سخن در ضرورت حکم قصاص است که اگر نباشد حیات جامعه به خطر میافتد. مقصود از قصاص در درجه اول این است که اگر کسی جان بی گناهی را بستاند اولیای جامعه باید قصاص کنند یعنی متقابلاً جان قاتل را بگیرند. این مجازات را در زبان انگلیسی Capital Punishment گویند و مقالات بسیار در دفاع و ردّ آن در امریکا و اروپا و نیز در شرق نوشته شده است. بسیاری از جامعهشناسان غرب با این حکم معارضه کردهاند و گفتهاند خون را با خون نمیتوان شست و درمان جنایت را با جنایتی دیگر که همان کشتن قاتل است نمیتوان به دست آورد.
*در این آیه خداوند ما را متذکر میکند که قصاص از جنس جنایت نیست و از مقوله کشتن نیست، بلکه مایه حیات اجتماعی است؛ زیرا حیات جامعه به این بستگی دارد که افراد احساس امنیت جانی کنند و هر لحظه نگران این نباشند که کسی بنا بر غرضی جان آنها را ممکن است بگیرد بی آنکه نگران جان خویش باشد در حالی که با وجود حکم قصاص اگرچه جنایت از میان نمیرود اما نفس این حکم نشان اهمیت جان انسانهاست که محترم است و از حریم آن دفاع میشود.
*در بسیاری از کشورهای غربی که حکم قصاص در آن اجرا نمیشود میبینیم که حتی اگر سطح جنایت در آنها بالا نرود، سطح تشویش و اضطراب و نگرانی بی گمان افزایش مییابد؛ و اگر در محله ای مردم بدانند که در میان ساکنان کسی هست که سابقه قتل عمد دارد هراس و احساس نا امنی همه محله را فرا خواهد گرفت. علاوه بر آنکه با نفی قصاص هر کس جرأت میکند به اندک دشمنی یا طمع در اندک سودی یا شهرتی بر روی مردمان تیغ برکشد، در حالی که حکم قصاص همچون پاسبانی نیرومند در برابر این هوسها ایستاده و حضوری اطمینان بخش در جامعه ایجاد میکند.
*معارضان قرآن که پیوسته در پی انکار کلام الهی یا الهی بودن کلام رسول بودند از جمله در مورد همین آیه گفتهاند که ما جملهای میآوریم که همین معنا را به فصاحت برساند و آن جمله این است «القَتلُ یَنفِی عَن القَتل» و بر اهل ذوق و ادب پوشیده نیست که تعبیر قرآن چه اندازه زیباتر و رساتر و به حقیقت جامعه نزدیکتر است زیرا اولاً در جمله معارضین کلمه نا خوشایند قتل دو بار تکرار شده و در بیان قرآن اصلاً این کلمه نیامده است. ثانیاً تضاد میان قصاص و حیات و این نظر بدیع که در قصاص زندگیست، بر زیبایی بیان بسیار افزوده است و عبارت «ای صاحبان خرد» نیز عبرتی است تا خردمندان دریابند که باید در این مسئله بیندیشند و به ظاهر حکم نکنند و قصاص را با کشتن برابر ندانند؛ و نیز از نظر موسیقی کلمات، عبارت قرآن چندان خوش آهنگتر و موزونتر است که نیاز به توضیح ندارد.
*چه بسیار قاتلان زندانی که پس از چندی از زندان رهایی یافته مرتکب قتل دیگر شدهاند و اگر اینها بیمار روانیاند و باید معالجه شوند پاسخ این است که جان آن بیگناه که به دست این بیمار گرفته میشود عزیزتر از جان قاتل است و اگر رحمی باید کرد این رحم به افراد جامعه اولی است.
* سر گرگ باید هم اول برید نه چون گوسفندانِ مردم درید
ترحـم بـر پلنـگ تیــز دنـدان ستـمکاری بود بر گوسفندان
(سعدی)
*احساس دلسوزی برای قاتلان و متجاوزان و بیمار
شمردن آنها از دیدگاه اخلاقی و عرفانی امری درست و پسندیده است، زیرا در تحلیل
نهایی، به خصوص از دیدگاه مکتب «ناتورالیستها» چون امیل زولا و تئودور درایزر،
مجرمان بیگناهند و ای بسا خود قربانیانِ جرم دیگران باشند، اما در هر حال در
اجرای حکم قصاص درجه رحم و شفقت نسبت به انسانها بیشتر رعایت میشود.