاهای دیگر میگذرد که در ایام انتخابات درگیری، زد و خورد و کشت و کشتار به راه می اندازند، باشیم ... ما چیزی به عنوان آتش و دود و این چیزها نمیفهمیم. مگر خدای ناکرده کسانی بخواهند فتنهای برپا کنند.» آیا با وجود این مواضع محکم و منطقی از سوی رهبران معنوی جبهه متحد اصولگرایان، اتهام همراهی با هاشمی زدن به آن می تواند محلی از اعراب داشته باشد؟
7) اشکالات وارد بر جبهه متحد اصولگرایان با وحدت قابل جمع است؟!
1. نادرست بودن نگاه صفر و صدی یا ایده خالص سازی با حذف افراد
جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی خالص سازی از طریق حذف افراد به سبک برخی دوستان را قبول نداشته و ندارد و لذا در فرآیند وحدت وارد شد. ضمن اینکه عدم مشارکت آنها در فرآیند وحدت به بهانه حضور برخی ناخالصی ها در آن بود و شعار ایشان همواره در عباراتی نظیر "پیش به سوی مجلس آرمانگرا"، "ضرورت تحقق گفتمان ناب اصولگرایی" و "لزوم خالص سازی نیروهای انقلاب" متجلی بوده است.
حضرت امام خمینی (قدس سره) درباره نادرست بودن دیدگاه صد در صدی، در دیدار جامعه مدرسین حوزه علمیه قم چنین فرموده است: «شما جامعۀ مدرسین محترم، باید دنبال این باشید که اگر کسی نزد شما آمد و کارشکنی کرد، تحت تأثیر واقع نشوید ... اگر بخواهیم به حرف یک دسته که مثلاً در مجلس هستند بگوییم این دولت نه، این رئیس مجلس یا این نخستوزیر یا این رئیس جمهور نه، چه خواهد شد؟ اصولاً ما افرادی را داریم که از عالم غیب بیایند و کارها را آن طوری که مطابق میل ماست، صددرصد انجام بدهند؟! این در تمام دنیا پیدا نمیشود.»
مقام معظم رهبری در سفر مهر ماه 90 خود به کرمانشاه در جمع دانشجویان فرمودند: «در تصمیم و عملِ رهبرى باید "عقلانیت" در خدمت "اصول" قرار بگیرد، "واقعبینى" در خدمت "آرمانگرائىها" قرار بگیرد.» چنانچه مشی رهبر معظم انقلاب می بایست الگوی رفتاری اصولگرایان باشد، پس باید «آرمانگرایی» را با «واقع بینی» به دست آورد و «عقلانیت» را لازمه «اصولگرایی» دانست. بهعبارت دیگر اگر فرد یا جریانی، عقلانیت و واقعبینی را برای رسیدن به آرمانها و تحقق اصولگرایی ناب بهکار نگیرد، ناگهان خواهد دید نه تنها از آرمانهای صددرصدی خبری نیست که چیزی جز صفر نصیب خود نکرده است، ضمن اینکه بهدلیل ماهیت مشترک سبد رای اصولگرایان، در نتیجه این رفتار او، سایر اصولگرایان و در نهایت انقلاب نیز متضرر خواهد شد. جمعیت رهپویان با تاسی به رفتار ولی امر خود و درک واقعیات بود که به عرصه وحدت اصولگرایان ورود کرد و از کلیت آن با وجود برخی ضعفها دفاع می کند.
آیت الله مکارم شیرازی نیز در این خصوص فرموده اند: «گویا برخی در دفتر یادداشت خود به جز نمره صفر و بیست عدد دیگری را نمیشناسند؛ اگر نگاه ما به وحدت این رویه باشد هرگز این نگاه ما را به وحدت نمیرساند و با توجه به آنکه در کشور سلیقههای مختلف وجود دارد، وحدت به آسانی شکل نمیگیرد. برخی چنین تفکری دارند که یا همه یا هیچ چیز، این نوع تفکر، تفکر اشتباهی است. زیرا اختلاف سلیقه هرگز نباید مانع رسیدن به وحدت شود، پایبندی به اصالتها و اصول ثابت میتواند انسان را به وحدت نزدیک تر کند. امیرالمومنین (ع) که از همه آگاه تر به مسائل است، میفرمایند نباید مسائل جزئی را بزرگ کرد، یعنی اگر کسی لغزشی داشت نباید به بزرگنمایی آن دست بزنیم؛ چرا با این نوع نگاه هرگز به وحدتی که مدنظر است، نمیرسیم. کاری کنیم که متحد و متفق در برابر دشمن بایستیم، روش وحدت همین است، این گونه نیست که من تابع شما و شما هم تابع من باشید، اخلاق و سلیقهها نسبت به مسائل متفاوت است، همه به رهبری، نظام، اسلام و قرآن علاقمند هستیم؛ از اینرو میتوانیم با این اصول به وحدت کامل برسیم.»
مرور بیانات صریح رهبر معظم انقلاب در 31 مرداد 89 در جمع دانشجویان درباره نسبت وحدت و خلوص بسیار مفید فایده است: «بعضىها میگویند وحدت، بعضىها میگویند خلوص؛ من می گویم هر دو. خلوص - که ما بایست از فرصت استفاده کنیم و حالا که غربال شد، یک عدهاى را که ناخالصى دارند، از دائره خارج کنیم - چیزى نیست که با دعوا و کشمکش و گریبان این و آن را گرفتن و با حرکت تند و فشارآلود به وجود بیاید؛ خلوص در یک مجموعه که اینجورى حاصل نمی شود؛ ما به این، مأمور هم نیستیم. در صدر اسلام، خوب، با پیغمبر اکرم یک عده بودند؛ سلمان بود، اباذر بود، ابىّبنکعب بود، عمار بود، کى بود، کى بود؛ اینها درجهى اول و خالصترینها بودند؛ عدهاى دیگر از اینها یک مقدارى متوسطتر بودند؛ یک عدهاى بودند که گاهى اوقات پیغمبر حتّى به اینها تشر هم می زد. اگر فرض کنید پیغمبر در همان جامعهى چند هزار نفرى - که کار خالصسازى خیلى آسانتر بود از یک جامعهى هفتاد میلیونى کشور ما - میخواست خالصسازى کند، چه کار می کرد؟ چى برایش می ماند؟ آن که یک گناهى کرده، باید می رفت؛ آن که یک تشرى شنفته، باید می رفت؛ آن که در یک وقتى که نباید از پیغمبر اجازهى مرخصى بگیرد، اجازهى مرخصى گرفته، باید می رفت؛ آن که زکاتش را یک خرده دیر داده، باید می رفت؛ خوب، کسى نمی ماند. امروز هم همین جور است. اینجورى نیست که شما بیائید افراد ضعافالایمان را از دائره خارج کنید، به بهانهى اینکه می خواهیم خالص کنیم؛ نه، شما هرچه می توانید، دائرهى خلّصین را توسعه بدهید؛ کارى کنید که افراد خالصى که می توانند جامعهى شما را خالص کنند، در جامعه بیشتر شوند؛ این خوب است. از خودتان شروع کنید؛ دور و بر خودتان، خانوادهى خودتان، دوستان خودتان، تشکل خودتان، بیرون از تشکل خودتان. هرچه می توانید، در حوزهى نفوذ تشکل خود، براى بالا آوردن میزان خلوصهاى فردى و جمعى تلاش کنید؛ که نتیجهى آن، خلوص روزافزون جامعهى شما خواهد شد. راه خالص کردن این است. وحدت هم که ما گفتیم - که بعد سؤالات دیگرى هم در این زمینه شده - منظور من اتحاد بر مبناى اصول است. بنابراین وحدت با کیست؟ با آن کسى که این اصول را قبول دارد. به همان اندازهاى که اصول را قبول دارند، به همان اندازه ما با هم مرتبط و متصلیم؛ این می شود ولایت بین مؤمنین. آن کسى که اصول را قبول ندارد، نشان می دهد که اصول را قبول ندارد یا تصریح می کند که اصول را قبول ندارد، او قهراً از این دائره خارج است. بنابراین با این تفصیل و توضیحى که عرض شد، هم طرفدار وحدتیم، هم طرفدار خلوصیم.»
حجت الاسلام علیرضا پناهیان در این مقوله "جبهه متحد اصولگرایان" و "جبهه پایداری" را اینگونه مقایسه نموده است: «گروهی از اصولگرایان معتقدند باید با مدارا و سعه صدر بیشتری به میدان انتخابات رفت و ضمن پافشاری بر اصول تا آنجا که جا دارد دائره اصولگرایی را گستردهتر کرد که این گروه بیشتر در جبهه متحد گرد هم آمدهاند. انصافا هیچگاه نمیتوان در میدان سیاست بدون رعایت مصالح قدم برداشت و سعه صدر لازمه سازوکار اداره جامعه است. خصوصا اگر افراد انقلابی و دلسوز بخواهند چنین جریانی را رهبری کنند، کاملا قابل اعتماد خواهد بود. گروه دیگر زمانه را نیازمند این مقدار از تحمل و بردباری در برابر برخی از عناصر که دچار خطا و اشتباه شدهاند نمیبینند و معتقدند جامعه کشش برخوردهای غیر مصلحتاندیشانه و انقلابی، در حذف هر کسی که به هر مقدار به اصول مقید نبوده است را دارد. که این گروه هم بیشتر در جبهه پایداری سازماندهی شدهاند. البته باید این جبهه در مقام عمل بتوانند ثابت کنند چنین ایدهای را تعقیب میکنند.»
2. آیا حضور ما در فرآیند وحدت، تایید مواضع ضعیف برخی افراد حاضر در آن نیست؟
اولا جبهه متحد اصولگرایان سامانه ای برای وحدت در یک کار سیاسی و اجتماعی است و طرفهای حاضر در آن در درجات مختلف بوده و کنار هم نشستن آنها به معنای عدول از مواضع هر یک نیست. آیت الله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان رهبری در این خصوص بیان داشته است: «منظور ما از وحدت، حول مسائل سیاسی و اجتماعی بر سر مسائل مشترک است؛ شیعه و سنی با هم وحدت میکنند، نه اینکه شیعه سنی میشود، یا سنی شیعه؛ حوزه و دانشگاه وحدت دارد، نه به این معنی که دانشگاه حوزه است و حوزه دانشگاه. منظور ما از وحدت به معنای مثل هم شدن نیست ... ممکن است بنده هم لغزشهایی داشته باشم اما از همه دوستان اصولگرا و حزباللهی میخواهم برخی خردهگیریها را کنار بگذارند، چراکه این برای ما مطلوبتر است؛ من نمیخواهم چیزی را به رهبری نسبت دهم اما احساسم این است که مقام معظم رهبری از این خردهگیریها خوشحال نیستند.» جبهه متحد اصولگرایان هم در 4 اصل اسلام، نظام جمهوری اسلامی، امام و ولایت فقیه مشترکند و رقیب خود را نظام سلطه و ناکارآمدن شدن نظام می دانند.
