به
گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران به نقل از
رجانیوز، از همان روزی که موسوی خوئینی ها در حاشیه ختم برادرش از
برنامه های اصلاح طلبان برای انتخابات آتی ریاست جمهوری سخن گفت تا انتشار
یادداشت اخیر سعید حجاریان در روزنامه شرق و تیترهای هر روز رسانه های
اصلاح طلب مبنی بر آمدن یا نیامدن افراد مختلف از این جریان در انتخابات
آتی ریاست جمهوری، همگی از یک سناریوی واحد خبر می دهد و آن هم اراده عمومی
اصلاح طلبان برای حضور در انتخابات آینده ریاست جمهوری است.
شاید
زمانی بتوان تکاپوهای اصلاح طلبان در این باره را بیشتر درک نمود که نیم
نگاهی به سخنان اخیر محمد خاتمی در جمع تعدادی از همفکرانش داشته باشیم،
آنجا که خاتمی به عنوان یکی از سران فتنه 88 پس از مدت ها سکوت خود را می
شکند و ضمن تاکید بر آنچه که پیش از انتخابات مجلس به عنوان شروط خاتمی
معروف شد، از اعتقاد اصلاح طلبان به جمهوری اسلامی می گوید: "اگر دیگرانی،
خواستار راه و سامان و نظام و انتظامی دیگر و در پی براندازی هستند، دچار
اشتباه بزرگی شده اند و طبعاً راه ما هم از آنان جداست."
اما
آنچه این روزها در حال اتفاق افتادن است، حلوا حلوا کردن برخی اظهارات پشت
پرده خاتمی در رسانههای آنهم به اسم مرزبندی وی با جریان فتنه است،
رویکردی که اوج آن را در ماجرای انتقادات عبدالله نوری به مواضع و عملکرد
خاتمی شاهد بودیم. اما در واقعیت امر این چنین اتفاق روی داده است و یا
اینکه سید محمد خاتمی مرزبندی روشنی با جریان فتنه از خود نشان داده است و
یا از آن مهمتر آیا مرزبندی کردن با فتنه آنهم سه سال پس از آن دیگر سودی
دارد و یا اینکه برای اثبات جدا بودن خط و خطوط یاران خاتمی از جریان فتنه
رفتاری دیگری لازم است؟
هر
چند اخبار پشت پردهای که این روزها برخی رسانهها از سید محمد خاتمی
منتشر میکنند از شدت و غلظت رفتار او نسبت به تندروها خبر میدهد ولی آنچه
در علن از خاتمی شاهد بودهایم رویکردی کاملا متفاوت و حتی متضاد با
اخباری است که ادعا میکند رفتار خاتمی نسبت به جریان فتنه تغییر کرده است.
برای اثبات عدم تغییر در مواضع خاتمی کافی است سخنان چند روز قبل وی با
آنچه که به عنوان شروط خاتمی برای حضور اصلاح طلبان در انتخابات مجلس نهم معروف
شد مقایسه شود تا روش شود که خاتمی تغییر موضع داده است یا اینکه تلاش
میکند در پس برخی کلمات همچون اینکه "ما در چارچوب نظام هستیم" گناه بزرگ
دمیدن در دروغ تقلب و به آشوب کشیدن کشور را پنهان کند و بر این اساس راهی
برای بازگشت بدون هزینه به عرصه سیاسی کشور پیدا کند.
خاتمی در دیداری که از آن با عنوان دیدار با ایثارگران یاد شده است به محکومان فتنه 88 اشاره کرده و میگوید: « باید
همه به قانون و علی الخصوص قانون اساسی برگردیم که اگر به طور جامع و کامل
و به دور از تعبیرها و تفسیرهای مغایر با روح این قانون مورد عمل قرار
گیرد بسیاری از مشکلات حل خواهد شد... از جمله مطالبی که بارها به آن
پرداخته ام این است که نتیجه حذف و حصر تقویت حکومت و جلب و جذب نیروهای
مأیوس نیست... جمهوری اسلامی به نظر ما همان است که می تواند پاسخگوی نیاز
جامعه ما باشد؛ جامعه ای که طالب آزادی و استقلال و سربلندی و امنیت است.
به شرط آن که واقعاً «جمهوری اسلامی» باشد، یعنی رأی و نظر مردم در تعیین
حکومت مؤثر باشد.»
او
در سخنان خود سپاه پاسداران را هم از تعریضش محروم نگذاشته و به کنایه
گفته است: «چون جانبازی و پاسداری و ایثارگری خیلی مهم است بهانه ای شود
برای سوء استفاده از این موقعیت ها و عنوان های بزرگ و خدای نکرده در تقابل
قرار گرفتن این نهادها که باید پشتوانه انقلاب باشند با خود مردم. »
ادبیات
خاتمی که پر است از کنایه به نظام و مسئولین ارشد آن، نه تنها نشانهای از
پیشمانی از رویکردهای افراطی ایام فتنه در خود ندارد بلکه به نوعی اصرار
بر ادعاها و تهمتهایی که جریان فتنه در سال 88 متوجه نظام کرد را نیز در
خود نهفته دارد و مشخص نیست خاتمی چگونه تصور کرده است با چنین رویکردی
امکان محور قرار گرفتن برای جریان خاص سیاسی و بازگشت به عرصه سیاست کشور
بوجود خواهد آمد؟ و حال آنکه طیفی از یاران خاتمی همچون عبد الله نوری هم
در جنگی زرگری و رسانهای حتی همین مواضع را نیز برنتابند و خواستار اصلاح
آن از سوی سید محمد خاتمی شوند!
