به گزارش
سرويس بين الملل باشگاه
خبرنگاران، لئونيد ساوين تحليلگر روس در مقاله اختصاصي براي پايگاه اينترنتي روسي ايران با اشاره به اين که بعد از ديدار ايران و گروه پنج بعلاوه يک در مسکو در اظهارات کارشناسان سياسي نزديک به کاخ سفيد نشانه هاي نارضايتي و عصبانيت مشاهده شد، نوشت ايران به اصول خود پايبند مانده است و اسرائيل و آمريکا مثل هميشه مواضع خود را بر اساس مصالحه ناپذيري تهران مبتني کرده اند.
"از يک سو غرب اعتراف مي کند که گفتگو با ايران بي مفهوم است و از سوي ديگر بر ادامه و پايان موفقيت آميز آنها اصرار مي کند. پس بايد تلاش کنيم اين حالت شيزوفرني محافل سياسي واشنگتن و دست نشاندگانش را درک کنيم. اگر اين رفتار به منزله استاندارد هاي دو گانه نباشد چرا سياستمداران آمريکايي تا اين اندازه عجيب عمل مي کنند؟"
ابوالقاسم بينات تحليلگر سياسي در پايگاه اينترنتي ولد پاليتيک ريويو کاملا صحيح اشاره کرده که اگر کشورهاي غربي منتظرند که اعمال تحريم هاي اقتصادي جديد عليه ايران بتواند موجب دستيابي به اهداف تاکتيکي و شايد راهبردي شود در اشتباه هستند.
موضوع اين است که در پس ادعاهاي مربوط به حقوق بشر، ارزشهاي دمکراتيک و لحن انساندوستانه کاخ سفيد ابزارهاي مشخصي وجود دارندکه از يک سو براي اجراي خط مشي خاصي در سياست بين المللي به کار مي روند و از سوي ديگر طرز فکر مقامات آمريکا را مشخص مي کنند. اين ابزارها نام مدرسه روابط بين الملل را يدک مي کشند.
در آمريکا دو گزينه رئاليسم و ليبراليسم گسترش يافته که بر دستور کار جهاني تاثير دارند. به طور خلاصه مي توان آنها را به اين صورت توصيف کرد که رئاليسم بر تقسيم تمام کشورهاي جهان به دو دسته دوستان و دشمنان تاکيد مي کند که با دوستان مي توان پيمان بست و با دشمنان نبايد رابطه داشت بلکه بايد بر آنها پيروز شد. رئاليسم افراطي پا را از اين هم فراتر مي گذارد و تاکيد مي کند که هر همسايه اي يک دشمن بالقوه است که وقتي به اندازه کافي قوي باشد حمله مي کند. درنتيجه بايد از آن قويتر بود و در حمله پيشدستي کرد. همين مساله موجب مسابقه تسليحاتي دائمي مي شود.
در ليبراليسم اوضاع کمي متفاوت است. دمکرات ها نمي جنگند و درنتيجه براي برقراري صلح در سراسر جهان بايد به همه نظام ها کمک کرد تا دمکراتيک شوند و اگر مايل به انجام چنين کاري نباشند بايد به آنها حمله کرد.
بايد يادآور شد که مساله انتخاب دوست يا دشمن براي آمريکا فقط تمايل يک جانبه کشوري به متحد شدن با آن نيست. سياستمداران واشنگتن بايد درک کنند که نخبگان اين کشور چگونه فکر مي کنند. بهترين حالت اين است که اين نخبگان براساس الگوهاي آمريکايي بينديشند. در آن صورت تحت کنترل درآوردن آنها خيلي راحت تر خواهد بود. همين مساله در دوران حکومت يلتسين در روسيه رخ داد. دست نشاندگان آمريکا در همه کشورهاي جهان حضور دارند ولي بعد از پيروزي انقلاب انجام اين کار در ايران غيرممکن شده است. به همين دليل آمريکا ديپلماسي پيشگيرانه يعني تهديد را ادامه مي دهد.
به عقيده کارشناسان آمريکا بايد به شش مساله توجه داشته باشد. نخست اين که بايد گفتگو با ايران را ادامه دهد، دوم اين که بداند که تحريمها به اقتصاد اين کشور لطمه مي زنند ولي نمي توانند تجارت با آن را متوقف سازند. سوم اين که ايران نمي تواند اطمينان داشته باشد که توافق دوجانبه اي که با آمريکا امضا مي کند ازسوي دولت جديد اين کشور هم اجرا شود. چهارم اين که واشنگتن بايد تلاش هاي خود را براي تغيير نظام ايران متوقف سازد، پنجم اين که کاخ سفيد فقط چند گزينه غير از حمله نظامي نامطلوب دارد، ششم اين که ايران مي تواند با تهديد مسدود کردن تنگه هرمزکه موجب افزايش بهاي نفت مي شود فشار برآمريکا را افزايش دهد.
مشخص است که آمريکا از ليبراليسم کامل و روابط به راستي آزاد خوشش نمي آيد که براساس آنها گروهي از کشورها بتوانند منابع خود را به ديگران بفروشند و به همين دليل محدوديت هاي تازه اي در زمينه تعرفه ها و انتخاب مشتري ايجاد مي کند.
در اين رابطه اوضاع پيرامون تحريم ايران خيلي قابل توجه است. به نوشته روا بخالا کارشناس آژانس تجزيه تحليل خصوصي استارتفور، آمريکا چين، هند، سنگاپور، ترکيه، ژاپن، مالزي، آفريقاي جنوبي، کره جنوبي، سريلانکا، تايوان و بيست و هفت کشورعضو اتحاديه اروپا را از تحريمها معاف کرده است. چين، کره جنوبي، هند و ژاپن به جستجوي راههاي دور زدن دور آخر تحريمها پرداخته اند.
درک اين مساله دشوار نيست. اين کشورها براي اقتصاد خود به انرژي نياز دارند درحالي که اقدامات آمريکا به منزله جنگ اقتصادي است که هيچ همخواني با اصول دمکراسي ندارد. نو ليبراليسم به عنوان يک نوع خاص حکومت اقتصادي و سياسي با به کارگيري همه نوع ابزار و سازمانهاي بين المللي دراين زمينه هيچ کارآيي ندارد چون متحدان واشنگتن به طور غير رسمي طرف تجارت آزاد را مي گيرند.
بايد يادآور شد که ايران درحال تدارک پاسخ متقابل به کشورهايي است که از تحريمها حمايت کرده اند. اگر قانون جديد مسدود کردن تنگه هرمز تصويب شود به سرعت روي قيمت جهاني نفت تاثير مي گذارد چون 20 درصد صادرات نفت جهان از اين تنگه صورت مي گيرد. اين يک روش کاملا دمکراتيک است که براي حامي اصلي پيشرفت و بازار آزاد يعني آمريکا به منزله کاغذ تورنسل عمل خواهد کرد. اگر اين اقدام صلح آميز از سوي ايران صورت گيرد، بايد منتظر واکنش نامناسب و تهديدهاي غرب بود که نشان مي دهد غرب به جاي ليبراليسم و دمکراسي از اصل خودکامگي در زمينه انرژي تبعيت مي کنند.