به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، اولين كار وي حضور در جمع گريمورهاي مجموعه «اميركبير» بود. او در سريال «هزاردستان» نيز فعاليت داشت و تا سال 1370 با عبدالله اسكندري به عنوان مجري گريم همكاري ميكرد.
نويدي از سال 1370 به بعد بهعنوان طراح گريم در چند فيلم سينمايي حضور پيدا كرد. از جمله كارهاي او ميتوان به تيغ و ابريشم، ناصرالدينشاه آكتور سينما و بانو اشاره كرد. نام او را به عنوان طراح گريم در سريال «كلاه پهلوي» ميبينيم. اين سريال بازيگران زيادي دارد كه از زمانهاي دور ميآيند و چهرهپردازي اين همه بازيگر كار دشواري است، كاري كه مهين نويدي آن را به عهده گرفته است. نويدي ميگويد به عنوان يك زن تلاش زيادي براي اثبات خودش به جامعه هنري كرده تا به اين مرحله رسيده است... متن زير حاصل گفتوگوي ما با اين طراح گريم است.
در تيتراژ سريال كلاهپهلوي نام مهين نويدي به عنوان طراح گريم ديده ميشود. سوال من اين است كه چطور مسئوليت يك كار تاريخي فاخر را به عهده گرفتيد؟اولين تجربه حرفهاي من طراحي گريم سريال «رعنا» بود. هميشه دوست داشتم طراحي گريم يك اثر تاريخي را به عهده بگيرم تا اين كه به عنوان اولين كار تاريخي «هجربن عدي» در سال 78 به من پيشنهاد شد. تاجبخش فنائيان به عنوان كارگردان به من اعتماد كرد و كار گريم اين سريال را به من سپرد. يكي از دلايلي كه به كارهاي تاريخي علاقهمندم اين است كه عرصه خوبي است كه توانايي خودم را ثابت كنم جداي از آن به نظر من يك مرد و زن تواناييهاي برابري با هم دارند و هر دو از عهده تخصصهاي گوناگون برميآيند. در صورتي كه متاسفانه در برخي موارد اين تواناييهاي زنان از طرف تهيهكنندگان ناديده گرفته ميشود و بيشتر آنها تمايل دارند بيشتر كارها را به دست آقايان بسپارند در صورتي كه در حال حاضر بسياري از خانمها توانايي خودشان را در بيشتر حرفهها به اثبات رساندهاند.
اين موضوع در حرفه گريم هم تا حدي اتفاق افتاده است. يعني خانمها نيز همپاي آقايان كار ميكنند، اما ميزان سفارش كار به آقايان بسيار بيشتر است. خود من هم براي نشاندادن توانايي و علاقهام در اين كار تلاش زيادي كردم تا توانستم نظر كارگردانان تلويزيون و سينما را به كارم جلب كنم.
شما به عنوان زني كه توانسته خودش را در جامعه هنري به اثبات برساند برايمان بگوييد چگونه توانستيد اعتماد كارگردانان و تهيهكنندگان را جلب كنيد؟من از بچگي به نقاشي علاقهمند بودم و بزرگتر كه شدم به صورت حرفهاي آن را دنبال كردم. پيش از اين كه فعاليتم را در تلويزيون شروع كنم، دو سال براي گروه كودك نقاشي ميكشيدم و شناخت كافي روي رنگ و شخصيتپردازي پيدا كردم. خدا اين خلاقيت را در وجودم گذاشته كه حس درستي در تشخيص شخصيت و شناخت تيپهاي گوناگون داشته باشم. من از خودم توقع زيادي دارم و هميشه بيش از آنچه انتظار است، روي گريم شخصيتها کار ميكنم. باور كنيد بسيار پيش آمده از ديدن يك كار حسرت بخورم كه چقدر گريم يك بازيگر جاي كار بيشتري داشته است. معتقدم نبايد در كار هنري تفاوتي بين زنان و مردان هنرمند گذاشته شود. اين موضوع نهتنها در حرفه گريم بلكه در بيشتر حرفهها نيز اتفاق ميافتد.
