گزیده ای از سرمقاله روزنامه های صبح امروز پنجشنبه را می توانید در اینجا بخوانید.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛

«خط سه سويه دشمن»عنوان یادداشت امروز روزنامه کیهان که به قلم حسام الدين برومند نوشته شده را با هم میخوانیم:

رصد اطلاعات آشكار در فضاي رسانه اي به وضوح نشان مي دهد كه مهم ترين دستور كار دشمن در شرايط فعلي مواجهه با انتخابات سال 92 در ايران است.
البته جغرافياي بازي دشمن مشتمل بر چند «سناريو» و كليد زدن چند «پروژه» و به صحنه آوردن «تاكتيك» هاي مكمل خواهد بود و بدون شك ترفندها و دسيسه هاي چند لايه را برمي گزيند.

اين نوشته تلاش مي كند محورهايي از بازي دشمن در ميدان انتخابات 92 مبتني بر داده هاي آشكار و اتفاقات و رويدادهاي جاري طي هفته هاي گذشته را رهگيري نمايد.
البته سرنخ تحركات دشمن براي انتخابات پيش روي را مي توان از پايان انتخابات مجلس نهم در اسفند سال گذشته مورد واكاوي قرار داد.

مشاركت بالاي مردم در انتخابات 12 اسفند سال 90 و رقم زدن حماسه ديگري ثابت كرد كه سناريوي دشمن به نتيجه نرسيده و پروژه ها و تاكتيك هاي به صحنه آمده عليه ملت ايران ابتر مانده است.
از همين روي؛ سال 91 براي دشمن پس از شكست سنگين در سال 90 و انتخابات مجلس نهم و از سوي ديگر در پيش بودن انتخابات سال 92 حياتي و راهبردي محسوب مي شود.

اكنون و در شرايطي كه 6 ماه تا انتخابات رياست جمهوري باقي مانده است بايد ديد تحركات و دسيسه هاي دشمن براي تاثيرگذاري بر انتخابات بر چه محورهايي بنا شده است.
1- از جمله محورهاي اصلي و هميشگي دشمن كه اين روزها در بستر فضاي رسانه اي پررنگ تر و برجسته تر شده است؛ «عمليات رواني بر ذهن مسئولان» است.

رسانه هاي ضدانقلاب و بيگانه به صورت زنجيره اي و در حجمي انبوه يك «جنگ نرم اقتصادي» را تدارك و ساماندهي كرده اند. ايجاد نارضايتي اقتصادي فراگير، هدف اصلي اين جنگ تمام عيار اقتصادي است.
دشمن براي تحقق اهداف شوم خود در اين جنگ اقتصادي «پروژه تحريم» ها را در ابعاد و مختصات بي سابقه اي به صحنه آورده است.

نكته گفتني اين است كه ابزار «تحريم» ها عليه جمهوري اسلامي مقوله نامأنوسي براي ملت ايران نبوده و همواره در سه دهه گذشته پروژه تحريم ها به عنوان يك اقدام نرم اقتصادي از سوي دشمن به كارگيري شده است اما آنچه طي ماه هاي اخير درباره تحريم ها قابل اعتناست، بزرگ نمايي بيش از حد تحريم ها از يك سو و عمليات رواني بر ذهن مسئولان در اين باره از سوي ديگر است.

در همين راستاست كه مشاهده مي شود دشمن پيش از تصويب و اعمال تحريم ها عليه كشورمان ابتدا به واژه سازي و مانور رسانه اي پرداخت. ماه ها قبل از اينكه تحريم هاي ژوئن و ژوئيه عليه ايران اعمال شود رسانه هاي زنجيره اي دشمن به صورت گسترده اين محورها را انعكاس و پوشش دادند كه؛ الف- تحريم ها به اصطلاح فلج كننده و گزنده است.

 ب- تحريم نفتي و بانك مركزي ايران فروپاشي اقتصاد ايران را رقم خواهد زد. پ- تاثيرگذاري تحريم ها براي منزوي كردن ايران قطعي است و...
پمپاژ رسانه اي گسترده و مستمر بر اينكه «تحريم ها اثر كرده است» با هدف عمليات رواني، ذهن مسئولان را نشانه گرفته تا «تدبير»ها كه خنثي كننده «تحريم» ها است به مرحله «تصميم گيري» و «اجرا» نرسد.

آنچه در اين ميان مهم است تلاش و تحرك و پويايي و اعتماد به نفس مسئولان است تا راه دور زدن تحريم ها و پروژه سوزي دشمن را بيشتر از گذشته در پيش بگيرند، تجربه نمايند و به عنوان يك نسخه حيات بخش به ميدان آورند.

شواهد و قرائن غيرقابل خدشه حاكي از آن است كه دشمن در «پروژه تحريم»ها دچار اشتباه در محاسبات بوده و همين نقطه روشن است كه مي تواند بازي دشمن در عمليات رواني بر ذهن مسئولان را بسوزاند. به عنوان نمونه گزارش دو روز پيش آژانس بين المللي انرژي حاوي واقعياتي است كه ادعاي پيش گفته -اشتباه در محاسبات پيرامون پروژه تحريم ها- را اثبات مي كند.
براساس گزارش آژانس بين المللي، توليد و صادرات نفت ايران در ماه اكتبر (ماه گذشته) افزايش يافته است.

اين رويداد در حالي است كه تحريم هاي آمريكا در ژوئن و اتحاديه اروپا در اول ژوئيه به اجرا درآمده و قرار بوده «گزنده» و «فلج كننده» و... باشد تا بالاترين و بيشترين اثرگذاري تحريم ها در طول تاريخ به منصه ظهور برسد، اما آيا چنين شده است؟ پاسخ منفي است و تحريم هاي غربي در حوزه نفت كه با آب و تاب فراواني مانور رسانه اي داده مي شد با شكست مواجه شده است.

جالب اينجاست كه حتي شبكه تلويزيوني بي بي سي در همين خصوص نتوانسته «ترديد»ها را از سيماي «تحريم»ها كنار بزند و اين پرسش چالش برانگيز را مطرح نموده است؛ «چطور علي رغم افزايش تحريم ها، فروش نفت ايران بيشتر شده؟!» بنابراين ماهيت تحريم ها مخلوطي از اهرم هاي اقتصادي به اضافه عمليات رواني و رسانه اي است كه واقعيت هاي اقتصادي نشان مي دهد سهم جنگ رواني دشمن در اين ميان بيشتر است.

نكته حائز اهميت اين است كه در اين شرايط مسئولان اقتصادي و دولت وظيفه خطير و حساسي را بر دوش دارند و آن اينكه در وهله اول عمليات رواني دشمن را بر ملا نمايند و در وهله بعد با تدابير ويژه و برنامه ريزي هاي علمي و در پيش گرفتن «اقتصاد مقاومتي» هر روز از دامنه فشارها بكاهند.

