به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران خوزستان ،استان خوزستان به تنهایی مناطق و مناظر زیبای گردشگری زیادی را در دل خود جا داده اما اغلب مردم خوزستان از آن بیخبر هستند. بعضی از شهرها و روستاهای خوزستان گویی گوشهای از بهشت است. به همین دلیل میطلبد در حفظ و بقای چنین مناظر زیبا و دلنوازی کوشا باشیم و آن جا را نیز مانند خانه خود بدانیم.
رودخانهای مواج و پرتلاطم که صدای حرکت پرشتاب آن گوش را مینوازد در دل روستای مال آقا قرار گرفته است.یکی از اهالی روستا میگوید آب این رودخانه بسیار گوارا است اما روزهای پنجشنبه و جمعه و روزهای تعطیل به دلیل ازدحام مسافران نمیتوان از آن به عنوان آب شرب استفاه کرد.
درختان سبز، نغمه پرندگان، صدای مرغ و خروسها، پارس سگها، چرخیدن الاغها به همراه کرههایشان و بالاخره همه جیزهایی که طبیعت یک روستای واقعی را تداعی میکند در روستای مال آقا به چشم میخورد.اما برخلاف دیدگاه مسافران زیبایی مال اقا از نظر مردم روستا آن چنان شایان توجه نبود و این شرایط و زیباییها برایشان عادی میآمد.
در بدو ورودمان به مال آقا یکی از اهالی روستا که خانهاش سر راه روستا قرار داشت و انگار کار همیشگیاش بود از مسافران استقبال میکرد و میپرسید که قرار است چند روز بمانید؟ مجردی آمدهاید یا خانوادگی؟ حتی اهالی روستا نیز این را میدانستند و از آمدن مسافران جدید به او خبر میدادند.
برخی از مسافران که عمدتا خوزستانی بودند به همراه چند خانواده و دوستان خود مال آقا را برای تفریح و مسافرت انتخاب کرده بودند و این مساله باعث میشد شادی و ذوق آنها برای رسیدن به روستا و دیدن رودخانه دو چندان باشد.
مرد مسن روستایی از مسافران میخواست که ماشینهای خود را در پارکینگ روستا پارک کنند و مانع توقف خودروها در راه منتهی به روستا میشد. مسافران بابت حق پارکینگ باید بیش از 5000 تومان پرداخت میکردند.اگرچه بازار چانهزنی برخی از مسافران بر سر قیمت داغ میشد اما برخی نیز به دلیل این که میخواستند زودتر به محل مورد نظر برسند و خانوادهشان بیش از حد خسته راه نباشند پرداخت حق پارکینگ را به راحتی میپذیرفتند.
اما پارکینگ! کجا بود و چه گونه؟ مرد روستایی با دست خود محل پارکینگ را اشاره می کرد؛ زمینی نسبتا بزرگ که بیشتر شبیه حیاط خانههای روستا بود با دیوارچینی کوتاه و ناموزونی در اطرافش و بدون در یا حصاری و در فاصلهای نسبتا زیاد از مکان استقرار مسافران.
مسافران پس از پارک کردن خودروها در امتداد یکدیگر اثاثیه و بار خود را در دست و بر دوش میگرفتند و کشانکشان به سمت رودخانه و جایگاههای خانوادگی راه میافتادند. رودخانه در پایینترین نقطه روستا قرار داشت.افراد مسن به سختی خود را به پایین میرساندند اما در این میان مرد روستایی هم به مسافران ناآشنا راه را نشان میداد و هم کمک حال مسافران در جابهجایی بارها میشد.
پس از به سرانجام رسیدن وضعیت پارکینگ خودروها نوبت به جاگیر شدن مسافران شد.مرد روستایی به مسافران گفت کرایه زمین برای هر شب ماندن در کنار رودخانه 20 هزار تومان است.مسافران کمکم به جایگاه اسکان رسیدند.بچهها با لذت و به دور از دغدغههای والدین به این طرف و آن طرف میچرخیدند.مسافران قبلی در چادرهای رنگی مسافرتی خود نشسته بودند.هوا در حال تاریک شدن بود و ستارهها بسیار پرنور مانند نگینهای درخشانی در آسمان روستا برق میزدند.
و بالاخرهمحل اسکان...تپههایی صاف شده با روکشی از سیمان در ابعاد سه تا چهار متر.داربستهایی اتاقکهای مسافران را از هم جدا میکرد. سقف هر اتاق با فرشهای حصیری پوسیده و یا شاخ و برگهای خشکیده درختان روستا پوشیده شده بود که هر از گاهی این شاخهها خرد شده و بر کف اتاق میافتاد. گونیهای بزرگ و پاره و پورهای نیز حجابی بر دیوارهای کناری اتاقکها بود.
