به گزارش سرويس بينالملل باشگاه خبرنگاران، بيش از شش دهه است که صهيونيستها با ادعاي سرزمين موعود، فلسطين، اولين قبله مسلمانان و سرزمين مقدس تمام مذاهب ابراهيمي را اشغال کرده است. صهيونيستها در طول اين مدت از هيچگونه خشونتي نسبت به مردم فلسطين فروگذاري نکردهاند. خشونت و وحشيگري صهيونيستها به حدي رسيده است که به کودکان بيگناه نيز رحم نکرده و بر اساس گزارش گروهي از وکلاي انگليسي به رهبري سر استفن سيدلي ( قاضي سابق دادگاه عالي انگليس) از وضعيت نابسامان کودکان فلسطيني دربند اسراييل، نيروهاي امنيتي رژيم صهيونيستي با نقض حقوق بشر، کودکان و نوجوانان فلسطيني را مورد ضرب و شتم قرار داده و گاها به قتل نيز ميرسانند.
باشگاه خبرنگاران نيز در همين راستا به جمعآوري مصاحبه و شهادتهاي عيني سربازان اسراييلي در طول 8 سال گذشته پرداخته است که در اين گزارش تنها به تعدادي از آنها اشاره خواهد كرد.
همانطور که در ادامه اين گزارش مي خوانيد،
صهيونيستها در هنگام سرکشي و گشتزني در روستاهاي سرزمينهاي اشغالي، کودکان را
دستگير کرده و رفتارهاي غير معمول و غير انساني با آنها دارند، به طوري که برخي
از فرماندهان اسراييلي از کودکان فلسطيني به عنوان سپر انساني استفاده ميکنند.
1
سال: 2007
حافظ رجبي، جوان فلسطيني با يکي از سربازان اسراييلي مواجه شد که 7 سال پيش به همراه
نيروهاي اسراييلي او را در خانه خود مورد ضرب و شتم قرار داده بودند. يکي از
سربازها با مجلهاي که در دست داشت، به پيشاني حافظ ميزند که باعث خونريزي
شد و هنوز جاي آن زخم در سر وي باقي است (به تصوير حافظ در زير توجه کنيد و متوجه
جاي زخم خواهيد شد).
اين سرباز اسراييلي با اذعان پشيماني واقعه را اينگونه شرح ميدهد:
حافظ در خانه مادربزرگ خود پنهان شده بود، هنگامي که وارد خانه شديم، آنجا را کاملا به هم ريختيم، وقتي که فرمانده حافظ را پيدا کرد، وي را به گوشهاي برد و شروع به کتک زدن اين نوجوان کرد. يکي از سربازها با نوک مجله به سر حافظ ميکوبد و فرمانده با ميلهاي آهني به جان وي ميافتد.
اين سرباز در ادامه خاطرات وحشيگري همرزمان خود به شقاوت فرمانده خود اعتراف ميکند که دستور ميدهد حافظ را تا 300
متر تا به سمت مکان ديگري روي زمين کشيده و به زور از وي بخواهند که اعتراف کند به سمت سربازان اسراييلي سنگ پرتاب کرده است.
طبق گفته سرباز صهيونيست، فرمانده درندهخوي اسراييلي چنان فريادي بر سر پسرک ميکشد که از ترس خود را خيس ميکند. فرمانده با فرياد حافظ را تهديد ميکرد که قصد کشتن وي را دارد و به او ميگفت: ميخواي همينجا بکشمت؟ ميخواي همين جا بميري؟
اين سرباز قديمي در حالي خاطرات آزار و اذيت کودکان فلسطيني را طوري به ياد ميآورد که انگار همين ديروز رخ داده است، به طوري که با با نفرت از رفتارهاي غيرانساني فرمانده خود،وي را فردي بيرحم تلقي کرده و اشاره ميکند که حافظ، نوجوان فلسطيني نميتوانست روي پاي خود بايستد، اما فرمانده اسرار ميکرد: " بلند شو! فيلم بازي نکن!
