نوسنده این وبلاگ در آخرین نوشته خود روایتی جالب از آیه "نحن اقرب الیه من حبل الورید" است که منتشر کرده است.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، وبلاگ مثل باران در آخرین یادداشت خود مطلبی درباره آیه ای از قرآن کریم منتشر کرده است:



دستم را بالا گرفتم و گفتم: خدایا!

... حال نكردم

سرم را بالا گرفتم و دوباره گفتم خدایا!

...باز حال نداد

چشم هایم را باز كردم . سقف اتاق را دیدم كه گچبری شده بود. رفتم توی بالكن.

دست ها بالا. چشم ها رو به آسمان. باز هم:خدایا...

سحر اول ماه رمضان بود و من با خودم درگیر شده بودم.

یك چیزی یادم رفته بود كه صدا زدنت به دلم نمینشست.

قرآن كوچكم را باز كردم. میدانی چه آمد؟

"نحن اقرب الیه من حبل الورید"

نمیدانم چرا توی آسمان دنبالت میگشتم.

برگشتم داخل اتاق. نشستم و سرم را پایین انداختم. چشم هایم را بستم و دست هایم را هم روی زانو گذاشتم. اشتباه میكردم:

(( تو رادر خودم باید جستجو میكردم! ))

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.