بسياري هنوز عقيده دارند اگر يك مرد مسئوليت كاري را به عهده بگيرد، بهتر ميتواند آن كار را انجام دهد. در صورتي كه من به عنوان يك زن اعتقاد دارم حس مسئوليت و تلاشي كه يك زن در كار دارد شايد در مواقعي حتي بسيار بيشتر از ساير مردان باشد. زنان ظرافت زيادي در كار دارند. البته اين موضوع به معناي ناتواني آقايان نيست، اما از آنجا كه خانمها هميشه در حاشيه هستند در اثبات توانايي خود راه سختتري در پيش دارند. من رئيس شوراي گريم هستم و احساس ميكنم در مقابل 200 خانمي كه عضو اين شورا هستند، مسئولم. شايد از اين تعداد خانم، تنها 10 درصد مشغول به كار هستند در صورتي كه درصد دعوت به اشتغال آقايان بسيار بيشتر از آنهاست و اين موضوع خيلي بد است. درست است كه بخشي از اين مسائل به خاطر كسادي بازار كار است، اما به عقيده من خانمهاي گريمور بخصوص در زمينه گريم بازيگران خانم بهتر ميتوانند از عهده كار برآيند.
اين حرف شما به اين معنا است كه گريم يك شغل زنانه است؟نه، اين طور نيست. پيشتر هم گفتم كه زن و مرد در انجام كاري كه در تخصصشان هست هيچ فرقي با هم ندارند. اما به نظر من اين طبيعي است كه خانمها احساس دروني يك خانم را بهتر بفهمند. مثلا بهتر ميدانند خانمي كه در خانه مشغول آشپزي يا تميزكردن خانه است، آرايش نميكند و از مژه مصنوعي استفاده نميكند. يا مثلا وقتي يك زن در سريالي دارد از شوهرش جدا ميشود آنقدر حس شكستگي و ناراحتي دارد كه هيچوقت رغبت نميكند صورتش را آرايش كند و به شكل ويژه به خودش برسد، چون آن لحظات جزو لحظههاي شاد زندگياش نيست. چرا كه در فرهنگ ما طلاق يعني يك فاجعه و در اين حالت يك زن طبيعتا نميتواند خيلي خوشحال باشد. در چنين شرايطي اگر يك زن مسئوليت گريم را به عهده داشته باشد با حالات و روحيه دروني شخصيت زن قصه آشنايي دارد و ميتواند در هر موقعيتي با او همذاتپنداري كرده و در نهايت به يك گريم متعادل و واقعي دست پيدا كند.
متاسفانه با نگاهي به برخي آثار تلويزيوني ميبينيم در برخي موارد گريم به آرايش تبديل شده و بسياري از گريمورهاي ما بدون توجه به درونيات و ويژگيهاي شخصيت تنها به سمت آرايش ميروند. شما دليل اين امر را در چه ميدانيد؟من مدرس طراحي گريم در كانون سينماگران جوان هستم. بارها برايم پيش آمده كه دانشجويانم بعد از گذراندن يك ترم براي گرفتن مرخصي ترم نزد من ميآيند و وقتي دليلش را از آنها جويا ميشوم در پاسخ به من ميگويند كاري به آنها پيشنهاد شده است. يكي از چيزهايي كه هميشه ذهن مرا به خود مشغول ميكند اين است كه اين دانشجو ـ كه هنوز به صورت حرفهاي چيزي نياموخته ـ چگونه جذب بازار كار شده است، اما متاسفانه بعد از 13 سال تدريس بايد بگويم كار گريم در سينما و تلويزيون روي روابط و نه ضوابط پيش ميرود. دانشجوي جواني كه نه شناختي از نور دارد و نه شناخت كافي از رنگ و گريم حرفهاي وارد بازار كار ميشود و به دليل كمتجربگي و براي پركردن كمبودهاي خود به سراغ آرايشهاي غليظ و چشمگير ميرود تا دل عوامل و بازيگران را به دست بياورد. البته اگر بازيگر، بازيگر واقعي باشد اصلا زير بار آرايش غليظ و سنگين نميرود. بازيگران حرفهاي، گريمي را ميپذيرند كه مكمل نقششان باشد و نه صرفا باعث تغيير قيافه آنها شود و احيانا آنها را زيباتر كند.