ثانیا ما معتقدیم همانند مثال رهبری از صدر اسلام، در جریان عظیم اصولگرایی کشور افراد با درجات مختلف اصولگرایی حضور داشته و دارند و با وجود عملکرد ضعیف برخی از آنها - که البته اندک هم بودند - در مقاطعی از فتنه، کسی نبوده و نیست که نشان دهد اصول اساسی را قبول نداشته باشد یا در مخالفت با آن تصریح کرده باشد تا از دایره وحدت اصولگرایان خارج شود و این همان معنای درجات مختلف اصولگرایی است.
ثالثا اگر کسانی با هم اختلاف نداشته باشند اساسا چرا وحدت کنند؟ وحدت برای کسانی است که تفاوت دیدگاه دارند ولی برای یک مصلحت بزرگتر در یک فعالیت اجتماعی دور هم جمع شده، نسبت به مواضع و افراد جمع بندی می کنند و تصمیم مشترک می گیرند. در دیدار 21 دی 88 مقام معظم رهبری با جمعی از نمایندگان مجلس، ایشان درباره ضرورت جمع بندی نکات مثبت فرمودند: «اما اینکه شما چه کار کنید... این اشکالاتی که شما گفتید ممکن است وارد باشد، حالا یا بعضیهایش یا همه. باید جمعبندی کرد. من این را بارها گفتهام. ما اثبات و نفیمان نسبت به اشخاص ناشی از جمعبندی است. شما هم تذکرتان را بدهید، نهی از منکر کنید اگر منکری میبینید و اگر معروفی زمین مانده امر به معروف کنید. اما این موجب این نشود این نقطه منفی را آدم بهانه قرار بدهد و راهش را جدا کند یا فرض کنید که فاصلهای ایجاد بشود یا تعارض یا تخریب کند. کما اینکه بعضیها همین جور هستند. ... این اشکالات برخی ممکن است بزرگ هم باشد، منتها در عین حال باید جمعبندی ملاحظه کرد و دید که این جمعبندی نتیجهاش چه میشود. بالاخره در این جمعبندی ما نکات مثبت غلبه دارد.»
بخشی از فرمایش رهبر فرزانه انقلاب در 21 دی 88 با جمعی از نمایندگان مجلس در پاسخ به برخی اشکالات آنها - خصوصا درباره یکی از افراد خط قرمز آنها - برای ما راهگشایی می نماید: «من حاصل عرضم این است. یک مقداری باید تحمل کرد، یک مقداری بایستی پذیرفت و الا انسان اگر چنانچه با دیدن یک ناهنجاری ای در یک عملکردی، در یک شخصی، آن چنان به هم بریزد که دچار یاس بشود، دچار آشفتگی بشود، دچار مثلا افسردگی بشود، اینکه خب کار نمی گذرد که. بایستی انسان نگاه کند، خب بله، این اشکال وجود دارد اگر نداشت بهتر بود. حالا که اشکال وجود دارد ما چه کار باید بکنیم؟... آرمان گرایی باید ما را به سمت بالا بکشاند. جوری نباشد که به خاطر دیدن برخی از ناهنجاری ها که با آرمان گرایی ما مخالف است حرکت ما دچار توقف بشود یا دچار اشتباه و انحراف بشود یا از آن مسیری که دارد به جای دیگری سرش گرم بشود و مشغول بشود. با این نگاه، نگاه کنیم ... در این مجموعه معتقد به ارزش ها و اصول (اصولگرایان) هم معتقد به وحدتیم. این را باید حفظ کرد. ولو با یک اغماض هایی. بعضی از اغماض ها ممکن است اعتراض برخی دیگر را متوجه انسان بکند ولی خب بکند آدم حق را باید ببیند چیست. یک جاهایی باید برخی از اغماض ها را انجام داد برای یک مصلحت بزرگتری که حالا در این مورد بحث ما مصلحت اتحاد و اتفاق و عرض کنم که با هم بودن و یک حرف زدن و یکصدا داشتن و اینهاست ... در سایه همین یک صدا داشتن ای بسا بتوان همان کسی را که شما می گویید این مواضع را گرفته که نباید می گرفت، شاید بشود این را نزدیک کرد به مواضعی که مورد نظر شماست.»
به نظر می رسد وحدت اصولگرایان که مصلحت مورد تاکید آنروز رهبر معظم انقلاب اسلامی بود، امروز و در شرایط حساس بین المللی و اهمیت اتحاد نیروهای انقلاب برای مواجهه یکپارچه با تهدیدات و توطئه های نظام سلطه به مراتب اهمیت بیشتری یافته است.
3. آیا اشکالات وارده جبهه متحد اصولگرایان مجوزی برای عدم اتحاد بود؟
آیت ا... مهدوی کنی در نخستین نشست سراسری جبهه متحد اصولگرایان: «برخی کدورتها نباید موجب شود ما بهانهای برای جدایی پیدا کنیم و از هم دور شویم.»
اولا که هیچ کس در جبهه متحد اصولگرایان معتقد به بی عیب و نقص بودن ساز و کار وحدت نبوده و در کار بشر همواره بهتر از وضع فعلی متصور است؛ اما معتقدیم کار جبهه متحد علیرغم برخی کاستیها به جامعیت و حقانیت نزدیکتر است. با فرض صحت کامل همه ابعاد اشکالات وارده، آن ایرادات تنها دارای وزنی حداکثر 20 درصدی است و نباید با پافشاری غیر واقع بینانه بر 100، همین 80% را نیز واگذار کرد. برخی منتقدین جبهه متحد با پیش داوریهای بعضا مغرضانه نسبت به خروجی کار جبهه متحد، سعی در اثبات ادعاهای خود داشتند که بسیاری از آنها محقق نشد و موجب سرافکندگی و سکوت آنها شد. انتشار گمانه زنی ها نسبت به فهرست نهایی تهران جبهه متحد که الان مشخص شده بیش از 50% آن خلاف واقع بوده است، تلاش برای اثبات حضور برخی افراد که در لیست قرار نگرفتند حتی با پیامک زدنهای عجیب و غریب، این گمان را تقویت می کند که اساسا برخی از آنها اکنون به جای خشنودی از عاری بودن فهرست جبهه متحد از ساکتین فتنه، ناراضی اند که ادعاهایشان به حقیقت نپیوسته است.
ثانیا ایراد دوستان پایداری به ساز و کار وحدت، منحصر به حضور ساکتین و پیش داوری در مورد لیست نهایی جبهه متحد نبود و درخواستهای دیگری مطرح کردند که سخنان آیت ا... مهدوی کنی در نخستین جلسه شورای مرکزی جبهه متحد اصولگرایان ناظر به این سهم خواهی ها بوده است: «بعضی از دوستان میگویند در جمع این هفت نفر، یک نفر هم از گروههای دیگر اضافه بشود. بنده فکر میکنم این برخورد ناشی از سوءظن است. یعنی فکر میکنند که ممکن است ما افکار و نظرات خود را تحمیل کنیم. اینکه بگوییم در داوری یک نفر هم از ما باشد که خواستههای ما را نیز بگوید، نشان از عدم اعتماد به یکدیگر دارد و با این تصور، تا آخر مسأله حل نخواهد شد ... برخی دوستان دیگر کم لطفی کردند و در نامهای که ارسال کردهاند، آمرانه وارد میدان شدهاند. مطالبی که در آن نامه نوشته شده، خیلی خوب نیست.» متن این نامه اکنون در رسانه ها منتشر و با سکوت جبهه پایداری مواجه شده است.
اما به هر حال ساز و کار طراحی شده جبهه متحد برای تغییر در ترکیب 7+8 انعطاف نشان داد و در حالیکه هیچ گروه دیگری از این امتیاز برخوردار نبود سهم خواسته شده آنها مبنی بر حضور حجت الاسلام آقاتهرانی در کمیته داوری را پذیرفت. اما جبهه پایداری با بهانه حضور آقای حسینیان به جای حجت الاسلام آقاتهرانی و نیز داشتن 4 سهمیه در شورای مرکزی (به جای 2 نماینده مثل سایر اضلاع) - که طبعا زیاده خواهی بود و موافقت نمی شد - از پیوستن به وحدت امتناع نمودند.
این بهانه ها و قضاوت های یکطرفه و اکثرا محقق نشده، آیا ارزش آن را داشت که ساز و کار وحدت اصولگرایان مورد خدشه قرار گرفته و زحمات بزرگانی چون آیت ا.. یزدی و آیت ا... مهدوی کنی که در ماجرای ریاست خبرگان فداکاری نمود برای متحد کردن نیروهای انقلاب در معرض تضعیف قرار گرفته، شکاف بین نیروهای حزب ا... و اصولگرا ایجاد شود و استمرار مستحکم گفتمان اصولگرایی با خطر همراه شود؟
رهبر حکیم انقلاب اسلامی اهمیت وحدت را اینگونه مورد تحلیل قرار داده اند: «آنچه که مهم است، این است که ملت عزیز ما اتحاد خود را حفظ کنند، وحدت کلمه را حفظ کنند. این وحدت کلمه، خارى در چشم دشمنان است. سعیشان این است که وحدت کلمهى ملت را به هم بزنند. به گمان من مهمترین هدف از حوادث دوران فتنهى بعد از انتخابات - این چند ماه - این بود که بین آحاد ملت شکاف بیندازند؛ سعیشان این بود. میخواستند بین آحاد مردم شکاف بیندازند، و نتوانستند.»
آیا عملکرد برخی از دوستان، با عدم مشارکت در وحدت اصولگرایان و تبلیغ آن تا بدنه و سطح نیروهای انقلاب و مردم، ناخواسته و ندانسته در جهت مهمترین هدف دشمن در ایام فتنه – که آن موقع نتوانستند - گام بر نداشته اند؟ آیا این مساله بیشتر از سکوت غیر قابل قبول برخی خواص، اثر تخریبی برای انقلاب و نظام اسلامی ندارد؟
8) ساکتین فتنه و ساکتین انحراف
1. ساکتین فتنه
ساکتین فتنه به طور عام و اصطلاحا از سوی منتقدین "جبهه متحد اصولگرایان" به کسانی اطلاق می شود که در دوران فتنه 88 دارای مواضع دوپهلو بوده یا نسبت به فتنه گران سکوت پیشه نمودند که یکی از مهمترین بهانه های عدم مشارکت برخی در فرآیند وحدت، حضور اقلیتی از ساکتین فتنه در جبهه متحد و قضاوت عجولانه و نادرست نسبت به نتیجه کار اصولگرایان بود.