2- اما محور ديگري كه مكمل «عمليات رواني بر ذهن مسئولان» است پروژه مشغول سازي مسئولان به كارهاي فرعي و حاشيه اي است. به عبارت روشن تر گاهي اوقات دشمن با برنامه ريزي هاي تودرتو و چندلايه و هدايت فضا به سمت و سويي خاص تلاش مي كند تا مسئولان و تصميم گيران كشور از فرمول و قاعده اصلي-فرعي كردن امور غفلت نمايند.

البته اين موضوع را نيز نبايد از قلم انداخت كه گاهي هم دشمن طراحي و برنامه ريزي خاصي ندارد يا در طراحي و برنامه ريزي با شكست مواجه شده ولي متأسفانه برخي از مسئولان ناخواسته در زمين دشمن بازي مي كنند.

اينجاست كه اگر چنين احتمال و فرضي رنگ واقعيت و عينيت مي گيرد بلافاصله شاخك هاي دشمن به كار مي افتد و براي ادامه كار طراحي مي كند تا سوار بر موضوع شود.

در شرايط فعلي هرگونه اقدامي از سوي مجلس يا دولت و يا دستگاه قضايي و يا هر كانون و مركز ديگر نظام كه در افكار عمومي نشانه اي از تقابل قوا برجاي بگذارد مي تواند بهره برداري دشمن را در پي داشته باشد.
3- از ديگر محورهاي دشمن در مواجهه با انتخابات سال 92، تلاش براي زير سؤال بردن نهادهاي ارزشي نظام است. مقارن با اين تحركات توطئه آميز بايد هجمه دشمن را به ساختار حقوقي نظام آدرس داد.

البته آنچه اين روزها، دشمن در جهت تضعيف ساختار نظام، دنبال مي كند اعتبارزدايي از قوه قضاييه است كه براساس ادعاهاي واهي و پمپاژ شايعات و شبهات پيرامون دستگاه قضا در دستور كار قرار گرفته است.

انتشار گزارش هاي حقوق بشري عليه قوه قضاييه ايران و تحركات سياسي و مغرضانه احمد شهيد در قالب به اصطلاح گزارشگر ويژه سازمان ملل در امور حقوق بشر جمهوري اسلامي از جمله شواهد آشكاري است كه به وضوح نشان مي دهد حمله رسانه اي به قوه قضاييه آغاز شده است. از طرف ديگر؛ محكومان و مجرمان امنيتي از سوي نهادهاي به اصطلاح حقوق بشري جايزه[!] مي گيرند.

اما سؤالي كه پيش كشيده مي شود اين است كه اگر دشمن با عمليات رواني بر ذهن مسئولان اجرايي و اقتصادي، «دولت» را نشانه گرفته و با دميدن در طرح مسائل فرعي و پرتنش، «مجلس» را از نظر دور نداشته است با چه هدف و منظوري حمله به «قوه قضاييه» را كليد زده است؟

پاسخ را مي توان در وظايف خطير و حساس و بعضا منحصر بفرد قوه قضاييه در تامين امنيت و پيشگيري از جرايم دانست. اگر دشمن خط فتنه و بي ثبات سازي سياسي تا بزنگاه انتخابات را دنبال مي كند- كه قرائن بر آن گواهي مي دهد- مي داند كه اين قوه قضاييه است كه مي تواند با برهم زدگان امنيت ملي و آشوبگران و فتنه گران برخورد كند و توان دستگاه قضايي در اين زمينه پروژه نهايي دشمن در تضعيف ساختارها را ناكام مي گذارد.

بنابراين عجيب نخواهد بودكه تا زمان ايام انتخابات علاوه بر سوژه سازي عليه دولت و مجلس، هر روز سوژه و موضوع جديدي عليه قوه قضاييه نيز از سوي دشمن طراحي شده و در مقياسي گسترده مانور رسانه اي بر روي آن داده شود.

و بالاخره بايد گفت در چارچوب ساختار ويژه نظام طراحي ها و تحركات دشمن در قالب محورهاي عمليات رواني و سناريوهاي تو در تو عليه قواي سه گانه براي مواجهه در انتخابات 92 به مانند تمامي انتخابات گذشته كه دشمن از آن به عنوان بزنگاهي براي به بار نشاندن پروژه هاي خود بدان چشم طمع دوخته بود به نتيجه نخواهد رسيد و اين مهم در گرو هوشياري و همدلي مسئولان قواي سه گانه و پرهيز از اقدامات انفرادي و جزيره اي در شرايط حساس كنوني است.


روزنامه جمهوري اسلامي صبح امروز در ستون سر مقاله خود با عنوان «تحليل سياسي هفته»چنین نوشت:

بسم‌الله الرحمن الرحيم

هفته جاري را براي كشور بايد هفته‌اي پر حادثه خواند. جاري شدن سيل و آبگرفتگي بر اثر بارندگي‌ها در استان مازندران موجب خسارت‌هايي در شش شهرستان اين استان گرديد.

رامسر، چالوس، بابل، آمل، سوادكوه، بندپي و نوشهر شهرستان‌هايي بودند كه از جاري شدن سيل دچار آسيب‌ و خسارت شدند و تنها در دو شهر نوشهر و چالوس 87 خانوار خانه و كاشانه خود را از دست دادند. اين سيل همچنين در شهرستان آمل موجب تخريب پل قديمي "بليران" شد.
حادثه ديگر در هفته جاري، خروج قطار مسافربري زاهدان - تهران از ريل بود كه باعث كشته شدن 4 نفر و مجروح شدن 36 تن از هموطنانمان گرديد. با اينكه هنوز بطور رسمي علت اين حادثه از سوي مسئولين ذيربط اعلام نشده است، اما گزارشهاي اوليه حكايت از بالا بودن سرعت قطار در محل حادثه دارد.

 در اين هفته همچنين يكي ديگر از اتوبوس‌هاي حامل دانش‌آموزان راهيان نور در حوالي شاهرود و در حاليكه از مناطق عملياتي بازمي‌گشت، باز هم دچار حادثه شد و علاوه بر كشته شدن يك نفر تعدادي نيز مجروح بر جاي گذاشت.

معلوم نيست چرا به رغم تذكرات مكرر و وقوع حوادث پي در پي در اين كاروان‌ها، چاره‌اي براي اين معضل انديشيده نمي‌شود. قرار است مجمع نمايندگان خراسان رضوي در مجلس شوراي اسلامي پس از بررسي موضوع از وزير آموزش و پرورش جهت اداي توضيحات در كميسيون دعوت نمايد.

