به گزارش
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، وبلاگ
سایرن در جدید ترین نوشته های وبلاگ خود یادی از حال و هوای روزهای جنگ کرده است و آن را با نظام سرمایه داری مقایسه کرده است و نوشته است:
هفته دفاع مقدس در کشور ما یک رویداد ارزشی است که برای پاسداشت فرهنگ حماسه و بزرگداشت یاد و خاطره سهمداران بیادعای مردمی در تاریخ جمهوری اسلامی ایران معین شده است. وقتی کسی سهام شرکت یا مرکزی را خرید و سرمایهاش را در جیبی مشترک پسانداز کرد دیگر «خودی» میشود. خودیها از احوال یکدیگر باخبر میشوند حتی اگر به رسم دنیای امروز با کارتهای تبریک الکترونیکی یا اساماسهای مرکزی باشد.
جانبازان، آزادگان، خانوادههای شهدا و سایر ایثارگران هم به عبارتی سهامدار این مملکت و نظام مقدسش محسوب میشوند. این جمع در روزگاری که برخی دیگر مشغول تهیه سهام دیگر دولتهای منطقهای و فرامنطقهای بودند سهام یک انقلاب نوپا را با زحمت بسیار زیاد و مشقات طاقتفرسا تهیه کردند و سالها بر سر عهدشان با خدای خمینی و خامنهای ایستادند. سهامداری کار سختی نیست اما بعضی هر سال اندوختهشان را افزایش هم میدهند و کلانسرمایهدار نظامشان میشوند.
کلانسرمایهدار هفته دفاع مقدس در محله ما پیرزنی است که عمر 3 پسرش را در راه حق سرمایهگذاری کرد اما تنها به بخشیدن حق مادریاش بسنده نکرد. مادرم میگفت: ما به مرکز آیههای ایثار و شهادت که بنایشان معرفی و بزرگداشت این حقداران بزرگ است معرفیاش کردیم اما بعید میدانم در زمان حیاتش اتفاقی بیفتد. بغضش را پایین داد و ادامه داد: کل 8 سال جنگ در زیرزمین مسجد بزرگ محل بساط ترشی این زن پهن بود. میگفت بچههایمان یک کاسه ترشی کنار غذایشان باشد بهتر است، اشتها پیدا میکنند. آخر غذای جبههها در همان ایامی که منافقین در قزلحصار غذای گرم باکیفیت بسیار خوب نوش جان میکردند، اندک و کمکیفیت بود! جنگ همین است، شکایتی نیست!
رسم بود کمکهای اهدایی مردم را به مسجد میآوردند تا خانمها بستهبندی کنند و برای جبهه ارسال شود. یک بار به اندازه یک اتاق 50 متری کلهقند آوردند مسجد! همه خانمهای محل قندشکن و انبرشان را از منزل برداشتند و برای کمک حاضر شدند. بعد از اتمام کار، نزدیک 30- 20 کیلو خاکهقند باقی ماند. همه به حاجیه خانم مراجعه کردند تا راهحلی بیابد... اموال مردم بود! نمیشد بیخیالش شوند! حاجیه خانم دستور داد دیگ بزرگ هیات را راه بیندازند. آبی جوشاندند و خاکه قندها را به آن اضافه کردند. بعد با سفیده تخممرغ ناخالصیهای محلول را گرفتند و از محصول اشباع آب و شکر، نبات زعفرانی تهیه کردند. حاجیه خانم گفته بودند: غذای بچهها اغلب تازه نیست، دلدرد میگیرند، خوب است نبات هم داشته باشند. نباتها را در بستههای کوچک تهیه کرده و اعزام کردند برای جبههها!
راستی! بچههای مدرسه محل هم جملات دلگرمکننده به بستهها اضافه کردند... «خدا قوت دلاور!»، «یا علی مددی» و «خسته نباشی رزمنده!»کسی حال کلانسرمایهداران نظام را بپرسد یا نپرسد برای اغلبشان علیالسویه است. آنکه با خدا معامله میکند از خلقالله بینیاز است اما... وظیفه ما با بینیازی آنها از گردنمان باز نمیشود. هفته دفاع مقدس وقت مغتنمی برای دستبوسی مادران پیر شهدا، جانبازان اعصاب و روان، شیمیاییهای صبور و عزیزان دردمندشان است. از آزادگان نباید غافل شویم. خرید منزل جانبازان ویلچری را جوان رعنای منزل ما برعهده بگیرد والله افتخار است! مشکل بیشتر جانبازان و آزادگان صبور از جنس مال دنیا نیست اما قطعا بالا و پایین کردن پلههای این اداره و آن مرکز خدماتی دشوار است. این جبهه امروز بنده و شماست. بهترین موقعیتها برای سرمایهگذاریهای بلندمدت همین اوقاتی است که بهسادگی از کنارشان میگذریم. البته توفیق خدمت به سربازان دیروز و امروز جبهه حق را باید از خود خدا طلب کرد، مطمئنا نصیب هر کسی نمیشود.
ایثارگران مدتهاست دیگر انتظار ندارند «بابا»ی مهدی هاشمی از مجاهدتهای آنها در ایام جنگ یاد کند. آیتالله به قول خودشان درگیر بحرانهای خانوادگی هستند و فقط خاطرات مهدی در عملیات کربلای5 به خاطرشان میآید اما انشاءالله فراموش نخواهند کرد بابای خیلی از بچههای امروز انقلاب که مثل خودشان پشتیبان ولایت فقیه هستند هم در همان عملیات به لقاءالله پیوستند. سهم یاد و خاطره حاجیه خانمهای پشت جبهه را همان خدا بدهد درخور شأن ایثارگری است. ارزش اینها کجا و مطرح شدن نامشان در جلسات سیاسی– اقتصادی بزرگداشت فتنهگران 8 ماه جنگ خیابانی در تهران به نام بزرگداشت هفته دفاع مقدس کجا! آن هم کنار فتنهگری مثل مهدی خزعلی!