از نظر شما يك گريمور حرفهاي تا چه حد بايد با علم جامعهشناسي و روانشناسي آشنا باشد؟يك گريمور غير از اين كه بايد جامعهشناس باشد، بايد روانشناس خوبي هم باشد. اين كه بداند كسي كه قرار است گريم شود چه شخصيتي را بازي ميكند و مابهازاهاي واقعي اين تيپ در جامعه به چه صورت ديده ميشود. مثلا يك مادر شهيد در بيشتر مواقع محكم و سنگ صبور است و پاي آرمانهاي پسرش ميايستد. او شايد خيلي كم گريه كند يا ضجه بكشد، اما گريم او بايد به صورتي باشد كه گريه و اندوه او در خلوت روي خطوط چهرهاش نشان داده شود؛ يعني عمق ناراحتي او مشخص باشد. اما گاهي اوقات گريمورها هيچ شناختي از شهدا، جبهه و مختصات آن ندارند. من بارها در آثار مختلف ديدهام كه رزمندهاي در صحنهاي از جنگ حضور دارد، اما كاملا سشوار كشيده و مرتب و تميز گريم شده است. انگار همين الان از حمام بيرون آمده است. اين در حالي است كه كسي كه در جنگ حضور دارد به خاطر شرايط سخت و طاقتفرساي آنجا هيچ وقت نميتواند مرتب و تميز باشد و اين يك تناقض بسيار بزرگ ميان شكل ظاهري و موقعيتي است كه بازيگر در آن قرار دارد. در چنين شرايطي اعتماد مخاطب به كار كم ميشود. همه ميدانند يك سرباز جنگي به خاطر موقعيت سخت جنگ به هم ريخته است و گاهي اوقات، مواد اوليه شستوشوي بدن حتي به او نميرسد. متاسفانه بسياري از گريمورهاي جوان به علت عدم مطالعه يا نداشتن تجربه و شناخت كافي از محيط اطراف و انسانهاي دور و برشان و بدون توجه به نقش بازيگر، آرايش را با گريم اشتباه ميگيرند.
يكي از مسائلي كه در گريم و طراحي لباس خانمها در آثار تلويزيوني وجود دارد اين كه به دليل تفاوت پوشش خانمها در خانه و بيرون از خانه، بيننده با تناقض روبهرو ميشود مثلا زني را ميبيند كه با آرايش زياد ميخوابد يا با مژه مصنوعي آشپزي ميكند!ما براي نشاندادن اين موارد محدوديت داريم و اگر بخواهيم با روشهاي تصنعي اينها را نشان بدهيم در نهايت به ضعيفشدن كار ميانجامد. يك زن مخصوصا مادر ـ كه ارزش و اعتبار والايي دارد ـ در هر موقعيت و شرايطي كه باشد بايد جايگاهش حفظ شود. بخشي از اين جايگاه را بايد با گريم به نمايش گذاشت. ما چرا بايد خانمها را در هر مرحله و هر موقعيتي از يك اثر با آرايش و مثل يك عروسك نشان دهيم. اين موضوع با شخصيت و ذات پاك زن تضاد دارد.
اين موضوع يعني اين كه شما به هيچوجه در گريمهايتان از آرايش استفاده نميكنيد و به آن اعتقادي نداريد؟نويدي: كلاه پهلوي مربوط به دوره 1320 است و آن دوره آرايشهايي مد بوده كه از حداقل فرمهاي زيباييشناسي تصويري برخوردار است و بيننده آنها اصلا به سمت كار جذب نميشود چرا كه سليقه جوان امروزي تغيير كرده استالبته من مخالف آرايش نيستم، اما معتقدم بايد بجا و درست از اين تكنيك استفاده كرد. مثلا به اعتقاد من بايد از آرايش و گريم در تقابل با هم استفاده كرد؛ يعني براي نشاندادن تقابل دو نقش متضاد در برابر هم. مثلا من در كلاه پهلوي از همين تكنيك استفاده كردم. ما بايد زن طاغوتي را مثل يك عروسك آرايش ميكرديم و در مقابل، زن سنتي ايراني و معتقد را - كه باحجاب است- با استفاده از گريم زيبا ميكرديم. اين تكنيك را من در شخصيت آزيتا حاجيان در «دبيرستان خضرا» و گوهر خيرانديش در «ميوه ممنوعه» نيز انجام دادم كه باعث شد بدون استفاده از لوازم آرايش يك زيبايي عارفانه و نوراني به شخصيتها داده شود.
