از سر سفره هفت سین گرفته تا شب یلدا، از تهران گرفته تا قلب تاجیکستان و از خرمشهر تا سرخس و حتی کابل و برای فارسی زبانان هر کجای کره خاکی نام خواجه محمد شمس الدین حافظ شیرازی و...

باشگاه خبرنگاران - از سر سفره هفت سین گرفته تا شب یلدا، از تهران گرفته تا قلب تاجیکستان و از خرمشهر تا سرخس و حتی کابل و برای فارسی زبانان هر کجای کره خاکی نام خواجه محمد شمس الدین حافظ شیرازی و دیوان اشعارش هفتصد سالی هست که نامی آشنا و عضوی جدا ناشدنی برای هر فارسی زبان است.
پدر حافظ بهاءالدین نام داشت و در دوره سلطنت اتابکان فارس از اصفهان به شیراز مهاجرت کرد. در دوره جوانی حافظ "شیخ ابو اسحاق"حکمران فارس بود که  حاکمی عادل بود و در این دوره آنچنانی که ابن بطوطه-جهانگرد معروف بربر که ۶بار به ایران سفر کرد و به فارسی تسلط داشت-گفته شیراز بهشت روی زمین به شمار می آمد.اما پس از چندی با یورش محمد مبارزالدین-حکمران کرمان و یزد-به شهر شیراز ،سلطنت ابو اسحاق در هم پیچید و این واقعه در شعر حافظ هم بازتابی تاسف برانگیز دارد .
راستی خاتم فیروزه بو اسحاقی
خوش درخشید ولی دولت مستعمل بود
دوره حکمرانی مبارزالدین دوره استبداد بود. او پادشاهی ظالم بود؛ چنانکه حافظ او را محتسب می نامد و بر خلاف خواسته او حافظ از مبارزالدین(محتسب) با زبانی تند انتقاد می کند:
اگر چه باده فرحبخش و باد گلبزیست
به بانگ چنگ مخور که محتسب تیزست
گفته شده که شاه شجاع فرزند مبارزالدین پدر ریا کارش را کور می کند و خود به جای او می نشیند اما پس از چندی این بار بین شاه شجاع و برادرش شاه محمود جنگ در می گیرد و شاه محمود برای برانداختن برادرش از اویس ایلکانی که بر بغداد حکومت می کند کمک می گیرد و سلطان اویس هم از این نفاق استفاده کرده و لشکری به کمک شاه محمود می فرستد شاه شجاع شکست می خورد و از شیراز روانه ابر قو می شود و محمود که سخت اسیر اراده ی امرای بغداد شده بر شیراز مسلط می گردد.
شاه محمود از نظر خشونت و تند خویی شبیه امیر مبارزالدین بود ولی تدبیر پدر را نداشت و خواجه هم نه تنها او را نستود بلکه به کنایه کراهت خود را نسبت به او ابراز داشت در همین حال امرای بغداد تا می توانستند در شیراز قتل و غارت کردند و همین امر سبب شد اهالی شیراز باز دست به دامان شاه شجاع شوند و او که تجدید قوا کرده بود رهسپار شیراز شد و محمود ناگزیر به اصفهان گریخت .
اگر چه شاه شجاع پادشاهی عادل بود، اما پس از چندی با حمله تیمور لنگ به شیراز پایه های قدرتش لرزید و این در حالی بود که حافظ دو سال آخر عمر خویش را می گزراند و به هیچ وجه حاضر نبود شیراز این عزیز نگینی اش بدست اهرمن افتد :
به صبر کوش ای دل که حق رها کند
چنین عزیز نگینی بدست اهرمنی
حافظ شاعری است جامع الاطراف. شعر فارسی در غزل حافظ به کمال می رسد’شور و حال غزلیات مولوی’ سوز و گداز ترانه های بابا طاهر’تعبیرات شعر خاقانی’روانی غزلیات سعدی و حیرت انگیزی رباعیات خیام ’اصطلاحات و تعبیرات عرفانی و اشارات مذهبی و چاشنی داستان های ملی همه و همه در شعر حافظ به هم آمیخته است.