رهبر حکیم انقلاب در بیش از 50 سخنرانی خود از خطبه مهم نماز جمعه 29 خرداد 88 تاکنون در مورد فتنه بیان داشته اند شاخصهایی متقن و خدشه ناپذیر ارائه نموده اند. مهمترین کلیدواژه های ایشان در این ایام تاکید بر "تبیین جنگ نرم"، "تمسک توامان به بصیرت و صبر"، "تلاش برای فهم حقایق"، "اعلام مواضع صریح و شفاف"، "عدم اتخاذ مواضع دوپهلو"، "مرزبندی با ضد انقلاب و نظام سلطه" و نهایتا اعلام استراتژی نظام در "جذب حداکثری و دفع حداقلی" بوده است. در مقایسه با این شاقول و میزان، خواص جامعه در مواجهه با فتنه به 5 دسته قابل تقسیم اند:
افراد در خط ولایت (اهل البصر و الصبر): این گروه از خواص بصیر و صبور جامعه، پشت سر رهبری حرکت کردند تا گمراه نشوند و نلغزند. این افراد از موثرین کشور، خط مشی رهبری نظام را فهم کرده، در آن مسیر حرکت نمودند و هرجا که صحنه را غبارآلود دیدند و دچار ابهام شدند تنها به یک دهان چشم دوختند. آنها نه دچار افراط شدند و نه به ورطه تفریط گرفتار که به مواضع برخی از مصادیق این دسته قبل تر اشاره شد.
تندروها و جلورونده ها (ضعف صبر): این گروه با اینکه بصیرت لازم برای درک صحیح فتنه را داشتند، چه بسا از سر دلسوزی با تندروی قبل از تکمیل فرآیند روشنگری و از همان ابتدا با سردادن شعار دستگیری و حتی اعدام سران فتنه به دنبال فیصله دادن قائله بودند. ایشان که فقط نیمی از دوگانه صبر و بصیرت را گرفته بودند، بعد از 9 دی و خصوصا بعد از غائله 25 بهمن 89 وقتی دیدند که کسی برای سران داخلی فتنه تره هم خرد نمی کند به اشتباه خود پی بردند.
عقب مانده ها و متاخرین (ضعف بصیرت و سکوت مقطعی): این گروه که در تحلیل صحنه دچار اشتباه شدند، یا از ابتدا بر خطر جنگ نرم واقف نبودند یا فتنه را کوچک شمردند. آنها بجای دیدن تقابل انقلاب و ضد انقلاب، به دلیل اختلافات سیاسی احتمالی با رئیس جمهور، گناه اصلی فتنه گران یعنی ظلم در حق رای مردم را ندیدند یا معادل و هم سنگ خطاهای ساختاری نظیر کهریزک قلمداد کردند. در نتیجه برخی از ایشان با درک نکردن نیاز لحظه با تاخیری چند هفته ای، عده ای دیگر با چند ماه فاصله و حتی گروهی دیگر بعد از 9 دی به اعلام موضع علیه فتنه گران پرداختند و به اصطلاح بعد از تجدید شدن نمره قبولی با تاخیر گرفتند، ولی تجدیدی بودن تا ابد در کارنامه ایشان می ماند. اندک افراد مورد انتقاد در جبهه متحد اصولگرایان از این دسته اند و کسی در جبهه متحد حضور ندارد که پس از مدتی تاخیر - البته ناموجه - موضع محکمی نگرفته باشد. بحث وحدت ولو با اغماض در کلام رهبری تنها نسبت به این افراد صدق می کند و برای دو دسته بعد اصلا وجهی ندارد، چراکه آنها از دایره اصولگرایی خارج شده اند.
ساکتین در فتنه تاکنون (بی بصیرت ها و مردودین): این عده که چند نام بزرگ و از همه مهمتر یک سابقا استوانه نظام در میان آنها بیش از بقیه خودنمایی می کند، همچنان ساکتند و در امتحان فتنه مردود شدند، سقوط کردند و از چشم مردم انقلابی و نظام افتادند. شاید همراهی قبلی آنها با فتنه گران، خصوصا نامه بی ادبانه و بی سلام به نایب امام زمان (عج)، چنین سرنوشت شومی را برایشان رقم زده است. البته صبر علی گونه رهبر معظم انقلاب فرصت داد تا برخی از این خواص در معرض سقوط، بعد از گذشت یک و نیم سال از فتنه اعلام برائت کنند و جزء ساکتین نمانند؛ اما به اعتبار "حسنات الابرار سیئات المقربین" اینها با وجود توبه به دلیل اهمیت جایگاه قبلی شان دیگر امکان حضور در مصادر اصولگرایی را ندارند.
سران فتنه (بازیچه های داخلی نظام سلطه): این جماعت دوم خردادی که از مدعیان همیشگی و دروغین جمهوریت نظام بودند در ماجرای فتنه علاوه بر ظهور تام مخالفت همیشگی با اسلامیت نظام، رای اکثریت مردم را نیز برنتافتند و به مقابله با قانونی برخاستند که قبل از انتخابات 88 با شیطنت همه چیز را تنها در چهارچوب آن قابل دفاع عنوان می کردند. ایشان به هر کاری برای رسیدن به اهداف پلیدشان دست یازیدند و از ذبح کردن شعارهای اصلی نظام در حمایت از فلسطین و حتی جسارت به عکس امام (ره) نیز دریغ نکردند. این گروه شقی کار را به جایی رساندند که در روز عاشورا به خیام عزای حسینی حمله ور شدند و نهایتا در 9 دی و 22 بهمن 88 توسط همان جمهوریت که مردم مومن و حسینی بودند حذف شدند.
حال مناسب است نگاهی اجمالی به تنوع مواضع و عملکرد منتقدین جبهه متحد اصولگرایان خصوصا اعضای پایداری و حتی سکوت برخی از آنها در ایام فتنه 88 گردد و معلوم شود که این برخی از افراد این جماعت بیشتر دنبال جذب هوادار بوده اند تا پیگیری گفتمان ناب اصولگرایی:
1.1. موضع نخست (در خط ولایت): اکثر منتقدین مورد بحث، مواضع خوب و مناسبی علیه فتنه گران در سخنرانی ها و مصاحبه های خود داشته اند ولی اکثر آنها اقدام عملی بارزی برای گره گشایی از مشکلات نظام - مانند کهریزک و کوی دانشگاه - در فتنه نداشتند. این عده اکنون هر کسی غیر خودشان را - ولو دارای مواضع صحیح - نمک گیر، محافظه کار و ... می نامند؛ خطاها را در جای خود نمی بینند و در تشخیص مصداق اشتباهات عجیب و غریب می کنند؛ هر کسی که ذره ای خطا کرده - و البته نباید می کرده - سریع به او برچسب مردود فتنه می زنند. کسی که با تاخیر موضع گرفته – که نباید تاخیر می کرده - فی الفور سقوط کرده می نامند؛ در حالیکه در ادبیات رهبر فرزانه انقلاب، مردود و ساقط شده یعنی ضد انقلاب و خارج از دایره انقلابیون.
مقام معظم رهبری آذر 88 (در همان ایام فتنه) در این باره توصیه های جدی فرموده اند: «نمی شود هر کسى را بمجرد یک خطائى یا اشتباهى گفت منافق؛ نمی شود هر کسى را بمجرد اینکه یک کلمه حرفى برخلاف آنچه که من و شما فکر می کنیم، زد، بگوئیم آقا این ضد ولایت فقیه است. در تشخیصها خیلى باید مراقبت کنید. من تأکیدم به شما جوانان عزیز، فرزندان عزیز خود من، جوانان پرشور این کشور در سرتاسر میهن عزیز، همین است. انگیزهها با شدت، با قوّت، با ایمان کامل، با امید کامل به آینده حفظ بشود؛ اما در تشخیصها و در مصداقهاى مختلف دقت بشود. بىدقتى در مصداقها، گاهى اوقات ضررها و لطمات بزرگى خواهد زد.»
1.2. موضع دوم (سکوت در فتنه): برخی از اعضای این گروه - که در زمان فتنه مسوولیت دولتی تا سطح وزیر داشتند و اکنون نیز برخی از آنها همچنان پست دولتی تا سطح مشاور رئیس جمهور دارند – در زمان فتنه 88 به بهانه داشتن سمت دولتی در برابر فتنه گران ساکت بودند. این استدلال در حالی است که بعد از نمازجمعه 29 خرداد مقام معظم رهبری در سال 88 که ایشان در آن رقابت نامزدها را درون خانوادگی دانستند، با شروع فتنه انگیزی ها و عدم پایبندی به قانون از سوی فتنه انگیزان، رهبر حکیم انقلاب دیگر تقابل را بین دولت و مخالفین دولت ندانسته، بارها تاکید کردند که مساله اصلی و جبهه بندی حقیقی، مقابله ضد انقلاب با انقلاب است و همه حتی کسانی که به نامزد دیگری رای دادند باید برای دفاع از انقلاب به میدان بیایند و سخن بگویند و کسی مستثنا نیست: «جنگ نرم؛ راست است، این یک واقعیت است؛ یعنى الان جنگ است ... من صحنه را مىبینم؛ چه بکنم اگر کسى نمىبیند؟! ... مىبینم تجهیز را، مىبینم صفآرائىها را، مىبینم دهانهاى با حقد و غضب گشوده شده و دندانهاى با غیظ به هم فشرده شده علیه انقلاب و علیه امام و علیه همهى این آرمانها و علیه همهى آن کسانى که به این حرکت دل بستهاند را؛ ... این تمام نشده. چون تمام نشده، همه وظیفه داریم.» در نظر رهبر معظم انقلاب اینگونه نبود که افرادی تنها مسوولیت اداره کشور را بر عهده دارند و دیگران وظیفه مقابله با فتنه گران را: «مسئولین قوهى مجریه، مسئولین قوهى مقننه، مسئولین قوهى قضائیه، دستگاههاى گوناگون، همه می دانند که مردم در صحنهاند و چه می خواهند. دستگاهها باید وظائفشان را انجام بدهند؛ هم وظائفشان در مقابل آدم مفسد و اغتشاشگر و ضدانقلاب و ضدامنیت و اینها، هم وظائفشان در زمینهى ادارهى کشور.»