گذشته از حوادث مذكور، آغاز بزرگترين رزمايش مشترك سراسري پدافند هوايي كشور از بزرگترين رويدادهاي هفته جاري بود. اين رزمايش كه با تاكيد بر مولفه‌هاي دكترين دفاعي جمهوري اسلامي ايران براي ارتقاي توان رزمي شبكه يكپارچه پدافند هوايي كشور صورت گرفت، با اجراي تمرينات تاكتيكي و اتخاذ تدابير عملياتي پيش‌بيني شده در طرح‌هاي پدافندي و همچنين به نمايش درآمدن تعدادي از تجهيزات و ادوات نظامي ساخت كشور، توانمندي‌هاي فرزندان اين آب و خاك را به نمايش گذاشت و آمادگي هر چه بيشتر واحدهاي دفاعي و نظامي كشور در مقابله با هر گونه تهديدات احتمالي را به رخ كشيد.

رخداد ديگر هفته جاري كه از اهميت ويژه‌اي در حوزه سياسي و امنيتي برخوردار است، انتشار اخبار مربوط به جان باختن "ستار بهشتي" وبلاگ‌نويس اهل رباط‌كريم در حين بازجويي توسط پليس است كه پرونده اين ماجرا با ورود دستگاه قضايي به موضوع و اظهارات دادستان كل كشور و همچنين دادستان تهران وارد مراحل جدي رسيدگي شده است.

از رويدادهاي مهم ديگر در هفته جاري، چهارمين نشست انديشه‌هاي راهبردي با موضوع "آزادي" با شركت شخصيتهاي دانشگاهي و حوزوي در حضور رهبر انقلاب اسلامي بود كه شب چهارشنبه برگزار شد.

در اين نشست، رهبر معظم انقلاب با اشاره به فضاي عمومي كشور و مسائل و مشكلات اقتصادي كه به علت درگير شدن استكبار جهاني با جمهوري اسلامي بوجود آمده تاكيد كرد: طبعاً هيچكس از دغدغه‌هاي موجود در زندگي عمومي مردم فارغ نيست و اين نشست به دليل اهميت موضوع و براساس برنامه ريزي قبلي و به عنوان گامي در پيگيري مقولات بلند مدت برگزار مي‌شود.

ايشان همچنين با اشاره به منابع فراواني كه درباره آزادي در تعاليم اسلام وجود دارد، افزودند: با وجود اين منابع، امروز خلأهاي فراواني در باب آزادي داريم كه بايد با تفكر و انديشه‌ورزي و پاسخ دادن به همه مسايل و سئوالات مطرح در مقوله آزادي، به سمت منظومه سازي حركت كنيم.

اين هفته در موضوعات خارجي، تحولات جديد پيرامون بحران سوريه، ادامه قيام مردم بحرين عليه رژيم ديكتاتوري آل خليفه و اوجگيري اعتراضات عليه حكومت كويت مهمترين رويدادهاي خبري را تشكيل مي‌دادند.

در اين هفته، نشست دوحه درباره سوريه به كارگرداني آمريكا و با پادوئي قطر و عربستان برگزار گرديد و پس از گذشت پنج روز كه در سايه فشارهاي شديد آمريكا سپري شد، اعلام شد شركت كنندگان به توافق نيم بندي درباره ايجاد جبهه‌اي مشترك دست يافته‌اند. نشست دوحه را در واقع مي‌توان تلاشي مايوسانه و آخرين تير تركش جبهه بين‌المللي ضدسوري دانست كه پس از شكست‌هاي پي در پي اين جبهه در ساقط كردن حكومت سوريه، برگزار مي‌شود.

واقعيت اين است كه تلاش‌هاي 5/1 ساله جبهه ضد سوري متشكل از غرب، كشورهاي مرتجع عرب و تركيه براي ساقط كردن بشار اسد در سوريه حاصلي نداشته است و به همين دليل بود كه برگزاري اجلاس دوحه براي جبهه ضد سوري اهميت حياتي داشت.

از سوي ديگر آمريكا نيز از بي‌حاصلي اقدامات صورت گرفته در سوريه به شدت خشمگين است و گزارش‌هايي وجود دارد كه تهديد كرده بود درصورتي كه در نشست دوحه، مخالفان اسد به يك وحدت، ولو ظاهري، دست نيابند حمايت‌هاي خود را از آن‌ها قطع خواهد كرد.

در چنين شرايطي بود كه تشكيلات موسوم به "ائتلاف ملي" در نشست دوحه شكل گرفت. طبيعي است كه آمريكايي‌ها و متحدين عرب آنها در منطقه، از اين به بعد تبليغات فراوان و كمك‌هاي مالي و ديپلماتيك گسترده‌اي را براي حمايت از اين ائتلاف به كار خواهند بست.

نكته قابل تأمل در توافق‌هاي دوحه، انتخاب يك مسيحي به رياست شوراي ملي مخالفان بود كه شگفتي ناظران را برانگيخت و بي‌خاصيت بودن اين تشكيلات را از همان ابتدا مشخص ساخت و همچنين انتصاب "معاذالخطيب" امام جمعه سابق يك مسجد دمشق به عنوان رياست ائتلاف ملي بود كه اين موضوع نيز موجب تعجب ناظران شد، چرا كه شخص انتخاب شده از وزن چنداني، حتي در ميان مخالفان برخوردار نمي‌باشد.

از اين رو بسيار بعيد به نظر مي‌رسد كه اين ائتلاف نيز بتواند كاري از پيش ببرد و اهداف غربي‌ها را برآورده سازد. واقعيت اين است كه آمريكائي‌ها در قضيه سوريه سردرگم مانده‌اند.

عليرغم هزينه‌هاي سنگيني كه صرف سقوط بشار اسد شده است كمترين نتيجه‌اي نگرفته‌اند و حتي گزارش‌هايي وجود دارد كه اين هزينه‌ها را سركردگان تروريستها براي اهداف شخصي صرف كرده‌اند.

اين تحولات، روز به روز غرب را به اين واقعيت نزديكتر مي‌كند كه چاره‌اي جز راهكار سياسي و گفتگو براي حل بحران سوريه وجود ندارد، نكته‌اي كه اين هفته نيز توسط چند شخصيت ذيربط با مسائل سوريه، از جمله اخضر ابراهيمي و كوفي عنان نيز مورد تأكيد قرار گرفت.
اين هفته، قيام مردم بحرين عليه رژيم مستبد آل خليفه، عليرغم سركوب و خفقان رژيم ادامه يافت.

