به گزارش حوزه
سياست خارجي باشگاه خبرنگاران، پس از مذاکرات مسکو که عملا با آشکار شدن شکاف های میان دو طرف پایان یافت، طرف غربی افزایش فشار بر ایران را به عنوان راهبرد خود برگزید، با این تحلیل که فشارها هنوز برای تغییر محاسبات ایران کافی نبوده و بنابراین همچنان باید افزایش پیدا کند تا جایی که بالاخره ایران را به تغییر تصمیم در حوزه هسته ای وادار نماید. به همین دلیل بود که تحریم های اول ژوئیه اجرا شد بی آنکه درباره دورنمای تاثیر آن بر محاسبات ایران، دید روشنی وجود داشته باشد.
گذشته از این، به نظر می رسید امریکایی ها آشکارا مایل نیستند وارد یک فرآیند گام به گام شوند. اصلی ترین دلیل این است که امریکا بویژه در مذاکرات مسکو دریافت که ایران از تاکید خود بر اینکه در انتهای هرگونه فرآیند مذاکراتی باید حق غنی سازی ایران به طور کامل اعمال شده و همه تحریم ها لغو شود، دست بر نخواهد داشت. امریکایی ها در انتهای مذاکرات مسکو تقریبا به صراحت گفتند روندی را که انتهای آن تثبیت حق غنی سازی ایران باشد سازنده نمی دانند و لذا در آن گام به گام رفتار نخواهند کرد. ظاهرا از دید امریکا تنها فرآیندی سازنده است که در آن غنی سازی متوقف شود، بی آنکه تحریمی هم لغو شده باشد!
شاید از همین رو بود که امریکایی ها در مسکو و پس از مسکو علاقه ای به تدوین یک چارچوب مذاکراتی که در آن گام های دو طرف تا انتهای فرآیند دقیقا معین شده باشد، از خود نشان ندادند. به جای این امر، تاکید امریکا بر این بود –ونشانه ای از اینکه این رویکرد تغییر کرده باشد دیده نمی شود- که ایران باید یک گام اعتمادساز بدون مابه ازا در ابتدای فرآیند بردارد و سپس فرآیند گان به گام شروع می شود.
علاوه بر این، هم درباره ما به ازا و هم درباره فازهایی که درون یک فرآیند بلند مدت مذاکراتی باید تعریف شود میان دو طرف اختلاف جدی وجود داشت. فاز بندی مد نظر امریکایی ها یعنی یک فرآیند 3 فازی که در آن دو فاز اعتمادسازی و یک فاز پای بندی تعریف شده و نهایتا هم به اجرای قطعنامه های شورای امنیت در ایران ختم می شود، از دید ایران حتی ارزش بحث کردن هم نداشت. در واقع عقیده ایران این است که اگر بنا باشد قطعنامه های شورای امنیت را اجرا کند دیگر چه نیازی به مذاکره با 1+5 وجود دارد؟ می توان قطعنامه ها را اجرا کرد و فرآیند لغو تحریم ها را درون شورای امنیت طی نمود. اما هدف ایران از مذاکره با 1+5 در واقع دقیقا این بوده است که چنین مسیری را طی نکند چرا که مسیر شورای امنیت را غیر قانونی می داند و معتقد است نهایتا مسئله زمانی حل خواهد شد که بتوان یک راه حل سیاسی مذاکره شده برای آن یافت.
درباره مابه ازا هم وضع بهتر از این نیست. ما به ازاهایی که گروه 1+5 در بغداد و در ازای اجرای فرآیند 3 فازی خود به ایران پیشنهاد کرد تا حدود زیادی توهین آمیز بود. این امری است که ظاهرا غربی ها خود نیز متوجه شده اند و به همین دلیل اخیرا –بویژه پس از مذاکرات کارشناسی استانبول در 3 تیر- جلساتی با حضور کارشناسان 1+5 برای بازنویسی پیشنهاد بغداد برگزار شده که البته هنوز خروجی آن روشن نیست.
ايران هستهاي مي نويسد: پس اگر بخواهیم خلاصه کنیم، قضیه از این قرار است:
1- امریکا فهمیده است که باید چیزی را در دیدگاه خود تغییر بدهد ولی هنوز اراده سیاسی لازم برای این موضوع در واشینگتن شکل نگرفته است و احتمالا تا قبل از انتخابات شکل نخواهد گرفت.
2- امریکایی ها در ورود به فرآیند گام به گام جدی نیستند.
3- مذاکرات تنها زمانی رو به جلو حرکت خواهد کرد که غرب هم درباره فازهای مذاکراتی و هم درباره ما به ازاهای پیشنهادی خود، اساسا تغیر دیدگاه بدهد.
4- آخر از همه اینکه امریکایی ها به خوبی دریافته اند فرآیند تشدید فشار به هیچ وجه توان تغییر محاسبات راهبردی ایران در حوزه برنامه هسته ای را ندارد.
نتیجه این است که مذاکرات شانس زیادی برای حرکت به جلو ندارد مگر اینکه یک تغییر دیدگاه اساسی در یکی از دو طرف رخ بدهد. فرمایشات اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره تغییر ناپذیر بودن محاسبات ایران نشان داد آن طرف ایران نخواهد بود. اما ظاهرا امریکایی ها هم تا قبل از نوامبر در شرایطی نیستند که یک تغییر جدی و اساسی که منجر به پیشرفتی محسوس در مذاکرات شود، در دیدگاه های خود بوجود بیاورند. برعکس، وضعیت دولت اوباما اکنون به گونه ای است که به شدت نیاز دارد در مقابل ایران انعطاف ناپذیر جلوه کند. مسابقه رادیکالیسم در مقابل ایران ولو همه می دانند فاقد محتوا و اثر اجرایی است، به جزء ذاتی مبارزه انتخاباتی در امریکا تبدیل شده است.
نتیجه ظاهرا روشن است. اوباما حدود 4 ماه پیش در مقطعی به این نتیجه رسید که آغاز مذاکرات با ایران در مبارزه انتخاباتی به نفعش تمام خواهد شد چرا که به او اجازه می دهد تنش را کنترل کند، اسراییل را آرام نگهدارد، قیمت نفت را پایین بکشد و با تشدید فشار روی تغییر محاسبات ایران هم کار کند. اما حالا به همان دلیل یعنی به دلیل انتخاباتی در حال رسیدن به این نتیجه است که باید فتیله مذاکرات را پایین بکشد. تداوم مذاکرات مستلزم یک تغییر دیدگاه اساسی در موضع امریکا درباره برنامه غنی سازی در ایران است که ظاهرا تا قبل از نوامبر امکانپذیر نیست. تحت شرایطی که امریکا نمی تواند امتیاز بدهد، مذاکرات شانس چندانی ندارد و وقتی مذاکرات شانس ندارد بهتر است به آرامی به حاشیه برود. تدائم مذاکرات در حالی که امریکا ابتکار عمل را در دست ندارد می تواند برای اوباما به یک خطر انتخاباتی تبدیل شود و این مسلما چیزی نیست که کاخ سفید آمادگی پذیرش ریسک آن را داشته باشد. احتمالا به همین دلیل است که اشتون به زودی اجازه تنظیم یک قرار مذاکره جدید با طرف ایرانی را نخواهد یافت.
البته امریکایی ها مذاکرات را تعطیل نمی کنند بلکه صرفا آن را به حاشیه می برند تا بعد از نوامبر با روحیه و دستور کاری جدید آن را از سر بگیرند.
انتهاي پيام/س3