به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، Game of thrones نام بازی است که بر اساس
رمان و سریال مشهوری به همین نام تولید شده است. رمانی که از همان ابتدا با
انبوهی از شخصیتهای دوستداشتنی و توطئههای پیچیدهاش ورود شما را به
عصری دیگر خوشآمد میگوید و این انتظار را در گیمر ایجاد میکند که قرار
است بازی بزرگی را تجربه کند. نام این رمان و سریال به حدی بزرگ است که از
قبل فروش بازی نیز تضمین شده به نظر میرسید. اما آیا کمپانیهای سازنده به
راستی توانستهاند بازی را به بزرگی نامش تولید کنند یا همچنان گیمرها
باید شاهد داستان تکراری شکست کمپانیهایی باشند که دست به ساخت بازی از
روی فیلم میزنند. متاسفانه در این بازی که محصول استودیوی نه چندان نام
آشنای Cyanide است هیچ اثری از آن هیجان و پیچیدگی دیده نمیشود. Game of thrones در تاریخ 15 می 2012 و توسط کمپانیAU Focus Home Interactive
وارد بازار شد و اگرچه در ابتدا با تبلیغات گسترده سعی در جذب بازار داشت
ولی با عرضه یک عنوان ضعیف که تنها نامی از یک سریال پرآوازه را یدک میکشد
به کار خود خاتمه داد. در این بازی هیچ خبری از طراحی بصری و حال و هوای
سریال زیبایش وجود ندارد. انتخاب رنگها و نورپردازیها خیلی سرد بوده و
هیچ هیجانی را در گیمر برای دنبال کردن بازی ایجاد نمیکند.
داستان:
به جرات میتوان گفت تنها قسمتی که ممکن است شما را ترغیب کند که کنسول
خود را روشن کنید و پای این بازی بنشینید همین داستان بازی است؛ که توسط
نویسنده معروف رمان و سریال Game of thrones یعنی Georges R.R.Martin
نوشته شده است. داستان بازی از جایی شروع می شود که جنازه جان آرین مشاور
اعظم رابرت باراتیون در سرزمین پادشاهی پیدا میشود. شما وظیفه دارید که
راز مرگ جان آرین را پیدا کنید که برای این موضوع بازی به شما دو شخصیت را
پیشنهاد میکند تا در قالب آنها دست به ماجراجوییهای بزرگ بزنید. در همان
ابتدا شما میتوانید انتخاب کنید که میخواهید در قالب کدام شخصیت ظاهر
شوید و با انتخاب هر کدام از این دو نفر میتوانید شاهد داستانی پرهیجان
باشید که تصمیمات شما به طور کامل در عملکرد بازیکنتان تاثیر مستقیم
میگذارد. این حق انتخاب ممکن است کمی از درد بیتفاوتیهای استودیوی Cyanide نسبت به دیگر بخشهای بازی بکاهد. نام این دو شخصیت Mors و Allester است.
Mors که آخرین بازمانده خانوادهاش یعنی Westford
است پس از پیوست به «نگهبانان شب» حالا به یکی از بهترین شمشیرزنان آنها
بدل شده و با لقب « قصاب» لرزه بر تن و جان دشمنانش میاندازند. او مردی پر
افتخار است که زندگی خود را در راه خدمت به نگهبانان شب گذاشته است.
نگهبانان شب تنها یک وظیفه دارند، سر از تن بیگانگانی جدا کنند که
میخواهند از دیوار امن آنها عبور کرده و سرزمین نیمهجانشان را به طور کل
نابود کنند. شما با انتخاب «مورس» به همراه سگ باوفایش میبایست با ردیابی
دشمنان به سراغ آنها بروید و با نابود کردنشان امنیت افراد پشت «دیوار»
را تضمین کنید. در این بخش لرد مورمونت به عنوان فرمانده شما
ماموریتهایتان را به شما گوشزد میکند.
اما همانطور که قبلا هم گفتهایم شما حق انتخاب دارید و میتوانید در قالب شخصیت دیگر بازی، یعنی Allester که
یک کشیش است بازی را ادامه دهید. الستر بزرگترین فرزند خانوادهاش است که
زمانی به لنسترها خدمت میکرد. اما 15 سال پیش تصمیم گرفت تا از خانوادهاش
دل بکند و به سمت کشیشهای R'hllor که
در شهرهای آزاد شرق ساکن بودند برود تا بتواند قبای یک کشیش با تجربه را
بر تن کند. الستر که حالا به مردی آرام و متفکر تبدیل شده، تصمیم میگیرد
بعد از 15 سال به سوی خانوادهاش بازگردد تا هرج و مرجی را که در کاخ
پادشاهی ایجاد شده سر و سامان دهد. شما در قالب شخصیت الستر و تحت فرماندهی
لرد واریس به دنبال حل معماهایی میروید که در طول بازی بر سر راهتان قرار
میگیرد. ماجراهای بازی در زمان پادشاهی Robert Baratheon اتفاق
میافتد و تلاش زیادی شده تا اتفاقاتی که در فصل اول این سریال به وقوع
پیوسته در بازی دیده شود. در مجموع این بخش بهتر دو بخش دیگر از آب بیرون
آمده و کمی هیجان گمشده بازی را، تا حدی به گیمر برمیگرداند.
