بر آنیم تا در این مجال، قطعاتی کوتاه و بلند از کتاب وحی را با نگاهی به بازتاب آن در ادب پارسی، پیشکش طالبان حق و جوینگان حقیقت کنیم تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
*کیست که به (بندگان) خداوند قرض نیکو دهد تا خداوند چندین برابر به او بازگرداند و این خداست که شما را گاه در تنگنا مینهد و گاه وسعت و برکت می بخشد و به سوی اوست که شما همگی بازخواهید گشت*
*خداوند آنچنان خود را به بندگان نزدیک کرده است که خود را به جای آنان در معرض نیاز نهاده و از بندگان تقاضای قرض کرده است. عجبا از این لطف و تواضع و نزدیکی و به قول مولانا:
چه پادشاست که از خاک پادشا سازد برای یک دو گدا خویش را گدا سازد (دیوان شمس)
*لطیفه شگرف این است که وقتی آدمیان قرض نیکو و بدون سود و سودا میدهند به حقیقت مال خود را در دست خداوند هستی میگذارند و کیست غنیتر از خداوند که به ایشان سود بدهد چنانکه فرموده است خداوند آن قرض را چندین و چندان برابر و بیشتر از آنچه در خاطر وام دهنده میگذرد سود خواهد داد.
*نکته دیگر این است که مردمان غافلند از این واقعیت که قبض و بسط زندگی و تنگی و فراخی معیشت به دست خداست، وگرنه به خیالات باطل گرفتار حرص و آز نمیشدند تا وامی را از نیازمندی دریغ کنند و نکته دیگر آنکه ما همگی به سوی او باز خواهیم گشت و اگر گله و شکایت کند که از تو قرض خواستم و دریغ نکردی چه پاسخ توان گفت؟
*در حکایتهای عرفانی ادب پارسی مکرر به این نکته بر میخوریم که خداوند خود را به جای بندگان مینهد، از جمله معروف است که ابن سینا در جایی نشسته بود. زنی کتابی پیش او آورد و گفت «نذر کردهام این کتاب را به عالمی بدهم و از تو عالمتر کیست؟» ابن سینا گفت: «من عهد کردهام که جز از دست خدا هدیهای نپذیرم». آن زن که از اولیای حق بود گفت: «اینجا غیری نیست. از دست خدا بگیر».
* در حدیث آمده است که مردمان به منزله عیال خداوند و خانواده او هستند. از این رو هر کس از مردمان دلجویی کند و به خدمت ایشان بپردازد آن عبادتی است که نسبت به خدا انجام داده است.
*قرض نیکو در مقابل ربا آمده است که قرض دادن به بهره و افزونی است و این زیاده گرفتنِ ربا خواران را خداوند چندان مطرود و ناپسند دانسته که آن را اعلان جنگ با خدا خوانده است.