اما سئوال این است که با تمام این ها چرا اشعار این شاعر گرانقدر در زمان حیاتش گردآوری نشده است؟ به این سئوال از چند جهت می توان پاسخ داد :
شاید یکی از دلایل را باید این دانست که از  آن روخواجه خود اشعارش را جمع آوری نکرده که معتقد بوده اگر شعر و اثری موثر ’مردم پسند و مانا باشد جامعه خود به حفظ و ضبط و نشر آن خواهد پرداخت چنانکه چنین نیز شد.
یکی دیگر از دلایل جمع آوری نشدن اشعار حافظ را می توان در محیط و شرایط حافظ جستجو کرد .به نظر می رسد خواجه در زمان حیات و حتی سال های پس از مرگش از طرف قشر و طبقه ای از جامعه تحت سانسور و کنترل فکری قرار داشته است ’شک نیست همان گروه ها و افرادی که در دیوان حافظ مورد انتقاد قرار گرفته اند از  اشاعه اشعار و افکار او بیم داشتند و از انتشار سخن حافظ با حداکثر توان جلوگیری می کردند .
حافظ در روزگاری می زیست که بنیادش بر فریب و نیرنگ و ریا و تزویر بود اما ساکت نشد و یک تنه همه را به باد انتقاد گرفت و تحمل این شرایط آنقدر سخت بود که گه گاه خود نیز لب به شکوه می گشود آنچنانی که در بیت زیر مشهود است:
آتش زرق و ریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقه ی پشمینه بینداز و برو
اما اگر بخواهیم از آنچه حافظ را از دیگر شاعران متمایز می نماید سخن گوییم باید به تشبیهات و استعار ه های خارق العاده شعر او’ایهام’موسیقی کلام و از همه مهمتر ایجاز در شعر حافظ اشاره نماییم .آری شعر حافظ سرشار از ایجاز های زیبا و خواندنی است یعنی حافظ این هنر را دارد که از محدودترین کلمات وسیعترین معنا را به خواننده منتقل کند و به قول خودش:   "به لفظ اندک و به معنی بسیار".
اگر نگاهی به دیوان حافظ بیندازید میبینید که سراسر ترکیبات بدیع و تازه است نظیر: چراغ افروز چشم’شراب تلخ صوفی سوز،شب شراب و.... .
می توان به اطمینان گفت که این ترکیبات تازه فقط از شاعر تصویر گرا و خلاقی چون حافظ بر می آید شاعری که چون نقاشی چیره دست تابلو های بدیعی را پیش چشم بیننده ترسیم می نماید.

تا به امروز تفسیر های متفاوتی از اشعار حافظ شده است که گاهی نظراتی کاملا مخالف با هم را ارایه می نماید آقای سعد نیاز کرمانی در جلد سوم کتاب حافظ شناسی خود می نویسد:" بسیاری از غزل های خواجه چند لایه دارند یعنی بر حسب ترکیب و ترتیب قرار دادن کلمات در یک خط فکری معین مثل عیاری’عرفانی و یا قلندری یک غزل کاملا معنی و مفهوم دیگری پیدا میکند و شاید همین سبب شده که هر کس از یک بعد و یک طرز تفکر آن را تفسیر کرده است حال آنکه او در آن واحد چند منظور داشته است" .
اگر بخواهیم به منظور حافظ به صورتی دقیق تر نزدیک شویم بهتر است آنطور که دکتر محجوب در کتاب حافظ شناسی می گویند به هر غزل از دید زمانی و تاریخی بنگریم .
دکتر فریدون رحیمی لاریجانی در این باره می گوید" برای شناخت حافظ تمام مصالح ساختمان فکری  و ادبی موجود تا آن زمان را باید بطور کامل بررسی نمود" .
