برخی تحلیل گران معتقدند با توجه به این که جنبش عدم تعهد در دوران جنگ سرد شکل گرفته، در حال حاضر با توجه به از بین رفتن نظام دو قطبی دیگر موضوعیت ندارد. به نظر شما آیا این جنبش توانسته بازتعریفی در اهداف خود انجام دهد؟
درست است که جنبش عدم تعهد در جهان دو قطبی شکل گرفت و آرمان اصلی این جنبش این بود که نه به بلوک شرق وابسته باشند و نه به بلوک غرب اما اهدافی که در آن زمان برای خود تعریف کردند هنوز زنده است و می تواند مورد بهره برداری قرار گیرد. مثلا همبستگی میان اعضا، همکاری های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، عدم دخالت در امور یکدیگر، دفاع از استقلال در مقابل بیگانگان و ... از جمله ارزش های مهمی بود که هنوز هم پابرجاست. پس نمی توان گفت که این ارزش ها از بین رفته است. اما این که جهان دو قطبی نیست اتفاقا چالش های جدیدی ایجاد کرده است. اتفاقا امریکا با یکجانبه گرایی و حمله به کشورهایی که عضو جنبش عدم تعهد بودند از جمله افغانستان و عراق نشان داد که لازم است که کشورهای جهان همفکری و همراهی بیشتری با یکدیگر داشته باشند تا مانع از این نوع یکه تازی ها شوند.
جهان جدید هم حوزه ها و زمینه هایی ایجاد کرده است که کشورهای عدم تعهد می توانند بیشتر با یکدیگر کار کنند تا رشد و پیشرفت در تکنولوژی و فناوری و اقتصاد مضاعف شود. در حال حاضر اقتصاد کشورهای جهان سوم با رشد چشم گیری رو به رو است. به هر حال اقطاب اقتصادی دنیا از امریکا و اروپا به طرف جهان تازه ای در حال حرکت است. هند، آسیای جنوب شرقی، کشورهای امریکای لاتین و افریقای جنوبی نمونه هایی از این رشد اقتصادی هستند که نشان می دهد جهان در حال تجربه تغییرات شگرفی است. عمده تولید جهان در کشورهای عضو جنبش عدم تعهد و یا کشورهای هم فکر این جنبش صورت می گیرد. عمده مصرف نیز در همین کشورها است. یعنی هم بازار مصرف در این کشورها وسیع است و هم بازار تولید. کشورهای اروپایی دیگر بیشتر کشورهای خدمات رسان هستند تا کشورهای تولید کننده. به همین دلیل ما باید امیدوار باشیم که آینده درخشانی در انتظار کشورهای عضو جنبش عدم تعهد است.
بعد از فروپاشی نظام دو قطبی، تعداد کشورهایی که به جنبش عدم تعهد پیوسته اند روز به روز بیشتر شده است. انگیزه این کشورها از پیوستن به جنبش عدم تعهد چیست؟
وقتی که یک گروه بیش از نیم قرن با یکدیگر همراهی و همفکری داشته اند و تعداد کشورهای عضو این گروه نیز روز به روز بیشتر شده، نشان می دهد که این گروه کارکردی در صحنه بین المللی داشته و دارند. این کشورها وقتی در کنار یکدیگر هستند احساس همبستگی و اقتدار می کنند و به نوعی اتکا به یکدیگر را در نظر دارند. این نشان از رشد اهمیت غیرمتعهد ها می دهد. البته همان طور که می دانید جنبش غیر متعهد ها سازمانی نیست که دبیرخانه دائمی داشته باشد. هماهنگی های این جنبش در دفتر سازمان ملل در نیویورک انجام می شود. این یکی از مشکلات جنبش عدم تعهد است که با وجود صد و بیست عضو دبیرخانه دائمی ندارد. البته این هم یک حسن است و هم یک عیب. حسن آن این است که این جنبش تبدیل به نهادی نمی شود که عده ای تنها برای حفظ آن دو یکدیگر جمع شوند اما ممکن است نداشتن دبیرخانه دائمی باعث شود تداوم و استمرار در کار خدشه دار شود و مسائل به طور جدی پیگیری نشود. گرچه کمیته های سیاسی، اقتصادی و سیاسی در جنبش غیر متعهدها وجود دارد و آن ها نظرات خود را در قالب بیانیه ها و اعلامیه ها و قطعنامه ها ابراز می دارند.
