به گزارش
سرويس بين الملل باشگاه
خبرنگاران؛ آسيا تايمز در گزارشي با عنوان "اسرائيل از ديپلماسي در قبال ايران ممانعت مي كند." مي نويسد؛ اسرائيل با وجود آنكه مي داند فعاليت هسته اي ايران تسليحاتي نيست، اما بر اقدام نظامي عليه ايران اصرار دارد و تلاش مي كند، نگذارد مسئله هسته اي ايران از طريق مذاكره حل و فصل شود.
دليل اين كار اسرائيل اين است كه اين رژيم نگران از دست دادن قدرت انحصاري خود در منطقه خاورميانه است. تل آويو بيم آن دارد كه جمهوري اسلامي ايران با توانمندي هسته اي خود "انحصار هسته اي" اش را از بين ببرد.
آسيا تايمز مي نويسد؛ با توجه به اينكه اميدها براي حل سريع بحران هسته اي ايران در حال از بين رفتن است و به طور بالقوه حل اين مسئله تا پايان انتخابات رياست جمهوري آمريكا به تعويق افتاده، كارشناسان و سياستگذاران به دنبال يافتن مقصر هستند.
از يك طرف، بسياري در غرب بخصوص عناصر جنگ طلب دولت، ناسازگاري و سازش ناپذيري ايران را عامل اين شكاف ديپلماتيك مي دانند.
براساس ديدگاه آنها، ايران از مذاكرات براي خريد زمان و به عقب راندن تحريم ها استفاده مي كند.
آنها به خودداري ايران از تعليق غني سازي، انتقال ذخيره اورانيوم خود به خارج و بستن تاسيسات فردو و اجازه بازرسي جامع و كامل از تاسيسات مرتبط، مانند مجتمع نظامي پارچين، اشاره مي كنند.
اما از طرف ديگر، بسياري از افراد ميانه رو نيز مي گويند؛ با وجود ابراز تمايل مستمر ايران براي مصالحه لازم، بي علاقگي غرب براي سازش در مورد دو مسئله مهم يعني تحريم هاي يكجانبه و مهمتر از آن به رسميت شناختن حقوق ايران در چارچوب معاهده ان پي تي، براي برخورداري از غني سازي صلح آميز، مذاكرات را پيچيده كرده است.
تفكر سومي نيز وجود دارد كه حتي پا را فراتر گذاشته و معتقدند؛ مسئله هسته اي ايران هرگز حل نخواهد شد، مگر آنكه در مذاكرات مسائلي فراتر از مسئله هسته اي گنجانده شود و اين گفتگوها تمام اختلافات امنيتي_ راهبردي ميان ايران و غرب و ديگر قدرت ها را دربر بگيرد.
با اين وجود، آنچه كه در اين گفتمان مورد غفلت واقع شده، اين است كه اسرائيل در دو سطح و از دو طريق مانع اصلي حل ديپلماتيك مسئله هسته اي ايران است:
1-استفاده از تهديدات حمله يك جانبه براي مهار "ظرفيت هسته اي" ايران
2- لابي گري براي "دشمن جلوه دادن" ايران، تشديد تحريم هاي تهديدكننده نظام ايران و فشار به سران غرب براي عدم توافق با منافع ايران
*** چرا ديپلماسي مهم است؟ در حالي ايران به "منطقه مصونيت" _ يعني آسيب ناپذيري تاسيسات هسته اي اش در برابر حملات هوايي_ نزديك مي شود كه بسياري از كارشناسان و سياستمداران، به طور جدي عواقب حمله اسرائيل به ايران را مورد بررسي قرار مي دهند.
بسته به دامنه و ماهيت هر نوع حمله اي از سوي اسرائيل، ايران نيز عليه تمام بازيگراني كه در اين حمله نقش داشته باشند، واكنش نشان خواهد داد.
بنابراين، مي توان پيش بيني كرد كه ايران حرف و تهديدهاي خود را عملي كند و با تركيبي از موشك هاي بالستيك و عمليات هاي تلافي جويانه نامتقارن عليه منافع غرب در سراسر منطقه بخصوص در خليج فارس، دست به عمليات بزند.
