مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
محمد ايماني در مقاله امروز خود براي روزنامه کيهان استراتژي اسرائيل را در حمله به غزه با عنوان «استراگيجي اسرائيل »اين چنين تحليل کرد:
اسرائيل باز هم غافلگير شده است، اما نه از جانب جنبش حزب الله و جبهه لبنان. اين بار نوبت جنبش حماس در نوار غزه است تا به تلافي تعدي ارتش رژيم صهيونيستي، زمامداران تل آويو را دچار شوك كند.
پس از اصابت موشك هاي فجر - با برد 80 كيلومتر- به تل آويو، نوبت مقر پارلمان رژيم صهيونيستي (كنست) در بيت المقدس شد تا هدف موشك هاي حركت مقاومت اسلامي فلسطين قرار گيرد.
اين اتفاقات كه به معناي پايان مصونيت رژيم اسرائيل با وجود سپر موشكي گنبد آهنين است، نشان مي دهد صهيونيست ها 4 سال پس از جنگ 22روزه غزه همچنان دچار ترس رو به تصاعد و فقدان استراتژي و رهبري سياسي با كفايت هستند.
رژيم صهيونيستي چرا وارد درگيري نظامي اخير با غزه شد و نتايج اين رويداد چه خواهد بود؟
1- زماني نه چندان دور ارتش اسرائيل از عهده ارتش چند كشور عربي برمي آمد اما دقيقا از هنگامي كه بيداري اسلامي در منطقه جايگزين ناسيوناليسم شد و مقاومت اسلامي جاي تسليم طلبي و مذاكره از سر ضعف را گرفت، ورق برگشت.
آريل شارون رئيس حزب ليكود وقتي در سال 2001 به نخست وزيري رسيد، مدعايش اين بود كه كار فلسطيني ها را 100 روزه تمام مي كند. او به قصاب اردوگاه هاي صبرا و شتيلا معروف بود و در همان ماجرا 3500 فلسطيني را قتل عام كرده بود.
صهيونيست ها به شارون لقب بولدوزر داده بودند. اما جنايتكاري با اين مختصات مجبور شد در تابستان 2005 دستور تخليه يكجانبه و عقب نشيني از غزه را صادر كند.
اين اتفاق شكستي بزرگ به شمار مي رفت. به همين دليل شارون مجبور شد در يك سخنراني تلويزيوني بگويد «عقب نشيني از نوار غزه اقدامي دردناك اما اجتناب ناپذير براي ماست كه براي تامين آينده اسرائيل صورت گرفت. ما نمي توانيم براي هميشه غزه را نگاه داريم. آنجا بيش از يك ميليون فلسطيني زندگي مي كنند».
شوك اين عقب نشيني كمتر از عقب نشيني از جنوب لبنان نبود. غزه باريكه اي به طول 40 و عرض 6 تا 12كيلومتر است كه سالها از طرف اسرائيل و مصر (رژيم مبارك) در محاصره بوده است.
شوك دوم، 3 سال بعد رخ داد يعني آن هنگام كه صهيونيست ها با برآورد سراسر اشتباه، به غزه هجوم بردند. 18ماه قبل از حمله، محاصره غزه حتي در حد ارسال غذا و دارو كامل شده بود.
سلاح كه جاي خود را داشت. اما تا آخرين روز جنگ 22روزه، نه تنها ارتش اسرائيل نتوانست وارد خاك غزه شود بلكه هدف حداقلي توقف شليك كاتيوشاهاي مقاومت اسلامي فلسطين نيز برآورده نشد.
4 سال بعد از جنگ 2008، وضعيت موازنه قوا براي اسرائيل بهتر نشده كه به مراتب بدتر شده است. از يك سو رژيم حسني مبارك به عنوان پشتوانه و پشتگرمي مهم اشتغالگران قدس فرو پاشيده و از طرف ديگر جريان مقاومت اسلامي در مرزهاي شمالي و جنوبي فلسطين قدرتمندتر شده است.
