دو: وبگردي و سرچ كردن تصوثير پاييز، شما را حتما به دادههاي يكساني ميرساند؛ به عكسهايي زيبا و پرمعني. اما در فرهنگ لغت پاييز را طور ديگري ميشناسند! نام پاییز در فرهنگ لغت به معنای «پایریز» ثبت شده است! پايريز یعنی زمانی که برگ درختان به زیر پا میریزد و به همين خاطر از قديم و نديم به پاييز گفتهاند پايريز. اين نام اما در گذر زمان به شکل امروزی يعني «پاییز» تغییر پيدا كرد و شد همين فصلي كه انگار از اول تا آخرش زيباست و نميتوان آن را در يك جمله يا حتي يك كتاب تفسير كرد. پاييز با پايريز حتما تفاوت چنداني ندارد و درست همان زماني كه نخستين برگهاي زرد زير پاي عابران پاييزي خشخش ميكند، يعني فصل خزان از راه رسيده است. فصل پاييز آمده و نوستالوژيهاي فراواني را همراه خود آورده است كه با برداشتن هر قدم روي برگهاي زرد كف خيابان، زنده ميشود.
سه: نوشته بود دلتنگ پاييز تهرانم. شايد راست ميگفت! شايد پاييز تهران كمي متفاوتتر است و نميتوان آن را به آساني از ياد برد؛ رنگ درختان را، صداي خشخش را. ميگفت حتما در اين كشور چهار فصل، پاييز تهران نوستالوژيك و به يادماندنيترين فصلهاست كه نميتوان به راحتي آن را از ياد برد. نوشته بود به جز از صداي خشخش بايد صداي باد پاييزي را هم نوتستالوژي اين فصل دانست. ميگفت صداي باد پاييزي لهجهاي دارد زيبا كه در تمام مدت ماههاي سال نميتوان آن را شنيد و حالا كه چند هفتهاي از آغاز پاييز ميگذرد، باد پاييزي نغمهاي خوش در پايتخت سر داده است؛ نغمهاي كه اهالي پايتخت از آخرين هفتههاي تابستان انتظارش را ميكشيدند و هم اكنون آن را ميشنوند.
چهار: خزان، پايريز يا همان پاييز، اين روزها در گذر است و آرام آرام آسمان هم دلش براي باريدن ميگيرد! آسمان زيباتر از هميشه شده و شهر هم انگار حال و هوايي ديگر دارد. سر و صداي خيابانها هم فرق كرده است! عابران پاييزي دانشآموزاني هستند كه صداي پايشان در پاييز با روزهاي ديگر سال تفاوتها دارد؛ روزهايي كه انگار با درس و مشق و مدرسه عجين شده است. حتما اين روزهاي پايريزي، اين روزهاي خمارانگيز پاييزي را نميتوان از ياد برد، نميتوان از اعماق وجود استشمام نكرد و به خاطر نسپرد؛ فصلي كه پاييز نام دارد، پاييز خمارانگيز.