از ديرباز تاكنون، سينما به عنوان يك هنر جذاب و همه‌پسند مطرح بوده و هست اما همين هنر فراگير از ازل با مسئله صنعت و تكنيك پيوند خورده و به مرور ابزار و ادوات فني چنان در سينما اهميت يافتند كه نمي‌شد آنها را از هنر هفتم كنار گذاشت.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، اين امكانات و دستاورد صنعتي به دليل نياز به مهارت در استفاده از تجهيزات،ناخواسته برهزينه توليد آثار هنري تأثيرگذار بود. سينماي ايران نيز در جريان توليدات سينمايي خود از آن فرآيند مصون نمانده و به خصوص طي سال‌هاي گذشته، كارگردانان در فيلم‌هاي بسياري از تكنيك‌هاي نادر و مد روز جهان بهره برده‌اند كه به رغم افزايش كيفي فيلم در ساختار و جلوه‌هاي ويژه، بر هزينه توليد آن نيز افزوده‌اند. ولي همين فيلم‌هاي پرخرج و گرانقيمت،‌به ندرت توانسته‌اند در نمايش عمومي خود حتي سرمايه اوليه فيلم را به تهيه‌كننده و سازندگانش بازگردانند. 

به اين شرايط، اضافه كنيد دستمزدي را كه متخصصان آن ابزار براي حضور در پروژه‌هاي سينمايي طلب مي‌كنند و همين نكته در مورد بازيگران و ساير عوامل اجرايي فيلم صدق مي‌كند. با اين حال، حضور حرفه‌اي‌هاي هر رشته هنري در توليد يك فيلم، كمترين كمكي به جذب مخاطب و فروش بيشتر فيلم نمي‌كند. ناگفته پيداست كه سينماي ايران در شرايط ناگواري قرار دارد و از ميانه‌هاي دهه ۸۰ به اين سو، مسير رو به افولي را در پيش گرفته است. ديگر به زحمت سينمادوستان براي تماشاي فيلمي راهي سالن‌هاي نمايش مي‌شوند. ديگر حتي ستارگان مشهور و خوش رنگ و لعابي مانند محمدرضا گلزار، محمدرضا فروتن، الناز شاكردوست، علي صادقي،‌رضا صادقي و... نمي‌توانند عامل مؤثري در كشاندن مخاطبان به سينما باشند. از طرفي كشور ما اين روزها شرايط اقتصادي ملتهبي را پشت سر مي‌گذارد. 

تحريم‌هاي اقتصادي و سياست‌هاي خارجي، قدرت اقتصادي و كسب درآمد اغلب اقشار جامعه را پايين آورده است. تا جايي كه دولت مدام بر اعمال اقتصاد مقاومتي تأكيد و سفارش مي‌كند. با اين همه، به نظر مي‌رسد تنها حرفه‌اي كه در آن تعيين نرخ دستمزدها هيچ قاعده و قانوني ندارد، سينماست. گرچه مي‌توان چنين وضعيتي را در فضاي ورزش و به ويژه فوتبال ما نيز مشاهده كرد. در حالي كه فيلم‌هاي سينمايي به زحمت به كف فروش مي‌رسند يا در پيچ و خم اكران، ناكام مي‌مانند، بازيگران و برخي از مهم‌ترين عوامل فني فيلم‌ها، دستمزدهاي چندصد ميليوني براي همكاري با پروژه‌هاي سينمايي دريافت مي‌كنند و گويي هيچ مشكلي در جامعه وجود ندارد. قراردادها به سادگي منعقد و فيلم‌ها توليد مي‌شوند و كسي هم نگران بازگشت هزينه‌ها نيست. 

كسي نمي‌پرسد اين همه بريز و بپاش از چه بابت است؟ چرا در شرايطي كه مردم تحت فشارهاي اقتصادي هستند و خرجكردهايي مهم‌تر از سينما و تئاتر و فوتبال دارند، به خاطر دستمزدهاي بالا و آنچناني بازيگران راحت‌طلب سينما و بازيكنان بي‌دغدغه فوتبال،‌بايد متحمل هزينه گران بليت سينما و استاديوم شوند؟ و اصلاً چرا اين شرايط كسب درآمد، نبايد براي ساير مشاغل فراهم باشد؟ جالب آنكه در اين وضعيت ناهنجار، سينما رفته رفته از يك فرصت و هدف هنري،‌به بنگاهي سياسي- اقتصادي تبديل و محفلي براي درآمدزايي برخي از سودجويان و وابستگان به اين سيستم پول‌آور شده است؛ چرا كه سينماي ايران سرشار از بازيگران متنوع و مستعد است اما فقط تعداد محدودي از آنها كه شمارشان به كمتر از تعداد انگشتان دو دست مي‌رسد،طي سال مشغول بازي در فيلم‌هاي بي‌خاصيت و نفروش هستند و سايرين يا خانه‌نشين‌اند يا تن به هنرهاي ديگري مانند تئاتر سپرده يا به كل با اين حرفه خداحافظي كرده‌اند. 

بازيكنان فوتبال نيز از اين قاعده مستثني نيستند و براي توپ زدن در باشگاه‌هاي داخلي و خارجي، قراردادهاي كلان امضا مي‌كنند. تهيه‌كنند‌گان خصوصي و دولتي براي فيلم‌هاي جنجال‌برانگيز- كه بيش از ساختار و جذابيت هنري براي مخاطب عموم، ارزش مضموني و محتوايي با رويكردهاي سياسي، ملي و مذهبي دارند- سرمايه‌گذاري مي‌كنند، بي‌آنكه بابت فروش آن نگران يا دو به شك باشند. بي‌شك در جرياني كه از چند سال پيش به راه افتاده،‌بايد تجديدنظري در مطالبات هنرمندان و بازيكنان سينما و ورزش صورت بگيرد تا از اين پس، تقاضاهاي آنها براي دريافت دستمزد به مبلغ نرمال و عادلانه‌اي برگردد يا دست كم اگر قرار نيست آنها از چند صفر در مبلغ قراردادهايشان بگذرند، شرايط حضور مخاطب در مجامع هنري و ورزشي به گونه‌اي تسهيل و ترميم شود كه مشتريان سرگرمي پسند توان استفاده از اين محصولات را داشته باشند. وگرنه بعيد است حتي نام‌هاي معتبر اين رشته هنري بتوانند براي سينماي ما نان بياورند. 

شخصيتي مانند «كلاه قرمزي و پسرخاله» به لحاظ حس نوستالژيكي كه در دل و ذهن مخاطب ايجاد مي‌كند، يك استثناست. كاش هنرمندان ما، با كاهش توقع خود، مانع از بالا رفتن هزينه توليد فيلم‌ها شوند. باور كنيد همين فيلم‌ها را مي‌توان با سرمايه و دستمزدهاي كمتري هم ساخت و از آن لذت برد. چرا وقتي مي‌توان هزينه‌هاي نجومي را پاي كيفيت صنعتي و توليد فيلمي مانند «آقاي الف» (نخستين فيلم سه بعدي ايران به كارگرداني علي عطشاني) خرج كرد، بي‌دليل سرمايه‌هاي ملي را به دستمزدهاي بي‌حاصل ستارگان خاموش سينما يا هزينه فيلم‌هاي بي‌اهميتي مانند پروژه «لاله» تبديل كنيم؟‌با تعادل در هر چيز زودتر به مقصد مي‌رسيم.
برچسب ها: هنرپیشه ، دستمزد ، اقتصاد
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.