به گزارش حوزه
سياست خارجي باشگاه خبرنگاران، شاید بسیاری شک کنند که خالد مشعلی که امروز می بینند آیا همان مشعلی است که فروزاننده جبهه مقاومت بود؟ آیا او همان مشعلی است که اسرائیل تشنه خون او بود و چندین بار او را ترور نافرجام کرد؟ چه شد که رزمنده میدان جهاد به سیاست پیشه لابی های پشت پرده تبدیل شد؟
1.اشاره
دیدبان: " زمانی که حکام عرب فلسطین را فروختند و شیوخ عرب از حمایت ما دست کشیدند؛ حماس هیچ حامی جز بشار اسد نیافت. کسی که از ما حمایت کرد و در کنار ما ایستاد. درست در زمانی که حکام عرب ما را طرد کردند سوریه به ما پناه داد و زمانی که اعراب مرزهای خود را به روی ما بستند سوریه قلب خود را برای ورود ما باز کرد و جراحت ما را التیام بخشید..." گوینده این سخنان کسی جز خالد مشعل نیست. درست در زمانی که چهان اسلام در حال تجربه انقلاب های متعدد و مختلف در منطقه بود، تحرکاتی نیز در سوریه به وقوع پیوست. در آن وقت شیخ یوسف قرضاوی که از مصر به قطر رفته و در آنجا رحل اقامت دائم افکنده بود اولین توپ توپخانه محور عربی را به سوی بشار اسد شلیک کرد و نظام سوریه را به بهانه علوی بودن به شدت مورد انتقاد قرار داد. خالد مشعل رهبر حماس اما با انتقاد از مواضع شیخ یوسف قرضاوی خطاب به وی این سخنان را در دفاع از بشار اسد گفت.
چند روز قبل در خبرها آمده بود خالد مشعل در کنار محمد مرسی رئیس جمهور مصر و مسعود بازرانی رئیس منطقه کردستان عراق، به عنوان میهمانان ویژه کنگره سراسری حزب عدالت و توسعه که رهبری آن بر عهده رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه است شرکت کرد. اما جالب تر از همه مواضعی بود که خالد مشعل در سخنرانی خود در این کنگره اتخاذ کرد. او گفت: ... " ما همواره در كنار آزادي خواهي، استقلال و عدالت خواهي مردم منطقه خواهيم بود از روندي كه از تونس و مصر شروع شد و سپس به ليبي و سوريه رسيده است حمايت مي كنيم. ما تا آزادي مردم سوريه به حمايت هاي خود از انقلاب اين كشور و مبارزات مردم آن ادامه داده و براي توقف خونريزي ها هرآنچه در توان داريم انجام خواهيم داد "
خالد مشعل را چه شده؟ چرا متحدان دیروز خود را رها کرده و رو به متحدان جدیدی آورده؟ جواب این تناقض را باید در دو محور پاسخ گفت که در ادامه مطرح خواهد شد.
2.ایجاد کمربند اخوانی در منطقه و آرزوهای جاه طلبانه
با به قدرت رسیدن محمد مرسی رئیس جمهور اخوانی در مصر، عملا گردونه قدرت به کام اخوان المسلمین چرخید. گردونه ای که قبل تر ریشه های اندیشه ای آن از مصر آغاز شده بود و با قرائت های مختلف در کشورهای ترکیه، اردن، سوریه و فلسطین انتشار پیدا کرد. در ایران و عراق نیز قرائت هایی شیعی از این حرکت فکری منتشر شد. فدائیان اسلام و حزب الدعوه عراق نمونه بارز قرائت های شیعی از جریان اخوانی بود.
اما تا قبل از این، اخوان المسلمین تنها در ترکیه توانسته بود به قدرت برسد. زمانی که حزب عدالت و توسعه در ترکیه به رهبری رجب طیب اردوغان به قدرت رسید، سایر جریان های اخوانی در منطقه از قدرت فرسنگ ها فاصله داشت و هیچ کدام فکر نمی کردند که روزی در مصر نیز قدرت به اخوان المسلمین برسد هر چند محمد مرسی رئیس جمهور کنونی مصر گزینه اول این جریان برای ریاست جمهوری نبود.
این در حالی است که حماس به عنوان یکی از نحله های این تفکر هیچ حامی جز ایران و سوریه نداشت. اردوغان نمی توانست از گروهی که متهم به افراطی گری و عملیات جهادی است حمایت کند. از طرف دیگر حماس در چارچوب محور مقاومت یعنی ایران، سوریه و حزب الله تعریف می شد. کشورهایی چون عربستان و قطر و اردن نیز هرگز نمی توانستند پذیرای شاخه فلسطینی اخوان یعنی حماس باشند.
