به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران خوزستان،دکتر محمد جعفري قنواتي در گفتوگو با خبرنگاران اظهار كرد: مثل كلمهاي عربي است كه امروزه و از مدتها پيش متاسفانه تحت عنوان ضربالمثل كاربرد پيدا كرده است. ضربالمثل به عربي يعني مثل زدن و مثل ترجمه اصلي داستان است. حكيم فردوسي در شاهنامه بارها و بارها از لفظ داستان به معني مثل استفاده كرده و تعبير داستان زدن را نيز به كار ميگيرد كه داستان زدن دقيقا معادل مثل زدن است.
وي افزود: در سابق مثل به معني چيزي را به چيز ديگري تشبيه كردن بود و معمولا در ادبيات سابق و محاورهها و زبان گفتاري براي ابراز حجت و دليل از داستان زدن يا مثل زدن استفاده ميكردند. يعني مثلي يا داستاني را طرح ميكردند تا براي صحبتهاي که انجام ميدهند دليل و حجت داشته باشند. مثلا براي اين که ثابت کنند به دشمن نميشود اعتماد كرد و براي اين كه اين جمله تاييد شود يك داستان را نقل ميكردند يا مثلي براي آن ميزدند.
جعفري قنواتي، در خصوص اين كه چرا در ادبيات معاصر مثل كم به كار برده ميشود، تصريح كرد: در سابق بخش زيادي از ادبيات رسمي ما ادبيات تعليمي بود و در مكتبخانهها اين ادبيات آموزش داده ميشد و شامل داستانها و تمثيلها و امثالي بود که کودکان آن را از سنين کم فراميگرفتند و زماني كه بزرگ ميشدند از آنها استفاده ميكردند. اما در حال حاضر کاربرد ادبيات تعليمي در ادبيات رسمي ما استفاده چنداني ندارد. البته ادبيات تعليمي وجود دارد اما در شكل ديگري استفاده ميشود.
اين محقق ادبيات عامه با اشاره به بيگانگي جوانان با مثل و داستان خاطرنشان كرد: در پژوهشي كه بعضي از مثلشناسان همچون "بازار طلااُف" انجام دادند گفته شده افرادي كه از مثلها در محاورات و مكالمات استفاده ميكنند اکثرا افراد ميانسال هستند و جوانان استفاده کمتري دارند که نشان ميدهد اين امري عادي است. نكته ديگري كه بازار طلااُف باز در پژوهش خود به دست آورده بود اين است كه زنها بيشتر از مردان از مثل در محاورات خود استفاده ميكنند. بنابراين اگر جوانها از مثل استفاده نميكنند طبيعي است. از سويي ميتوان گفت كه افراد ميانسال هم به منظور انتقال تجربهاي که دارند مثلها را مورد استفاده قرار ميدهند.
او خاطرنشان كرد: به لحاظ تاريخي مردم فارسي زبان نسبت به همسايگانشان خيلي دير به تدوين امثال پرداختند. به رغم اين كه مثلهاي زيادي را هم در ادبيات کتبي و هم در ادبيات شفاهي به كار ميبردند ولي اولين بار حدود قرن 11 محمدعلي حبلرودي كه از ايرانيان مقيم هند بود تصميم گرفت امثال زبان فارس را جمعآوري كند. در اين زمينه وي 2 كتاب به نامهاي "جامع المثل" و "مجمع الامثال" را تدوين کرد.
وي ادامه داد: بعد از آن توجه به تدوين و مدون كردن امثال فارسي طرفداران زيادي پيدا كرد تا اين كه علامه دهخدا كتاب مربوط به "امثال الحكم" را در چهار جلد تاليف كرد و بعدها نيز اميرقلي اميني داستانهاي امثال را ادمه داد و اخيرا هم دكتر حسن ذوالفقاري "فرهنگ بزرگ ضربالمثلهاي فارسي" را تدوين كرده است.
جعفري قنواتي در عين حال تاکيد كرد: البته به اين مفهوم و معنا نيست كه ايرانيان تا قبل از قرن يازدهم به فكر تدوين ضربالمثلها نبودند بلكه تعدادي از كتابهاي امثال نيز كه به زبان عربي بودند كار ايرانيها بوده است. مثل "مجموعه امثال" اثر ميداني نيشابوري. همچنين نويسندههاي ديگري وجود داشتند كه به عربي نوشتند اما ايراني بودند.
وي اضافه كرد: همچنين كتابهاي عربي به رغم اين كه به زبان عربي هستند تعداد قابل توجهي از امثالي كه در آن كتب است امثال فارسي است كه به عربي ترجمه شدهاند.
اين محقق ادبيات عامه بيان كرد: ادبيات معاصر ما اگر واقعا بخواهد ادبياتي باشد كه خوانندگان بيشتري داشته باشد و عموميت بيشتري هم پيدا كند چارهاي ندارد جز اين كه به ادبيات شفاهي روي آورد و از امكانات ادبيات شفاهي استفاده ببرد. يكي از جنبههاي روي آوردن به ادبيات شفاهي توجه به امثال و حكم است اگرچه امثالي كه در زبان فارسي رايج هستند قديمياند اما هنوز كاربرد دارند.
وي خاطرنشان كرد: نويسندگان، داستان نويسان و شاعراني كه به ادبيات شفاهي توجه كردهاند امروزه جزو موفقترين نويسندگان و شاعران ما هستند. ما در داستاننويسي صادق هدايت را داريم كه پيشكسوت پژوهشگران حوزه فرهنگي مردم يا فولكلور است و در تمام داستانهايش توجه به ادبيات شفاهي و فولكولر ديده ميشود. از طرف ديگر در شعر احمد شاملو را داريم. يعني 2 تن از چهرههاي شاخص ادبيات معاصر هم در داستان و هم در شعر افرادي هستند كه نسبت به ادبيات شفاهي دلبستگي داشتند و آن را در آثار خودشان نشان ميدادند.
وي توضيح داد: خلاقيت شاملو و هدايت و قدرت آنها در امر نوشتن و سرودن در كنار استفاده از امكانات ادبيات شفاهي باعث شد كه به 2 چهره شاخص در ادبيات معاصر تبديل شوند. اين موضوع نشان ميدهد كه اگر ديگران هم بخواهند آثارشان آثار شاخص باشد بايد به اين نكته توجه كنند./س