اما
آنچه که در این زمینه نباید مغفول بماند، وزن واقعی جریان اصلاحات در میان
توده های مردم است. اصلاح طلبان که نزدیک به یک دهه در تمامی انتخابات های
شورای شهر، مجلس و ریاست جمهوری فقط "شکست" را تجربه کرده اند، در
انتخابات مجلس نهم راهکار دیگری را در عمل پیاده کردند و آن هم عدم حضور در
انتخابات بود؛ اقدامی که با هدف کاهش مشارکت مردم و در پی آن باج خواهی از
نظام صورت گرفت که در نهایت جمهوری اسلامی به این نتیجه برسد که اصلاح
طلبان با همه تندروی ها و ساختارشکنی هایشان، بخش قابل توجهی از ملت را پشت
سر خود دارند و باید در معادلات سیاسی کشور نقش قابل توجهی ایفا کنند، اما
در عمل اتفاق به گونه ای دیگر رقم خورد و علیرغم رقابت میان طیف های مختلف
جریان اصولگرا، نه تنها میزان مشارکت در انتخابات اخیر مجلس نسبت به ادوار
گذشته کاهش نیافت بلکه با افزایش 13 درصدی نسبت به دور گذشته، به رقم خیره
کننده 64% رسید و این چنین بود که تنها برگ برنده این جریان برای چانه زنی
و باج خواهی از نظام، برای شرکت در انتخابات های آتی سوخت.
از
سوی دیگر انتخابات مجلس نهم که عملا به میدانی برای رقابت طیف های مختلف
جریان اصولگرایی تبدیل شده بود، درس های عبرت آموز دیگری نیز برای جریان
های سیاسی مختلف داشت که شاید مهم ترین آن تایید "عبور توده های مردم از
دوگانه های صوری و سیاسی اصولگرا- اصلاح طلب" است؛ اتفاقی که نخستین بار در
سوم تیر 84 خود را نشان داد اما بسیاری از احزاب و جناح های سیاسی سعی
کردند این اتفاق را نبینند اما انتخابات اخیر مجلس بار دیگر نشان داد مردم
معطل احزاب و چهره های سیاسی حاضر در رسانه ها باقی نمی مانند و آنچه عملا
در افکار عمومی مطرح است، نه دوگانه چپ- راست یا اصولگرا- اصلاح طلب بلکه
دوگانه گفتمان خدمت و عدالت - و گفتمان قدرت وثروت است، چه در سوم تیر ماه 84 که کاندیداهای رسمی و معرفی شده از سوی جریان راست
مورد اقبال مردم قرار نگرفتند و چه جریان های دیگر اعم از اصلاح طلبان،
کارگزاران و ... که علیرغم همه امکانات و تبلیغات گسترده، هیچ گاه
نتوانستند بر اراده عمومی ملت فائق آیند.
تجربه
بیش از سه دهه رقابت و انتخابات در جمهوری اسلامی به خوبی نشان می دهد،
نظام هیچ گاه معطل آمدن و نیامدن برخی چهره های شاخص یا احزاب و جریان های
خاص سیاسی باقی نمی ماند. همانطور که در ابتدای انقلاب نیز برخی جریان ها و
گروهک های پر قدرت و بعضا پر طرفدار مانند نهضت آزادی، مجاهدین خلق، بنی
صدر و ... به علت فاصله گرفتن از مبانی انقلاب و مرزبندی نکردن با دشمنان
جمهوری اسلامی، طرد شده و به گوشه ای از تاریخ معاصر ضمیمه شدند، دیگر
افراد و جریان های سیاسی نیز از این روند مستثنی نیستند.
نسبت
به تغییر رویکرد خاتمی است و اگر امروز بعد گذشت بیش از سه سال از فتنه
88، محمد خاتمی سکوت خود را می شکند و از مرزبندی با ضدانقلاب و براندازان
سخن می گوید، باید مدت ها زودتر و با صراحت بیشتر، نه تنها از ضد انقلاب
های نشانه دار و منفور در جامعه، بلکه از بسیاری از همفکران و گروه های
هسمو با خود اعلام برائت می کرد تا شاید راه بازگشت او و هوادارانش به نظام
باز شود، خاتمی باید زودتر می فهمید انتحار سیاسی اصلاح طلبان در فتنه 88
تنها به همان یک سال محصور نشد و به مثابه نقطه عطفی برای این جریان سیاسی،
مقدمه حذف خودخواسته آنها از نظام جمهوری اسلامی بود لذا عذرخواهی با
تاخیر 3 ساله ، آن هم بطور کلی و مبهم نه تنها گره ای از کار این جریان باز
نمی کند که همچون رای دادن وی در 12 اسفند 90، تنها به افزایش مجادلات و
دعواهای آشکار و نهان خود و هوادارانش خواهد انجامید.
به
نظر میرسد در مهندسی شرایط جدید سیاسی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری،
اعلام برائت از فتنه و انکار دروغ بزرگ تقلب در انتخابات 88 که اسم رمز
آشوبهای هشت ماهه فتنه بود، حداقل شرایطی باشد که یک جریان سیاسی را
شایسته حضور در این فضای سیاسی کشور خواهد کرد. امری که بعید به نظر میرسد
با انداختن مخفیانه یک برگ رای در یکی از شعبات فرعی شهر دماوند و یا بیان
جمله کلی «ما در چارچوب نظام هستیم» لابلای کنایهها و طعنههای مختلف به
نظام و مسئولان آن محقق شود. امری که عذرخواهی صریح، شفاف و صادقانه مسببان فنته پر هزینه 88 را میطلبد.