- لطفا پيش از هر چيز خودتان را بشناسيد. اگر هم ادعاي خودشناسيتان! ميشود اين مرحله را رد کنيد.
- توانمنديهايتان را مشخص کنيد: توانمندي يا نقطه قوت همان ويژگياي است که سبب پيشرفت و رشدتان ميشود. مثل خوش اخلاقي يا مهارت مطالعه.
-کاستيهايتان را مشخص کنيد: برخي ويژگيها سبب ميشود که آدم در زندگي پسرفت کند يا سرعت رشدش کم شود. مثل تنبلي يا بي انگيزگي.
-علاقهمنديهايتان را مشخص کنيد: اينکه بداني در زندگي به چه چيزهايي علاقهمندي خيلي به انتخاب راه و مسير زندگيات کمک ميکند. موفقيت وقتي به سراغتان ميآيد که علايقتان را دنبال کنيد.
-احساساتتان را بشناسيد: به احساساتتان در اتفاقات مختلف دقت کنيد تا بتوانيد بفهميد که حستان نسبت به مسائل مختلف به شما چه ميگويد.
-هدفتان قابل دسترسي باشد: لطفا واقع بين باشيد. مثلا اين که به کره مريخ برويد، غيرقابل دسترس است!
-هدفتان مغناطيسي باشد: چيزي را هدف قرار دهيد که شما را به خودش جذب و در شما اشتياق ايجاد کند.
-هدفتان روشن باشد: تصورتان را از هدفهاي زندگيتان کاملا روشن کنيد؛ دقيقا قرار است به کجا برسيد؟
-حالا وقتش است براي خودتان يک هدف درست و حسابي دست و پا کنيد.
-منفينگري: "من از اول ميدونستم نميشه...!" وقتي نقش اين شخصيت کارتون گاليور را بازي کنيد، يعني هيچوقت به دلخواهتان نميرسيد.
-ارزشهاي زندگيتان را مشخص کنيد: ببينيد که در زندگي حاضريد چه چيزي را فداي چه چيزي کنيد؟! اين يعني ارزشگذاري روي داشتههاي زندگيتان.
-هــدفتــان قــابـل اندازهگيري باشد: بايد بتوانيد بهصورت کمي يا کيفي هدفتان را اندازه گيري کنيد. مثلا تا يک ماه آينده قرار است 5 کيلو وزن کم کنيد؛ به همين سادگي!
-هدفتان زمانبندي داشته باشد: براي خودتان مشخص کنيد تا چه زماني قرار است به هدفتان برسيد. مثلا کنکور 9 ماه ديگر است!
-هدفتان متناسب با امکاناتتان باشد: عزيزم شما وقتي پول توجيبيات را هم از پدر بزرگوار ميگيري، آن وقت هدف 6 ماههات را ميگذاري خريد مرسدس بنز آلبالوئي! بعد ميگويند چرا افسردگي زياد شده!
-نشناختن تواناييها: دوباره به مرحله خودشناسي رجوع کنيد. چون با اين روند هر چه بيشتر پيش ميرويد کمتر به هدفتان ميرسيد.
-پشتکار: اديسون، اسطوره پشتکار است، مثل او باشيد تا موفق شويد!
-هدفهايتان را اولويت بندي کنيد. اولويتبندي بر اساس 3 ويژگي صورت ميگيرد.
-اهـــــدافتــــان را تقسيمبندي زماني کنيد: يعني چه کاري، چه زماني و چهقدر وقت لازم دارد.
-خستگي و اضطراب: داريد با برنامه غيرمنتطقيتان به راهي ميرويد که در توانتان نيست.
-ريسکپذيري: گاهي بد نيست که خودتان را در کارهايي شريک کنيد که از آنها مي ترسيد؛ به قول معروف: قورباغهتان را قورت دهيد!
-شرايط و امکانات: بسته به شرايط و امکانات در دسترس براي وصول هدفتان، ميتوانيد هدف را اولويت بندي کنيد.
-زمان: هدفي که زمان کمتري براي رسيدن به آن داريد، در اولويت است. مثلا شما تا کنکور فقط 9ماه وقت داريد ولي نقاش خوبي شدن، در برنامه 2سال آيندهتان است.
-ارزش: هر چهقدر هدفتان ارزشمندتر و با اهميتتر باشد، در اولويت بالاتري قرار ميگيرد.
