دانشگاه باشگاه خبرنگاران؛ علي عبدي دبیر انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه تهران در يادداشت خود آورده است: حقوق بشر به چه معناست؟ آیا معنای آن جز این است که باید به همه انسانها – فارغ از جنسیت، ملیت، رنگ پوست، جایگاه اجتماعی، آیین و مذهب و دیگر ویژگیهایی که سبب افتراق انسانها میشود با یک چشم و با عدالت نگریست؟ آیا جز این است که همه انسانها در ذات خود و به دلیل انسان بودن دارای حقوق و کرامتی هستند که باید این حقوق محترم شمرده شود و توسط دیگران نیز مورد تعرض قرار نگیرد؟ آیا جز این است که تعداد بیشماری سازمان بهظاهر بشر دوستانه و مدافع حقوق بشر در دنیا به همین منظور شکل گرفته است؟
پس چگونه میشود همین سازمانها که وظیفه آنها احقاق حقوق انسانها بدون توجه به کیش و مسلک آنهاست، خود اصلی ترین ایجاد کننده مرزبندی بین انسانها میشوند؟
به بهانه واقعه مشکوکی به نام هلوکاست، قوم بزرگی مورد تعرض و نسل کشی قرار میگیرد،حال آنکه هزاران واقعه متاثرکنندهتر وهزاران فاجعه انسانی بسیار بزرگ تر از هلوکاست در جهان رخ داده و میدهد که همین نهادهای به ظاهر مدافع حقوق بشر به راحتی از کنار آن میگذرند.و اخیراً هم این فاجعه بزرگ در میانمار که قلب هر انسان آزادهای را به درد میآورد رخ داده است، اما متاسفانه نه تنها نهادهای حقوق بشری خارج از آن کشور، بلکه نهادها و افراد به ظاهر مدافع حقوق بشر که در داخل آن کشور فعالیت میکنند نیز،در مقابل این هلوکاست واقعی سکوت کرده و با سکوت خود از این فاجعه ضدبشری دفاع ضمنی میکنند.
در این بین اما شاید اقدام «آنگ سانگ سوچی» از همه قابل توجهتر باشد.کسی که حدود 20 سال پیش از این، به دلیل مقابله با جنایتهای حکومت میانمار و کشتار بخشی از مردم، جایزه صلح نوبل را از آن خود کرده است و حتی تا چند سال قبل هم به دلیل همین مبارزات خود، در حصر خانگی به سر میبرده است. اما چطور میشود که این برنده جایزه صلح نوبل در مقابل کشتار بخش دیگری از مردم کشور خود سکوت میکند؟مگر این افراد نیز جزو همان ابنا بشری نبودند که وی خود را مدافع آنها میدانست و به همین دلیل هم جایزه صلح نوبل دریافت کرده است؟
پاسخ این پرسش را باید در اعتقادات مذهبی و برخی از اقدامات و فعالیتهای سوچی جست و جو کرد.
آنگ سان سوچی؛ از جمله رهبران معترض میانمار است که گروه اپوزیسیون «اتحادیه ملی دموکراسی» دراعتراضات به دولت نظامی این کشور را در سال 1988ایجادکرد.او که سالیان زیادی را در حصر خانگی به سر برده است در سال 2010 آزاد میشود و با شرکت در انتخابات میان دوره پارلمان میانمار در مارس 2012 وارد مجلس این کشور شده است.
وی یک بودایی مذهبی است که پایه مبارزات خود را هم بر احیا و مسلط کردن تعالیم بودا در جامعه گذاشته است، و نکته جالب توجه اینکه متعرضین به مسلمانان بیپناه در این کشور هم، گروهی از بودائیان متعصب بودهاند. حکومت میانمار با اعلام این مطلب که مسلمانان جزو اقشار این کشور نیستند و از هیچگونه حقوقی بهرهمند نیستند، در واقع چراغ سبزی به این متعصبان مذهبی برای کشتار مسلمانان داده است و این برنده جایزه صلح نوبل هم با سکوت خود به نوعی از این اقدام حمایت تلویحی کرده است.