اكنون منابع صهيونيستي مي گويند تعداد موشك هاي حزب الله از 10 هزار فروند به 60 تا 70 هزار فروند رسيده و برد آنها افزايش يافته است. همين منابع درباره توان موشكي حماس نيز مي گويند مقاومت اسلامي فلسطين اكنون داراي حدود 12هزار فروند موشك موثر مي باشد كه يكي از آنها موشك هاي فجر است.
حماس با اين موشك ها توانسته مراكز استراتژيك تل آويو، صحراي نقب (نزديكي ديمونا) و بيت المقدس را در تيررس خود درآورد. حماس در همين دو روز گذشته با اسقاط 2 هواپيماي شناسايي و جنگي دشمن و حمله به تل آويو و نيز كنست در بيت المقدس، چشمه هايي از توسعه قدرت خود را به رخ كشيد.
تل آويو از 21سال پيش در معرض حمله موشكي قرار نگرفته بود و حالا حماس به تدريج بعضي برگ هاي برنده را رو مي كند تا ثابت شود قدرت اطلاعاتي اسرائيل به موازات تحليل قدرت نظامي اين رژيم رو به ضعف نهاده است.
2- با اين اوصاف و به رغم زيان هاي استراتژيك كه اسرائيل با آن مواجه خواهد شد، مي توان گفت اقدام سران تل آويو رفتاري از سر گيجي و ترس و اضطرار و استيصال بوده است. آنها به روال دو جنگ 2006 و 2008 و به شهادت گزارش كميته تحقيق وينوگراد، فاقد رهبري سياسي داراي كفايت و توانمند در زمينه تدبير براي خروج آبرومندانه از جنگ هاي اين چنيني هستند.
رژيم صهيونيستي به ويژه در چند سال اخير بحران چند لايه اي را در حوزه هاي اقتصادي، سياست داخلي، سياست خارجي و امنيت منطقه اي سپري مي كند. در حالي كه بيداري اسلامي در اطراف مرزهاي فلسطين اشغالي در جريان است و مقامات رژيم صهيونيستي از زلزله 9ريشتري سخن مي گويند، بحران در راس حاكميت منجر به انحلال پارلمان و اعلام برگزاري انتخابات زودرس شده است.
همزمان آشوب هاي اقتصادي- اجتماعي بي سابقه اي كه هراز چندگاه در خيابان هاي تل آويو و برخي شهرهاي ديگر پديدار مي شود، عرصه را براي رژيم فاقد هويت و انسجام ملي تنگ تر مي كند. خيلي از كشورهاي دنيا دستخوش آشوب و بحران هستند اما فقط در رژيم اسرائيل بود كه 12نفر درخيابان ها خودسوزي كردند.
در بيرون از مرزهاي جعلي، رژيم آمريكا پشتوانه محكم اشغالگري بوده اما حالا 16نهاد اطلاعاتي گزارش مبسوط و محرمانه اي را تهيه مي كنند كه گزاره هاي كليدي آن اين عبارات است: «اسرائيل بزرگترين خطر براي منافع ملي آمريكاست. روابط واشنگتن با 57 كشور اسلامي به خطر افتاده است. آمريكا با تحولات فعلي بايد براي خاورميانه بدون اسرائيل آماده شود».
براي رژيم بي ريشه اي كه با حمايت هاي ويژه سياسي و اقتصادي آمريكا سر مي كند، اين قبيل اتفاقات به هم تنيده، حكم مرگ را دارد. در چنين اوضاع بغرنجي، پهپاد تجسسي حزب الله براي چندمين بار وارد آسمان فلسطين اشغالي و منطقه استراتژيك نقب مي شود و به حباب «سپر موشكي گنبد آهنين» تلنگر مي زند.