در كلاه پهلوي تا چه حد از كلاه گيس براي گريم بازيگران استفاده كرديد؟در كلاه پهلوي خيلي دوست داشتم تا پيش از كشف حجاب سر بازيگران كلاه گيس بگذارم. به اين دليل كه مستند بودن كار بالاتر برود. فرض كنيد نوجواني، بيننده اين سريال است، وقتي ما زنان را نشان ميدهيم كه پوشش درستي دارند، اين سوال را مطرح ميكند اگر زنهاي آن زمان چنين پوششي داشتند پس براي چه انقلاب كرديم. ما ميتوانستيم براي مستندشدن كار از كلاه گيس استفاده كنيم، اما در تيتراژ بنويسيم كه اين كار را انجام دادهايم.
شايد اين همراهي نكردن گريم با شخصيتها در يك اثر، به عدم ارتباط گريمورها با فيلمنامه هم بستگي داشته باشد.قطعا همينطور است. متاسفانه بسياري از گريمورهاي ما اصلا فيلمنامه را نميخوانند و در حين كار دائم از كارگردان سوال ميكنند كه گريم يك نقش بايد به چه صورت باشد و طبق توصيفات كارگردان، كار گريم را انجام ميدهند يا حتي تنها بخشي از فيلمنامه را ميخوانند و به دانستن همان بخش بسنده ميكنند در صورتي كه يك طراح گريم بايد چند بار متن كار را بخواند و آن را پيش خود تجزيه و تحليل كند و با آگاهي زياد با كارگردان سر نقشها بحث كنند. مثلا خود من اينقدر يك قصه را ميخوانم تا شخصيتها برايم كاملا شناخته شوند و درون دفترچهاي، همه خصوصيات آنها را يادداشت ميكنم.
اين كار چه كمكي به شما ميكند؟وقتي فيلمنامه را با دقت ميخوانم، ميتوانم طرحهاي مختلف را بر اساس شخصيتها پيدا كنم و ارتباط بين آنها را درك كنم. مثلا سكانس 500 با سكانس اول در ارتباط است. من اگر اين ارتباط را پيدا كنم باعث ميشود بازيگران دچار پرش گريم نشوند.
شما كارهاي تاريخي زيادي انجام دادهايد. چه چيزي الهامبخش گريمهاي شما است؛ عكسها، نقالخانهها، كتابها...؟من به تاريخ علاقه زيادي دارم و هميشه دلم ميخواست در دوره قاجار زندگي ميكردم. كتابها و عكسهاي زيادي هم از آن دوران به جا مانده است كه آنها را مطالعه و همه آنها را با دقت وارسي ميكنم. اما در همه اين عكسها نيز يك قالب يكسان جهت الگوبرداري ديده نميشود. من بايد از ميان اين همه مدل آنچه فراواني بيشتري دارد را انتخاب كرده و آنها را با معيارهاي امروزي به روز كنم.
خب چه اصراري داريد كه آنچه بوده را به نوعي طراحي كنيد كه به چشم بيننده خوش بيايد. مگر غير از اين است كه تاريخ درباره «هست»هاست و شما بايد آنچه را كه بوده نشان دهيد؟ما در كارهاي تاريخي نميتوانيم كاملا شبيه، عين تاريخ و مثل آنچه بوده، چهرهها را گريم كنيم. كلاه پهلوي مربوط به دوره 1320 است و آن دوره مدلها و آرايشهايي مد بوده كه از حداقل فرمهاي زيباييشناسي تصويري برخوردار است و ممكن است بيننده با ديدن آنها اصلا به سمت كار جذب نشود، چرا كه جوان امروزي سليقه و سطح ديدش نسبت به آن زمان تغيير زيادي كرده است. پس ما بايد تعادلي بين واقعيت و گريم به وجود بياوريم. البته مشكل ديگري كه بر سر عينيسازي گريمها وجود دارد اين است كه بسياري از بازيگران زير بار گريمهاي سنگين نميروند و اگر هم راضي به اين كار شوند، شايد درگير چند كار ديگر هم باشند كه در اين صورت نيز ما نميتوانيم مثلا روي فرم ابرو يا نوع سبيل يا موي بازيگران تغييرات اساسي صورت دهيم. مثلا آن زمان مد بود كه ابروهاي خانمها فرمي گرد و نازك داشته باشد، يا پشت موي مردان بلند باشد. ما همه اينها را عينا نميتوانيم نشان دهيم، چون بايد سليقه مخاطب را هم در نظر بگيريم و به آن احترام بگذاريم.
