به گزارش خبرنگار دانشگاه باشگاه خبرنگاران، مجتبي ثابتي نماينده بسيج دانشجويي دانشگاههاي کل کشور طي يادداشتي به بيان وجوه اشتراکي شهيد بهشتي و علامه مصباح پرداخت.
خوب بود اگر بشر به گونهای راه خود را پیش میرفت که کمترین نقصان و نوسان در حافظه تاریخی انسانها دیده میشد، که شاید توانستند بدون کمترین خلاء از حوادث بر سرآمده پیشینیان، عبرت گیرند واز تاریخ که گنجینه گذشتگان است عایدی به دست آورند.
روی سخن این نوشته با همان کسانی است که هرچند در بدو انقلاب یا حتّی در اثنای آن با انقلاب بودند امّا به هر دلیلی یا از ریل خارج شدند، یا از سرعت انقلاب غافل شدند وجا ماندند و یا از این قطار پیشی گرفتند امّا در عین حال مدّعی هستند که به واسطه اریکه و کبکبه خود همراه و پشتیبان نظام و ولایتاند فارغ از اینکه از هزینه کرد انقلاب به پای خود چیزی را بر خود تداعی نمیکنند.
همان کسانی که مدام از شهید مطهری و علّامه طباطبایی گفتهاند لیکن نسبت به مطهری زمان، زبان و قلم به ناسزاگویی میرانند، در فقدان علّامه طباطبایی و شهید مطهری، مدام تکریم آنان را در تریبونهايشان فرياد ميزنند، امّا به شهید مطهری زمان و علاّمه طباطبایی دوران بیحرمتی میکنند. همان کسانی که فرمایشات ولی فقیه را تنها لقلقه زبان کرده امّا در آن سوی میدان آنچنان از ماهیّت این آموزهها تخطّی میکنند که هرگز مخالفان ولی فقیه جرات این بیاخلاقیها را به خود نمیدهند.
حکم ولی فقیه را حکم الله میدانند اما از دلسوختگان ولایت برائت میجویند. بدتر آنکه عدهای لباس روحانیت را بر تن کرده اما به حکمت 295 نهج البلاغه که به شکل اظهر من الشمس تکلیف همگان را مشخّص کرده است بیاعتنایند، همان حکمتی که دوستان را به سه دسته و دشمنان را نیز به سه دسته تقسیم کرده است. (دوستان شما، دوست، دوستان دوست و دشمنان دشمن هستند و دشمنان شما هم، دشمن، دوست دشمن و دشمن دوست میباشد) این همان حکمتی هست که حجت را تمام میکند و بهترین معیار در همه شوون میباشد.
آقایان چگونه است خود را تابع ولی فقیه میدانید امّا از دوست و مطیع ولی فقیه (علّامه مصباح) تبرّی میجویید؟ چگونه هست که خود را سرباز و دوست ولی میدانید امّا راهبرد دشمنان دوست را منعکس میکنید؟ و همان خواست دشمنان را نسبت به علّامه مصباح اعمال میکنید؟
مشخص است نه تنها اینکه در دوستان دوست بودنتان کاملا تشکیک روا میباشد بلکه در دوست دشمن بودنتان کمتر میتوان شک به ذهن راه داد و یا اینکه در توصیف شما سه شق بیشتر نمیتوان یافت، یا اینکه اساسا ولی فقیه را دوست نمیدانید، یا در تبیین دوست و دشمن دچار مشتبه شدن تعاریف شدید و یا اینکه فرمایش حضرت علی (ع) را معطوف به1400 سال پیش میدانید.
با این تفاسیر گمان این است که شاید اگر خدای ناکرده امروزه علّامه مصباح در میان ما نبودند و این گونه روشنگری نمیکردند، نه تنها مورد هجمه توهینها قرار نمیگرفت بلکه مثل همایشهایی که به وفور برای شهید مطهری برگزار میشد در گرامیداشت علّامه نیز از جانب همین دشمنان دوست نما برگزار میگردید و در همایش برپا کردن از هم سبقت میگرفتند.
سوال از دوست نمایان این است که راستی ولایت چه اوصافی را در مدح شما فرمودند؟ نکند شما را مطهری زمان و علّامه طباطبایی عصر خطاب کرده است؟ آیا شما را عقبه ایدئولوژیک نظام جمهوری اسلامی خوانده است؟ در طول زعامت رهبری انقلاب، به کدامتان اینچنین اوصافی را مرحمت فرمودند ؟ سوال دیگر، به نظر خودتان سکوتهای شما عمار را متبادر میکند یا این عمار را؟ آری اگر هویدا کردن اسرارتان ،جرم است پس علّامه مصباح مجرم است.
یادمان باشد اگر امام(ره)از مظلومیّت شهید بهشتی گلايه میکرد، به خاطر قطعه قطعه شدنش نبود بلکه به واسطه عدم شناخت مدعیان انقلاب از شهید بهشتی بود. بدین خاطر بود که بهشتی در میان به اصطلاح سینه چاکان انقلاب، مظلوم و غریب بود.
مظلومیت بهشتی به خاطر تهمت ها، دروغ ها و کوته بینیهای داعیان انقلاب بود که با تازیانه زبان از هیچگونه تخریبی نسبت به این شهید مظلوم دریغ نکردند.
شهید مطهری را نیز به شهادت رساندند، امّا چرا امام نفرمودند مطهری مظلوم؟ بدین خاطر که بهشتی مظلوم بیش از اینکه از مخالفان نظام تخریب بشود از لاف زنان دروغین انقلاب خونین دل شد.
بصیرت افزایی، همان هیزم تری هست که علّامه به وسیله تبیین ولایت و ولایتمداری با تربیت نیروهای متعهّد و کارآمد جهت تبيين خط انحرافي دشمنان با ولی فقیه فروخته است. همان گونه که به تعبیر امام (ره)، بهشتی خار چشم دشمنان بود، با این توصیفات، علامه مصباح نیز خار چشم دشمناني است كه در هر لباس، کسوت و مرتبتی قرار گرفتهاند.
نتیجهای که میتوان به راحتی استخراج کرد این است که بعید است ملّت، اجازه بدهد مظلومیّت بهشتی تکرار گردد چرا که درک کردند بهشتیها حق و مخالفانشان باطل میباشند. ملت نمیگذارند مظلومیّت بهشتی تکرار شود چرا که دیگر بار ستون فقرات انحراف و ارتجاع شکسته خواهد شد و این بدیهی است که کمرشکستگان ور شکسته، هرگز یارای مقابله با برهان سدید بهشتیان را نخواهند داشت.
انتهاي پيام/