طبق گفتههاي اين سرباز،افسر اسراييلي حافظ را به زور بلند کرده و او را وادار ميکند به سمتشان سنگ بياندازد. وقتي که حافظ از روي اجبار سنگاندازي ميکند، فرمانده به او با فحش و ناسزا ميگويد: مي بيني، تو به سمت ما سنگ پرتاب کردي و به همين خاطر بايد مجازات شوي. سپس فرمانده ميلهاي برداشت و به سمت پسرک حملهور شد.
اين سرباز اسراييلي به فرمانده خود اعتراض ميکند و از او ميخواهد که نوجوان فلسطيني را رها کند و هنگامي که فرمانده اسراييلي به سرباز خود ميگويد:"تو با اونايي؟" پاسخ ميدهد: من طاقت ديدن چنين صحنههايي را ندارم. با اين کارها فسطينيها نسبت به ما کينه ميجويند. اگر من پدر اين بچه بودم و ميديدم که اين کار را با او ميکنيد، هر لحظه به فکر انتقام بودم".
2
واحد: نيروهاي ارتش
درجه: ستوان يکم
سال: 2005
مکان: نابلوس
سرباز ديگر اسراييلي که به دليل عذاب وجدان دست به اعتراف رفتارهاي خشونتآميز همقطاران خود زده است خاطره خود در روستاهاي سرزمينهاي اشغالي را بازگو ميکند. به گفته اين سرباز، آنها روزي سه بار به روستاها سرکشي ميکردند تا قدرت خود را به رخ بکشند. وي در جايي مي گويد: ميخواستيم نشان دهيم که ما آنجا هستيم. ميخواستيم بگوييم، اينجا خانه ماست نه خانه شما.
ستوان يکم ارتش اسراييل ضربوشتم کودکان فلسطيني را امري عادي ميان صهيونيستها دانسته و ميگويد:" هر وقت، فرمانده حوصله اش سر رفته و ميخواهد تا نيروي خود را به رخ بکشد، شروع به کتک زدن فلسطينيها ميکند.
سرباز اسراييلي احساس خود بعد از تحقير و شکنجه کردن کودک فلسطيني را اينگونه بيان ميکند: وقتي که اسلحه خود را روي
سر کودک خردسال 5 ساله مي گذاري، احساس خوبي نداري و فکري ميکني که کار
درستي نيست. سپس احساس خيلي بدي پيدا کرده و از اينکه وارد روستاها ميشوي حالت
به هم ميخورد. او با بيان اينکه معمولا بچههاي فلسطيني با سنگ از آنها پذيرايي ميکنند، دوست خود را به ياد ميآورد که به دنبال بچهها ميدويد و يک بار، پسري 12 ساله را گرفت و او را مجبور کرد روي زانوي خود بنشيند. سرباز اسراييلي دوست خود را ديوانهاي معرفي ميکند که مانند فيلمهاي جنگ ويتنام برخورد ميکرد.
3
واحد: دسته کفير
درجه: استوار
سال: 2005
سرباز ديگري درباره حضور خود در روستايي در کرانه باختري که مسئول همراهي دستگير شدهها به دستشويي بود به فحاشي و خوي وحشيگري همقطاران خود اشاره ميکند که پسري 15 ساله را بيدليل کتک ميزدند. او علت اين امر را عرب بودن اين نوجوان فلسطيني بيان ميکند.
4
واحد: نيروي مهندسي ارتش
درجه: ستوان يکم
مکان : رامالله
سال: 2006- 2007
سرباز يگان مهندسي ارتش رژيم صهيونيستي به بازگويي خاطرات خود ميپردازد. وي در گوشهاي از صحبتهاي خود بيان ميکند:
وقتي وارد روستا شديم بچهها را مجبور به دويدن ميکرديم تا زمين بخورند. هر بچهاي که يواش ميدويد کتک ميخورد.
او با اشاره به شقاوت فرماندهان خود ميگويد: ما به بچه نيز رحم نميکرديم، حتي دستور داشتيم چماقها را مستقيما به سر آنها وارد کنيم.
5
واحد: کفير
درجه: ستوان يکم
مکان: هربون
سال: 2006- 2007
يک سرباز ديگر در خاطرهاي از منطقه هربون، سرگرمي سربازان صهيوينيست را خرابکاري و آزار و اذيت فلسطينيها دانسته و اذعان ميکند: هميشه بچه عربها را ميگرفتيم، از در مساجد بالا ميرفتيم نارنجک داخل آنجا ميانداختيم.
