به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از "اوراسيا ريويو"؛ تقريبا در 60 سال گذشته، ايالات متحده در عمليات هاي مخفي كه منجر به سرنگوني بيش از 50 رهبر خارجي منتخب مردم شده، دست داشته و بجاي آنها ديكتاتورهاي مستبد را به عنوان عوامل دست نشانده خود قرار داد است.
آفريقا، آسيا و آمريكاي لاتين چطور مي توانند رهبران خوبي پرورش دهند كه به فكر رفاه توده مردم باشد. وقتي كه آمريكا اين رهبران را ساقط كرده و بجاي آنها عوامل داخلي را كه هميشه آماده اند به غرب اجازه دهند ملت آنها را استثمار كند، مي نشاند.
اين گزارش در ادامه، به كشته شدن رهبران كشورهاي آفريقايي بدست آمريكا در طول چندين دهه اخير اشاره كرده و مي گويد؛ اين كشتارها نه تنها وحشيگري و رياكاري امپرياليسم آمريكا را نشان مي دهد؛ بلكه نشان دهنده پوچي مفهوم استقلال براي كشورهاي آفريقايي است.
آيا مردم آمريكا و كنگره اين كشور مي دانند كار سرويس اطلاعاتي آمريكا در خارج كشور چيست؟
آيا آمريكائيان در مورد مشروعيت و اخلاقي بودن شليك موشك از پهپادها به كاروان هاي عروسي و تشييع جنازه ها، از خود چيزي نمي پرسند و آيا اين شهروندان مي توانند بهانه دولت آمريكا را كه آنها تروريست ها را كشته اند، بپذيرند؟ آيا اين كشتارهاي غير ضروري باعث تنفر مردم (ديگر كشورها) از آمريكا و آمريكائيان نمي شود؟
طي سالهاي متمادي، آفريقا شاهد ترور رهبران متعدد خود بوده است. در الجزاير 16 ترور اتفاق افتاده است. مصر شاهد ترور 15 تن از سران سياسي خود بوده، در كنيا 7 ترور صورت گرفته، كشوري مانند كومور شاهد ترور 3 نفر از رهبران خود بوده، كشورهاي آنگولا، ناميبيا، بوركينافاسو 2 تن از رهبران خود را در ترور از دست داده اند.
چنين ترورهايي براي رهبران كامرون، گينه، چاد و گامبيا رخ داده است. نيجريه 9 تن از رهبران خود را در ترورها از دست داده است. كشورهايي مانند سومالي (5 نفر)، موزامبيك، ليبريا، رواندا، آفريقاي جنوبي (8 نفر)، سودان (3 نفر)، توگو، سواريلند، تونس، زيمبابوه و چند كشور ديگر آفريقايي همگي شاهد مرگ رهبران خود در اين ترورها بوده اند. در تمامي اين قتل ها، غرب دست داشته است.
در اين گزارش، سپس به تشريح وضعيت يكي از اين رهبران ترور شده پرداخته شده است. او پاتريس لومومبا، اولين نخست وزير كنگو پس از استقلال اين كشور در سال 1959 است كه در ژانويه سال 1961 پس از چندين روز شكنجه در سن 35 سالگي به ضرب گلوله كشته شد.
چرا غرب كه مدعي طرفداري از دمكراسي است، مي خواهد فردي را كه محبوب مردم است، از سر راه بردارد؟
لومومبا كه محبوب مردم بود، ملي گرايي بود كه با طرح غرب براي تبديل كنگو از مستعمره (حاكميت سفيدپوستان و اشغال نظامي) به نئو مستعمره (حاكميت سياهان براساس منافع سفيدپوستان مخالفت مي كرد.
لومومبا و مردم كنگو مي دانستند كه غرب منابع طبيعي سرشار اين كشور _الماس، مس، روي و كبالت_ را تاراج مي كند، ضمن آنكه ارتش بلژيك طي 20 سال، 10 ميليون كنگويي را به دليل آنكه نتوانسته بودند مقدار سهميه بندي شده مس را استخراج كنند، به قتل رسانده بود.
در تمامي كشورهاي استعمار شده، مردم اين كشورها شهروندان درجه دوم شناخته مي شدند.
متاسفانه در اكثر كشورهاي آفريقايي، سفيدپوستان ظالم جاي خود را به سياهپوستان ستمگر دادند، اما لومومبا با آنها فرق مي كرد و كاريزما (نفوذ معنوي) او چنان غرب را به خشم آورد كه بلژيك و آمريكا/ انگليس براي ترور او دو نقشه جداگانه طراحي كردند.
اسناد نشان مي دهد كه چطور آيزنهاور رئيس جمهور وقت آمريكا به سيا دستور داد "لومومبا" را ترور كنند.
پس از ترور لومومبا، امبوتو فرمانده ارتش كنگو به عامل غرب تبديل شد و هم پيمان غرب در جنگ سرد در آفريقا بود. او از دوستان نزديك ژاك شيراك، جورج بوش و حتي پادشاه بلژيك بود.
رسانه هاي غربي در گذشته، همانند آنچه كه در حال حاضر نيز شاهد آنيم، رهبران هدف را "ديكتاتور"، "خائن" و "دست نشانده" مي خواندند، تا مردم را براي اجراي نقشه واقعي كه قرار بود بزودي انجام شود، آماده كنند.
پارلمان بلژيك در تحقيقات سال 2001 خود، در خصوص مرگ لومومبا، حاضر نشد مسئوليت قتل او را متوجه بلژيك كند.
از طرف ديگر، با وجود مشاركت آمريكا در قتل اين رهبر ملي، آمريكا نيز هرگز رسما مسئوليت مرگ او را برعهده نگرفت.
در پايان اين گزارش، آمده است؛ همين دولت هايي كه بزرگترين جنايات را در سراسر جهان انجام مي دهند، ديگر كشورها را موعظه مي كنند. اين حوادث بايد به كشورهاي كوچكتر اين قدرت را بدهد كه وقتي مي بينيم اين دولت ها هر روز جناياتي را عليه بشريت انجام داده و مي دهند، از آنها بخواهند از تظاهر به اينكه منجيان حقوق بشر هستند، دست بردارند.