شهادت يك جوان 16 ساله به دست نيروهاي امنيتي موجب شد تا مردم بار ديگر در صفوفي گسترده عليه رژيم به اعتراض برخيزند. مردم بحرين با گذشت نزديك به سه سال و مواجهه با اقدامات سركوبگرانه و ضدانساني رژيم آل خليفه به اعتراضات مسالمت‌آميز خود ادامه مي‌دهند و در اين راه هزينه‌هاي سنگيني پرداخت كرده‌اند.

متأسفانه جامعه بين‌المللي و به ويژه مجامع مدعي حقوق بشر و سازمان ملل كه براي موارد سفارش شده توسط قدرتهاي استعماري، از جمله سوريه، سينه چاك مي‌كنند و فرياد سر مي‌دهند در قبال انقلاب عدالتخواهانه و ضد ديكتاتوري مردم مسلمان بحرين، نه تنها هيچ اقدام حمايتي نكرده‌اند بلكه به طور غيرمستقيم از رژيم بحرين حمايت نموده و از اين طريق رژيم منامه را در سركوب ملت مظلوم بحرين گستاخ‌تر كرده‌اند.

روز يكشنبه اين هفته، در كويت، نزديك به 250 هزار نفر به خيابانها آمدند و عليه سياستهاي حكومت اين كشور دست به تظاهرات اعتراض آميز زدند. اگرچه اعتراض به قانون جديد انتخابات، انگيزه تظاهرات مردمي عنوان شد ولي واقعيت اين است كه بيداري اسلامي به كويت نيز رسيده و بعيد است كه قيام مردم به درخواست‌هاي كوچك، از جمله تغيير قانون انتخابات محدود بماند.

تظاهرات روز يكشنبه اين هفته، بزرگترين تظاهرات اعتراضي تاريخ اين كشور عنوان شد و رهبران معترضين اعلام كرده‌اند اين تظاهرات را هر هفته، گسترده‌تر از قبل تا رسيدن به اهداف خود ادامه خواهند داد.


محمد كاظم انبارلويي در مقاله ای با عنوان «آزادي»برای روزنامه رسالت این چنین نوشت:

آزادي يكي از سه شعار كليدي ملت ايران، در انقلابي است كه به نام دين بر پا كردند. استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي در مقدمه قانون اساسي به عنوان مطالبات اصلي ملت ايران در انقلاب اسلامي مطرح و ثبت شده است.

آزادي يكي از سه شعار كليدي ملت ايران، در انقلابي است كه به نام دين بر پا كردند. استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي در مقدمه قانون اساسي به عنوان مطالبات اصلي ملت ايران در انقلاب اسلامي مطرح و ثبت شده است.

آزادي در فرهنگ اسلام، با اولين فرياد پيامبر اكرم (ص) پس از بعثت در گوش ملت‌ها زمزمه شد. قولوالا اله الا الله تفلحوا.
نفي هرگونه اله و فقط پرستش الله شرط رسيدن به آزادي و كرامت انساني و رستگاري در دنيا و آخرت است.

براساس انديشه‌هاي ناب امام خميني (ره) آزادي يك عطيه الهي است و اسلام آن را فطري مي‌داند و بر اين اساس ايشان تاكيد فرمودند؛ "ملت ما طرفدار آزادي است." (صحيفه امام ج 11، ص 131)
آزادي يك مقوله مدرن نيست. آزادي يك كشف مدرنيست‌ها پس از انقلاب فرانسه و آغاز عصر به اصطلاح روشنگري نيست. قدمت اين مفهوم به بلنداي تاريخ بشر و تاريخ نهضت‌هاي رهايي‌بخش انبياي الهي و تاريخ حريت بشر است.

آزادي در متن دين معنا پيدا مي‌كند و بدون چارچوب آموزه‌هاي ديني سرابي بيش نيست. افراط در آزادي به اين مفهوم كه در گفتمان مدرنيسم مطرح است به استبداد فردي و جمعي منتهي مي‌شود.
 آزادي با عدالت معنا پيدا مي‌كند و در سايه حقيقت در حوزه معرفت، فضيلت در حوزه اخلاق و عدالت در حوزه رفتار اجتماعي تعريف مي‌شود. اگر در تعريف آزادي اين فرايند ديده نشود، به نقيض خود تبديل مي‌گردد.
به قول علامه جعفري در معنا و مفهوم آزادي بيان؛ "آزادي در گفتن بدون دقت در چه گفتن، قابل ارزش گذاري نيست"و نيز مي‌فرمايد: "افرادي كه در گفتمان خود نه سعي در جهت روشن شدن حقيقت و نه سعي در جهت سركوب باطل دارند، تنها در جلب رضايت عموم مردم به خود هستند، در چنين نگاهي به آزادي جامعه اولين قرباني آن است"

مقام معظم رهبري در چهارمين نشست انديشه‌هاي راهبردي كه به مقوله آزادي اختصاص داشت به طرح يك پرسش پرداختند و آن اينكه؛ با توجه به تفاوت‌هاي بنيادين و عميق موجود ميان مفهوم آزادي در اسلام و در غرب آيا مي‌توانيم در تحقيق و پژوهش در خصوص "آزادي" به نظرات و ديدگاه‌هاي غربي مراجعه كنيم. طبيعي است ما در باب مفهوم آزادي در اسلام نبايد خود را از نگاه غربي‌ها به اين مقوله محروم كنيم.

آنچه امروز در جوامع غربي از مفهوم آزادي در ساحت‌هاي سياسي، اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي ديده مي‌شود چون آيينه‌اي در مقابل ما قرار دارد. تجربياتي كه از آ‌نها طي 200 سال اخير در عصر مدرنيته به جاي مانده بسيار سودمند است و به ما اين واقعيت را ديكته مي‌كند كه راه طي شده را كه سرابي بيش نيست نرويم. راهي كه به بن بست رسيده و بحران‌هاي پيچيده سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي را در اين جوامع به وجود آورده است.

نتيجه فاصله گرفتن از آموزه‌هاي پيامبران در عصر روشنگري پديداري سه نحله فكري بود؛ فاشيسم، ماركسيسم و ليبراليسم. هر سه مدعي تعريفي از فلاح و رستگاري، آزادي و رفاه، خوشبختي و سعادت و بالاخره مدينه فاضله بودند.

در عصر حيات فاشيسم و ماركسيسم خون ميليون‌ها انسان بي‌گناه به زمين ريخته شد تا قرائتي از آزادي بر جهان مسلط شود. امروز از آن دو ايدئولوژي ضد آزادي خبري نيست. ليبراليسم كه مدعي غلبه بر آن دو انديشه آزادي سوز بود به همان بيماري دچار شده است كه آنها گرفتار بودند امروزه هزاران بي‌گناه در پنج قاره جهان به اسم آزادي و دموكراسي جان خود را از دست مي‌دهند.
 غرب بويژه آمريكا خود مسئول تحميل قرائتي از آزادي است كه در درون مرزهاي آنها و بيرون از آن فقط با اعمال زور و شكنجه و نسل‌كشي به دست مي‌آيد!

