سوزان کارلاند، در منطقه فیرمونت استرالیا متولد شد، در سن 7 سالگی پدر و مادرش ازهم جدا شدند و او مجبور شد با مادرش که مسیحی ای متعصب بود زندگی کند. او وقتی کودکی بیش نبود پدر و مادرش تابع کلیسای متحده بودند و هر هفته در دروس هفتگی یکشنبه ها شرکت می کرد.در 12 سالگی به سوی موسیقی کشیده شد و این دروس مذهبی را کنار گذاشت ولی در 14 سالگی دوباره به کلیسا پیوست، کلیسایی که به گفته خود او افرادش ادعا می کردند که شبها خدا با آنها صحبت می کند او دیگر نمی توانست این چیزها را تحمل کند و برخلاف سابق همانند دیگر نوجوانان همسن وسال خود به جشنهای شبانه و مسافرتهای طولانی نمی رفت. در سن 17 سالگی تصمیم گرفت که در مورد ادیان تحقیق کند که صد البته اسلام شامل این لیست نبود. به گفته او دین اسلام طوری برایش ترسیم شده بود که نشان می داد دینی خشنونت طلب و کاملا شهوانی است. و هیچوقت گفته های مادرش را در این مورد فراموش نمی کرد که می گفت:" من ترجیح می دهم با یک قاچاقچی مواد مخدر ازدواج کنم ولی با یک مسلمان ازدواج نکنم.
اندکی در مورد مسلمان شدن او:
او دراین باره می گوید:" دین اسلام هنگامی توجه مرا به خودجلب کردکه درتلویزیون برنامه های مستندی را در مورد دین اسلام می دیدم ویا مقالاتی را راجع به دین اسلام در روزنامه ها ومجلات مطالعه می کردم؛ تصمیم گرفتم در این مورد نیز به تحقیق بپردازم که خوشبختانه نتایجی که از این تحقیقات به دست آوردم بیش از آن بود که تصورش را می کردم.اسلام ما را به رحمت ومودت بین همدیگر دعوت می کرد واز همه مهمتر مسئله ای که مرا به خود جذب کرد مسئله عقل وجسد وروح است که در مسیحیت هرکدام به مانند یکی از ارکان است اما در اسلام این سه عامل از هم جدانیست.یادم می آید هنگامی که می خواستم مسلمان شوم تمام دوستان وخانواده ام را از این اتفاق با خبر ساختم علی الخصوص مادرم که بر حسب اتفاق شبی که من مسلمان شدم مادرم گوشت خوک سرخ کرده بود تا برای شام مصرف کنیم اما وقتی مادرم متوجه شدکه من دیگر مسلمان هستم ونمی توانم دستپخت او را بخورم به گریه افتاد ومرادرآغوش کشید.بعد از چند روز من محجبه شدم."
"به نظرمن در مورد مسأله حجاب کمی بزرگنمایی شده است؛ حجاب برای من مانند این است که به خدانزدیک شده ام وسمبلی برای زن مسلمان به شمارمی رود، ویک زن به این طریق اعلام می کند که او نماینده دینش است."
"متأسفانه بعد از اینکه حجاب را گذاشتم در خیابانها با تنگ نظری مواجه شدم وبعضی از دوستانم با من قطع رابطه کردند اما اینک که بعد از پنج سال از اسلام من گذشته است ومن به سن بیست وچهارسالگی رسیدم دوستان زیادی اعم از مسلمان وغیرمسلمان دارم.شوهرم نیز مسلمان است که در استرالیا به دنیا آمده است."
"من اکنون عضو فعالی در جامعه هستم که به اسم اسلام در کلیساها ومدارس غیر اسلامی به سخنرانی می پردازم کما اینکه به کمک پناهندگان نیز می پردازم.وقتی با خبر شدم که به عنوان مسلمان نمونه سال در استرالیا انتخاب شدم ،جائزه ام را که بالغ بر2000دلار بود را به این شرط تحویل گرفتم که بتوانم آن را دراسترالیا برسازمانهای اسلامی وغیر اسلامی بشر دوستانه توزیع کنم."
"با اینکه زندگی ام همیشه یکنواخت نبوده است اما من هیچگاه تسلیم نشده ام وهرگز نیز از اینکه مسلمان شده ام پشیمان نیستم."
پ.ن: به سوزان عزیز نیز تبریک گفته و این شجاعت و انتخابش را تحسین می کنیم، باشد که مورد توفیق و مرحمت خداوند متعال قرار گیرد...