مشروح سخنان ایشان به شرح زیر است:
به این خاطر که آن حرکتی که با جریان استکبار مقابله میکند و حرکت باطل را خفه میکند،دین با پرچم است،به همین دلیل هم میبینیم که در جریان جنگ صفین هم این مسئله به وجود آمد که عده ای گفتند ما زیر قرآن جمع می شویم،قرآن سبب وحدت همه ماست و علی(ع) میخواهد میان ما تفرقه بیندازد،لذا گفتند «حسبنا کتاب الله»قرآن ما کافی است،حال آنکه قرآن ما کافیه،حرف خوبی بود ولی در مقابل حرکتی بود که آن دشمن را شناسایی میکرد و به جامعه بصیرت می داد.
صاحب پرچم است که همیشه جهت،خط و بصیرت میدهد،قرآن که چیز صامتی است،لذا اینها الان دارند این جریان دینی را در ادیان مطرح میکنند،دقیقا دارند بر علیه خود دین حرکت میکنند،چرا که خود دین پرچم داشت،در هر جنگی میبینیم که پیغمبر اکرم پرچم را به امیر المومنین میدادند،حتی در درگیری با منافقین که بخشی از اسلام بودند آنجا هم صاحب پرچم حضور داشت،در قضیه عاشورا هم ما علمدار را مشاهده میکنیم،با اینکه مقابل خود اسلام در قالب منافقین هستند.
امکان ندارد هیچ حرکتی بدوم پرچم و هیچ پیشروی بدون علمدار باشد و امکان ندارد هیچ دشمنی بدون علم و علمدار شکست بخورد.
اصلا دینی که پرچم ندارد،پرچم دار هم ندارد و هرج و مرج است،شما کدام دینی را دیدید پرچم نداشت،همه ادیان پرچم داشتند و آن را سپردند به صاحب علم بعدی،ابراهیم،موسی ،عیسی و نهایتا پیغمبر(ص)آمدند و بعد هم امیرالمومنین آمد،الان هم نواب ائمه هستند که صاحب پرچم اند و اتفاقا از روزی که پرچم را به دست گرفته است معلوم شده است دشمن و دوست چه کسانی هستند،اگر پرچمی بلند نشود دوست و دشمنی معلوم نمی شود.
وی خطاب به عناصری که در راستای اندیشه سازی برای جریان خود تلاش میکنند گفت:چه کسی به شما ماموریت داده است که بروید و همگرایی ادیان به وجود بیاورید،شما مبلغ و مسئول یک جریان حق به نام تشییع هستید،ولی در بیان،برای مخاطب همین که مواردی را که ضمینه اختلاف هستند را بیان نکنید کفایت میکند،شما باید باورهای دینی را بگویید ،چرا که ادیان دیگر اگر بخواهند راجب دین بفهمند که،بالاخره هر کس به یک دینی معتقد است،اینکه دیگر شکی ندارد.
آن پاکستانی با لباسش در مقابل ما میگوید من پاکستانی هستم و ملیت اش را ابراز میکند،آن درویش با سبیل خود فرقه اش را نشان میدهد،آن اهل سنت با دست بسته نماز خواندنش مذهب اش را نشان میدهد،من هم با دست با نمازم را میخوانم،پس می توان گفته این موارد بگونه ای مورد اختلاف هستند دیگر،پس ما در مقابل مخاطبین مان در مکه دست بسته نماز بخوانیم!!!
اگر ما همچین راهی را در مقابل خودمان باز کردیم آن هم با تشخیص محدود خودمان ،چه تضمینی هست که انحرافی در این جریان برای ما بوجود نیاید،چه کسی می آید برای ما ثابت کند که این حرکات و این قبیل نظریه پردازی ها در آینده شکاف های عمیق سکولار و لائیک شدن را بوجود نیارد.
وی در خصوص اسطوره سازی پس از پایان دولت دهم افزود:علمای ما دیده بان هستند،وقتی دیده بان یک خطری را میبیند فورا اطلاع میدهد و در کنار آن باید حمله صورت بگیرد،حال نتیجه اینکه ما حق و باطل را تشخیص دادیم و بر علیه باطل در جایی حرکت کردیم که اتفاقا نتیجه آن حاصل شد،ما اگر بخواهیم چنین محاسباتی کنیم اصلا نباید به باطل بپردازیم چون جریان باطل همیشه استفاده ای برای خودش درست کرده است.
شما جریان پیراهن عثمان راببینید،امیر المونین نباید وارد جریان پیراهن عثمان میشد!!!در جنگ جمل ببینید نباید در مقابل عایشه می ایستاد!!!پس ما اگر چنین محاسباتی کنیم مانند کسی است که میگوید هیچ دیکته ای غلط نیست،بله،دیکته نانوشته همه اش صحیح است،آن دیکته ای غلط دارد که نوشته شده است.
ما وظیفه داریم دیده بانی و حرکت کنیم،اسطوره باید یک پتانسیلی برای این امر داشته باشد که جریان خاص همچین پتانسیلی ندارد.