به گزارش
باشگاه خبرنگاران، بعد از عدم دريافت پروانه نمايش فيلم «خيابان يك طرفه» به كارگرداني اسماعيل فلاح پور و تهيه كنندگي امير پوركيان، كارگردان اين فيلم طي نامه اي از وزارت ارشاد گلايه كرد.
متن اين نامه به اين شرح است:
پس از مدت ها انتظار در اقدامي غيرمنتظره شوراي محترم نمايش، فيلم سينمايي «خيابان يك طرفه» را واجد شرايط نمايش عمومي ندانست. با وجود تأثير شوراي سه نفره و دريافت درجه كيفي «ب»، متأسفانه «خيابان يك طرفه» راه به جايي نبرد و متوقف شد. اگر بهانه آقايان توليد ويدئويي آن بود كه خود بهتر مي دانند آثار متعددي در اين سال ها از ويدئو به نگاتيو تبديل شده و پروانه نمايش گرفته اند. ظاهراً حال و هواي «خيابان يك طرفه» به مذاق ايشان خوش نيامده است و آن را طبق عرف اين روزها در تلويزيون و اكنون در سينما «سياه نما» و «تلخ» مي نامند. به راستي به چه نگاهي سياه اطلاق مي كنيم؟!
«خيابان يك طرفه» فيلمي است اجتماعي با قصه اي آشنا حول تم انتقام. ماجراي يك ضد قهرمان دلمرده با سرنوشتي محتوم و زخم خورده از دوستان نارفيق كه در قعر جامعه در باندهاي مواد مخدر مشغول بوده است. تصاوير فيلم در محيطي تيره و تار و چرك مي گذرد، محيطي عاري از رنگ و لعاب فريبنده سينماي تجاري اين روزها، تصاويري چونان سرنوشت آدم هايش در محلات جنوب شهر تهران كه يادآور زندگي تباه شده اين قشر از جامعه است، اما ظاهراً اين فضاها ديگر مورد پسند سينماي ايران نيست. حال و هواي مناطق بالاي شهر و لوكس را ندارد. قصه آدم هاي پايين تر از ميدان ونك ممكن است براي سلامت رواني جامعه مناسب نباشد. گواه اين مدعا تصاوير فيلم هاي تجاري اين سال هاست. ماشين هاي چند صد ميليوني، ويلاهاي آنچناني، عشق هاي مثلثي و تجمل گرائي و البته شخصيت هاي منفعل و بي قيد!
بدنه سينماي ايران تهي از رويكردي واقعگراست و واقع گريزي را پيشه كرده است. مخاطب به سمت مصرف زدگي و رقابت هاي مادي سوق داده مي شود. زندگي بي درد و بي هدف و در يك كلام سينماي بي غم و دروغ پرداز و گاه شبه روشنفكرانه با سوال هاي فرا زماني – مكاني و گروتسك پاره اي آثار، برآيند چه سياست و رويكردي است؟ چه كساني به عمد يا به سهو اين سينماي بي مسئله و بي خاصيت را ترويج و ترجيح مي دهند؟ زماني نه چندان دور صحبت از رسالت فرهنگي، پيروي از ارزش هاي ديني، نگاه به فرودستان جامعه، دوري از تجمل گرايي و مادي گرايي بود. سينمايي بدون ستاره هاي رنگارنگ اما پر از انديشه و درد آشنا و گاهي منتقد!
«خيابان يك طرفه» اما نه به ستاره ها متكي است و نه به درد بي دردي مفتخر! سينماي جامعه گريز و خيال پرور و موهوم ممكن است تسكيني موقت براي فراموشي دردها باشد اما درمانگر و التيام بخش نيست. ياد سينماي دهه شصت بخير! به راستي اگر «خيابان يك طرفه» سينماي ارزشي نيست پس بسياري از فيلم هاي روي پرده، ارزشي هستند و مورد اعتماد و حمايت آقايان؟! آيا آگاهاندن جوانان از تلخي و فرجام شوم فروش مواد مخدر و يك طرفه بودن اين خيابان سياه، سياه نمايي است؟ آيا بدون ديدن تيرگي ها در كلان شهري چون تهران وجوه روشن و ارزشمند آن معنايي خواهد يافت؟ سينمايي كه دلسوز جامعه اش نباشد و از معضلات آن نگويد سينمايي خنثي و بي ارزش و دروغين است. چرا به اين سينماي خنثي رسيده ايم و از جامعه گريزانيم؟ سوال هايي كه مدام از پاسخ به آنها طرفه مي رويم.../ي2