بلافاصله آشوب رسانه اي در تل آويو برپا مي شود مبني بر اينكه اگر نوبت بعدي تل آويو را بزنند، تعجب نخواهيم كرد. سرافكندگي در برابر ايران پس از يكي دو سال تهديد و پرزور يافتن سنبه ايران، موضوع ديگري خارج از حوصله اين نوشتار است.
در چنين شرايطي، راه انداختن يك درگيري كوچك در غزه و ايجاد آرايش جنگي، اگر هيچ خاصيتي نداشته باشد كه ندارد شايد لااقل بتواند شهروندان نيم بند صهيونيست را مرعوب و منسجم كند يا چنان ترس را بر آنان مستولي سازد كه موقتا دنبال اعتصاب و اعتراض و اغتشاش خياباني نباشند. نتانياهو نيز شايد بدين ترتيب بتواند نمدي از اين كلاه براي خود در انتخابات ژانويه بدوزد.
3-حمله به غزه براي كتمان انواع بحران هاي لاعلاج اسرائيل، نقض غرض است. استيصال و ناتواني در اين جنگ در هر دو احتمال- طولاني شدن يا توقف زودهنگام جنگ- لطمه بزرگي به قدرت رو به افول اسرائيل خواهد بود.
ترساندن اتباع خود به قصد برقراري ثبات و امنيت در حاكميت، با اصابت موشك هاي جديد حماس وسعت غيرقابل كنترل پيدا مي كند و اين يعني اينكه مهاجران به خطا در اين سرزمين اشغالي اقامت گزيده اند.
از ديگر سو خبط اخير نتانياهو- باراك، شكاف موجود ميان جهان اسلام و آمريكا را تشديد خواهد كرد همچنان كه به عنوان يك رويداد راهبردي ديگر، باعث در اولويت قرار گرفتن مسئله فلسطين و تهديد اسرائيل نزد ملت هاي منطقه به جاي پروژه هاي جعلي نظير سوريه خواهد شد.
بعد از موج 2 سال پيش بيداري اسلامي و انقلاب ملت ها، مثلث «آمريكايي- عبري- عربي» كوشيدند ضمن بحران سازي در سوريه و ايجاد انفعال در ميان دولت هاي جديد منطقه، بهار عربي مدعايي را مصادره به مطلوب كنند و موجي از فشار را عليه جبهه مقاومت به واسطه نقش آفريني تركيه اخواني و قطر و عربستان سازمان دهند. ادعا اين بود كه الگو را نبايد از ايران شيعه بلكه تركيه يا مصر سني اخواني اخذ كرد.
البته همان زمان هم سوال بود كه آمريكاي طرفدار جنگ هاي صليبي و تركيه مدعي دموكراسي شبه سكولار چگونه مي توانند با رژيم هاي مرتجع و خودكامه قطر و سعودي (وهابي مسلك) و يا تروريست هاي تندرو القاعده متحد شوند؟! در عين حال به اعتبار حوادث متعدد، مسئله فلسطين در حال كمرنگ شدن بود.
خبط بزرگ حمله به باريكه غزه بار ديگر آشكار كرد كه قطب بندي و تقسيم بندي اصلي همان قطب بندي «جبهه اسلامي- غرب» و مسئله اولويت دار مسئله فلسطين است.
اكنون جهان اسلام منتظر است تا ببيند كشورهاي بسيج كننده گروه هاي مسلح در سوريه براي ارعاب و ترور، در قبال تجاوز رژيم صهيونيستي و مظلوميت مسلمانان غزه كدام اقدام عملي را انجام مي دهند؟
دولت هاي اسلامي به ويژه تركيه و مصر در اين آزمون محك زده مي شوند. ميدان جنگ غزه، مانند هر ميدان جنگ ديگري موقعيت عيارسنجي ادعاها و هويت هاست. اينجا ديگر نمي توان يكي به نعل و يكي به ميخ زد.