1.3. موضع سوم (ضعف صبر): در این دسته افرادی بودند که صبر کافی بر تدبیر نظام نداشتند و گاه و بیگاه از همان ابتدا شعارهای تند و حتی تا مرز اعدام برای فتنه گران می دادند. در دیدار 21 دیماه 88 جمعی از نمایندگان مجلس با مقام معظم رهبری که متن کامل آن در نشریه 9دی منتشر شده است، در نامه ای که توسط یکی از حضار قرائت گردید، تعلل بیشتر در برخورد با سران فتنه نشانه ناتوانی نظام در نظر مردم قلمداد شده بود. جالب این است که این بی صبری دوستان برای مقابله با فتنه گران درست دو روز بعد از فرمایشات رهبری در جمع مردم قم در سالگرد قیام 19 دی مطرح شده است. آقا در آن دیدار فرمودند: «گاهى هم از بنده گله میکنند که چرا فلانى صبر می کند؟ چرا فلانى ملاحظه می کند؟ من عرض می کنم؛ در شرائطى که دشمن با همهى وجود، با همهى امکاناتِ خود درصدد طراحى یک فتنه است و میخواهد یک بازى خطرناکى را شروع کند، باید مراقبت کرد او را در آن بازى کمک نکرد. خیلى باید با احتیاط و تدبیر و در وقت خودش با قاطعیت وارد شد.» رهبر فرزانه انقلاب در پاسخ به این گلایه نمایندگان حاضر در دیدار 21 دی 88 – اعضای کنونی پایداری - فرمودند: «این هم که فرمودند اگر چنانچه سران فتنه چه نشوند، مردم به تردید میافتند، نه، اینجوری نیست. انسان وقتی که به صحنه نگاه میکند، بایستی ببیند که الان اولویت چیست؛ آن را رعایت کند. ما اگر در قضایای 18 تیر سال 78 درست عمل کرده بودیم ... مطمئناً امروز ما این قضیه را نداشتیم؛ آنجا کوتاهی شد.»
ضمن اینکه از این فرمایش مقام معظم رهبری اینگونه فهمیده می شود که ریشه فتنه 88 ده ساله بود. بنابراین افرادی که در طول دوران دوم خرداد و از جمله فتنه کوی دانشگاه سال 78 علیه ریشه های فتنه 88 فعالیت نکردند و مشغول امور اقتصادی یا فردی خود بودند، چندان صلاحیت ندارند تا دیگران را مورد اتهام قرار دهند.
2. ساکتین انحراف
در مقدمه لازم است به این نکته اشاره شود که برخی ها از جمله نویسندگان بولتن منتسب به جبهه پایداری اصطلاح ساکتین انحراف را به دلیل نپرداختن مقام معظم رهبری به آن، جعلی و فحش سیاسی در مقابل ساکتین فتنه قلمداد نموده اند. دکتر زاکانی در این باره گفته است: «آقا در سال 84 که هیات دولت به خدمت ایشان رسیدند، بحث از انحراف را مطرح کردند؛ ... همچنین در اردیبهشت امسال (بعد از مخالفت با برکناری وزیر اطلاعات) در دیدار با مردم شیراز هم فرمودند "تا من زنده هستم، تا من مسئولیت دارم، به حول و قوهى الهى نخواهم گذاشت این حرکت عظیم ملت به سوى آرمانها ذرهاى منحرف شود." ... البته یکی از دوستان پایداری گفت که تا آقا صحبت نکنند ما راجع به انحراف صحبت نمی کنیم. به او گفتم مگر آقا راجع به آقای هاشمی و آقای جاسبی فرمایشی کردند که همه ما نسبت به آنها معترضیم بلکه آقا ملاک فرمودند و ما با ملاک به آقایان هاشمی و جاسبی معترضیم»
اعضای پایداری حضرت آیت ا... مصباح یزدی را به عنوان رهبر معنوی خود برگزیده اند و در تمام اظهارات اعضای شاخص جبهه پایداری عنوان می شد که طبق مشورت و نظر صریح آیت الله مصباح یزدی به دنبال کار حزبی نبوده، تنها به گفتمان سازی خواهند پرداخت. آنها در دیدار 2.5 ساعته چهار نماینده خود با آیت الله مهدوی کنی صراحتا اعلام کردند که جبهه پایداری یک تشکیلات جدید در اصولگرایان و موازی جبهه متحد نیست و تنها مجموعه ای برای پیگیری گفتمان اصولگرایی است و از ابتدا بر این نکته تاکید داشته اند که به دنبال وحدت گفتمانی اند نه کار حزبی و رسیدن به لیست؛ از این نکته که بیشترین گمانه زنی ها در خصوص لیست بستن و فعالیت حزبی از ناحیه همین دوستان صورت گرفته است، بگذریم به بحث تشتت مواضع اعضای آن در برابر انحراف صورت گرفته در اطراف رئیس جمهور و تضاد گفتمانی برخی از آنها با حضرت علامه مصباح یزدی درباره انحراف می رسیم:
2.1. موضع علامه مصباح یزدی درباره انحراف
حجت الاسلام جلالی رئیس دفتر ایشان در مصاحبه ای اینچنین نقل کرده است: «همان اوایل دولت (نهم)، روزی بعد از نماز صبح که مشغول پیاده روی بودیم یک مرتبه ایشان (علامه) فرمودند: دو نفر آبروی آقای احمدی نژاد را خواهند برد. یکی از آنها آقای مشائی است. این زمانی بود که یک ماه از دولت نهم گذشته بود و در آن زمان ما هنوز آقای مشائی را نمی شناختیم. چند روز بعد از این ماجرا در جلسه ای که آقای دکتر تهرانی، دکتر بی ریا و آقای روانبخش در دفتر ایشان حضور داشتند آیت الله مصباح فرمودند این آقای مشائی بالاخره احمدی نژاد را زمین می زند و من نگران او هستم. تا اینکه مسأله حضور زنان در ورزشگاه ها مطرح شد. به محض مطرح شدن این مسأله آیت الله مصباح به من گفت، سریعاً به آقای دکتر تهرانی (که استاد اخلاق دولت بود) و دکتر بی ریا (که مشاور امور روحانیون دولت بود) زنگ بزن بگو بیایند اینجا. بعد دو نامه نوشتند و یکی را به آقای بی ریا و یکی را به آقای تهرانی دادند که از دو کانال حتما به دست اقای احمدی نژاد برسد. ما از مضمون آن نامه اطلاع نداریم چون محرمانه بود و جایی ثبت نشده است؛ البته امیدوارم از سوی دولت در جایی ثبت شده باشد. ولی بعدا ایشان گفتند من در آن نامه جریان انحراف را به آقای احمدی نژاد هشدار دادم و نوشتم اطرافیان شما، شما را به زمین خواهند زد.»
این مساله نشان می دهد که آیت ا... مصباح یزدی از همان ابتدای دولت نهم جریان انحرافی را شناختند و پس از ماجرای 11 روز خانه نشینی احمدی نژاد برای مراقبت از طرفداران سابق او از تشکیل جبهه پایداری حمایت کردند. دکتر زاکانی در این زمینه چنین گفته است: «بعضیها که میگفتند جبهه پایداری را مشایی راه انداخته است، بنده جایی گفتم این واقعیت ندارد و حضرت آیتالله مصباح هم به ما (فدایی و زاکانی) فرمودند که فقط و تنها فقط دلیلی که ایشان از حمایت و مشورت دادن به جبهه پایداری دارند به خاطر این است که این ظرفیت دست گروه انحراف نیفتد.»
علامه مصباح یزدی در سایر مواضع خود خصوصا پس از مخالفت یازده روزه رئیس جهور با حکم حکومتی رهبری، کاملا علیه جریان انحرافی، تشکیلات آن و شخص رئیس دفتر دولت مواضع سخت و تندی گرفتند و "جریان انحرافی" را یک تشکیلات فراماسونری دارای شبکه عظیم سیاسی، شدیدترین خطر برای اسلام تاکنون، حاصل تمام تجربیات و حیله های شیطان و خالق فتنه بزرگتر آینده و بزرگترین ساکت فتنه و ساکن در انحراف دانسته اند:
«خطری که من احساس میکنم شدیدترین خطری است که تا به حال اسلام را تهدید کرده است و آن هم از سوی نفوذیهایی است که در بین خودیها در حال رشد هستند ... امروزه در دورن جامعه ما تشکیلاتی فراماسونری در حال شکل گرفتن است ... جای تعجب نخواهد بود اگر برخی از کسانی که امروز دم از رهبری میزنند و از یاران رهبری هستند، فردا فتنه بزرگتری را به وجود آورند» (24 فروردین 1390)
«در چند سال اخیر، چنین احساسی پیش آمده که خطری پیچیده نسبت به اساس فکری جامعه در حال شکلگرفتن است و شیطان تمام تجربیات وحیلههای خود را به کار گرفته تا طرز فکری انحرافی را در جامعه القاء کند ... هدف این تفکر انحرافی آن است که در آینده این تصور القا شود که تمام فعالیتها، طرحها و خدمات انجامشده در این چند سال از جانب یک نفر منحرف بوده و او بزرگترین استراتژیست عالم است و هر کاری که انجام دادهایم از او الهام گرفتهایم و بنابراین او باید رئیسجمهور آینده شود و کشور را اداره کند ... نوک پیکان جریان انحرافی به طرف اسلام و ارزشهای اسلامی نشانه رفته است» (29 اردیبهشت 90)
«این شخص حتی یک مورد بر علیه سران فتنه سخنی نگفته است، در سخنرانیها حمایت و ارادت قابل توجهی به رهبری نظام نداشته که همه این حرفها نشاندهنده فکر و هدف شوم این تفکر انحرافی است. ... اگر همه این سخنان فقط در حرف خلاصه میشد، امکان داشت آنها را حرفهایی دیوانهوار به حساب آوریم، اما به دست گرفتن گلوگاههای اقتصادی و پروژههای عظیم اقتصادی کشور، ایجاد شبکه عظیم سیاسی در وزارتخانهها، استانداریها و نهادهای دولتی و خصوصی، سفرهای خارجی و ارتباط معنادار با شخصیتهای خارجی، تفسیرهای معنادار از قیام مسلمانان در شمال آفریقا (بیداری انسانی)، سوق دادن هدفها به سوی انگیزههای ملی و تضعیف جایگاه ولیفقیه، همه و همه ما را به این نتیجه میرساند که این حرکتها نمیتواند فقط به خاطر رئیسجمهور شدن و قدرت باشد، بلکه هدف از بین بردن اسلام و ارزشهای اسلامی است.» (8 خرداد 90)
2.2. مواضع اعضای پایداری درباره انحراف
در نامه ای که یک ماه قبل جمعی از دانشجویان دانشگاههای تهران به محضر علامه مصباح یزدی نوشتند - و در یک وبلاگ دانشجویی منعکس گردید - از تفاوت دیدگاه اعضای شاخص پایداری با نگاه ایشان به جریان انحرافی با اشاره به مصادیق تشتت گفتمانی، این چنین اظهار گلایه شده است:
• حجت الاسلام و المسلمین آقا تهرانی دبیرکل محترم جبهه پایداری در مصاحبه خود با شماره هفته آخر مردادماه 90 نشریه سروش اظهار داشته است: «من نظر برخی دوستان درباره جریان انحرافی را قبول ندارم و یا حداقل برای من به اثبات نرسیده است ولی منکر بعضی از انحرافات نیستم». آیا عجیب نیست نظر دبیرکل یک تشکل با نظر رهبر معنوی آن مغایرت داشته باشد؟
• آقای دکتر الهام 29 مهرماه 90 در سومین کنگره سراسری کانون دانشگاهیان ایران اسلامی در دانشگاه شهید بهشتی گفته است: «بنده موافق واژه جریان انحرافی نیستم، بلکه معتقدم چند نفری هستند که مبانی و گفتمان آنها دچار انحراف شده است». در حالیکه نظر حضرتعالی مطلب دیگری است: «هدف این تفکر انحرافی آن است که در آینده این تصور القا شود که تمام فعالیتها در این چند سال از جانب یک نفر منحرف بوده».