حزب عدالت و توسعه ی اردوغان نیز تا قبل از این هرگز فکر نمی کرد هم مسلکان او در مصر و حماس تقویت شده و بتوانند یک کمربند اخوانی را در منطقه تشکیل دهند. از این رو ترکیه هر چند دم از ارزش های اسلامی و حجاب و دفاع از فلسطین می زد اما در عمل با اسرائیل رابطه داشت و در آروزی پیوستن به اتحادیه اروپا بود. ترکیه تلاش داشت تا کشوری اروپایی اما مسلمان باشد نه مسلمان اروپایی.
اما به قدرت رسیدن محمد مرسی در مصر و بحران مالی که در اروپا رخ داد، باعث شد ترکیه از اروپا منصرف شده و به فکر تجدید آروزی خود یعنی رهبری جهان اسلام در لوای هویت امپراطوری عثمانی باشد. لذا با موج بیداری اسلامی و تحولات در منطقه همراه شد. اولین گام را اردوغان برداشت. او با مخالفت جدی با بشار اسد طرح کمربند اخوانی در منطقه را ریخت. چرا که در حلقه ی اخوانی مصر و فلسطین و ترکیه، این سوریه بود که با نظام بعثی که بر آن حاکم بود، مانع گسترش این تفکر سیاسی بود. اندکی بعد مصر با قدرت رسیدن مرسی به کمک اردوغان شتافت و حماس که تا قبل از این مردد بین دو موضع بود به سمت اصل خود یعنی جریان اخوانی در منطقه پیش رفت و به سوریه پشت کرد. از این رو تمام جبهه ی اخوانی دست به دست هم به مخالفت با سوریه پراختند. حتی حماس که شاخه ی اخوانی فلسطین بود و تا پیش از این از حمایت های سوریه استفاده کرده بود و دفتر و تشکیلات خود را در سوریه گسترده بود، به محور مقاومت پشت کرد.
بازخوانی سخنان خالد مشعل در کنگره ی حزب عدالت و توسعه به رهبری اردوغان و با مدیحه سرایی که وی از اردوغان داشت و همچنین حضور محمد مرسی در این کنگره، شکل گیری خط و محور اخوانی در منطقه را تأیید می کند. قضیه وقتی جالب تر می شود که بدانیم اردوغان در این دوره از نشست سراسری حزب متبوعش برعکس تمام نشست های قبلی این حزب، هیچ سخنی از پیوستن به اتحادیه اروپا نداشت و سخنانش بیشتر در مورد جهان اسلام و سوریه بود. سخنانی که با رهبر جهان اسلام خواندن اردوغان از سوی خالد مشعل تکمیل شد.
از این رو بدیهی است که خالد مشعل سوریه را رها کرده و به جبهه سیاسی ترکیه پیوسته است. این اتحاد بر روی قضیه فلسطین نیز تأثیرگذار است چرا که نقش ترکیه و مصر را در میانجیگری تقویت کرده و معادلات کنونی را بر هم خواهد زد.
3.پشت پا به محور مقاومت برای راهیابی به کاخ ابومازن
در کنار تحولات منطقه باید به تحولات داخلی حماس نیز توجه داشت. خالد مشعل اعلام کرده که برای ریاست دوباره بر جنبش حماس دیگر کاندیدا نخواهد شد. این تصمیم مشعل نشان از دو هدف احتمالی او دارد: 1. کناره گیری خالد مشعل از فعالیت های سیاسی 2. ترک حماس برای هدف های بزرگ تر.
به نظر می رسد طبق شواهد و قرائنی که وجود دارد هدف دوم در دستور کار خالد مشعل باشد. او به ترکیه، اردن، مصر و قطر سفر می کند و با سران این کشورها به رایزنی می پردازد. بی شک کناره گیری از عرصه ی سیاست با این اقدمات همخوانی ندارد. پس او به دنبال چیست؟
خالد مشعل به دنبال ریاست بر فلسطین به جای محمود عباس است. او مدتهاست که تلاش می کند تا در چارچوب تشکیلاتی و جهادی حماس نگنجد و بیشتر به عنوان چهره ای فلسطینی مطرح باشد. از این رو سفر او به اردن که دشمن دیرینه اخوانی هاست و همچنین سفر او به قطر و پذیرفتن توافق نامه دوحه مبنی بر اتحاد دو گروه فلسطینی به ریاست محمود عباس را باید در همین راستا تحلیل کرد.