سوچی که خود و حزب مطبوعش را آماده فرایند مصالحه با تین سین رئیس جمهور میانمار دانست؛ابراز کرده بود که مشتاقیم تا به سمت صلح و آرامش و دموکراسی پیش رویم اما از زمانی که تین سین در چند ماهه اخیر دست به نسلکشی جمعیتی كه تنها جرم آن ها در «اقلیت» بودن و «مسلمان» بودن است زده و آن ها را زنده زنده میسوزاند، هیچ موضعی در مقابل تین سین نگرفته است و دردناکتر آنکه حاکمان میانمار وجود 3 میلیونی مسلمانان را به کل منکر میشوند و آنها را به رسمیت نمیشناسند و نهایتا رئیس جمهور میانمار سیاست پاکسازی نژادی را در این کشور به اجرا گذاشته است.
نکته قابل توجه دیگر هم اینکه در جریان مبارزات سوچی با حکومت میانمار،یکی از اصلی ترین حامیان او در این مبارزات،کشور ایالات متحده بوده که وی دیدارهایی را هم با سران این کشور، بویژه هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا داشته است. پس خیلی عجیب نیست که دوست آمریکا به این کشتار مسلمانان واکنشی نشان ندهد،اما مسئله عجیب این است که چطور میشود حقوق بشری که باید نسبت به همه عادلانه رفتار کند،اینگونه جانب دارانه عمل میکند؟آیا نمیتوان اینگونه برداشت کرد که همه این سازمانها و ارگانها تا جایی مدافع حقوق انسانها هستند که با منافع قلدران عالم در تضاد نباشد؟ و اینکه این سازمانها ابزاری برای سلطه بر دیگر کشورها هستند؟
بنابراین بهسادگی قابل درک است که دفاع از حقوق انسانها برای چنین افرادی تا جایی ارزشمند و امکان پذیر است که با تفکرات و تمایلات و همچنین منافع نسبی آنها منافاتی نداشته باشد.
نکته قابل توجه اینکه در ایران و در روزنامههای زنجیرهای جریان اصلاحات عدهای قصد دارند القا کنند که سوچی از موضع مسلمانان میانمار حمایت کرده است و در این راستا روزنامه شرق5 مرداد 91 طی مطلبی در صفحه یک خود با تیتر "انتقاد «سوچی» از نقض حقوق مسلمانان میانمار" نوشت: « از نخستین فرصت خود برای سخنرانی در پارلمان میانمار استفاده کرد تا از حقوق اقلیتهای قومی در کشورش دفاع کند.
قانونگذاران میانمار را خطاب قرارداد و گفت: باید برای دفاع از حقوق اقلیتهای دینی،قانون تصویب شود.آنگ سان سوچی که پس از سالها محرومیت از فعالیت سیاسی،اخیراً به نمایندگی پارلمان انتخاب شده،گفت: تبدیل نظام سیاسی برمه به یک دموکراسی واقعی، مستلزم تساوی حقوق تمامی شهروندان است.»
این تفسیر به رای شرق در تیتر مذکور درحالی است که بیبیسی فارسی نیز طی گزارشی که از سخنان سوچی تحت عنوان «رهبر مخالفان برمه خواهان رعایت حقوق اقلیتها در این کشور شد» منتشر کرده بود، مینویسد:«رهبر مخالفان برمه اشاره مشخصی به اقلیت مسلمان روخاین نکرد که بخش قابل توجهی ازمسلمانان برمه در آن سکونت دارند. »
بی بی سی فارسی در قسمت دیگری از گزارش خود مینویسد:«هنگامی که در ماه ژوئن از آنگ سان سوچی سوال شد که آیا جمعیت مسلمان در راخین شهروندان برمه هستند، او جواب داد: "نمی دانم".»
سکوت نظرکردههای نوبلی و یا حتی موضع گیری آنها علیه اکثریت مردم و همراه شدن با دولتهای غربی در بزنگاههایی که حقوق بشر به محاق میرود،امری است که آنرا حتی در جریان فتنه 88 ایران و با اقدامات شیرین عبادی دیدهایم.
اوباما رئیس جمهور آمریکا نیز که یکی از برندگان جایزه صلح نوبل است، پس از درگیریهای مسلحانه اخیر و تیراندازی در سینمای ایالت کلرادو گفته است که تیراندازی میراث ملی مردم آمریکا است.
انتهاي پيام/ر