اين ستوان يکم اسراييلي درباره حس خود از تحقير و کتک زدن بچههاي فلسطيني ميگويد: وقتي که بچهها را ميگرفتيم، اسلحه را روي شقيقه آنها فشار ميداديم. انگار که آنها حيوان هستند. وقتي به آن لحظه ها فکر مي کنم مي بينم که حس شفقت خود را از دست داده بودم.
6
مکان:هربون
سال: 2007- 2008
"سربازي اسراييلي از خاطره خود در سال 2007 در گشتي که به روستاي 20 هزار نفري عدنا در غرب هربون رفته بودند و به سمت مردم گلوله پلاستکي شليک ميکردند،مي گويد: وقتي که او از خودرو پياده ميشود کودکي را ميبيند که گلوله پلاستيکي به وي برخورد کرده و او را چشم بسته در وسط ميدان قرار دادهاند
وي در ادامه با ابراز پشيماني نسبت به رفتار دوستان ميگويد: برخي از سربازان با زانوي خود به صورت کودک فلسطيني ضربه ميزدند، من از آنها خواستم تا به کار خود خاتمه دهند،اما آنها به من خنديدند
7
واحد: يگان چترباز
درجه:گروهابان زن
مکان: نابلوس 2005-2006
يک گروهبان زن يگان چتربازي ارتش در خاطره خود
از گشتزني در روستاهاي فلسطين اذعان ميکند که از ديدن صحنههاي کتک خوردن بچهها
بسيار آزرده ميشده است.
او در اعترافات خود ميگويد چيزها با وقتي که در تلويزيون نگاه مي کني خيلي فرق دارد، شما از نزديک شاهد صحنه ها هستيد، من بارها شاهد اين موضوع بودم که افسران ارتش از بازداشتيها سو استفاده ميکنند.
اين گروهبان چترباز ميگويد وقتي از دوستان خود ميخواستم که به اين کارهاي خود پايان دهند، اما آنها بي اعتنا گفتند اين ها حقشان است خودشان اينگونه ميخواهند باهاشون رفتار کنيم.
اين سرباز صهيونيستي در حالي از ترس کودکان اسراييلي صحبت ميکند که آنها تنها 14-15 ساله بودند و دستهاي کوچکشان با دستبندهاي پلاستيکي بسته شده بود.
8
واحد: يگان کفير
درجه: گروهبان يکم
مکان: هربون 2006
سرباز ديگري از کتک زدن کودکان فلسطيني توسط کودکان اسراييلي ميگويد.واحد: گردان کفير
درجه: گروهبان يکم
مکان: هاربون 2006
يک سرباز اسراييلي داستاني را بازگو مي کند که به همراه دوستان خود به شکار سه کودک رفته بودند. کودکان 12 سال بيشتر نداشتند. ما زماني که به دنبال بچهها ميگشتيم با سر تفنگ مردم را کنار ميزديم و تو صورت آنها ميکوبيديم، اما آنها بي خيال نميشدند.
حدود 20 نفر جلوي در خروجي خانه ايستاده بودند و به سمت صندلي وي پرتاب ميکردند.
اين سرباز در سوالي که چرا دنبال بچه ها ميکرديد ميگويد عقده داشتيم هنگامي که آنها به شما سنگ پرتاب مي کنند دوست داري پاسخ آن ها را بدهي.واحد: کفير
درجه: گروهبان يکم
مکان: هبرون 2006
يکي ديگر از سربازان اسراييلي درباره اوقات فراغت نيروهاي ارتش ميگويد: وقتي در ايست بازرسي حوصلهمان سر ميرفت به فلسطينيهايي که از کنارمان ميگذشتند گير ميداديم، يک بار نوجواني عرب از کنار ما ميگذشت که يکباره به او گفتم: آهاي بچه عرب بيا اينجا!! اين سرباز عرب به بهانه فحاشي و توهين، نوجوان فلسطيني را به شدت مورد ضرب و شتم قرار داد.
منابعhttp://www.guardian.co.uk/world/2012/jun/26/israel-palestinian-children-injustice