به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ؛می توانید به خودتان بگویید « من اعصابش را ندارم » و اخبار را دنبال نکنید، فکر کنید در مریخ زندگی می کنید، روزنامه نخوانید، در اینترنت فقط دنبال دانلود آهنگ های روز بگردید و از تلویزیون هم فقط شبکه پویا را تماشا کنید. باز هم از خشونت دنیای امروز نمی توانید فرار کنید.
ترانه ای نشنیده اید که در آن آدم ها رویای دنیای بی کینه را فریاد می زنند؟ کارتون محبوب بچه ها را ندیده اید که قهرمانش دیگر « خرس مهربان» نیست بلکه پاندایی است که به داشتن هنرهای رزمی افتخار می کند؟
اصلا توی خیابان که راه می روید، حرف هایی که از این و آن می شنوید، حرف های مردمی که مهرورزی را افسانه فراموش شده می دانند، آزارتان نمی دهد؟
خشونت فقط در رفتار نیست که آزار دهنده است، در گفتار هم این همه شاخ و شانه کشیدن سیاستمدارها برای همدیگر و کوبیدن بر طبل جنگ، دنیا را جای ناجوری کرده برای زندگی کردن. خلاصه که دنیا، دنیای انفجار خشونت شده!
مثل خیلی از ویژگی های انسانی در مورد ریشه خشونت هم اختلاف نظر هست، اختلافی که روزگاری میان فیلسوفان بود بعد در میان روانشناسان در گرفت و حالا حتی پای زیست شناسان را هم وسط کشیده.
آیا میل به خشونت، طبیعت انسان هاست یا اکتسابی است و ناشی از تربیت آنها؟
آیا در درون همه ما یک قاتل بالفطره هست؟ آیا همه ما پتانسیل هیتلر و چنگیز مغول شدن را داریم یا فقط این شانس را داشته ایم که محیط اجازه شکوفایی این استعدادهای نفرت انگیز را به ما نداده است؟
آنچه فرضیه ذاتی بودن خشونت را تقویت می کند، سوابق تاریخی اعمال خشونت است که همزاد آدمیزاد بوده ( داستان برادر کشی قابیل را به یاد بیاورید) و دفتر تاریخ هرگز از آن پاک نشده است.
پیشرفت علم ژنتیک در سه دهه اخیر فرضیه ذاتی بودن خشونت را امضا کرد. تا امروز حداقل سه ژن کشف شده که به رفتارهای پرخاشگرانه و خشونت آمیز مرتبط است. مهم ترینشان ژنی روی کروموزوم X است که آنزیمی موسوم به MAO را کد می کند.
اگر خوشحال شده اید که از این به بعد بد اخلاقی تان را می توانید گردن ژن هایتان بیندازید و خشونت را هم مثل خیلی رفتارهای دیگر توجیه کنید، یا اگر نگران شده اید که پیشرفت های ژنتیک ممکن است روزی دیدگاه جبر گرایانه را بر فلسفه زندگی حاکم کند و همه دیکتاتورها و جنایتکاران علیه بشریت تبرئه شوند، فراموش نکنید که ژن ها را هیچ وقت نمی شود در همه چیز مقصر دانست. عوامل و محرک های محیطی بر کار ژن ها و در نتیجه میزان آنزیم هایی که تولید می کنند تاثیر گذارند.
این یعنی هر قدر ژن ها را موثر ( مقصر ) بدانیم، نقش محیط را هم نمی توان انکار کرد.
اما نگرانی همچنان پا برجاست. تاثیر محیط آیا به معنای اختیار است؟
اصلا این طور نیست. بسیاری از عوامل محیطی هم در اختیار ما نیستند. آیا پدر و مادر و اعضای خانواده را خود انتخاب می کنیم؟ آیا غیر این است که ما بیشترین تاثیرات را از محیط اطرافمان در کودکی می گیریم، یعنی در دوره ای از زندگی مان که کمترین اختیار و انتخاب را داریم؟