در نگاه ناظران منطقه اي، شليك موشك هايي نظير فجر5 از سوي مقاومت اسلامي نشان مي دهد كه ايران در حمايت از جبهه مقاومت اسلامي به دعواي ساختگي شيعه و سني كمترين اعتباري قائل نشده است.
اكنون مي مانند ديگر كشورهاي اسلامي كه روزگاري القدس العربي و عمروموسي و ديگران درباره برخي از آنها گفتند «در حالي كه ايران موشك به فضا مي فرستد و پله هاي قدرت علمي را يكي پس از ديگري درمي نوردد، برخي از دولت هاي عربي دنبال آنند كه چگونه ديوارهاي آهني و بتوني بسازند و مانع از دسترسي مردم غزه به جهان خارج (از جمله مصر) شوند».
رزمندگان حماس و صدها ميليون ناظر مسلمان در منطقه اكنون بهتر از هميشه مي دانند كه دوصد گفته و وعده دولت ها به اندازه نيم كردار جمهوري اسلامي در حمايت از ملت مظلوم فلسطين اعتبار ندارد.
آخرين اقدام سبعانه رژيم صهيونيستي، عملا به امت اسلامي ديكته مي كند كه به جاي كرنش و نرمش و سازش، فرمان پروردگار را عملي كنند كه «واعدّوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدّوالله وعدّوكم». چاره اي جز قدرتمند شدن و استقامت و مقاومت نيست.
و البته پيام مهمتري در ميان است. خبط اخير رژيم اسرائيل در طليعه ماه محرم بار ديگر ماجراي قيام اباعبدالله الحسين(ع) را سزاوار مطالعه و تأسي مي كند. بي ترديد جهان ستم كشيده و مستضعف براي نجات و عزت چاره اي جز رويكرد به اين فرمول الهي ندارد.
به عبارت ديگر به تدريج، اين دكترين تبديل به محور وحدت در ميان امت اسلام و حتي وحدت با مستضعفان غيرمسلمان خواهد شد همان گونه كه فاصله هاي ميان ايران و حزب الله در لبنان و حماس و جهاد اسلامي در فلسطين را از ميان برداشته است.
4- جمهوري اسلامي ايران در كنار نقش آفريني مستقل مي تواند ظرفيت هاي سازمان كنفرانس اسلامي و جنبش عدم تعهد را دست كم از بعد فشار رواني و سياسي، به ميدان دفاع از ملت مظلوم فلسطين فرا بخواند.
اتحاديه عرب البته در اين ميان تا به امروز امتحان بدي پس داده و سوال طبيعي اين است كه آيا گروهي كه در ماجراي حمايت از گروه هاي تروريست در سوريه نقش آفريني كرد، حاضر است از مردم مظلوم غزه در برابر اشغالگران صهيونيست دفاع كند؟ مصر البته داراي نقش منحصر به فردي است و دولت اين كشور بايد همزبان با ملت و در صيانت از امنيت در معرض تهديد خود به ميدان بيايد.
لغو معاهده كمپ ديويد و اجازه امدادرساني به غزه از طريق گذرگاه رفح كمترين توقع از دولت جديد مصر است. در اين ميان سزاوار است وزارت امور خارجه محور سلسله رايزني هاي فوري با دولت هاي اسلامي براي مقابله فشار صهيونيست ها و حمايت از مقاومت اسلامي فلسطين باشد.
روزنامه جمهوري اسلامي صبح امروز در ستون سر مقاله خود با عنوان «مسلمان كشي از سوريه تا غزه»چنين نوشت:
بسمالله الرحمن الرحيم
هر چند اين اولين بار نيست كه صهيونيستها به غزه حمله ميكنند و در اين بخش از سرزمين اسلامي فلسطين مسلمان كشي به راه مياندازند، ولي جنگ غزه اينبار با دفعات گذشته تفاوت اساسي دارد.