-اهداف کوتاه مدت: اهدافي که حدود 6ماه زمان ميخواهد، تا به آنها برسيد.
-اهداف ميان مدت: اهدافي که براي رسيدن به آنها بين 6 ماه تا 3 سال زمان، براي رسيدن به آنها لازم است.
-اهداف بلندمدت: اهدافي که 3 تا10 سال يا بيشتر زمان نياز دارند تا محقق شوند.
-حالا آنها را از نظر موضوعي تقسيمبندي کنيد؛ ببينيد اهدافتان در کدام دسته جاي ميگيرند: علمي و تحصيلي، اعتقادي، جسمي، روحي و رواني، اقتصادي...
-بي انگيزگي: يعني ديگر نيرويي براي ادامه راه وجود ندارد!
به شناخت اصول برنامهريزي رسيدهايم
-تنظيم برنامه متناسب با توانمنديها: از قديم گفتهاند سنگ بزرگ علامت نزدن است! پس لطفا به اندازه وزنتان، وزنه بالاي سر ببريد! اينطوري دچار افسردگي هم نميشويد.
-ترس: وقتي از تلاش کردن ميترسيد، هيچوقت پيشرفت نميکنيد...
-ايدهآلنگر نباشيد: از آن قبيل آدمها نباشيد که ميخواهند ره صد ساله را يک شبه طي کنند! در نظر نگرفتن واقعيت «پيشرفت تدريجي» برنامهتان را با شکست مواجه ميکند.
-انعطافپذير باشيد: برنامهتان را بر اساس عينيات تنظيم کنيد، هميشه مقداري زمان براي اتفاقات غيرمترقبه ذخيره کنيد تا در مواقع لزوم بتوانيد برنامهتان را تغيير دهيد.
-برنامهتان را مکتوب کنيد: برنامه بايد مکتوب باشد تا بتوان آن را بررسي و اصلاح کرد. مکتوب کردن برنامه باعث افزايش تمرکز، اعتماد به نفس و تسلّط بر امور ميشود.
-تنوع در برنامه: استراحت، تفريح و پرداختن به همه امور زندگي بايد در برنامهتان گنجانده شود؛ حتي براي شمايي که خيلي جدي هستي!
-به تعويق انداختن: يا ديرتر به موفقيت ميرسيد يا فقط آن را در خواب شب ميبينيد.
-برنامهتان را شخصي سازي کنيد: باور کنيد هيچ کس بهتر از خودتان نميتواند برايتان برنامهريزي کند؛ حتي خود جناب «برايان تريسي»! دليلش هم واضح است، هيچ کس بهتر از شما، خودتان را نميشناسد!
-براي برنامهتان زمان اجرا درنظر بگيريد: قرار است تا چه زمان برنامهتان به نتيجه برسد؟! يک سال ديگر؟ 2 سال ديگر؟ تکليف خودتان را روشن کنيد!
-توکل: يادتان باشد که توکل به خداوند، مهمترين عامل رسيدن به موفقيت است.
-بازخورد گرفتن از برنامه: ببينيد اين برنامه ريزي چه اثراتي در زندگي تان داشته! مي توانيد از اطرافيان تان کمک بگيريد.
-آسيبشناسي برنامه: مدتي بعد از شروع برنامهتان، نگاهي به پشت سرتان بياندازيد. ببينيد تا چه اندازه با اين برنامه، به اهدافتان رسيدهايد! اگر برنامهتان خيلي کند پيش ميرود و تا موفقيت خيلي راه مانده است يعني نياز به تجديد نظر وجود دارد.
-برنامهتان را بهبود دهيد: مدام اهدافتان را در ذهن مرور کنيد؛ تواناييها و امکانات خود را بسنجيد و برنامهتان را به روز کنيد. هيچ برنامهاي در ابتدا کامل نيست اما بايد راه کمال را طي کند.
-شفافيت: آدمهاي موفق هميشه اهداف مشخص و شفاف دارند.
-مشورت: کسي که راه شما را با موفقيت پيموده است خيلي ميتواند به شما کمک کند. در ضمن، براي مشورت سراغ هر کسي نرويد!
-رفيق ناباب (!) سد رسيدن به خيلي از اهدافتان ميشود، هرچيزي از نوع نابابش