گرافیک: بگذارید خیالتان را راحت کنم در این بخش استودیوی Cyanide
هیچ حرفی برای گفتن ندارد. طراحی کاراکترها، پردازش ساختمانهای موجود در
محیط بازی، نورپردازی، سایهزنی و همه المانهای موجود در گرافیک را
میتوان مجموعهای از کجسلیقگی یک استودیوی بازیسازی دانست. اگرچه بازی
با موتور Unreal Engine 3 ساخته شده ولی به دلیل
عدم توانایی استودیوی سازنده در بهرهگیری از آن با یک فاجعه گرافیکی
روبهرو خواهید بود. گرافیک بازی نه از نظر فنی و نه از نظر بصری هیچ نکته
مثبتی را در خود جای نداده است. فضای سرد و بیروح، تکسچرهای بیکیفیت،
باراش برف که در نهایت متوجه نمیشوید در حال باریدن هست یا نه؛ باعث شده
که بخواهید بازی را با چشمان بسته دنبال کنید. از همه جالبتر سگ «مورس»
است که تا او را صدا نزده به هیچوجه متوجه نمیشوید که او واقعا سگ است یا
یک حیوان عجیبالخلقه. انیمیشنهای بازی هم هیچ جلوه هنری در خود نداشته و
اگر بهانه دنبال کردن داستان نبود مطمئنا به هر طریقی سعی در رد کردن
آنها خواهید داشت.
گیمپلی: گیمپلی
بازی نسبت به نسخه قبل تغییری اساسی داشته و از سبک استراتژی به
نقشآفرینی تغییر جهت داده است. با چنین تغییر سبکی، به طور حتم یکسری
انتظارات در گیمر ایجاد میشود. مثلا اینکه بتواند در چهره و ظاهر کاراکتر
تغییر ایجاد کند یا با توجه به اینکه برای هر شخصیت سه کلاس مختلف در نظر
گرفته شده بتواند در شخصیت تحرکی ایجاد کند و کاراکتر مختص به خود را خلق
کند، ولی متاسفانه به لطف مهارت عجیب استودیوی بازیسازی از این امکان
چشمپوشی شده است. اما اگر از این موارد عبور کنیم گیمپلی از نکات مثبتی
نیز برخوردار است که از جمله آنها میتوان به هوش مصنوعی دشمنان اشاره
کرده که اگر در مبارزات استراتژی درستی اتخاذ نشود بدون تردید شکست را در
پی خواهد داشت. یک اتفاق جالبی که در این بازی افتاده تاثیر صحبتهای شما
در طول بازی است جایی که شمشیرتان دیگر جوابگوی نیازتان نیست میبایست از
جادوی کلام استفاده کنید و با حرفهایتان جانتان را نجات دهید. در بازی شما
میتوانید در قالب دو شخصیت ظاهر شوید که هر کدام از آنها تواناییهای
خاص خود را دارند. مورس با نفوذ در ذهن سگش میتواند او را کنترل کند و در
جنگها و یافتن اشیاء از او کمک بگیرد و «الستر» با کمک گرفتن از قدرتهای
جادوییاش میتواند درهای بسته را باز و وسایلی را که میخواهد پیدا کند.
شما در طول مبارزاتتان میتوانید صحنه را آهسته کرده و با بررسی محیط
بهترین استراتژی را برای ادامه مبارزه انتخاب کنید. اما همین مبارزات هم به
دلیل ضعف در گرافیک چنگی به دل نمیزنند.
نتیجه گیری: اگرچه game of thrones
یک رمان و سریال موفق بوده ولی به هیچوجه این موفقیت در مورد بازی تکرار
نشده است و شاید اگر نام این سریال نبود به هیچ وجه کسی برای خرید بازی
قدمی بر نمیداشت. این بازی که بیشتر شبیه به بازیهای نسل اولی است با
گرافیک زمخت و بیهنرش چیز زیادی برای گفتن ندارد.