آمريكايي‌ها كه خود منادي آزادي و حقوق بشر در جهان هستند اولين دولتي بودند كه با كاربرد سلاح هسته‌اي در جنگ جهاني دوم صدها هزار انسان‌ را به كام مرگ فرستادند تا بتوانند قرائت خود از آزادي را با تشر اتمي تحميل كنند.

ما بايد دقيقا تاريخچه آزادي در غرب و مفاهيم آن را مورد بازخواني قرار دهيم تا راهي را كه آنها رفتند، هرگز طي نكنيم.
امروز بشريت متوجه فريب غرب، در تحريف مفهوم آزادي شده است. امروز بشر فهميده است كه چنانچه از دايره عبوديت الهي خارج شود در دام عبوديت كساني مي‌افتد كه خود را جاي خدا نشانده‌اند.

 غرب از معبر اومانيسم سامانه‌هاي ديكتاتوري در جوامع خود و جوامع ديگر را شكل مي‌دهد از همين وادي است كه بوي تعفن فساد جنسي، فروپاشي خانواده، همجنس‌بازي، تروريسم و نقض حقوق بشر استشمام مي‌شود و اين تير خلاص به مفهوم آزادي در جوامع غربي و جوامع تحت سلطه به اصطلاح ليبرال‌ها مي‌باشد.

جمهوري اسلامي اكنون در حال تجربه‌اي از مفهوم آزادي در جامعه نمونه خود است. اين تجربه بايد هم به لحاظ ساختار وهم به لحاظ محتوا و تئوري متكي به يك منظومه فكري نو باشد.
نشست سه شنبه شب 150 تن از انديشمندان،‌ نخبگان و اساتيد حوزه و دانشگاه در محضر مبارك رهبر معظم انقلاب اسلامي يك تلاش جدي و خالصانه براي رسيدن به اين منظومه فكري است.

ستون سرمقاله امروز روزنامه مردم سالاری به نوشته ولی درویشی با عنوان «نه جمعيت پير از كار افتاده و رنجور، نه جمعيت جوان رنجور ناكارآمد! »اختصاص یافت:


پس از اعلام نتايج سرشماري عمومي نفوس و مسكن سال 1390، متخصصان جمعيت شناسي نسبت به پير شدن جمعيت كشور هشدار داده و اعلام كردند كه با استمرار وضعيت كنوني، نرخ باروري از نرخ جانشيني كمتر شده و در دهه‌هاي آينده شاهد كاهش جمعيت كشور خواهيم بود.

در يکي از پايگاه‌هاي خبري در اين خصوص چنين آمده است: «بر اساس پيش‌بيني‌هاي آماري منتشر شده از طرف سازمان ملل متحد در سال 2010، در صورتي كه كاهش رشد جمعيت كشور ما با نرخ فعلي ادامه يابد، در 80 سال آينده، جمعيت ايران به حدود 31 ميليون نفر خواهد رسيد كه نزديك به نصف آن را افراد بسيار پير تشكيل مي‌دهند. در نتيجه با توجه به عدم وجود نيروي انساني كافي عملا، كشور دستخوش تهديدهاي امنيتي و اقتصادي خواهد شد.»

در جدي بودن اين تهديدها، همين بس كه برژينسكي يكي از سياستگذاران كهنه كار آمريكا در مصاحبه اي كه سال 2009 با روزنامه وال استريت ژورنال انجام داده، عنوان كرده بود كه «از فكر كردن به حمله پيش دستانه عليه تأسيسات اتمي‌ايران اجتناب كنيد و گفت‌وگوها را با تهران حفظ كنيد، بالاتر از همه بازي طولاني مدتي را انجام دهيد. چون زمان و آمارهاي جمعيتي و تغيير نسل در ايران به نفع رژيم كنوني نيست».

اگر به اين مساله نيز توجه كنيم كه ايران جزو 10 كشوري است كه جمعيت آن به سرعت به سمت كهن سالي پيش مي‌رود، اهميت موضوع بيشتر نمايان مي‌شود. رهبر معظم انقلاب نيز در سفر به استان خراسان شمالي صراحتا خواستار متوقف شدن روندهاي منتهي به كاهش جمعيت شدند و استمرار سياست تنظيم خانواده و كنترل جمعيت پس از اوايل دهه هفتاد را خطا دانستند.

از آنجا كه جمعيت، اهميت استرات‍ژيك و جايگاه بسيار مهمي در برنامه‌ريزي‌هاي كلان و بين‌المللي دارد، سياست‌هاي افزايش جمعيت و مهم‌تر از آن، جلوگيري از كاهش جمعيت چندي است كه در دستور كار كشورهاي توسعه يافته دنيا قرار دارد.


به عنوان نمونه در آمريكا، بوش پدر با برنامه‌هاي تنظيم خانواده در آمريكا مخالفت كرد و افزايش جمعيت را تأييد نمود.در روسيه، يكي از موارد مطرح شده توسط ولاديمير پوتين در فعاليت‌هاي تبليغاتي انتخابات اخير رياست‌جمهوري ( كه منجر به پيروزي او شد) موضوع كاهش جمعيت روسيه و تلاش براي دگرگون كردن سير نزولي آن بود.

او در ديدار با دانشگاهيان روسيه از مسأله كاهش جمعيت، به عنوان فاجعه نام برد.رويكرد بسياري از كشورهاي مهم دنيا نيز همينگونه است.

در بيشتر كشورهاي اروپايي و حتي بعضي كشورهاي غير اروپايي، بسته‌هاي متنوعي از مشوق‌هاي اقتصادي، درماني، فرهنگي و اجتماعي براي بچه دار شدن مردم تدوين شده و با جديت در حال اجراست.

در ايران، پس از اعمال سياست‌هايي براي تنظيم جمعيت كه پس از پايان جنگ تحميلي صورت گرفته بود، بحث افزايش جمعيت ابتدا در اظهارات رييس دولت نهم عنوان شد و همانگونه كه ذكر شد، اخيرا نيز به صورت صريح‌تر و جدي‌تر در بيانات مقام معظم رهبري مطرح گشت.

