به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران اراک ، يكي از عميقترين عرصههاي انقلاب فرهنگي، بحث تعامل حوزه و دانشگاه و به تعبيري رابطه علم و دين است. به دو دليل بحث حوزه و دانشگاه براي جمهوري اسلامي يك بحث مهم و درجه اول محسوب ميشود؛ يكياينكه انقلاب ايران، با صبغه اسلامي و بهرهبري علماي اسلام بهوقوع پيوست و اساس آن بر احياي ديانت در شكلي تازه و روزآمد بود. بدينمعني كه ايجاد يك نظام سياسي مدرن و مبتني بر آموزههاي ديني خودبهخود بحث چگونگي تعامل دو مقوله سنت و مدرنيسم را به ميان ميكشيد و آن را به يكي از بنيادهاي اوليه نظام جمهوري اسلامي مبدل ميساخت.
دومآنكه دين و علوم ديني همواره خود را در مواجهه، ارتباط يا همسازي با دستاوردهاي جديد علمي ميداند و پاسخگويي به مسائل روز از وظايف نهادهاي ديني است. برهميناساس بود كه مقولهاي تحت عنوان روشنفكري ديني در جامعه مطرح گرديد و هرگروه، نحله و شخصي از ظن خود به ايفاي نقش روشنفكر ديني همت گمارد. اما نكته مورد غفلت اكثر افراد و جريانهاي روشنفكري ديني در آن بود كه آنها از منظر مدرنيسم و علوم جديد به دين مينگريستند و در حقيقت بهنوعي شناخت يا مطالعه علمي از دين روي آوردند. اين روش گرچه مورد نياز و توجيه بود اما حكم حركتكردن برخلاف جريان آب را داشت. انقلاب اسلامي بهوقوع پيوسته بود تا همه دنيا و مسائلش را به مورد نقادي دينورزانه بگذارد و فرهنگ و تمدن بشري را با معيارهاي جاودانه و حكيمانه دين بسنجد و كاستيها و كژيهاي مدنيت بشري را به مدد تعاليم آسماني سامان ببخشد. برهميناساس بود كه متفكر شهيد علامه مرتضي مطهري با بهرهگيري از احاطه كمنظير بر علوم اسلامي و انساني نيروي سومي را در جريان روشنفكري ديني بهوجود آورد تا سايه تعالي بر انديشه علمي و انگيزههاي عملي جامعه بيافكند. براساس مباني نيروي سوم روشنفكري، حيات طيبه و حيات معقول ما را از تندادن به دستاوردهاي ناقص، ناشكيب و گاهي ناهماهنگ مدرنيته بازميدارد. استاد مطهري برآن است تا از گرايشهاي شرقي و غربي يا التقاطي در روشنفكران ديني جلوگيري نمايد و خط استواري را بهعنوان روشنفكري متدين، كه دين، ذرهبين اوست، بهوجود آورد تا مسائل جامعه و مباحث علوم را با آن بكاود. در مقاله زير با روشنفكري اصيل ديني و مجاهدات علمي استاد مطهري در شكلگيري اين جريان آشنا ميشويد.
با مطالعة جامعهشناسانة گروهها و نيروهاي اجتماعي، ميتوان منشا پيدايش انديشهها و مسير روند جريانهاي اجتماعي را شناخت و منظرهاي تازهاي را در تحولات اجتماعي كشف كرد.
تعليم و تربيت بستر تحولات، اصلاحات و انقلابها را در جامعه فراهم ميكند و زايش فرهنگي بسيار و البته ديرياب دارد. با سير شكوفايي تاريخي نهاد تعليم و تربيت به دست روحانيت، پس از چهارده قرن، انقلاب اسلامي ايران بر نهال مكتب امامان به ثمر نشست و ازسويديگر در دو سدة اخير، كه شاخههاي نهاد تعليم و تربيت از غرب به ايران رسيد و عدهاي از ميوة آن چشيدند، خط سير جديدي در تعليم و تربيت و تفكر پيدا شد كه ــ بهاصطلاح ــ جريان روشنفكري را پديد آورد. بنابراين، بايد گفت دو پايگاه اجتماعي روحانيت و روشنفكري با كاركردهاي بعضا همانند، مسئوليتهاي خطيري بر عهده دارند. مطالعة نسبت ميان اين دو،[i] و بهويژه بررسي انديشه كساني كه تواما مصداق هر دو جريان هستند، كسانيكه انديشه حوزه و دانش دانشگاه را بر طرحي اسلامي بارور كردند و با تفكر ديني، احياي جامعه را رقم زدند ــ كه در اين مقاله از آنها با عنوان نيروي سوم روشنفكري ياد ميشود و نگارنده بنيانگذار اين جريان را استاد شهيد مطهري معرفي ميكند ــ حائز اهميت بسيار است.
نيروي سوم روشنفكري كه از همنهادي انديشة ديني و دانش بشري با مبناگروي در حوزه تفكر ديني در دو نهاد حوزه و دانشگاه برميآيد، در زمينة توليد دانش و نظريهپردازي ميتواند نقش اصلاحگري و هدايت نظام اسلامي را در تحقق اهداف والاي آن به شايستگي ايفا كند./س