اما سليقه متفاوت مخاطب نبايد باعث تغيير واقعيت شود...حضرت ابراهيم يا حضرت موسي هيچگاه چهره امروزي نداشتند. شايد آنها در زمان خود چهره نوراني و زيبايي داشتند، اما با معيارهاي امروزه اين قضيه كمي فرق ميكند. ما مجبوريم در تصويرسازي و گريم يك پيامبر را حتي كمي امروزيتر كنيم تا زيبايي او براي مخاطبان قابل درك باشد.
زنان در كلاه پهلوي از قشرهاي مختلفي هستند. شما چطور اين دستهبندي را در گريم آنها رعايت كرديد؟نويدي: بعد از گذشت شش ماه از گريم اوليه آقاي فرهنگ در نقش صمصام خان ديگر زيربار آن گريم نرفتند. نميدانم به خاطر گريم زيباي بازيگران ديگر بود يا اصلا گريم آفتاب سوخته، دندانهاي طلايي و يك مدل مخصوص سبيل مربوط به خانها را نميپسنديدمن در ابتداي كار يك تقسيمبندي كلي از زنان سريال انجام دادم. يك دسته زناني هستند كه از غرب آمدهاند. اين گروه بايد رنگ و لعاب بيشتري در چهره داشته باشند كه در مواجهه با ايرانيها در نگاه اول آنها را جذب كرده و اين انگيزه را در آنها ايجاد كنند كه آنها دوست داشته باشند شبيه آن زنان شوند. بنابراين گريم زنان اروپايي غليظ بود. زنان سنتي ايراني را هم به صورتي گريم كرديم كه يك حالت زيبايي عرفاني به آنها ببخشد. گريمي كه آنها را زيبا اما ساده نشان ميدهد. البته همين زنها را هم گاهي در خانه و در كنار شوهرشان غليظتر گريم كردهام. چرا كه به اعتقاد من زني كه شعور بالايي داشته باشد هيچوقت زير بار آرايشهاي سنگين و زياد و اغراقشده در بيرون نميرود. دختران اين خانوادههاي سنتي را هم خيلي ساده گريم كردم. يعني بيشتر آنها ابروهاي كلفت و كاملا دست نخوردهاي دارند.
اين حالت عرفاني كه ميگوييد يعني دقيقا به چه صورت بود؟مثلا گريم خانم مريلا زارعي كه نقش فروغ را بازي ميكند و دخترش را كمي روشنتر گرفتيم تا چهرههاي نورانيتري داشته باشد.
اما در سريال آنقدر روشن نيستند.بله، تصويربردار ما به خاطر اين كه يك مقدار فضاي قديميتري به تصوير ببخشد نور صحنه را قهوهايتر كرد به همين دليل رنگ چهره بازيگران تغيير كرد. مثل بسياري از رنگ موها و چهرهها كه دقيقا آني نيست كه من انتخاب كرده بودم.
با گذشت چند قسمت از سريال گاهي آرايش همين زنان روستايي هم بيشتر ميشود. دليل اين موضوع چيست؟اين موضوع كاملا عمدي بود. من سعي كردم با اين كار ميزان تحت تاثير قرارگرفتن زنان روستايي از زنان غربي را نشان دهم. اين زنان ابتدا در درون خود دچار يك جنگ و تناقض ميشوند. آنها به واسطه شرايط و عقايدي كه در ذهن خود داشتند، نميتوانستند يكباره تغيير كنند. من هم بايد اين نكته را در گريم رعايت ميكردم.