اما در روزهاي اخير و پس از بيانات رهبري، مسوولان كشور بر آن شده‌اند كه در حداقل زمان ممكن، به حل اين دغدغه پرداخته و راهكارهايي را طراحي نموده و به اجرا درآورند. بسته تشويقي تهيه شده توسط شوراي عالي انقلاب فرهنگي و نيز تلاش نمايندگان مجلس شوراي اسلامي براي تدوين قانون اجراي سياست‌هاي افزايش جمعيت نمونه‌هايي از اين تلاش‌هاست.

 اما آنچه در اين زمينه قابل توجه است، دو لبه بودن تيغ تيز افزايش جمعيت است. بنابراين توصيه مي‌شود كه برنامه ريزان اين امر، قبل از طراحي و اجرايي كردن هر سياستي، به تمام جوانب آن بپردازند، تا مبادا در سال‌هاي نه چندان دور پيش رو نيز، همچون سال‌هاي نه چندان دور گذشته، پس از خلق مشكلات عديده براي مردم و مملكت و جامعه، بار ديگر چاره‌اي جز تغيير سياست وجود نداشته باشد.

 لذا با توجه به اينكه خطرات افزايش بي‌رويه و نامتناسب جمعيت به هيچ وجه كمتر از مشكلات و تهديدات ناشي از كاهش آن نيست و نيز افزايش جمعيت، بدون وجود زيرساخت‌هاي مورد نياز، معضلات عديده‌اي را در پي خواهد داشت كه تدوين صد راهكار براي افزايش جمعيت، به مراتب ساده‌تر از حل يكي از آنهاست، شايسته است كه هر تصميمي كه اخذ مي‌شود، همه جانبه و دورانديشانه باشد و همواره نسبت به مشكلات فراوان ناشي از افزايش كارشناسي نشده جمعيت بيمناك بود.

مشكلاتي از قبيل تشديد فقر، پايين آمدن كيفيت زندگي، داشتن تأثيرات منفي بر تغذيه سالم، مناسب و كافي، افزايش مشكل تأمين مسكن، تشديد معضل بيكاري، تأثيرات مخرب بر محيط‌زيست، پايين آمدن كيفيت آموزش و بهداشت و ...

قطعا نظر رهبري نيز، افزايش افسار گسيخته جمعيتي كه دچار چنين مشكلاتي باشد، نيست. آنچه خواست ايشان است قطعا داشتن جمعيتي جوان، پويا، خلاق، كارا و سازنده كشوري پيشرو و مقتدر است، نه جمعيتي كه از همان ابتداي تولد بر اثر كمبود يا عدم توانايي تأمين شيرخشك و ... دچار سوء تغذيه گردد، در دهه اول زندگي از داشتن مهد و دبستان و مدرسه مناسب و ... محروم شود، در دهه دوم زندگي به علت نداشتن تفريحات مناسب در دام انواع مواد روان گردان و مخدر افتد. در اوايل دهه سوم زندگي به دليل مشكلات مالي و بيكاري و ... دچار بحرانهاي روحي و اجتماعي گردد، تا دهه‌هاي سوم و چهارم زندگي به هر دليل، موفق به ازدواج نشده يا تن به اين كار ندهد و نهايتا تعداد آن دسته از آنها كه اقدام به خودكشي مي‌كنند، بسيار بيشتر از آمار فعلي، كه 2 برابر آمار بالاي تلفات سوانح رانندگي در كشور است، شود.

قطعا نظر هيچ كس بر داشتن انبوهي از جمعيتي جوان اما ناشاد و ناكارا و نامطمئن نيست. لذا آنچه پس از بررسي چالش‌هاي ناشي از كاهش جمعيت و پيري جامعه مي‌تواند مورد اجماع همگان قرار گرفته و سبب خير و صلاح كشور گردد، برداشتن گام‌هايي آرام، حساب شده، محكم و برگرفته از برآيند تمامي نظرات كارشناسان و خبرگان در اين حوزه است، نه اقدامات شتابزده و تك منظوره همچون ايجاد محدوديت در اقدامات پزشكي و عرضه لوازم پيشگيري از بارداري.

در فرصت‌هاي آينده سعي خواهد شد، به بررسي بسته‌هاي تشويقي در اين خصوص و نيز ميزان اثرگذاري مثبت و منفي آنها بر جامعه پرداخته شود.

«پیشگیری از بزهکاری در نوجوانان» عنوان سر مقاله امروز روزنامه حمایت:

روش های درمانی بسیار زیادی برای درمان وکاهش بزهکاری مورد استفاده قرار گرفته است که اهم آن عبارت است از: روان درمانی فردی وگروهی، خانواده درمانی، اصلاح رفتار، تحلیل تقابلی، کار آموزی، تفریح ومطالعه کتاب (گلد و پترو نیو،1980). در زیر به شرح نکاتی که در پیشگیری نقش بیشتری دارند می پردازیم.

کوشش برای بر کنار نگه داشتن نوجوان از ارتکاب جرم درشرایطی که رفتار همسالان نوجوان، رفتار بزهکارانه اورا تشویق می کند بی ثمر است. حتی آن برنامه های درمانی که به طور موقت تاثیر مثبت به جا می گذارد، اثر دراز مدت نخواهد داشت.

باید به جای تقویت بزهکار برای دوری گزیدن از رفتار بزهکارانه، به وی رفتارهایی آموزش داده شود که در موقعیت دیگر ی مورد تقویت قرار گیرند.
یا وقتی بزهکار می تواند کاری مشروع پیدا کند، باید شرایطی فراهم کرد که تحت ان آزمودنی ها احساس اطمینان کنند وتجارب خودرا بادیگران در میان بگذارند، عقاید خودرا صمیمانه ابراز دارند و راه های جدید درک زندگی را کشف کنند.

در پژوهش های قبلی مربوط به کنش متقابل خانواده معلوم شده است که خانواده های منحرف در مقایسه با خانواده های بهنجار ساکت بوده، دخالت مثبت کمتری درامور یکدیگر دارند، کمتر فعالند و اعضای این خانواده ها از نظر صحبت کردن حق یکسانی ندارند. هدف درمان در چنین شرایطی از نظر پاترسون عبارت است از افزایش کنش متقابل بین اعضای خانواده. وقتی سطح تقویت متقابل اعضای خانواده هایی که پسران پرخاشگردارند تغییر می یابد، از تعدادرفتارهای مشکل آفرین آنان کاسته می شود.

رفتار بزهکارانه نوجوانان بزهکار معلول تجربه ناکافی یادگیری اجتماعی آنان است، یعنی محیط گذشته این نوجوانان، آموزش ها، سر مشق ها وباز خوردهای لازم نوجوان را مجبور می سازد تا به افراد منحرف همسن خود متکی شود واین افراد نیز آموزش هاوسرمشق ها یی برای نو جوان فراهم می آورند که مشکلات رفتاری او را توسعه می دهد.