در چنين وضعيتي، تاثيرات اين اتفاق جهاني خواهد بود. وقتي ما وارد جنگي گسترده در سطح تمام منطقه بشويم، قيمت نفت و بهبودي شكننده اقتصاد جهان، تحت تاثير قرار خواهند گرفت، ضمن آنكه تراژدي انساني جنگ نيز غيرقابل محاسبه خواهد بود و تمام جنگ هاي اخير منطقه را تحت الشعاع خود قرار خواهد داد.
دقيقا به همين دليل است كه غرب مايل است از رويكرد به اصطلاح هويج و چماق _يعني تركيبي از مشوق ها و تحريم ها_ براي توافق ديپلماتيك با ايران استفاده كند.
از طرف ديگر، با توجه به حقايق موجود، قدرت هاي جهاني به درستي دريافته اندن، ديپلماسي تنها راه و منطقي ترين راه حل مسئله هسته اي ايران است.
*** مشكل واقعي اسرائيل با ايران آنچه كه مسئله هسته اي ايران را به يك مسئله مهم بين المللي تبديل كرده، واقعا احتمال دستيابي ايران به سلاح هسته اي و نهايتا محو كردن اسرائيل از روي زمين نيست.
اين داستان سرايي _كه توسط دولت نتانياهو و هم پيمانان جنگ طلبش در غرب مطرح شده_ فقط در اصل پروپاگاندايي است به منظور تشديد فشارهاي بين الملليعليه نظام اسلامي.
زيرا، تمام سرويس هاي اطلاعاتي مهم غربي _از جمله نهاد امنيتي خود اسرائيل_ بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه ايران تصميمي براي توليد سلاح هسته اي نگرفته است.
دوم_ ايران با توليد سلاح هسته اي، در اصل خودزني خواهد كرد؛ زيرا ديگر كشورهاي ضعيف تر منطقه نيز در واكنش به ايران، شروع به توليد تسليحات هسته اي بازدارنده خواهند كرد و در اين صورت ايران برتري سنتي منطقه اي خود را از دست خواهد داد.
مهمتر از همه اينكه در صورت حمله ايران به اسرائيل با موشك هاي هسته اي، علاوه بر خود اسرائيل كه كلاهك هاي هسته اي بسياري دارد، آمريكا هم بدون ترديد براي حفظ مهمترين هم پيمان منطقه اي خود (اسرائيل) به ايران حمله خواهد كرد.
بنابراين، اساسا مسئله هسته اي ايران با توازن قوا در غرب آسيا، ارتباط دارد.
اسرائيل نگران آن است كه ظهور يك دولت هسته اي در تهران، انحصار هسته اي اسرائيل در منطقه را از بين ببرد. اين امر چهار دهه مصونيت راهبردي اسرائيل براي شكل دادن فضاي منطقه اي به دلخواه خود را از بين خواهد برد.
بنابراين، براي اسرائيل بسيار مهم است كه مانع هر نوع توافق و سازش ديپلماتيك ايران_ غرب كه به تهران اجازه خواهد داد نفوذ و سلطه منطقه اي خود را افزايشداده و زيرساخت هاي هسته اي خود را حفظ كند، بشود.
*** ديپلماسي اختلال تاكنون، پس از چند دور مذاكره سطح بالا در بين ايران و قدرتهاي جهان يا به اصطلاح 1+5 و به دنبال آن، بحث هاي فني سطح متوسطف سرنوشت اين مذاكرات هنوز نامشخص است.
در اين رهگذر، تنها توافق صورت گرفته بخصوص ميان ايران و اتحاديه اروپا تفاهم مشروط بر سر ادامه مذاكرات شايد تا پايان انتخابات رياست جمهوري 2012 آمريكا بوده است.
با بررسي و نگاهي به مذاكرات هسته اي اخير، آنچه كه بيش از هر چيزي روشن است، اين است كه براي كارآمدي ديپلماسي دو شرط ضروري وجود دارد:
1-زمانبندي مناسب، يعني اينكه به طرفيني مذاكره فرصت كافي داده شود تا مواضع مذاكره اي خود را يكي كنند و فضاي سياسي داخلي را براي هر نوع قرارداد و معاهده اي آماده سازند.
2- انعطاف پذيري در مذاكرات، يعني تمايل طرفين براي داد و ستد امتيازات كافي جهت حصول توافق و سازش قابل قبول.