مردان را چطور تقسيمبندي كرديد؟بخشي از مردان در سطح مقامات مديريتي بودند. آنها بايد يكمقدار اتوكشيده و تر و تميزتر از سايرين ميبودند. موهاي آنها بايد روغنزده و صاف ميشد. مثلا براي چهره صالح ميرزاآقايي چون او از يك مادر فرانسوي و پدر روسي است اگر ميخواستم او را مثل فرانسويها گريم كنم شبيه ايرانيها ميشد. براي همين برخلاف ميلم مجبور شدم از ژن روسي او استفاده كنم و موهاي سرختري روي سرش گذاشتم. البته ناگفته نماند آقايان هم مثل زنان به مرور تحت تاثير شرايط قرار ميگيرند و چهره و لباسشان تغيير ميكند.
چرا براي برخي از اين آقايان مثل امين حيايي بيش از يك تيپ در نظر گرفتيد؟ما هفت تيپ براي شخصيت امين حيايي (كريم) انتخاب كرديم. اما چون كار رج ميخورد (چند سكانس كه توالي زماني ندارند و در يك مكان تصويربرداري ميشوند) ابتدا اين كار خيلي سخت بود. مثلا در برخي مواقع يك تيپ آقاي حيايي بايد ريش شش روزه ميداشت، اما فردا بايد كل ريشش را ميتراشيد، اما در كل به پيشنهاد من و با توجه به شخصيت كريم و تغييرات شخصيتي كه در طول سريال رخ ميدهد، تصميم گرفتيم هفت تيپ براي او طراحي كنيم.
فكر نميكنيد بسيار كم پيش ميآيد كه انسان عادي در دنياي واقعي تيپ خود را بنا به شرايط عوض كند؟من اگر بخواهم كل ويژگيهاي شخصيتي حيايي را بازگو كنم داستان لو ميرود، اما تا اين حد بگويم اگر گريم غير از اين گريم ميشد اصلا نميتوانستيم روحيات و شخصيت چند وجهي او را بخوبي نشان دهيم. وقتي يك نفر با توجه به شرايط تغيير آنچناني ميكند و يكباره منصب اجتماعياش عوض ميشود اين تغيير در صورتش نيز بايد به وجود بيايد.
بعد از امين حيايي بيشترين گريم را روي چه كسي انجام داديد؟داريوش فرهنگ در نقش صمصامخان. براي او هم پنج تيپ انتخاب شد. صمصامخان نيز يكسري فراز و فرودهاي شديدي در طول سريال پيدا ميكند. اما بعد از گذشت شش ماه از گريم اوليه، آقاي فرهنگ ديگر زيربار آن گريم نرفتند. نميدانم به خاطر گريم زيباي بازيگران ديگر بود يا اصلا گريم آفتاب سوخته، دندانهاي طلايي و يك مدل مخصوص سبيل مربوط به خانها را نميپسنديد، در هر صورت به هيچ وجه زير بار گريم كه برايش طراحي شده بود، نرفت و اين كار باعث شد مقداري با خانهاي آن زمان تفاوت داشته باشد.
آيا در طول كار موردي هم پيش آمد كه در طراحي گريم با كارگردان دچار مشكل شويد؟نه، حتي براي يك بازيگر هم پيش نيامد كه آقاي دري با تيپي كه من طراحي كرده بودم مشكلي داشته باشد. خوشبختانه تمام تلاشم را كردم و همه تيپها هم با همفكري و تفاهم به وجود آمدند.
تجربه نشان داده شما در طراحي گريم و تيپسازي مهارت بالايي داريد. نمونهاش مش باران با بازي آزيتا حاجيان در ساعت شني و در كلاه پهلوي هم شخصيت حاجيخان با بازي رضا كيانيان... چطور به طراحي گريم تيپ حاجيخان رسيديد؟البته به نظر من شخصيت حاجيخان هنوز جاي كار داشت. من ميخواستم موهاي كيانيان را با شماره چهار بتراشم، اما متاسفانه همان موقع ايشان بايد به خارج از كشور سفر ميكرد و من نميتوانم چهره يك هنرمند جهاني را براي انجام يك گريم تحت تاثير قرار دهم. براي همين مجبور شديم كلاه سرش بگذاريم. البته اين را هم بگويم آقاي كيانيان و خانم خيرانديش از جمله بازيگراني هستند كه اتفاقا طرفدار گريم زياد هستند و از گريم روي تكتك اعضاي صورتشان استقبال ميكنند.