• حجت الاسلام رسایی پس از ضایعه تاسف بار خانه نشینی 11 روزه رئیس جمهور در سرمقاله نشریه خود 9دی، با رجایی دانستن احمدی نژاد او را تبرئه و تمام تقصیرها را متوجه کشمیری (مشایی) نمود. در حالیکه این فرمایش جنابعالی نمی تواند وصف حال رجایی باشد: «کسانی که در آن انتخابات (ریاست جمهوری 84) باعث روی کار آمدن دولت جدید شدند افراد تهی دست، مظلوم، متدین و دلسوز انقلاب بودند، ولی آدمیزاد (احمدی نژاد) شکر نعمت را فراموش کرد».
• آقای دکتر کوچک زاده نیز در مصاحبه ای در نمایشگاه مطبوعات سال 90 درباره واژه "جریان انحرافی" می گوید: «این مهم نیست. هر وقت آقا بگوید جریان انحرافی ما هم می گوییم». آیا با این استدلال، تصریح حضرتعالی به این واژه در این عبارت که فرموده اید: «نوک پیکان جریان انحرافی به طرف اسلام و ارزشهای اسلامی نشانه رفته است»، از نظر ایشان نعوذبا... در تضاد با بیان رهبری تلقی نمی شود؟
این موارد عجیب ساده انگاری انحراف و تفاوت گفتمانی آنهم با آیت ا... مصباح یزدی در حالیست که شعار اساسی دوستان مذکور وحدت گفتمانی بوده است. جالب است که اعضای امروز رهپویان نظراتی منطبق با نظر علامه مصباح یزدی داشتند و از همان ابتدا متوجه انحرافاتی در اطراف رئیس جمهور شده بودند و به همین دلیل هم مورد شماتت و نامهربانی اعضای امروز برخی دوستان قرار می گرفتند. این بخش از فرمایشات آیت ا... مصباح در این خصوص عبرت آموز است: « ... بعضیها به خاطر صداقت و صفا و اندکی سادگی، حساسیتی نشان نمیدهند؛ یا توجیه میکنند و یا گمان میکنند که مبارزه با این انحرافات به هزینههایش نمیارزد ... بعضیها نسبت به خطر اطلاع دارند ولی آن را ساده میانگارند و مسامحه میکنند، بعضی هم که عمق خطر را بیشتر درک میکنند، به خاطر تعلق به گروه خاص، واکنش به خطر را به مصلحت گروه خود نمیبینند و عکسالعملی نشان نمیدهند ... تنها افراد اندکی هستند که چشم تیزبینی دارند، خطر را میبینند، آیندهاش را درک و ارزیابی میکنند و طبعا حساسیت نشان میدهند، اما غالبا با چنین افرادی رفتارهای نامهربانانه میشود، و این نامهربانیها نه تنها از سوی دشمنان بلکه گاهی اوقات از طرف دوستان نیز دیده میشود که جای تعجب دارد» (29 اردیبهشت 90)
9) مضرات عدم اتحاد و رقابت درونی اصولگرایان
اگر قرار بر رقابت درونی اصولگرایان بود و این کار به مصلحت جریان اصولگرایی و نهایتا جبهه انقلاب اسلامی تمام می شد، یقینا اصولگرایان تحولخواه (رهپویان و ایثارگران) فهرستی به مراتب قویتر و انقلابی تر از فهرست کنونی منتشر می کردند. ولی ما معتقدیم مضرات رقابت درونی اصولگرایان از فواید آن به مراتب بیشتر است. از طرفی گروهی از اصولگرایان (پایداری) معتقد به رقابت درونی میان اصولگرایان شده، لیست مستقل انتخاباتی خود در تهران را تنها با 5 اشتراک نسبت به "جبهه متحد اصولگرایان" ارائه کرده اند. آنها مهمترین دلایل خود را برای این تصمیم اینگونه برشمردهاند:
عدم حضور چهرههای جریان فتنه و کمبود نیروی انسانی جریان نفوذی در دولت (گروه انحرافی)؛
غیررقابتی بودن انتخابات در شهر تهران و لزوم جبران آن با ارائه لیست مستقل توسط آنها و در نتیجه بالا رفتن مشارکت مردم در انتخابات با رقابت درون گروهی اصولگرایان؛
لزوم حرکت مردمی جمعی از خالصترین و بهترین نیروهای کیفی جریان اصولگرا بدون جنجال و هیاهو بهسوی خالصسازی با گفتمان ناب اصولگرایی؛
ضرورت تشکیل مجلسی آرمانگرا و تلاش پایداری برای تحقق آن؛
پر کردن خلاء عملکرد نامناسب دکتر احمدینژاد در حمایت و میانداری جریان نفوذی دولت (گروه انحرافی)
دوخته شدن چشم امت حزبالله در شرایط کنونی به جبهه پایداری برای انتخاب گزینههای اصلح؛
علیالسویه بودن پیروزی و شکست ظاهری در فردای انتخابات و عمل به تکلیف در جهت منافع انقلاب
بهنظر میرسد برخی از فرضیات مطرح شده فوق برای ارائه نظریه «ضرورت رقابت درونی اصولگرایان» اساسا نادرست و غیر منطبق بر واقعیات و حقایق بوده و برخی دیگر صرف نظر از صحت و سقم، اصلا ربطی به موضوع ندارند. چرا؟
1. منظور از رقابتی بودن انتخابات که در کلام رهبر معظم انقلاب نیز بدان تصریح شده این است که اولا تعداد نامزدهای انتخاباتی در همه حوزهها از تعداد نمایندگان موردنیاز بیشتر باشد و ثانیا سلایق مختلف سیاسی در انتخابات دارای کاندیدا باشند تا مردم از میان تعدد نامزدها و تنوع سلایق به هرکه خواستند رأی بدهند. لذا دو دسته شدن یک سلیقه سیاسی شناخته شده و تقسیم رأی آنها میان هواداران خود، نه تعداد نامزدها را بالا میبرد و نه سلایق سیاسی را در نظر عامه مردم متنوع و قابل تفکیک و تمیز میکند. مگر اینکه یک گروه از اصولگرایان بخواهد همچون مجمع روحانیون این انتخابات را محملی برای انفکاک جدی و اتخاذ مبانی متفاوت از جامعه روحانیت مبارز قرار دهد. سردار جانباز حاج محمد کوثری در این باره هشدارهایی جدی داده است: «اختلاف افکنی و پرداختن برخی به فروع و جزییات، یادآور برخی اختلاف افکنی هاست که برخی در سال 67 بین جامعه روحانیت و روحانیون بوجود آوردند که به دعوای "یت" و "یون" معروف شد و متاسفانه این دعوا تا پایگاههای بسیج و بین نیروهای انقلاب و حتی جبهه های جنگ نیز کشیده شد ... مجمع روحانیون در آستانه انتخابات دوره سوم مجلس شورای اسلامی از انشعاب جامعه روحانیت مبارز تهران شکل گرفت و متاسفانه به جای ارایه بحثهای ایجابی به تهمت و دروغ روی آوردند به طوریکه آیت الله مهدوی کنی را اسلام آمریکایی معرفی کردند و امروز می بینیم مجمع روحانیون دست در دست نوکران اسلام آمریکایی دارد ... تا آنجایی که می توانیم باید مسئله وحدت و یکپارچکی را حفظ کنیم و بسط دهیم، حسن ظن بین اصولگرایان را تقویت کنیم و در جهت ارایه یک لیست واحد از اصولگرایان تلاش کنیم.» اما ظاهرا پندهای صریح این سردار مخلص دفاع مقدس هم اثری در دوستان نداشت و باعث وحدت نگردید.
2. رقابت درونی اصولگرایان علاوهبراین که تأثیری بر بالا بردن مشارکت مردم ندارد، ممکن است آن را کاهش نیز بدهد؛ چراکه سبد رأی همه گروهها و افراد اصولگرا مشترک است و کسانیکه تاکنون به اصولگرایان رأی ندادهاند، هرگز با رقابت و خدای ناکرده دعوا میان آنها تغییر نظر نداده، رأی خود را بهنفع هیچ یک از اطراف رقابت اصولگرایان به صندوق نخواهند ریخت؛ بنابراین رقابت درونی اصولگرایان نتیجهای جز متکثر شدن سبد آرای آنان و نهایتا رأی به تک چهرهها نخواهد داشت. ضمن اینکه محتمل است برخی از افراد میانه (مشهور به خاکستری) ولی نزدیکتر به تفکر اصولگرایی که تاکنون بهدلیل ارزشگرایی و خدمتگزاری به اصولگرایان رأی میدادند، با مشاهده اختلافات درونی، جریان اصولگرایی را قدرتطلب خوانده و به رقیب آنها رأی دهند یا اساسا از شرکت در انتخابات مأیوس شوند. در انتخابات شورای شهر دوم سال ۸۱، رقابت درونی و بیپروای جریان اصلاحطلب - که با تصور و بلکه توهم عدم حضور رقیب صورت گرفت - نه تنها مشارکت مردم را بالا نبرد که باعث شد اولا عده زیادی از مردم بهدلیل دعوا و اختلاف جریان حاکم از انتخابات قهر کرده و درصد مشارکت افت جدی کند، ثانیا آرای اصلاحطلبان میان خودشان تقسیم شود و کسی بهخاطر گرم کردن رقابت توسط آنها، به یک گروهشان رأی بیشتری ندهد. ثالثا قطار آبادگران - که با چراغهای خاموش و موتور روشن و استفاده از چهرههای غیرجنجالی، فعال در حرکت بود - پس از اعلام نتایج انتخابات چنان سوتی کشید که اصلاحطلبان مشغول وزنکشی سیاسی را بهتزده کرد و تا مرز ناشنوایی پیش برد.
