به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ،در افواه حضرات خواص, مثلی در مورد ما ایرانیها بیان میشود که ناظر به رفتارهای اجتماعی و سیاسی ماست. میگویند ما ایرانیها خوش استقبال و بد بدرقهایم. یعنی از تازگی و تازهها خوب استقبال میکنیم و به به و چهچه میکنیم و با آب و تاب وصف ناشدنی و تمام هیجانات ممکنه به شرح و تفصیل محسّنات امر میپردازیم. آن چنان که امری خدایی و نعمتی بهشتی نصیب ما شده است و مخالفت با آن در حکم نا اهلی و نافهمی است.امری آسمانی و نصیبی جان افزا.
بعد هم سفره میآرائیم و از تمام داشتههایمان خالصانه بر سر آن مهیا مینمائیم و تعارف هم نمیکنیم.
اصلاً بهترینهایمان برای مهمان است و قشنگترین اتاقمان مهمانخانه. مهمان را هم حبیب خدا میدانیم. و خدا را هم خیلی دوست داریم. اما خدا نکند از این مهمان خطایی سر بزند یا دیرتر از موعد مقرر عزم ترک مهمانی نماید. همین میزبان خوش اخلاق و شارح اوصاف آسمانی مهمان, تبدیل به سختگیرترین و بداخلاقترین و در خیلی از مواضع هم بیانصافترینها میشود. آن قدر سخت میگیرد که حتی اولینها و بدیهیها را هم نمیتواند ببیند. اینها که هیچ سریع هم در مسند قضاوت نشسته و آن چنان حکم میراند که شریح قاضی در کنار او عادلترین میشود.
بعد هم تمام تلاش خود را برای دفع و رفع این ناخوانده مهمان، به کار میبندد. این وضع در بسیاری از ما دیده میشود. و مبنای همین مثل که (ایرانیها خوش استقبال و بد، بدرقهاند) شده است.
اما به راستی چگونه باید باشد. ما مسلمانیم و اسلام و تعالیم آن دستور اخلاق و قانون شریعت ماست. میپذیریم که بر مبنای خدایی گام برداریم و این بسیار زیباتر و لطیفتر است، که نه، درستترین است.
آنچه که از سخن خدای مهربان و پیامبر زیبای او و امامان نورانیمان به ما رسیده و میخوانیم این است که خدای متعال هرگز بر بندگان خویش ظلم نمیکند. (لیس بظلام للعبید) و قدر هر چیز را بر اندازه همان پاس میدارد. مهربان است و دلسوز. و هیچ چیز، از دیدهاش، نادیده نمیماند.
تو اگر خوب زیستی و گفتی و عمل نمودی، اجرش محفوظ و اگر هم بد، نیز به همان نحو. زیاده از حد با تو, معامله قضاوت نمیکند. و بدی را بیش از حدش جزا نمینماید. چون او عادل است.
پس طریق راست، این است که ملاک عمل, اعتدال و اخلاق نیکو باشد. قدری در رفتارهای اجتماعی، سیاسی جامعه بیندیشیم. آیا اینگونه است ,ما (خوش استقبال و بد، بدرقهایم).
خدا نکند در این مملکت کسی از اسب مراد بر زمین بیفتد، آنقدر او را به چوب نقد و بیانصافی مینوازند که درد زمین خوردن فراموشش شود. این امری واضح است که هر کس در گرو عمل خویش است و عمل هر کس متوجه فاعل آن، لذا انصاف و اعتدال، به اندازه خواندن است.
این وجیزه را در ایامی که دورههایی تمام میشود و دوران دیگری آغاز میشود محض اعتبار، بخوانید.