بدین منظور لازم است که نقص های رفتاری نوجوان بر طرف شود به همین دلیل باید برنا مه ای تدوین کرد که هدف آن ایجاد مهارت های اجتماعی چون؛ آداب معاشرت، طرز درست برخورد کردن با دیگران، مهارت های تحصیلی و عادات بهداشت شخصی است.
دراینجا می توان از یک برنامه تقویت پته ای سود جست که جنبه ی تدریجی دارد و در ابتدای آن رفتارها به مقدار زیاد تقویت می شوند. بعد که نوجوان رفتار مطلوب را یاد گرفت کم کم از مقدار تقویت کننده ها کاسته می شود.

یک شیوه ی برخورد با بزهکاری به نام تغییر جهت خوانده شده است. هدف چنین برنامه ای دور کردن نوجوان بزهکار از دستگاه قضایی ومتوجه ساختن آنها به رشته ی خدمات گوناگون است که از جانب کار گذاران مختلف ارائه می شود. این برنامه امیدوار است که با تدارک مهارت های مناسب و جلو گیری ازاطلاق برچسب به این افراد از بازگشت آنان به بزهکاری بکاهد. کانون های کوچک، می تواند جایگزین مناسبی برای بازداشت باشد و ایجاد مراکز کوچک درمانی روزانه، راه حل دیگری است که به جای نگهداری بزهکاران در موسسه ها به کار می آید.

نوجوانان بزهکار احساس می کنند که کسی آنان رادوست ندارد وخود را بی ارزش می دانند عشق ورزیدن ومحبت کردن به این کودکان از نیاز های ضروری آنان است.

در پیشگیری از بزهکاری باید علت آن را شناخت واز بین برد. کسب یک هویت موفق بوسیله نوجوان که بدنبال چشیدن طعم موفقیت ایجادمی شود، به نوجوان احساس ارزشمندی می دهد. یکی از عوامل باز دارنده بزهکاری، اخلاق است.

اگر نوجوان ارزش هاوبایدها ونباید های اخلاقی راخوب درک کند، به بزهکاری گرایش پیدا نمی کند. پس لازم است که پدرومادر به مسایل اخلاقی اهمیت بدهند. والدین باید مسایل اخلاقی را یاد بگیرند. والدین باید به نوجوان خود قضاوت اخلاقی در مورد رفتارها را آموزش دهند و خود نیز به آنها عمل کنند.
زندگی در محله هایی که تراکم جمعیت در آنها زیاد باشد، فشار فوق العاده ای به والدین نوجوان واردمی کند.

والدین باید امکان سرگرمی، استراحت وتفریحات سالم برای فرزندانشان فراهم کنند. شرکت در مسابقات ورزشی، رفتن به پارک و ترتیب دادن مسافرت های دسته جمعی، رفتن به باشگاه های ورزشی، تفریحی، فرهنگی ومجامع دینی می تواند از بروز بزه کاری جلو گیری نماید.


بهمن فروتن در مقاله خود با عنوان «یک بر صفر چرک»در روزنامه آرمان از باخت تیم ملی فوتبال ایران در مقابل ازبکستان چنین مینویسد:
 
گفته بودم تیم‌هایی که لبه پرتگاه هستند، هل دادنشان به پایین خیلی مشکل است. اشاره کرده بودم که این بازی خیلی سخت می‌شود. ایران برای رفتن به جام جهانی بازی می‌کرد. ایران برای بردن بازی می‌کرد و ازبکستان برای نباختن و این مساله در نتیجه به‌دست آمده خیلی تاثیرگذار بود.

البته باید بگویم که هر دو تیم خوب بازی کردند البته ازبک‌ها به‌نظرم بیشتر دویدند، جنگیدند و شانس و اقبال هم با آنها بیشتر همراه بود. به‌هر حال اگر برده بودیم، در جام جهانی بودیم و حالا کار ما خیلی سخت شده است.

 چون با دو تیم مدعی یعنی قطر و کره‌جنوبی بازی خارج از خانه داریم و فقط یک بازی داریم که می‌توانیم روی سه امتیازش حساب کنیم و با آن سه امتیاز 10 امتیازه می‌شویم و مطمئنا تیم اول و دوم بیشتر از 10 امتیار خواهند داشت. شاید حالا که نبردیم بعضی‌ها این باخت را به پای تصمیم‌های کی‌روش بگذارند اما باید بگویم اینطور نیست که بگوییم روی تصمیم و تعویض‌های کی‌روش باختیم.

ما سعی می‌کنیم که فوتبالمان را در اردوهای تیم ملی بسازیم چه جوانان و چه تیم‌ها را و سعی می‌کنیم این فوتبال را در اردوهای تیم ملی بسازیم درحالی ‌که دیگران تیم ملی‌شان را در لیگ می‌سازند.

فکر می‌کنم در اینباره کلا یک اشکال ساختاری داریم. اکنون آمده‌ایم و مربی تیم جوانان را به‌اصطلاح دراز می‌کنیم. درحالی‌ که در آن بازی که از کره‌جنوبی بردیم، کی‌روش بزرگ‌ترین مربی دنیا بود حالا که باختیم می‌خواهیم راجع به تعویض‌های کی‌روش تصمیم بگیریم. فوتبال ما احتیاج به تحول و دگرگونی دارد و باید خیلی پیش‌تر از این متوجه آن می‌شدیم. باید کارهای ترکیبی ازبکستان را خارج از خانه ببینیم که چه سرعتی داشت. قبل از این بازی گفته بودم که باید بازی ازبک‌ها را کند کنیم ولی این کار را نکردیم.

از اول رفتیم که خودمان به بازی‌مان سرعت دهیم و زمانی که ازبک‌ها ما را خسته کردند، دیگر نتوانستیم جلوی سرعت بازی ازبک‌ها را بگیریم و مقهور سرعت بازی ازبک‌ها شدیم. سعی نمی‌کنیم که نتایج به‌دست آمده در فوتبال کشورمان نتایج واقعی باشد.

فوتبال کشورمان دست مربیان نیست. بازیکن و مربی دست افراد دیگر هستند. در لیگ خودمان می‌بیینم با مس رفسنجان چه اتفاقاتی می‌افتد.

فوتبال نظارت و رسیدگی می‌خواهد باید به آن اهمیت داد و باید سعی کرد نتایج واقعی باشند. باید سعی کرد که در فوتبال سازندگی به‌وجود بیاید. این در حالی است که اصلا در فوتبالمان دنبال سازندگی نیستیم.

 فوتبال ما فوتبال مجازی شده و فوتبالی شده که یکسری نتیجه به دست می‌آید و نمی‌دانیم این نتایج واقعی هستند یا نه. شخصا خودم با تیمم نمی‌دانم کی بردم و کی باختم! اینهاست که به فوتبال ما ضربه می‌زند.