3. عدم حضور رقیب از جریان فتنه و اصلاحطلب نیز فرضی کاملا نادرست و سادهانگارانه است. اکثر کسانیکه از جریان اصلاحطلب و دوم خرداد ثبت نام نکردهاند، افرادی حامی فتنه بودند که در صورت ثبت نام رد صلاحیت میشدند. لذا اصلاحطلبان تأیید صلاحیت شده (خانه کارگر و امثالهم)، بهعنوان عناصر نزدیک به جریان فتنه ۸۸، در انتخابات حضور جدی ولی با چراغ خاموش دارند که در ایام تبلیغات چراغ خود را روشن خواهند کرد. بخشی از این حضور (جبهه مردمسالاری) اعلام شده است و بخش دیگر آن در انتظار انتشار فهرستها در ۴ اسفندماه و شکلگیری آرایش قطعی و غیرقابل تغییر انتخاباتی اصولگرایان میماند تا متناسب با آن، سناریوی خود را عملی کند. اگر اصولگرایان با لیست واحد بیایند (در زمان تنظیم این جزوه هنوز کورسوی امیدی برای وحدت بود)، تلاش جدی از جانب جریان فتنه رخ نخواهد داد تا سطح مشارکت مردم بالا نرفته، بتوانند آرای خاموش را بهنفع خود مصادره کنند. حضور حداقلی جمعی از آنها هم تنها برای لیز خوردن از زیر بار اتهام تحریم انتخابات و نگهداشتن پلی برای بازگشت به صحنه در آینده است. ضمن اینکه در حال حاضر و پس از انتشار فهرست جبهه متحد اصولگرایان در تهران، ائتلاف برخی جاماندگان از این فهرست (مطهری، کاتوزیان، عباسپور، نواب و غفوری فرد) - که حضور آنها از جانب منتقدین جبهه متحد، حتمی تبلیغ می شد – به رقیبی جدی برای اصولگرایان تبدیل شده است.
4. با مطالعه چند انتخابات اخیر مجلس و شورای شهر، مشاهده میشود که از حدود دو میلیون نفر شرکتکننده در تهران، بازه سهم رأی تمام اصولگرایان بین ۲۰۰ هزار تا ۹۰۰ هزار رأی بوده است. در انتخابات مجالس هفتم و هشتم که اصولگرایان یک لیست اصلی و مطرح داشتند، دکتر حدادعادل به ترتیب با ۸۸۸ هزار (۴۵ درصد) و ۸۴۴ هزار رأی (۴۹ درصد)، حائز بیشترین آرای شرکتکنندگان شد، اما در انتخابات شورای شهر سوم که اصولگرایان با دو لیست مطرح رقابت کردند، مهندس چمران با ۶۰۴ هزار رأی، ۳۶ درصد آرای مردم تهران را بهدست آورد. همچنین معلوم شد که متوسط رأی بدنه فهرست اصولگرایان در انتخابات مجلس هفتم و هشتم به ترتیب ۶۰۰ هزار و ۴۵۰ هزار رأی و در شورای شهر سوم ۳۷۰ هزار رأی بوده است؛ لذا پیشبینی متوسط رأی بیش از ۶۰۰ هزار رأی در انتخابات مجلس نهم واقعبینانه نخواهد بود. این بازخوانی تاریخی و مستند، ضمن تأیید ادعای کاهش حتمی آرای منتخبین اصولگرا در یک رقابت درونی شبیه به انتخابات شورای شهر سوم، خطر مهم دیگری را نیز در منظر عقلای اصولگرا قرار میدهد؛ در دو قطبی شدید انتخابات ۸۸ در شهر تهران - که موسوی با حدود دومیلیون و ۱۷۰ هزار رأی (۵۳ درصد) و اختلاف بیش از ۳۰۰ هزار رأی از احمدینژاد پیشی گرفت - حمایت اکثریت قریب به اتفاق اصولگرایان (حتی منتقدین دولت) از احمدینژاد، نشان داد که رأی اکثریت بدنه حزباللهی و اصولگرا تماما در یک میلیون و ۸۱۰ هزار رأی (۴۳ درصد) احمدینژاد بوده است و کسانی از طیف خاکستری هم به او رأی دادهاند.
لذا با توجه به آنالیز آمار فوق، انتخابات مجالس هفتم و هشتم و بهدلیل تفاوت نوع انتخابات مجلس و ریاستجمهوری، نزدیک به ۵۰ درصد آرای احمدینژاد در خرداد ۸۸ (حداکثر یک میلیون رأی) متعلق به تمام اصولگرایان در انتخابات ۱۲ اسفند ۹۰ خواهد بود. حال که حضور و انتشار چند فهرست جداگانه از اصولگرایان در تهران تقریبا قطعی است، بسیار محتمل است که عناصر خارج نشین جریان فتنه - حتی یک روز قبل از انتخابات که دیگر فرصتی برای مقابله با آن نیست - وارد عمل شده، از فرصت دو پاره شدن آرای اصولگرایان استفاده کنند و بخشی از بدنه رأی خود را با کمک ابزارهایی سریع و سهلالوصول چون شبکههای اجتماعی مجازی (فیسبوک، توئیتر و گوگل پلاس) به پای صندوقها بیاورند و برای این کار تنها ۲۰ درصد آرای شبکهای موسوی یعنی حدود ۴۳۵ هزار رأی کافی است در حالیکه بخشی از آن در گذشته بهطور معمول در اختیار اصلاحطلبان بوده است. بازبینی آرای علیرضا محجوب در مجلس هفتم (۲۰۰ هزار) و مجلس هشتم (۳۰۰ هزار) بهدلیل حضور قطعی او در انتخابات مجلس نهم، مفید است تا بدانیم رسیدن آرای اصلاحطلبان به مرز ۴۰۰ هزار رأی در تهران با سازماندهی شبکههای مجازی چندان غیرمحتمل و اصلا خیال پردازانه نیست.
با رقابت درونی و جدی، آرای اصولگرایان در خوش بینانهترین حالت، به نسبت سه به یک تقسیم شده و متوسط رأی فهرست پیروز ۴۵۰ هزار رأی خواهد بود که در این صورت لااقل ۱۰ نفر از لیست تهران تقدیم اصلاحطلبان خواهد شد. در بدبینانهترین حالت و تقسیم مساوی آرای اصولگرایان، بدنه هر یک از دو فهرست حدود ۳۰۰ هزار رأی کسب خواهند کرد که نتیجه با وجود ۴۰۰ هزار رأی منسجم رقیب کاملا مشخص است. ضمن اینکه با راهیابی تعداد قابلتوجهی از اصلاحطلبان به دور دوم، بخش سازماندهی نشده آرای جریان فتنه را نیز با امیدواری به پای صندوقها خواهد آورد. در نتیجه اصولگرایان حتی با وجود کسب اکثریت کرسیهای مجلس از سایر حوزهها و پیروزی عددی در کل کشور، با واگذاری تهران دچار شکستی سیاسی خواهند شد و اصلاحطلبان که میرفت برای همیشه از صحنه سیاسی حذف شوند به دست اصولگرایان احیا شده، به انتخابات ریاستجمهوری یازدهم نیز امیدوار خواهند شد.
علاوهبر خطر اصلی جریان متمایل به فتنه گران، حضور فهرستی از جریان انحرافی با شعار حمایت از احمدینژاد نیز میتواند بخشی از سبد آرای اصولگرایان را کم کند. اگرچه توفیق جدی آنها در تهران تاکنون محتمل نبوده است، نباید تصمیمات دقیقه نودی و شوکآور رهبران گروه انحرافی با استفاده از قدرت و ثروت در اختیارشان را دور از ذهن دانست. اعلام خبر انتشار فهرست 30 نفره حامیان احمدینژاد (مهرورزی) در تهران 2 اسفند در این راستا ارزیابی می شود.
5. نسبت دادن مکرر عبارات و مفاهیم "تنها مریدان علامه مصباح یزدی"، "تنها امید امت حزبالله"، "خالصترین و بهترین نیروهای کیفی جریان اصولگرا"، "صاحب فهرست گزینههای اصلح"، "صاحبان انحصاری گفتمان ناب اصولگرایی و خالصسازی"، "تشکیل مجلس آرمانگرا فقط با کاندیداهای ما"، "صاحبان حماسههای ۳ تیر و ۹ دی"، "تنها، نخستین و مؤثرترین مخالفین فتنه و انحراف"، "دارای بیشترین بدنه اجتماعی" و نظایر آن به جبهه پایداری بهطور صریح و تلویحی از سوی اعضای آن - صرفنظر از میزان انطباق این مفاهیم با همه افراد منتسب به این تشکیلات - اگرچه برای بالا بردن روحیه هوادران و مرتبطین تشکیلاتی مناسب بوده و در کار تبلیغات نیز ضروری است، ربطی به موضوع رقابت درونی نداشته، ممکن است با واقعیات جامعه و نتایج نهایی انتخابات سازگار نباشد؛ دقیقا شبیه اتفاقی که برای فهرست "رایحه خوش خدمت" در انتخابات شورای شهر سوم در سال ۸۵ و یک سال پس از انتخابات نهم ریاستجمهوری و در اوج محبوبیت احمدینژاد در تهران رخ داد و برای میرحسین موسوی در انتخابات دهم ریاستجمهوری تکرار شد.
6. ایجاد یک رقابت درونی و سامان دادن آن با خرج کردن از ذخایر همیشگی و ارزشمند بزرگان دینی، تحدید ظرفیت گسترده علمای ربانی به عضویت در یک گروه، جمعیت و یا یک جبهه سیاسی خاص و نیز ایجاد اختلاف و یا سیاسی و کوچه بازاری کردن تفاوت دیدگاههای علمی آنها برای ارضای نیاز چند روز رقابت سیاسی؛ خطایی استراتژیک و غیرقابلجبران است. آنچه در این میان خطرناکتر است، خرج کردن اعتبار علما برای مطامع شخصی اطرافیان ایشان است. آنچه در حمله اخیر رییس دفتر آیتالله مصباح یزدی به دکتر زاکانی رخ داد، جز با هدف جنجالسازی رسانهای و جلب رأی مردم کرمان برای وی قابلارزیابی نیست.