از طرف دیگر جریان های خارجی و کشورهایی نظیر ترکیه و مصر نیز از این برنامه استقبال می کنند. چرا که ریاست خالد مشعل بر فلسطین یعنی ریاست یک اخوانی بر فلسطین و این یعنی کامل شدن محور اخوانی در منطقه. از این رو خالد مشعل در سطح روسای کشور مصر و ترکیه در کنگره حزب و عدالت و توسعه شرکت می کند.
اما نکته دیگر آنکه خالد مشعل باید در جایگاهی بنشیند که طرف مقابل و مذاکره او اسرائیل است. از این رو او نمی تواند در این چارچوب با کشورهایی که دیروز متحد او بوده اند متحد باشد. متحدانی (ایران و سوریه) که اسرائیل را به رسمیت نمی شناسند. اما او می تواند در این چارچوب با ترکیه و مصر همراه باشد. دو کشوری که هر چند از اسرائیل دل خوشی ندارند اما با این کشور رابطه داشته و او را به رسمیت شناخته اند و در اسرائیل سفیر دارند. از این رو بدیهی است که موسی ابومرزوق معاون خالد مشعل در گفتگو با روزنامه ی (المصری الیوم) مدعی می شود كه روابط اين جنبش با ايران تحت تأثير حوادث سوريه قرار گرفته است و باز دوباره بدیهی است که خالد مشعل مسأله فلسطین را مسأله ای نه اسلامی بلکه مسأله ای ملی می داند!!! و همچین طبیعی است که مدل ترکیه ای اخوانی به مذاق مشعل خوش بیاید و بگوید: ترکیه به رهبری رجب طیب اردوغان نمونهای از اسلام مدرن و میانه را ارائه داده است و از زبان ملت فلسطین (!) مدل ترکیه را مدل موفق دموکراسی اسلامی توصیف کند.
4. جمع بندی:
خالد مشعل مصمم است با انتقاد و پشت کردن به سوریه درصدد تکمیل کمربند اخوانی در منطقه باشد. اما خالد مشعل نه دچار اشتباه تاکتیکی بلکه دچار اشتباه استراتژیک شده است. چراکه:
1.محمد مرسی هر چند قضیه فلسطین را مسأله اصلی در سیاست خارجی مصر بیان می کند اما در عمل توان اجرایی آن را ندارد. چون هنوز عناصر و جریان های اسرائیلی ـ آمریکایی در مصر فعال و پویا هستند و ثانیا مصر نیازمند کمک های مالی آمریکاست، کمک هایی که اگر از نظام اقتصادی مصر حذف شود مصر فلج می شود. به همین خاطر است که مرسی یک قدم پیش و دو قدم پس بر می دارد. از یک سو در اجلاس سران عدم تعهد از قضیه فلسطین می گوید و از طرف دیگر سفیر به اسرائیل می فرستد.
2.اما تکیه بر ترکیه هم اشتباه است. محبوبیت اردوغان در ترکیه کاهش یافته و اردوغان در بهمن امسال که موسم انتخابات پارلمانی ترکیه است، امتحان سخت و دشواری پیش رو دارد. سیاست خارجی ترکیه به شدت تنش زا شده است. ترکیه با ایران، عراق، یونان، قبرس و ارمنستان در روابط خارجی دچار مشکل شده است. احزاب مخالف اردوغان از این ضعف برای شکست او استفاده خواهند کرد. و از سوی دیگر مسأله ی کردها برای ترکیه تبدیل به استخوان لای زخم شده است. کردها به محض قدرت یافتن به دنبال خودمختاری در ترکیه خواهند بود و این یعنی شروع مشکل امنیتی برای ترکیه.
3.اسرائیل و آمریکا هرگز حاضر نخواهد شد خالد مشعل را با سوابقی که دارد بر مسند ریاست فلسطین ببینند. شخصیتی که سابقه جهادی و اخوانی دارد و روزی اسرائیل به دنبال ترور او بوده است. اسرائیل نیز هرگز حاضر به قبول فرد دیگری از جریان اخوان المسلمین در منطقه به عنوان رئیس تشکیلات خودگرادن فلسطین نیست.
از این رو تکیه بر کشوری انقلابی و بحران زده همچون مصر، حزبی با محبوبیت در حال کاهش همچون عدالت و توسعه و گروهی فرصت طلب همچون صهیونیست ها اشتباه استراتژیک خالد مشعل است. خالد مشعل به افرادی تکیه می کند که لزران تر از خود او هستند.
منبع: پايگاه تحليلي تبييني ديدبان
انتهاي پيام/
از انتشار مطالب عمقی و تحلیلی سپاسگزاریم
گروه رصد دیدبان
www.didban.ir