تهديدات اسرائيل _تحت حمايت لابي طرفدار تحريم ها در واشنگتن و اروپا_ تحقق هر دو شرط مذكور را كه براي حل مسالمت آميز بحران هسته اي ايران بسيار ضروري است، از بين برده است.
اسرائيل مكررا هشدار داده است؛ چنانچه تلاش هاي ديپلماتيك نتواند فورا روند فعلي فعاليت هاي هسته اي ايران يعني افزايش توانمندي غني سازي، ذخيره اورانيوم با درجه خلوص بالا و تداوم استحكام و تقويت تاسيسات غني سازي، بخصوص در نطنز و فردو را تغيير دهد، وارد "مداخله مستقيم" خواهد شد.
حداقل خواسته هاي اسرائيل تعطيلي سايت فردو، توقف غني سازي 3 تا 5 درصد و انتقال تمام ذخيره اورانيوم ايران به خارج است.
البته اين ها خواسته هاي ساده اي نيست كه ايران به عنوان قدرتي منطقه اي كه به داشتن غرور ملي فراوان و اراده آزمايش پس داده، براي تحمل فشارهاي بين المللي شهره است، آنها را برآورده كند.
جمهوري اسلامي ايران، به عنوان نظامي كه مشروعيت خود را از پيشرفت هاي علمي اش مي گيرد، براي توسعه زيرساخت هاي هتسه اي پيچيده اش، فداكاري ها و ايثارگري هاي فراواني كرده است.
بنابراين، براي متقاعد كردن ايران به همكاري، به تلاش هاي ديپلماتيك فراوان و در كنار آن، بسته هاي معين تشويقي، نياز است.
هرچند كه مشخص نيست آيا اصلا ايران با بستن تاسيسات هسته اي بسيار محافظت شده خود، موافقت خواهد كرد يا نه.
اما، به دليل تهديدات اسرائيل (فارغ از اينكه احتمال بلوف بودن تمام آنها وجود دارد)، مذاكره كنندگان غربي تحت فشار فزاينده اي قرار دارند تا در يك چارچوب زماني غير واقعي، از دادن هرگونه امتيازي به ايران، خودداري كنند.
با توجه به پيچيدگي مسئله و دامنه گسترده خواسته هاي مطرح شده بين دو طرف مذاكره، "توالي" درست، اعتمادسازي، اعطاي امتيازات و توافقات همكاري، بسيار مهم خواهد بود.
همچنين؛ اسرائيل در يك سطح متفاوت نيز نقش مقابله با ثمردهي را ايفا مي كند. اسرائيل به دليل لابي گري هاي قدرتمند و موثر در سراسر پايتخت هاي غربي، يكي از مهمترين عوامل تحريم هاي اقتصادي ايران است.
در سالهاي اخير، حتي روسيه و چين نيز به دليل نگراني از تهديدهاي اسرائيل، با تحريم هاي بين المللي عليه ايران همراه شده اند تا ظاهرا مانع مداخله نظامي اسرائيل شوند.
آنچه كه مشخص است، اين است كه اين تحريم ها بيشتر از آنكه ابزاري براي وادار ساختن ايران به همكاري باشد، تخته پرشي براي "تغيير نظام" ايران است.
اخيرا در سفر رامني به اسرائيل، دولت بنيامين نتانياهو حتي با حمايت از رامني، چندين دهه رسم اسرائيل در روابط با دو حزب آمريكا (جمهوريخواه و دمكرات) را زيرپا گذاشته است.
در اين ديدار، رامني خواهان رويكرد تهاجمي تر در قبال ايران شده و بر وظيفه كشورش در حفاظت از اسرائيل، تاكيد كرده است.
استقبال کابينه نتانياهو از نامزد جمهوريخواهان، دو پيام مهم دارد:
1-نارضايتي از رويكرد ديپلماسي محور اوباما
2- حمايت بيشتر از جمهوريخواهان و فشار بر دمكرات ها، در صورتي كه دولت اوباما فشارها عليه ايران را تشديد نكند، اسرائيلي ها عمليات آمريكا را به آرامي وارد رويارويي و جنگ با ايران مي كند.
فشار براي مانور اوباما عملا تنگ شده، مگر آنكه بار ديگر در انتخابات پيروز شود و لابي اسرائيل را با قدرت كنترل كند.