خودتان اين تيپها را طراحي ميكنيد؟من علاقه زيادي در تيپسازي دارم. مثلا در فيلم «دعوت» براي اولين بار بود كه محمدرضا فروتن را مجبور كردم كلاه گيس سرش بگذارد. او در اين فيلم نقش يك لُر را بازي ميكرد. شما تصور كنيد چنين تيپي حتي اگر گريم زيادي هم داشته باشد، مخاطب ارتباط زيادي با او برقرار نميكند و در نهايت چهره فروتن از آن بيرون ميزند. من احساس كردم كه يك لُر بايد موهاي پرپشتي داشته باشد و تصميم گرفتم براي او كلاه گيس بگذارم.
براي كسي كه به كارهاي تاريخي علاقه زيادي دارد مطالعات تاريخي چه جايگاهي دارد؟كارهاي تاريخي كه ما كار گريم آن را انجام ميدهيم يا مربوط به صدر اسلام است يا مبارزهاي عصر مشروطه همچون ميرزاكوچكخان و... . من در اين زمينه مطالعات تاريخي زيادي انجام دادهام تا آگاهي از اتفاقات و حوادث آن زمان تاثير زيادي در شكلگيري ذهنيت درست من از تاريخ داشته باشد.
يك مشكلي كه در گريم بازيگران ديده ميشود اين است كه بسياري از بازيگران بيني عمل كرده و گونه برجسته دارند. اين موضوع در كار مشكلي پيش نميآورد؟مسلما چرا و به نظر من يك كارگردان حاذق نبايد اين افراد را براي نقشهايش انتخاب كند.
از اين نميهراسيد كه يك نشانه مشترك مثل ابروي پيوندي يا خال بالاي لب يا... همه گريمها را يك شكل كند و خلاقيت را از شما بگيرد؟نه، به هر حال هر چهرهاي ويژگيهاي خاص خودش را دارد. ضمن اين كه با توجه به موضوعاتي كه مطرح كردم عملا نميتوانيم در طراحي گريم از واقعيت محض وام بگيريم و بايد چهرهها را امروزيتر نشان دهيم.
برخي شخصيتها مثل حسن تقيزاده با بازي قطبالدين صادقي خيلي حرفهاي شبيهسازي شده است. چطور اين كار را انجام داديد؟تقي زاده از آن شخصيتهايي بود كه آقاي دري عكس واقعياش را به من داد تا بتوانم از روي آن تست گريم را آغاز كنم و بايد بگويم آقاي صادقي واقعا انتخاب خوب و بجايي براي اين گزينه بود و آناتومي چهرهاش كار را سادهتر ميكرد.
متاسفانه مشكل بسياري از گريمهاي كارهاي تاريخي اين است كه گريم خودش را به بازي بازيگر تحميل ميكند. فكر ميكنيد يك گريم چقدر در بازي بازيگر تاثير ميگذارد؟به نظر من يك گريم بايد ساده و محو باشد كه بازيگر بتواند قدرت بازياش را هم به نمايش بگذارد. يك گريم نبايد سنگين و اغراقشده باشد تا براي مخاطب جذاب جلوه كند. بسياري مواقع پيش ميآيد كه يك بازيگر كاملا شبيه به نقشي است كه به عهده ميگيرد پس ما در اين موارد نبايد او را گريم كنيم.
گريم حتي روي خود بازيگر هم تاثير زيادي دارد. موارد بسياري پيش آمده كه از روي حالات چهره و حتي نحوه نشستن يك بازيگر در صندلي گريم متوجه ميشوم يك گريم متفاوت و حرفهاي چقدر در اعتماد به نفس يك بازيگر و گرفتن حس هنگام بازي تاثير دارد.
گفتگو:مهراوه فردوسي
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید