به گزارش سرويس بينالملل باشگاه خبرنگاران ؛ "پاتريك سيل" نويسنده صاحب نام انگليسي، در مقالهاي تحت عنوان "چرا اعراب و مسلمانان از آمريكا متنفرند؟"، دلايل تنفر مسلمانان از آمريكا را جرم و جنايات اين كشور عليه مسلمانان و مهمتر از همه حمايت بي چون و چراي واشنگتن از رژيم صهيونيستي عنوان كرده است.
وي معتقد است؛ قرار بود اسرائيل نگهبان منافع آمريكا در منطقه خاورميانه باشد، اما واقعيت كاملا معكوس شده است و اكنون آمريكا به نگهبان رژيم اسرائيل تبديل شده است.
در اين مقاله آمده است؛ آمريكاييها كه با گسترش خشونتهاي ضد آمريكايي در چند كشور عربي و اسلامي _ از جمله قتل كريس استيونس سفير آمريكا در بنغازي_ واكنش سردرگمي به آن نشان دادهاند و تشنه انتقام هستند.
به نظر ميرسد، تعداد معدودي از آمريكائيان متوجه هستند كه كشورشان تاوان چندين دهه سياستهاي اشتباه خود را ميپردازد.
مسئله فلسطين را در نظر بگيريد. بيشتر آمريكائيان مدت طولاني است كه آن را از ذهن خود خارج كردهاند، اما اعراب و مسلمانان نه. سركوب 45 ساله فلسطينيان توسط اسرائيل _ محاصره ظالمانه غزه، اشغال و تصرف بيرحمانه زمينها در كرانه باختري _ همچنان منشاء اصلي تحقير اعراب است.
در اين ميان، آمريكا مسئوليت اصلي را برعهده دارد، زيرا با حفظ اسرائيل به هر طريق ممكن، نتوانسته اين رژيم را متقاعد كند با فلسطينيان قرارداد منصفانهاي داشته باشد.
برخي از روساي جمهور آمريكا سعي كردند بن بست ميان اعراب و اسرائيل را بشكنند، اما توسط سياستهاي داخلي و سران لجوج اسرائيل شكست خوردند. جيمي كارتر توسط مناخم بگين، جورج بوش توسط اسحاق شامير، ناكام ماند.
بيل كلينتون هم قبل از ترك رياست جمهوري تقريبا در آستانه امضاي قرارداد بود، اما مقامات طرفدار اسرائيل مانند دنيس راس كارشكني كردند. شكست باراك اوباما به دست نتانياهو اميدواري هايي را كه او ابتدا به وجود آورده بود، به ياس تبديل كرد.
مناقشه حل نشده ميان اعراب و اسرائيل همچنان آسيبهاي سنگيني به ايالات متحد، وارد ميكند و آينده درازمدت اسرائيل را نيز تهديد ميكند.
تا وقتي كه سازش منصفانهاي ميان اين دو حاصل نشود، هيچ صلحي در منطقه وجود نخواهد داشت، اما هيچ رئيس جمهوري جرات ندارد قدرت آمريكا را در اين مورد به كار بگيرد.
آمريكا نه تنها نتوانست مناقشه اعراب و اسرائيل را حل كند، بلكه اسرائيل را به قلدري منطقهاي تبديل كرد و بنابراين بايد آمريكا را شريك تجاوزات اسرائيل به همسايگانش دانست.
منشاء اين سياست به پيروزي اسرائيل در (جنگ 6 روزه) سال 1967 بر ميگردد كه باعث شد هنري كسينجر وزير خارجه وقت آمريكا، اسرائيل را به عنوان "سگ نگهبان منافع منطقه اي آمريكا" قلمداد كند. نظر كسينجر اين بود كه با ارسال پول و سلاح اسرائيل را تقويت كند تا اعراب را سركوب و روسها را از منطقه خارج كند.
پس از جنگ اكتبر سال 1973 نقشه كسينجر نتيجه داد. در آن سال، او با توطئهاي فلسطينيان را از سازش پس از جنگ محروم و مصر را از خط نظامي اعراب حذف كرد و به اين ترتيب سنگ بناي معاهده صلح اسرائيل_ مصر در سال 1979 را گذاشت كه نوعي پيروزي براي اسرائيل محسوب ميشد.
در واقع اين پيمان، برتري اسرائيل را به مدت سه دهه تضمين كرد و در عين حال لبنان، سوريه و فلسطين را در معرض حمله اسرائيل با تمام قدرت قرار دارد. اسرائيل در سال 1982 به لبنان تجاوز كرد و 17 هزار نفر را كشت.
اين رژيم سازمان آزادي بخش فلسطين را بيرون راند و به دنبال آن بود كه لبنان را تحت الحمايه خود كند. سوريه در مقابل اسرائيل واكنش نشان داد، توافقنامه ميان اسرائيل و لبنان با ميانجيگري آمريكا از بين رفت؛ زيرا قبل از آن، اسرائيل بيروت را تصرف كرد و قتل عام 800 فلسطيني آواره در اردوگاه صبرا و شتيلا به دست مسيحيان دست راستي افراطي را مديريت كرد.
اسرائيل به مدت 18 سال پس از آن جنوب لبنان را در اشغال خود داشت تا اينكه در سال 2000 توسط حزب الله لبنان كه آمريكا اصرار دارد آنها را تروريست بنامد، بيرون رانده شد. پاتريك سيل در ادامه به برخي ديگر از جنايات آمريكا عليه اعراب و مسلمانان اشاره كرده است.
تنبيه سخت عراق پس از تجاوز به كويت در سال 1991 و به گرسنگي كشاندن عراقيها با اعمال تحريمهاي سخت كه گفته ميشود منجر به مرگ نيم ميليون كودك عراقي شد.
نوع رفتار ايالات متحده با دهها هزار ستيزه جوي عرب از سراسر منطقه كه واشنگتن آنها را براي مبارزه با روسيه در افغانستان استخدام و تجهيز كرد، اما پس از آنكه روسيه در سال 1989 از اين كشور خارج شد، آمريكا آنها را به حال خود رها و گروه را منحل كرد. تعداد بسيار زيادي از اين افراد با آمريكا به شدت دشمن شدند و تعدادي از آنها به القاعده پيوستند.
طرح "جنگ عليه ترور" جورج بوش پس از حادثه 11 سپتامبر، يكي ديگر از سوء استفادههاي آمريكا از قدرت خود بود. آمريكا به جاي استفاده از رويكرد پليس براي دستگيري اعضاي القاعده وارد جنگ افغانستان شد كه اين جنگ هنوز هم پس از گذشت 12 سال تلفات ميگيرد.
ايالات متحده سپس با فريب خوردن از افرادي مانند "پل ولفوويتز" و ديگر نومحافظه كاران طرفدار اسرائيل به عراق تجاوز كرد _ كشوري كه نومحافظه كاران پس از جنگ ايران و عراق، آن را تهديدي احتمالي براي جبهه شرقي اسرائيل ميديدند. تخمين زده ميشود، در نتيجه اشغال و ويراني عراق 1.4 ميليون عراقي به همراه 4500 آمريكايي كشته شدند.
اين دوران، اوج نظامي شدن سياست خارجي آمريكا بود_ جنگهاي وحشيانه، شكنجههاي روتين، گسترش پايگاههاي نظامي خارجي (از جمله چندين پايگاه در كشورهاي حوزه خليج فارس)، افزايش هنگفت بودجه نظامي_ سالانه 700 ميليارد دلار_ از جمله اين موارد است.
مقوله اشتباهات آمريكا تا به امروز ادامه دارد. اوباما كه وقتي به رياست جمهوري رسيد، قول همكاري با ايران را داد، به جاي برقراري ارتباط با ايران با توسل به حملات سايبري و "تحريمها " كه به نظر ميرسد براي ممانعت از كشيده شدن آمريكا به جنگ ديگري در خاورميانه توسط اسرائيل اعمال شده، جنگ غير علني را عليه ايران به راه انداخت.
اكنون ايالات متحده نه تنها به دنبال ضربه زدن به ايران است، بلكه به دنبال سرنگوني دولت سوريه و در واقع تمام محور تهران_ دمشق_ حزب الله است كه توانسته هژموني اسرائيل را به چالش بكشد. اكنون اسرائيل كوچك همه چيز را عليه حامي قدرتمند خود (آمريكا) زير و رو كرده است.
به جاي آنكه اسرائيل "سگ نگهبان" آمريكا باشد، اين آمريكا است كه سگ نگهبان اسرائيل شده و به نيابت از اسرائيل عليه دشمنان آن جنگ به راه مياندازد، آنها را ميترساند، تحريم ميكند و آنها را دشمن جلوه ميدهد. ممكن است آمريكائيان اين حقايق را فراموش كرده باشند اما اعراب و ايرانيان آنها را فراموش نكردهاند.
اين نويسنده صاحب نام به موارد ديگري از اقدامات آمريكا اشاره كرده و گفته است؛ اوباما مجوز استفاده گسترده از هواپيماهاي بدون سرنشين عليه شبه نظاميان در افغانستان، يمن، پاكستان و ديگر مناطق صادر كرد كه منجر به تلفات گسترده غير نظاميان شده و آتش خشم مردم اين كشورها را عليه ايالات متحده شعله ور ساخته است. در واكنش به سياستهاي ظالمانه آمريكا، جاي تعجب ندارد كه اعراب و مسلمانان هرگاه كه بتوانند به واشنگتن ضربه بزنند.
در پايان اين مقاله پرسيده شده، آيا آمريكا به خاورميانه امنيت داده يا ناامني را گسترش داده است؟
آيا خليج فارس واقعا به هواپيماهاي جنگنده ناوگان پنجم آمريكا و هزاران پياده نظام و زره پوش احتياج دارد؟
آيا حضور آمريكا تثبيت بخش است يا بي ثبات كننده؟
بايد احياي اسلامي را به عنوان رد مداخله غرب و تائيدي بر هويت مسلمانان قلمداد شود.