به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ،سربازی هم برای خودش عالمی دارد. پیشتر هم اینجا از خاطرات رفتن به سربازی نوشته بودم و حالا که هشت ماه از انجام خدمتم می گذرد سربازی ما هم نصف شده است. یعنی هشت ماه دیگر باید خدمت کنم و همچنان هم خبری از کسری ها نیست و خدا خیر نده به اون مسئول نیروی انسانی پایگاه بسیج قدیم ما که نمی دونم چرا با ما لج افتاده و اذیت می کنه. پایان نامه ام را هم از طریق خود معاونت پژوهش دانشگاه جامع امام حسین داده ام برای ارزیابی بلکه دو سه ماهی بتوانم از صدقه سر آن کسری بگیرم.
سربازی بدی اش این است که سخت است و خوبی اش این است که می گذرد. بزرگترین سختی من در گذران این دوره اولآ خدمت کردن در وضعیت تأهل بود و دوم دوری راهی که هر روز باید طی کنم. باورش برای خود هم سخت است که هر روز هشتاد کیلومتر از محل سکونتم تا محل خدمت می روم و بر می گردم. ماهی صد و بیست، سی هزار تومان فقط هزینه بنزین دارم می دهم. اما لابلای این سختی ها و فشارها خبر خوبی به نام " برگزیده شدن به عنوان سرباز نمونه " گرچه اصلاً برایم هیجان انگیز نیست ولی کمی خستگی را به در می کند. اینکه چرا و چگونه من را به عنوان یکی از سی سرباز برتر کل کشور توسط ستاد کل نیروهای مسلح برگزیدند برای خودم هم سوال است. لابد گفته اند همین که این پیرمرد با زن و بچه! دارد خدمت می کند و جیک اش هم در نمی آید حتماً نمونه است. اگر قرار باشد سرباز را در یک جمله توصیف کنیم باید گفت که سرباز جانوری است شاکی و خسته ولی من سعی کردم از همان بدو اعزام به خدمت کمتر غصه بخورم و روحیه ام را حفظ کنم. حتی مواقعی که در سرمای وحشتناک دانشگاه امام حسین پست می دادم با خودم قرآن می بردم و می خواندم و کتاب می خواندم و زیارت عاشورا حفظ می کردم. در قسمت محل خدمت هم هر وقت خالی که پیدا می کنم خودم را مشغول می کنم و یا می خوانم و یا برای فلان سایت و فلان مجله چیزکی می نویسم و به پروژه های پژوهشی که دستم است می پردازم. در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه جامع امام حسین خدمت می کنم و گرچه قرار بود به عنوان پژوهشگر کار کنم ولی از بد روزگار افتاده ام در پشتیبانی و خلاصه همه کار می کنم جز پیر زن خفه کردن. از چایی دم کردن و تایپ کردن و پرینت و فتوکپی گرفتن و ردیف کردن کامپیوترهای ویروس گرفته اساتید و آوردن روزنامه و حمل میز و صندلی و گرفتن غذای اساتید و اینجور کارها. البته تا یادم نرفته بگویم که واقعاً مافوقی دارم بهتر از برگ درخت. از اون سپاهی های مخلص قدیمی که واقعآ آدم پاک و درستی است و هوای سرباز را هم خیلی دارد.در دانشگاه که برگزیده شدم نیروی انسانی خواست تا رزومه ام را برای شان ببرم و قرار شد من را به عنوان سرباز فعال در امور فرهنگی معرفی کنند اما از ستاد کل که خبر امد به عنوان سرباز نمونه در محور مسئولیت پذیری و خانواده برگزیده شدم و دو سکه تمام بهار آزادی و یک تندیس و یک لوح تقدیر با امضای سرلشگر فیروز آبادی گرفتم. البته واقعا وقتی رفتیم به جشنواره برای گرفتن جایزه با سربازهایی مواجه شدم که از برگزیده شدن خودم خجالت کشیدم. چهار سرباز نمونه شده بودند که از آنها فقط یک تابلوی عکس در دست پدر و مادرشان به جشنواره آمده بود. سربازهایی که در در درگیری با اشرار لب مرز به شهادت رسیده بودند.
سرباز دیگری آنجا بود که در درگیری با اشرار مرز پاکستان جانباز شده بود. یا همین آقای میثم سرشار که جوان نمونه کل کشور شد و در طول دوره خدمت چهل تا مقاله علمی نوشته است. جشنواره جوان سرباز یکی از زیر مجموعه های جشنواره جوان ایرانی یا همان جشنواره حضرت علی اکبر است.