باشگاه خبرنگاران- اگر به اين توضيح ويلدورانت برنده شدن جايزه نوبل و پوليترز و ساخته شدن فيلم سينمايي از روي آثارش را هم اضافه كنيد، شگفتيتان از شخصيت نويسنده "پيرمرد و دريا" بيشتر هم ميشود.
همينگوي در 28 سالگي به عنوان خبرنگار در روزنامه اي در كانزاس آمريكا استخدام شد، توصيه اين روزنامه به كاركنانش 4 نكته بود:
جملات كوتاه استفاده كنيد، پارگرافهاي موجز و فشرده بكار ببريد، متني كه مينويسيد قاطع و صريح باشد و در آخر منفي بافي نكنيد.
حقيقت امر اين است كه سبك داستاني همينگوي هم به شدت متاثر از اين توصيههاست.
او در جواني شيفته ورزش بوكس بود و به زور بازوان و مشتهايش افتخار ميكرد، در جريان جنگ جهاني اول در اثر برخورد خمپاره به شدت مجروح شد و چندين تركش را در بيمارستان از تنش خارج كردند، گرچه خودش هم بيكار ننشست و با چاقوي جيبياش چندين تكه را از پاي خود بيرون كشيد.
خاطرات اين دوره زندگي وي به نوشتن رمان "وداع با اسلحه" كمك شاياني كرد.
اغلب همينگوي را نويسندهاي ميدانند كه اثارش از تصويرسازي فوقالعادهاي برخوردار است، نجف دريابندي مترجم "پيرمرد ودريا" (نوشته همينگوي) ميگويد: "اصولا داستانهاي همينگوي برحسب تصاوير ساختهشدهاند، يعني در واقع كنار هم قرار گرفتن يك سري تصاوير است كه داستان همينگوي را بوجود ميآورد.
تصوير سازي قوي همينگوي در آثارش چيزي نبوده كه از چشم سينماگران نيز پنهان بماند.
از روي بسياري از آثار او از جمله "وداع با اسلحه"، "پيرمرد و دريا" و "برفهاي كليمانجارو" چندين فيلم سينمايي ساخته شده است.
در ميان اين فيلمها "برفهاي كليمانجارو" با بازي "گريگوري پيك" و دو فيلم از پيرمرد و دريا يكي با بازي "اسپنسر تريسي" و ديگري با نقش آفريني خيره كننده آنتوني كوئين ، فيلمهاي قويتري به حساب ميآيند.
جالب آنكه يك فيلم نامه همه ويليام فاكنر بر اساس رمان "داشتن و نداشتن" ارنست همينگوي تهيهكرده است كه البته تفاوتهاي فاحشي با اثر اصلي دارد و حتي ميتوان آنرا به عنوان داستان جداگانهاي به حساب آورد.
همينگوي اصولاً با منتقدان ادبي آبش در يك جوي نميرفت.
نمونههاي اين كم طاقتي او در برابر منتقدين بسيار است از جمله وقتي كه كتاب نقد "ايستمن" به "مرگ در بعد ازظهر" نوشته همينگوي را به صورت ايستمن كوبيد.
يا وقتي كه در "تپههاي سبز آفريقا " منتقدان را شپشهايي مينامد كه از سر وروي ادبيات بالا ميروند.
با اين همه همينگوي در نامهاي به "جيمز تي.فارل" (رمان نويس آمريكايي) ميگويد" فاكنر نويسندهاي بسيار بهتر از خود او يا فارل است".
البته فاكنر هم بعد از خواندن "پيرمرد و دريا" ميگويد: " زمان ثابت خواهد كرد كه اين كتاب از تمام آثار ما برتر است."
اگر چه همينگوي با تمام تندخوييها و خودپسندياش فاكنر را ستوده و فاكنر هم به تمجيد از همينگوي پرداخته است، اما جنجال و منازعه بر سر برتري فاكنر يا همينگوي، هنوز هم در محافل ادبي جهان رايج است و برخي فاكنر را به سبب لحن فاخرش برتر ميدانند و بعضي ديگر همينگوي را به دليل رواني و سادگي روايتش بر فاكنر رحجان ميدهند.
اگر انسانها را به دو دسته خوش اقبال و بد اقبال تقسيم كنيم، بدون شك ارنست همينگوي به دسته دوم تعلق دارد.
بروز ضربه مغزي در اثر سقوط هواپيما، تصادف با اتومبيل و ايجاد صدماتي در ناحيه سرو كمر و بالاخره خراب شدن سيفون دستشويي خانه و اصابت آن با جمجمه او همه گواه اين همين امر است.
با اين همه اين نويسنده نامي تعبير جالبي از اين سير حوادث دارد و ميگويد: "ترتيب سرنوشت را هم ميتوان داد و نبايد بدون مقاومت به آن تن داد."
به هر رو در سال 1961 ميلادي در حالي كه همينگوي به سبب بيماريهاي زيادي كه به آن مبتلا بود، از جمله ديابت و بزرگ شدن كبد و بالارفتن فشار خونش به ناچار نوشتن را كنار گذاشت و سرانجام در دوم ژوئيه همان سال با چكاندن ماشه يك تفنگ دولو به سرش به زندگي خود پايان داد./ي2
نويسنده: نادر نينوايي