طبیعی است که تیم ملی‌مان هم که برخاسته از این فوتبال است، نمی‌تواند همپای فوتبال بین‌المللی پیش رود. حالا شرایطی پیش آمده و فوتبال باخته و تیم جوانان باخته، تیم ملی واقعا در 2-3 بازی باخته و این به آن معنی است که ما آرام‌آرام موقعیت بین‌المللی‌مان را داریم از دست می‌دهیم به این دلیل که فوتبال‌مان یک فوتبال دست‌ساز شده است.

اینطور نیست که از نهادها و اشخاص بخصوصی بخواهم ایراد بگیرم. باید به فوتبال توجه و اهمیت داده شود. در این‌صورت مسلما نظارتی هم در کار می‌آید و نمی‌توانیم بگوییم مثلا اکبر محمدی دلیل این است که تیم جوانان گل خورده یا به دلیل تعویض‌های کی‌روش است که باختیم و واقعیت این است که ساختارها، ساختارهای
برنده‌ای نیستند.

روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر حسین عباسی،استاد اقتصاد دانشگاه بلومزبرگ-پنسیلوانیا در ستون سر مقاله چنین نوشت:

ايجاد صندوق ذخیره تنها راه ثبات نسبی بودجه

با نزدیک شدن به زمان بودجه بندی و با توجه به تغییرات شدید بازار ارز در ماه‌های اخیر، این سوال مطرح می‌شود که دولت چه نرخی را برای ارز در لایحه بودجه سال آینده در نظر خواهد گرفت؟

شاید وقت آن رسیده باشد که سوال را عوض کنیم و بپرسیم اصولا چه لزومی دارد که نرخ ارز خاصی برای بودجه در نظر گرفته شود؟ اگر بودجه از وابستگی به قیمت ارز جدا شود، می‌توان امید داشت که نوسانات بازار ارز تاثیر کمتری بر اقتصاد بگذارد. تنها راه رسیدن به چنین هدفی هم برقراری صندوق ذخیره و اطمینان از شفافیت عملکرد آن است.

صندوق ذخیره تعریفی مشخص دارد و هر گونه انحراف از این تعریف آن را از محتوا خالی می‌کند. طبق تعریف این صندوق، دولتی که با نوسانات درآمدی روبه‌رو است بودجه سالانه را بر مبنای محاسبات بودجه‌ای می‌بندد.

انبساطی یا انقباضی بودن بودجه هم بیش از آنکه به درآمدهای متغیر بودجه وابسته باشد، به سیاست مالی بستگی دارد. اگر دولت درآمدی بیشتر از درآمد تعیین شده در بودجه داشته باشد، به طور خودکار وارد این صندوق می‌شود و اگر درآمد کمتر از مقدار مورد انتظار باشد از این صندوق، تامین مالی می‌شود.

البته تغییرات درآمد هم در انبساط و انقباض بودجه اثر دارد، ولی وجود صندوق باعث می‌شود که این تغییرات نه به تمامی، بلکه فقط به صورت تعدیل شده در بودجه وارد شوند. مقابله با افت و خیزهای ملایم و قابل پیش‌بینی به مراتب کم هزینه‌تر از مقابله با تکانه‌های شدید و ناگهانی است.

این البته تمام ماجرا نیست. تغییرات درآمد در بودجه ایران علاوه بر سیاست مالی به سیاست ارزی و پولی هم مرتبط است. بودجه ایران به ارز حاصل از نفت وابسته است. در نتیجه علاوه بر مقدار ارز، نرخ تبدیل ارز به ریال و مقداری از ارز که به ریال تبدیل می‌شود هم در تعیین بودجه و نیز در تعیین نقدينگی اهمیت می‌یابند. اگر دولت نرخ فروش ارز را عوض کند، هم مقدار پولی که در اختیارش قرار می‌گیرد و هم مقدار نقدینگی متاثر می‌شوند.

برای پرهیز از چنین مشکلی ترکیبی از صندوق ذخیره ارزی و صندوق ذخیره ریالی کاربرد خواهد داشت. در مرحله اول دولت مقدار معینی از ارزی را که دارد، به ریال تبدیل می‌کند و مابقی را وارد بخش ارزی صندوق می‌کند. هدف‌گذاری نرخ ارز هم می‌تواند برقراری بلندمدت برابری قدرت خرید یا حتی تغییر آن به نفع تولیدکننده ایرانی و در عین حال کنترل نوسانات شدید بازار باشد.

در مرحله دوم، دولت مقداری از ریال به دست آمده را وارد بودجه می‌کند و مابقی را در بخش ریالی صندوق ذخیره می‌گذارد.

هدف‌گذاری در این مرحله بر مبنای درآمد پیش‌بینی شده برای بودجه و نیز میزان افزایش نقدینگی مورد نظر انجام می‌شود؛ اما کارکرد صحیح چنین صندوقی الزاماتی دارد.

الزام نخست نحوه استفاده از آن است. تجربه ایران و سایر کشورهایی که چنین صندوق‌هایی را تاسیس کرده‌اند، نشان می‌دهد که هرگونه (با تاکید بر کلمه «هر») استفاده از این ذخایر منجر به بلا اثر شدن صندوق ذخیره می‌شود.

وام دادن به تولیدکنندگان، کمک بلاعوض یا با عوض، کمک به آسیب دیدگان، کمک به صادرکننده، کمک به واردکننده و ده‌ها مورد مشابه، هر چند همگی در جای خود می‌توانند توجیهات غیر قابل انکار داشته باشند، از وظایفی نیستند که از صندوق ذخیره انتظار می‌رود. رفتن به سمت چنین استفاده‌هایی همان و از کار انداختن صندوق همان.

الزام دوم، شفافیت عملکرد صندوق است. صندوق نیازی به هیات عامل یا هیات امنا یا مدیر یا هر مسوول دیگری ندارد. صندوق چیزی بیش از یک حساب نیست و عملکرد آن به طور خودکار انجام می‌شود. اگر شفافیت از آن گرفته شود و عملکرد آن وابسته به تصمیمات اداری هیات امنا و امثالهم شود، پایانش قبل از آغاز فرا می‌رسد.

اقتصاد ایران شاید از هیچ متغیری به اندازه نوسانات ارز و در نتیجه تغییرات شدید در بودجه صدمه ندیده است. پرهیز از ادامه این صدمات راه‌حلی آزمون شده دارد. این راه‌حل صندوق ذخیره شفاف و منطبق با تعریف اقتصادی است و جایگزینی هم ندارد.

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.