7. رقابت درونی اصولگرایان در همین مدت اخیر نشان داد که اخلاقی ماندن صد در صدی رقابت لااقل در میان هوادران آرزویی دست نیافتنی است. افشای گرین کارت حجت الاسلام آقاتهرانی و انتشار جزوه ۸۰ صفحهای حامیان دانشجویی پایداری و اعتراضات گسترده اصولگرایان و حتی برخی از اعضای شورای مرکزی پایداری و در نتیجه تغییر جزئی و انتشار مجدد آن (همراه با اشکالات جدی باقیمانده)، نمونه های روشنی از بداخلاقی انتخاباتی در رقابت درونی را به نمایش گذاشت. افشاگری اسرار نظام، نقلقولهای محرمانه و بعضا نادرست از مقامات عالیرتبه نظام، تفسیر به رأی و مصادره به مطلوب فرمایشات رهبری، طعنه و کنایه به آیتالله مهدویکنی با استفاده نابهجا از عبارات آیتالله مصباح یزدی، کد دادن و مستندسازی ادبیات فتنهگران علیه بخشی از نیروهای اصولگرا نظیر آنچه در مورد حسین شریعتمداری رخ داد و او را فردی امنیتی و خیالپرداز خواند، تنها بخشی از اشکالات متعدد این جزوه بود.
8. تجربه انتخابات ریاستجمهوری نهم در سال ۸۴ نشان داد که رقابت درونی اصولگرایان با تشدید و تثبیت اختلافاتی همراه میشود که حتی در صورت پیروزی یکی از طرفهای رقابت، آثار دائمی این شکاف و چند دستگی تا سالهای متمادی باقی خواهد ماند و خصوصا در بدنه هواداران به امری حتمی و خللناپذیر تبدیل خواهد شد. این در حالیست که تلاش رهبر حکیم انقلاب همواره بر این بوده است که نیروهای انقلاب در برابر هجمههای گسترده ضدانقلاب و نظام سلطه متحد شوند. تأکیدات مکرر ایشان بر وحدت نیروهای انقلاب ولو با اغماض و نیز خالصسازی از درون بهجای حذف افراد برای خالصسازی، ناشی از نگرانی عمیق ایشان از رقابت درونی و اختلافات ناشی از آن است؛ اختلافاتی که تحقق این خواسته حکیمانه رهبری را با مشکل مواجه میسازد.
10) مجلس هشتم خروجی 5+6 بود؛ چرا دوباره وحدت؟
1. مقایسه مجالس هفتم و هشتم
از نظر ما مجلس هفتم به طور کلی بهتر از مجلس هشتم و هر دوی آنها به مراتب بالاتر و بهتر از مجلس ششم هستند. بیانات رهبر حکیم انقلاب اسلامی در دیدار نمایندگان مجالس هفتم و هشتم و انعکاس میزان رضایت ایشان در این دیدارها، ادعای ما را اثبات می نماید. گزافه نیست اگر بگوییم بهترین مجلس تاکنون در نگاه مقام معظم رهبری مجلس هفتم بوده است.
مقام معظم رهبری در دیداری که در آخرین سال مجلس هفتم (1386) با نمایندگان داشتند، این مجلس را اینگونه توصیف کردند: «جمعبندىاى که تا امروز از این مجلس، فى الجمله در ذهن هست - به عنوان یک شاهد و یک ناظر که در بعضى از این مجالس متعدد، اندکى بودیم و بقیه را هم از نزدیک شاهد بودیم و با آنها تعامل داشتیم - به نظر من مجلس خوبیست و جزو دورههاى خوب مجلس محسوب مىشود. این مجلس، از جهتى یک خصوصیتى دارد و آن این است که این ترکیب در یک فضاى نامناسب رویید؛ مثل گیاه یا درختى که از میان سنگلاخ برویَد. "ألا و إنّ الشّجرة البرّیّة أصلب عوداً و أبقى وقوداً"؛ درختى که در میان سنگ مىرویَد، هم محکمتر و استوارتر است و هم آن وقتى که او را تبدیل به آتش کردند، آتش ماندگارترى دارد و اثرش براى مدتها مىماند؛ مجلس شما اینگونه است ... خطوط اساسى و خوبى هم - حقاً و انصافا- تعقیب شد؛ نه دوستان شما - طرفداران مجلس - و نه دشمنان شما نمىتوانند منکر آنها بشوند. مجلس نشان داد براى او مسألهى اساسى، جبران ضعف طبقات ضعیف و مردمان فقیر و دورماندگان از بسیارى از امتیازات است؛ ... در زمینهى سیاستهاى اصل 44 مجلس پاسخ خوبى داد ... از جملهى نقاط قوّت بسیار بارز در این مجلس، مواضع محکم و اصولى در مسائل بینالمللى و در مواجههى با استکبار بود ... این مجلس در موضع رفیع و والاى مجلسِ قانونگذارى ایستاد و در همهى ماجراها و فراز و نشیبها، این موضعِ ضد استکبارى خودش را علناً، با صراحت، با وضوح و با منطق، بیان کرد. منطق و استدلال هم بر سخنان و رفتار او حاکم بود. این خیلى باارزش است و نمىشود آن را ندیده گرفت. دوستان شما هم این را قبول دارند، دشمنان شما هم این را قبول دارند. این هم یکى از آن خطوط اساسى افتخارات شماست که در محاسباتتان، باید شکر او را بگزارید ... یکى از امتیازات این مجلس در این سه سال گذشته این بود که منشأ تشنجات سیاسى و بگومگوهاى اختلافافکن در بیرون نشد؛ ... مواضع قاطع شما در قضیهى هستهاى بود که آن هم یکى از نقاط برجسته است. خیلى خوب عمل کردید ... هماهنگى مجلس و دولت هم یکى از برکات این دوره است.»
اما، تعابیر رهبر انقلاب درباره نقاط قوت مجلس هشتم دست کم در کمیت آن و خصوصا انحصار آن به مواضع خارجی تفاوت های معنی داری با مجلس هفتم داشت. سخنان حضرت آیت الله خامنهای درباره محسنات مجلس هشتم این چند جمله بود: «تشکر میکنیم از جناب آقاى لاریجانى ... همچنین بخصوص به خاطر این موضعگیرى صریح و روشنى که نسبت به مستکبرین، نسبت به آمریکا، نسبت به زیادهخواهها و یاوهگوهاى بینالمللى، از زبان شما نمایندگان محترم ابراز کردند ... بنده باید از مجلس محترم تشکر کنم به خاطر اینکه این مواضع را در طول این دوره تا امروز و انشاءالله تا آخر دوره، به طور واضح از خود بروز و نشان داده است. خیلى براى کشور و براى انقلاب سرشکستگى داشت اگر مجلس احیاناً در یکى از این قضایاى مهم سیاسى و این حوادث گوناگون دچار خطا میشد یا موضعگیرى نمیکرد یا بدتر از آن، موضعگیرى غلط میکرد. اینکه مجلس در قضایاى مختلف سیاسى دنیا، در هجمههاى دشمنان به جمهورى اسلامى، قرص و محکم، واضح و آشکار ایستاد و موضع گرفت، واقعاً جاى افتخار دارد، جاى تشکر دارد.» این درحالی است که بیشترین بخش سخنان دکتر لاریجانی مربوط به گزارش آمار کمی فعالیتهای مجلس اعم از تصویب لوایح و طرح ها و غیره بوده است و البته در انتها از استکبار ستیزی نمایندگان مجلس هشتم گفت که تنها همین بخش مورد توجه رهبر انقلاب قرار گرفت.
البته برخی دوستان که نگاه صفر و صدی دارند برای اثبات خود کلا مجلس هشتم را غیراصولگرا دانسته و استدلال خود را خطاهای غیرقابل انکار مجلس در دو مساله مهم "وقف دانشگاه آزاد" و تاخیر در بررسی و تصویب "طرح نظارت بر نمایندگان" بر می شمرند. به ماجرای دامنه دار مقابله با مدیریت مساله دار دانشگاه آزاد پیشتر اشاره شد؛ برخورد با اعمال غیرقانونی دادستان وقت تهران نیز همراه آن از مجلس هفتم توسط دکتر زاکانی آغاز شد. در ماجرای یکشنبه سیاه مجلس هشتم هم مخالفتهای اصلی با طرح وقف با تذکر و اخطار قانون اساسی نمایندگان حزب اللهی همچون زاکانی، الهیان، نادران، سلیمی و دهقان رقم خورد و البته این نمایندگان همان موقع نیز اعتقاد داشتند این فاجعه بزرگ، خطای بخشی از نمایندگان و رئیس مجلس است و نباید به پای کلیت مجلس نوشته شود. استناد دوستان به یک سال و شش ماه معطلی غیرقابل توجیه مجلس در بررسی و تصویب طرح نظارت بر نمایندگان حکایت عجیبی است؛ چرا که در مرور سوابق این طرح مشاهده می شود که آقایان فدایی و زاکانی از پیگیری کنندگان این طرح در مجلس هفتم – با عنوان حفظ منزلت نمایندگان – بودند؛ در مجلس هشتم نیز امضاء کننده و مطالبه¬گر طرح اولیه، پیش از فرمایشات حضرت آقا در دیدار با نمایندگان بودند. بعد از دیدار و ارجاع آن به کمیسیون اصل 90 هر دو نفر عضو کمیته 5 نفره رسیدگی به این طرح و در ادامه نیز جزء کمیته 23 نفره تهیه کننده نهایی طرح قرار داشتند. ضمن اینکه با مراجعه به مشروح مذاکرات مجلس مشخص می شود که چه کسانی، هم در زمان تصویب کلیات و هم در زمان بررسی جزئیات، یا کلا مخالفت کردند یا با مطرح کردن پیشنهادات عجیب سعی نمودند عملا تاکید رهبر انقلاب بر "نظارت درون مجلسی" نمایندگان را ملغی و بی اثر ساخته و نظارت را به بیرون مجلس حواله دهند.
اما مجلس هشتم با وجود برخی اشکالات و بر مبنای همان جمع بندی نکات، از نظر رهبر معظم انقلاب اصولگراست. به پافشاری مجلس بر اصول اساسی نظام خصوصا در سیاست خارجی اشاره شد. مقام معظم رهبری در دیدار معروف 21 دی 88 درباره اکثریت قاطع اصولگرای مجلس هشتم چنین فرمودند: «در این مجموعه اصولگرا و انقلابی که امروز در مجلس هستند ، بحمدالله در کشور هم اکثریت قاطعی دارند به دلیل همین انتخابی که انسان می بیند انجام گرفته، خب این نشانه این است که مردم دوست می دارند این جهت گیری و این راه را. این را حتی المقدور نگذارید متشتت بشود. این وحدت مهم است.»
