باشگاه خبرنگاران،چشمهايمان را شسته ايم ،جور ديگر ديده ايم،آينه ها را از زشتي غبار،پاك كرده ايم و درو ديوار خانه ي دل را روبيده ايم از زنگار و پلشتي و چرك.
شهر را كه ببيني منتظر است و اميدوار،مردمان در تدارك زندگي سخت مي كوشند و دل خوش كرده اند و به عيد،به عيد كه تو بيايي در صبحدمان جمعه اي روشن، تكيه زده بر نشانه ي مسلماني ما،كعبه.
سروده بخواني و فرياد سردهي كه اليس الصبح بقريب.
و ما در سجده ي شكر،هزار هزار بار حمد و تسبيح خدا را مي گوييم كه به جمعه ي وعده داده ي او چشم روشن كرده ايم و نرگس خمارين نگاهش را به خود ديده ايم.
دير نيست،دير نيست عزيزا،كه در شامگاه آمدنت چراغان شهر مكرر شود،در آئينه ي نگاه ما و شربت و شيريني و نرگس نذر غبار راهت،چشم روشني مردمان باشد به تعارف و لبخند./ه
يادداشت از روشنك عباسي.