نسیم خنکی فضا را بسیار دل انگیز کرده بود. اما هر چه از شب میگذشت هوا سرد و سوزناک میشد.این نوع هوا آن هم در اواسط شهریور ماه که اوج گرما در اهواز است در باور مسافران نمیگنجید.برخی چادرهای مسافرتی را در درون این اتاقکها برپا کرده بودند اما کسانی که چادر نداشتند با استفاده از ملحفههای شخصی خود در اتاقکها را میپوشاندند و از این طریق هم از نگاه دیگران رهایی مییافتند و هم این کار اتاقکهای انها را کمی گرم نگه میداشت.
اما وجود برق نکتهای قابل توجه در محل اسکان و مسیر روستا تا رودخانه بود وگرنه بدون وجود روشنایی امکان نداشت مسافران لحظهای آن جا بمانند. در محل اسکان برای هر اتاقکی یک چراغ بزرگ وجود داشت.
با گذشت زمان و سردتر شدن هوا مسافران به سمت دستشویی که قبلا مرد روستایی نشانشان داده بود رفتند.مردان و زنان کنار در دستشویی ایستاده بودند.دستشویی اتاق بلوکی کوچکی بود، بدون سقف و با دری از جنس همان گونیهای ...این شرایط مشکل و مانعی برای مسافران نمیشد چراکه چارهای جز این نداشتند. اطراف دستشویی پر بود از بطریهای خالی آب که مسافران قبلی در آن جا پرت کرده بودند. البته 2 آفتابه در کنار دستشویی وجود داشت که مسافران آنها را از کانال باریک و کوچکی پر از آب میکردند.
خانمی کنار دستشویی و ناراضی از شرایط روستای مال آقا گفت: «نمیدانم بابت چه خدماتی 20 تا 30 هزار تومان از آدم پول میگیرند. آن وقت این جا نه دستشویی درست و حسابی دارد و نه... من که دیگر این جا نمی آیم.»
آب رودخانه به قدری سرد بود که کسی نمیتوانست به آن دست بزند.اما برخی از مسافران به دلیل ذوق سرشار از دیدن آب پاهای خود را تا زانو در آب فرو میبردند که در نهایت از شدت سرما دقایقی بعد به خود میلرزیدند.عمق رودخانه کم و سنگهای کوچک و بزرگی زیادی در آن وجود داشت که بسیار برنده و به دلیل هممکانی با آب لیز شده بودند.
اگرچه ساعاتی از شب گذشته بود اما اکثر مسافران ـ به خصوص چند خانواریها ـ با صدای بلند در حال گپ و گفت بودند و به هر بهانهای صدای خندهشان بلند میشد که این موضوع اعصاب برخی از خانوادههای آرام را به هم میزد.برخی نیز با ساز و آواز مسافران و به ویژه بچهها را به وجد میآوردند.
مرد روستایی در طول شب به محل اسکان میآمد و جویای احوال مسافران میشد.برخی از مسافران مواد غذایی خود را در یخچال این مرد گذاشته بودند و او که از سردی هوا با خبر بود به بعضی از مسافران پتو میداد.با نزدیک شدن به صبح و پس از گذراندن شبی سرد برخی از مسافران یی اتاقکها را ترک کردند و از آن سو مسافران جدیدی وارد روستا شدند.
روستاهای گردشگری و به طور کلی روستاها مناطق دیدنی و خوش آب و هوایی هستند.وقتی روستایی عنوان" روستای گردشگری" را با خود به دنبال دارد نباید شرایط رفاهی و خدماتی آن با دیگر مناطق یکسان باشد.البته باید دید ملاکهای ارزیابی کیفی مناطق ویژه گردشگری چیست و آیا این مناطق پس از دارا شدن عنوان گردشگری به حال خود رها میشوند؟ رضایتمندی مردم از این مناطق تا چه حدی برای ارگانهای متولی گردشگری اهمیت دارد؟
از آن جایی که علاوه بر گردشگران ایرانی همواره توریستها و گردشگران خارجی نیز به مناطق ویژه گردشگری کشورمان میآیند شایسته نیست این مناطق از کمترین خدمات مسافرتی و رفاهی برخوردار نباشند.
استان خوزستان به دلیل تنوع آب و هوایی و شرایط جفرافیایی متفاوت جاذبههای گردشگری زیادی دارد که با استفاده بهینه از این ظرفیتها و به تبع آن جذب گردشگر میتوان فرصتهای سرمایهگذاری خوبی در این مناطق ایجاد کرد. /س