سلما و کنی به مراسم عروسی نوه شان دعوت شده بودند. آنها زوج پیری بودند که بیش از پنجاه سال قبل با یکدیگر ازدواج کرده و زندگی پر فراز و نشیبی را طی کرده بودند. هر دوی آنها دوست داشتند در مراسم ازدواج نوهشان شرکت کنند، اما این مراسم در شهری دیگر برگزار می شد که تا شهر آنها کیلومترها فاصله داشت.
سلما به همسرش پیشنهادی داد: « چطوره برایشان هدیه ای بفرستیم؟ » فکر خوبی بود اما آنها می خواستند هدیه ای خاص و منحصر به فرد بفرستند.
زوج پیر خیلی فکر کردند و سرانجام بهترین هدیه را پیدا کردند و آن هم فاش کردن رمزهای زندگی موفق خودشان بود !
آنها هر دو جلوی دوربین فیلمبرداری نشستند و دقایق طولانی برای نوه شان و همسرش حرف زدند. حرف های از این قبیل: « راز زندگی موفق در احترام مقابل است. باید برای شوهرت غذای گرم و خانه ای امن فراهم کنی اما هرگز فراموش نکنی قبل از آنکه همسر او باشی، عشقش و دختری طناز در نظرش بودی! شوهرت هم باید فراموش نکند که تو عاشق یک سری خصوصیات خوب اخلاقی او شدی و ... » .
آنها این نوار ویدئویی جالب را برای نوه شان فرستادند و او هم آن را به یک شبکه اینترنتی معروف فروخت. اما هیچکس حتی حدس نمی زد آن فیلم بامزه که طی آن سلما و کنی با یکدیگر حتی جر و بحث کردند، آنقدر پر طرفدار باشد که طی هفته اول بتواند بیش از بیست هزار بیننده داشته باشد.