در باب لحن موسیقیایی شعر حافظ بسیار سخن گفته شده است. در این خصوص باید توجه داشت که حافظ موسیقی دان نبوده ولی چنان به موسیقی علاقه داشته که منع حکومتی و شرایط اجتماعی مخالف آن زمان با مو سیقی نتوانسته مانع حس موسیقیایی در شعر او شود .آرتور گی در مورد موسیقی شعر حافظ در کتاب مقدمه ای بر حافظ می گوید: "غزل حافظ یک فرم غنایی پر احساس دارد و فوق العاده به چکامه آلمانی-نوعی ترانه که مبتکر آن هنرمندان آلمانی بودند-شبیه است".
یکی دیگر از دلایلی که می توان برای صحت این مدعا که حافظ با بیان موسیقیایی شعر آشنا بوده را باید در اجرای قرائت های قرآنی به صوتی خوش و آن هم "بر چهارده روایت"دانست آنچنان که خود نیز میگوید:
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی بر چارده روایت
حافظان قرآن می بایست با مقام های موسیقی(در موسیقی به هر پرده موسیقی مقام گویند) کاملا آشنا باشند و این هم نشانی دیگر است به توانایی و درک حافظ از موسیقی.
حافظ شاعری است که شعرش به سرزمینش محدود نبوده و مانند تمام آثار جهانشمول به زبان های مختلف ترجمه شده و ادیبان و متفکرین جهان در باب آن داد سخن کرده اند . شاید کمتر شاعری چون او باشد که هم فیلسوف منتقدی همچون نیچه در دیوان خود –اندرزها و حکمت-شعر خود را بنام "به حافظ" به او تقدیم کندو هم ادیبی همچون گوته دیوان مشهور خود(دیوان شرقی –غربی) را تحت تاثیر او بسراید و حتی یک فصل این کتاب را بنام "حافظ نامه" به اشعاری در مدح او اختصاص دهد. تمام این ها نشانی از جهانی بودن غزلیات حافظ و تاثیر گذاری و قدرتمندی اشعار او و ادب غنایی ایران است.
با تمام توضیحاتی که ارایه شد و از همه مهمتر با توجه به اینکه حافظ همچنان هم شاعر ماندگار و تاثیر گذار زبان فارسی است باز هم پاسخ به یک سوال ضروری می نماید و آن این که چرا هیچ کس در حد و اندازه هایی نیست که بتواند حافظ زمانه خود شود؟
به این پرسش از چند جهت می توان پاسخ داد. اول آنکه دامنه علوم در زمان حافظ بسیار کوچکتر از حال بود و هر کس می توانست علوم آن زمان را تا حدود زیادی شناخته و در شعر استفاده کند. اما باگسترش علوم تسلط شاعر به تمام علوم امری محال می نماید از سویی دیگر آنچنانی که آقای کرمانی در کتاب حافظ شناسی میگویند " اشعار این شاعر بزرگ با ذهن و اندیشه ایرانی در آمیخته چنانکه از او مقام و شخصیتی افسانه ای ساخته و از عارف و عامی به او ارادت پیدا کرده اند آن چنانی که این ارادت به تعصب آمیخته شده و اگر کسی پیدا شود که بگوید شاعری هست که می تواند غزلی همانند حافظ بگوید از سوی جامعه ایرانی که حافظ را سمبل فکر و وجدان بیدار نسل ها می داند مورد اعتراض و انتقاد قرار می گیرد و جامعه حوصله نمی کند که به مستندات او توجه کند".
با این وجود نباید زحمات شاعران کلاسیک نظیر حافظ و سعدی را نادیده گرفت .چون اگر زبان فارسی و شعر در زمان این بزرگان طفلی کوچک بود با تلاش این شاعران این طفل به بلوغ رسیده است و ما می توانیم از زحمات آن ها استفاده نماییم و اشعار این شاعران را در هر حالتی در  سرور و غم،  در شب یلدا یا عید نوروز ، از سرخس تا خرمشهر ، در هر کجای این کره خاکی با یکدیگر خوانده  ویا حتی در خلوت  زیر لب  تکرار کنیم./م


                                                                                 یادداشتی از نادر نینوایی

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.