با توجه به این که جمعیت کشورهای عضو جنبش افزایش پیدا کرده است، آیا می توان گفت که قدرت و جایگاه این جنبش نیز در نظام بین الملل افزایش پیدا کرده است؟
افزایش جمعیت کشورهای عضو جنبش عدم تعهد و افزایش قدرت اقتصادی و سیاسی این کشورها یک واقعیت است اما متناسب با این قدرت هنوز نظام و ساختار بین الملل اصلاح نشده است. به نظر من هنوز نظام بین الملل یک نظام وامانده و جامانده از تحولات جهانی است. هنوز شورای امنیت سازمان ملل با وجود همه تلاش هایی که صورت گرفته تغییری نکرده و عمدتا کشورهای فاتح جنگ جهانی حق وتو دارند. در حالی که در حال حاضر برخی از این کشورها در مقایسه با برخی کشورهای عضو جنبش عدم تعهد اساسا جایگاهی ندارند. بنابراین باید ساختار نظام بین الملل نیز متناسب با این واقعیت ها تغییر کند. به نظر من آینده نظام بین الملل متعلق به غیرمتعهدها است. باید توجه داشت روش بازی نیز تغییر کرده است. شاید مسائل امنیتی به اندازه مسائل اقتصادی و اجتماعی و جمعیتی و شاخص های دموگرافیک در آینده نقش بازی نکند. بنابراین من فکر می کنم که غیرمتعهدها در مسیری هستند که خود به خود نقش خود را به ساختار بین المللی موجود هم تحمیل خواهند کرد و جایگاه خود را به دست خواهند آورد.
به نظر شما در حال حاضر باید نقطه تمرکز جنبش عدم تعهد روی چه موضوعاتی باشد؟
غیرمتعهدها می توانند حول محورهایی که به اعضا کمک می کند تا همبستگی خود را ارتقا بخشند و رشد کنند و مانع از فشار برخی از قدرت ها علیه این اعضا شود متمرکز شود. غیر متعهد ها هیچ گاه نباید اجازه دهند که دیگران در صفوف آن ها اختلاف ایجاد کنند و در ارتباطات این کشورها با جهان تاثیر گذار باشند. به نظر من سه زمینه اصلی مسائل اقتصادی، توسعه اجتماعی و آموزش و بهداشت و نیز مسائل می تواند مبنای همکاری این کشورها باشد. درست است که کشورهای عضو جنبش عدم متعهد شاید از لحاظ اقتدار سیاسی در حال حاضر مانند آغاز در اوج نباشند اما قدرت این کشورها و زیرساخت های اقتصادی آن ها و نیز سمت و سوی جهانی به سمتی است که این کشورها بیش از پیش به یکدیگر نزدیک خواهند شد و بیش از پیش در آینده برای آن ها جایگاه تعریف می کند.
نگاه غرب نسبت به این جنبش چیست؟
غربی ها سعی دارند هر نهادی که خود آن ها در آن عضویت نداشته باشند و نقش کمی در آن داشته باشند خفیف و بی اهمیت جلوه دهند. این کاری است که در مورد غیر متعهد ها نیز انجام داده اند. به نظر من اساسا نباید جهان را یک جهان در حال جنگ دید. باید جهان را عرصه رقابتی دید که هر کس متناسب با شان و جایگاهش در این رقابت شرکت می کند. در حال حاضر تعدادی از کشورهای غیرمتعهد از برخی کشورهای اروپایی ورشکسته توان و مشارکت بیشتری در جهان دارند. بنابراین ممکن است غربی ها از این وضعیت ناخشنود باشند اما جهان رو به همکاری است و غربی ها باید جایگاه خود را در این همکاری بشناسند و از برخوردهای تبعیض آمیز و قلدرمآبانه پرهیز کنند تا بتوانند با این جهان متنوع همکاری کنند.
برگزاری نشست سران در ایران چه اهمیتی دارد و نقش ایران در این جنبش چیست؟
طبیعتا برگزاری این اجلاس در ایران واقعه مهمی است و ایران می تواند با برگزاری این اجلاس موقعیت خود را به جهان نشان دهد و این فرصتی در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برای ایران است. در عین حال هیئت هایی که برخی از آن ها برای اولین بار به ایران می آیند فرصت دارند تا برداشت تازه ای از ایران پیدا کنند. البته ایران ریاست اجلاس را به عهده دارد و طبیعتا باید نظرات اجماعی کل اعضا را پیگیری کند. ایران نمی تواند نقش منحصر به فردی به جز ریاست اجلاس را ایفا کند. اما خود این اجماع سازی و مشارکت در بحث ها می تواند نکته قابل توجهی برای ایران باشد. البته برخی از کشورهای عضو ممکن است تمایلات و تعهداتی به غرب داشته باشند اما کشورهایی مانند ایران نیز در این جنبش عضویت دارند که سیاست خارجی خود را بر اساس عدم وابستگی به کشورها تعریف کرده اند. ایران می تواند در این مسیر تجارب خود را در اختیار دیگران قرار دهد.