2. ماجرای عدم ابقای دکتر حدادعادل برای ریاست مجلس هشتم
پس از برگزاری انتخابات مجلس هشتم و در کمیته 5+6 جبهه متحد اصولگرایان، نمایندگان ائتلاف "رایحه خوش خدمت" که اکثر آنها اعضای کنونی پایداری را تشکیل می دهند، با اصولگرایان تحولخواه برای تداوم ریاست حدادعادل در مجلس هشتم توافق کردند، اما یکباره و با دستور احمدی نژاد به آنها و به بهانه "اختلاف افکنی حدادعادل میان دولت و مجلس" به ریاست دکتر لاریجانی رای دادند. آنها چند ماه بعد به خطای خود در حمایت از لاریجانی اعتراف کردند که دیگر فایده ای نداشت. نمایندگان طیف اصولگرای تحولخواه مجلس هم با تواضع شخص دکتر حداد عادل از ادامه پیگیری موضوع منصرف شده و تنها به دلیل تعهد خود نسبت به تصمیم جمعی اصولگرایان، به ریاست لاریجانی رای منفی نداده، نظر ممتنع دادند.
چرخش های 180 درجه ای دوستان "رایحه خوش" ادامه داشت تا اینکه چند هفته پس از تشکیل جبهه پایداری، حجت الاسلام حسینیان در آخرین کنگره اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل سراسر کشور که شهریور 90 در شیراز برگزار شد، در پاسخ به دانشجویان چنین گفت: «اعتقاد ما (پایداری) نسبت به آقای حدادعادل این است که وی فردی محافظهکار است و ما امیدی برای ایجاد تحول در زمینه کار انقلابی در وی نمی دیدیم، چون حدادعادل از افرادی بود که در مجلس ششم حضور داشت ولی ما اقدام خاصی ندیدیم و همچنین تجربه مجلس هفتم هم بود که باز بر ما ثابت شد که وی محافظهکار است. البته من از ارادتمندان به آقای حدادعادل هستم و پشت سر وی نماز هم میخوانم ... اگر اکنون هم حدادعادل بخواهد رئیس مجلس شود، از مخالفان جدی وی هستم.»
بهانه کنار گذاشتن حدادعادل از ریاست مجلس هشتم در حالی "اختلاف افکنی میان دولت و مجلس" بیان و بعدها هم بر عملکرد ضعیف ایشان در مجلس هفتم اصرار شد که در اولین دیدار مقام معظم رهبری با نمایندگان مجلس هشتم، ایشان اینگونه مهر تایید خود را بر عملکرد 4 ساله مجلس هفتم خصوصا رئیس آن زدند و پاسخی تلویحی به برخی بی انصافی ها و قضاوتهای منبرداران سیاسی نسبت به عملکرد دکتر حداد دادند: «یکى از چیزهایى که من واقعاً باید از برادران مجلس هفتم، بخصوص جناب آقاى دکتر حداد عادل تشکر کنم - حالا آنچه که در بیرون منعکس است، ممکن است در مواردى جور دیگرى باشد؛ اما ما در متن قضایا بودیم و حرفها را از این طرف و از آن طرف مىشنیدیم و تلاشها را میدیدیم - این است که حقاً و انصافاً تلاش زیادى در مجلس هفتم میشد براى اینکه نگذارند بین دولت و بین مجلس اختلاف به وجود بیاید. واقعاً تلاش و کار میشد. حالا بعضى از رسانهها و مطبوعات و منبردارهاى سیاسى بىانصافیهایى میکنند، لیکن حقیقت قضیه این است.»
البته اکنون که کمیته تعیین لیست پایداری منجمله آقای حسینیان نام دکتر حدادعادل را در لیست تهران خود قرار داده اند، مشخص نکرده اند که از نظر خود در ناموفق بودن و محافظه کاری و غیرانقلابی بودن وی پشیمانند یا تنها از سر ناچاری و به جهت رای آوری او برای فهرستشان، در این مورد خاص خالص سازی، گفتمان ناب اصولگرایی و تلاش برای تشکیل مجلس آرمانگرا و انقلابی از منظر خود را نادیده می گیرند!
3. حلقه مفقوده در نظر پایداری نسبت به لاریجانی
بخشی از اعضای جبهه پایداری در دیدار 21 دی 88 با رهبر حکیم انقلاب حضور داشتند. در بخشی از متن قرائت شده در محضر معظم له آمده است: «جمع حاضر که خود در انتخاب آقای دکتر لاریجانی به عنوان رییس مجلس نقش موثری داشتند بر این گمان بودند که با این انتخاب، برادر علی سابق سپاه و یا آقای لاریجانی صدا و سیما را به کرسی ریاست مجلس می نشانند» . به نظر ما این استدلال یک حلقه مفقوده تاریخی دارد که سهوا یا عمدا از سوی دوستان پایداری فراموش شده است؛ آقای دکتر لاریجانی در فاصله مابین ریاست صدا و سیما و ریاست مجلس هشتم، دبیری شورایعالی امنیت ملی را بر عهده داشت و در زمانی که دوستان "رایحه خوش خدمت" کاملا با دکتر احمدی نژاد هم پیمان بودند - و این اتحاد تا زمان تشکیل مجلس هشتم هم ادامه داشت - و به دلیل اختلاف نظر جدی با رئیس جمهور ناچار به استعفا شد.
البته علت پشت صحنه این اتفاق و تلاش دکتر احمدی نژاد از طریق نمایندگان "رایحه خوش خدمت" برای برکناری حدادعادل چیز دیگری بود که آنها دانسته یا ندانسته به آن کمک کردند و در هر دو صورت مقصرند. برخی تحلیلگران بر این عقیده اند که احمدی نژاد تصور می کرد اگر حدادعادل با همین محبوبیت رئیس مجلس هشتم و در سطح اول کشور مطرح بماند، به گزینه جدی رقابت با وی در انتخابات ریاست جمهوری دهم تبدیل می گردد، ولی لاریجانی که در انتخابات نهم امتحان خود را پس داده و مورد اقبال مردم قرار نگرفته بود از این ناحیه خطری را متوجه او برای دور دوم ریاست جمهوری نمی کرد.
11) نتیجه: فهرست اصلی اصولگرایان
با توجه به اینکه در بین اصولگرایان در غیر از حوزه انتخابیه تهران همگرایی بالای 80 درصدی وجود دارد و نتیجه فهرست تهران است که پیروزی سیاسی یک جریان را معلوم می کند، این فصل تنها به اثبات فهرست تهران جبهه متحد می پردازد.
بعد از اینکه فهرست جبهه متحد اصولگرایان تهران نهایی و منتشر گردید، لیستهای متعدد دیگری ناظر به آن متولد شدند. برخی گروهها که از چند ماه قبل (پایداری، ایستادگی و اصلاح طلبان) فعال شده بودند منتظر 30 نامزد جبهه متحد بودند تا اشتراک یا افتراق خود را نسبت به آن تنظیم کنند؛ برخی دیگر نیز پس از بیرون ماندن از فهرست، ناگهان جبهه یا ائتلاف بزرگی چند نفره! تشکیل دادند و هر چه شعار و نام مطرح در سپهر سیاسی ایران یافتند بر خود نهادند، به طوریکه شاید جبهه بعدی در اختیار نام درماند و دست به دامان فرهنگستان شود تا نامی برایش بیافریند.
بنابر مطالب فصول گذشته، پاسخ این سوال از پیش معلوم است اما به چند علت عمده برای اصلی بودن فهرست جبهه متحد اصولگرایان در تهران می پردازیم.
1. ویژگیهای اصلی فهرست
1.1. جامعیت: اکثر سلایق اصولگرایی در این لیست حضور دارند؛ دو جمعیت رهپویان و ایثارگران انقلاب اسلامی،14 تشکل جبهه پیروان خط امام و رهبری از جمله موتلفه با سابقه، جمعیت پیشرفت و عدالت و افرادی خارج از اضلاع (کوثری، رحماندوست، بذرپاش، طبیب زاده و ...) نیز انتخاب شدند.
1.2. رعایت معیارها و عدم سهمیه بندی از قبل: اگر در مجلس هشتم که "رایحه خوش خدمت" هم حضور داشت، از قبل به هر ضلع آن 10 سهمیه داده شد، اما اینبار با وجود تلاش نمایندگان برخی اضلاع برای حضور چند نفر خاص در فهرست، تمام یا اکثر آنها به دلیل عدم انطباق با معیارها حذف شدند یا اینکه یکی از نزدیکان یک عضو شورای مرکزی در اولویت قرار نگرفت.
1.3. چهره های جدید: در لیست جبهه متحد اصولگرایان تهران بیش از ده چهره جدید نسبت به دوره گذشته مجلس وجود دارد. ضمن اینکه تجربه در کنار جوان گرایی در این فهرست دیده می شود. شاخص ترین چهره های فعالیت دانشجویی انقلابی خصوصا در بسیج دانشجویی (زاکانی و بذرپاش) نیز حضور دارند.
1.4. سوابق مدیریتی و نمایندگی اعضای فهرست: در فهرست مذکور از معاون رئیس جمهور تا وزیر و از رئیس مجلس و نایب رئیس مجلس تا معاون وزیر حضور دارند. ۵ نفر با سابقه وزارت و ۲۱ نفر با سابقه مدیریت ارشد دیده می شوند. همچنین ۲ نفر نیز سابقه مدیریت شهری دارند. 18 نفر سابقه نمایندگی را در کارنامه خود دارند.
1.5. تخصص ها و سطح تحصیلات: در این لیست، ۵ نفر تحصیلات مرتبط با سیاست خارجی، ۲ نفر متخصص هسته ای، ۴ پزشک، ۱۴ نفر با مدرک دکترا و ۱۰ استاد دانشگاه دیده می شوند.
1.6. عدم حضور ساکتین فتنه و انحراف: تمام ادعاها علیه جبهه متحد اصولگرایان با این اتفاق رنگ باخت. پیشگویی برخی دوستان درباره فهرست نهایی جبهه متحد اصولگرایان بیش از 50% با واقعیت فاصله داشت!
1.7. سوابق ایثارگری و رزمندگی: 8 کاندیدا از خانواده معظم شهدا هستند و ۹ نفر نیز به افتخار جانبازی نائل شده اند. در سوابق 19 نفر نیز رزمندگی دفاع مقدس دیده می شود.
1.8. مورد تایید جامعتین: در بیانیه رسمی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز تهران اعلام شد که تنها از این لیست حمایت می کنند.
1.9. اعضای شاخص کمیسیون های مجالس هفتم و هشتم
اقتصادی: توکلی، نادران، مصباحی مقدم
امنیت ملی: کوثری، سروری، ابراهیمی، الهیان و امین زاده
اصل 90: فدایی و زاکانی
بهداشت و درمان: مرندی
رئیس و قائم مقام مرکز پژوهشها: توکلی و نجابت
2. بیانیه مهم جامعتین:
انتشار بیانیه جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در حمایت رسمی و انحصاری از فهرست جبهه متحد اصولگرایان حجت را بر عاشقان امام (ره) و سربازان رهبری (مدظله) تمام نمود./ر