اردوكشي ارتجاع عرب به همراه آمريكا، انگليس، فرانسه و تركيه به كشور سوريه و نزديك دو سال خون ريزي، ويرانگري و به راه انداختن برادركشي در سرزميني كه در نقطه تماس با رژيم صهيونيستي قرار دارد و از خطوط مقدم جبهه مبارزه با غده سرطاني اسرائيل است، مقدمهاي بود براي آنچه امروز در غزه ميگذرد. چهره خونين غزه، اين روزها بيش از هر چيز نشان دهنده همدستي ارتجاع عرب با آمريكا و صهيونيسم بين الملل است.
صهيونيستها براي گرفتن انتقام شكست از مردم غزه در جنگ 22 روزه، اين روزها را كه سوريه بشدت تضعيف شده و جهان عرب دچار تشتت است مناسبترين زمان دانستهاند. اينكه انجام انتخابات رياست جمهوري آمريكا و انتخابات پيش روي اسرائيل نيز در تعيين زمان حمله صهيونيستها به غزه سهم و نقش دارند يا نه، در اصل و اساس موضوع تغييري پديد نميآورد.
شرايط بغرنج سوريه از دو جهت به صهيونيستها كمك ميكند اهداف شوم خود را در جنگ غزه دنبال كنند؛ اول اينكه بخش عمدهاي از نيروها و امكانات جهان عرب و اسلام درگير ماجراي سوريه است و ديگر اينكه افكار عمومي نيز نميتواند روي غزه متمركز شود و چارهاي غير از تقسيم شدن ميان آن و آنچه در سوريه ميگذرد ندارد.
اگر حمله صهيونيستها به غزه بتواند رهبران حماس را هوشيار كند و آنها را به پيدا كردن پاسخ اين سؤال وادار نمايد كه چرا به تشويق شيوخ قطر و امارات و عربستان و البته دلارهاي نفتي آنها حاضر شدند به دولت سوريه كه حداقل سه دهه آنها را در پناه خود گرفت و با كمكهاي همه جانبهاي كه به آنها كرد در قد برافراشتن در برابر رژيم صهيونيستي نقش قابل ملاحظهاي ايفا كرد، پشت كنند و به دامن ارتجاع عرب پناه ببرند؟ ميتوان به آينده اين جنبش فلسطيني اميدوار بود.
سران حماس اگر بتوانند پاسخ اين سؤال را پيدا كنند، طبعاً با سؤال ديگري نيز مواجه خواهند شد كه پاسخ دادن به آن چندان مشكل نيست. سؤال دوم اينست كه اكنون شيوخ قطر و امارات و عربستان چرا براي دفاع از مردم غزه سلاحهاي انبار شده در زرادخانههاي خود را به صحنه نميآورند و عليه رژيم صهيونيستي وارد جنگ نميشوند؟
پاسخ ساده اما بسيار تلخ و تأسف بار اينست كه شيوخ مرتجع عرب با هدف فرو پاشاندن جبهه ضد صهيونيستي اقدام به جدا كردن حماس از سوريه و به راه انداختن مسلمان كشي در سوريه كردند.
هدف آنها اين بود كه اين جبهه دچار ضعف و سستي شود، رهبران حماس تفكر مبارزه مسلحانه عليه رژيم صهيونيستي را كنار بگذارند و فعاليت سياسي را جايگزين آن كنند تا غده سرطاني اسرائيل در جهان عرب و در قلب دنياي اسلام بدون هيچ مزاحمتي رشد كند و اهداف سلطه جويانه خود را تأمين نمايد.
سران ارتجاع عرب هر سال ميلياردها دلار سلاح ميخرند و با اين اقدام، از يكطرف اقتصاد آمريكا و اروپا را از ورشكستگي نجات ميدهند و از طرف ديگر همين سلاحها را براي فرو پاشاندن جبهه ضد صهيونيستي و سركوب ملتهاي خود كه از بيكفايتي، وابستگي و ستمكاري دولتها و حاكمان خود به ستوه آمده و عليه آنها قيام ميكنند بكار ميگيرند.
كشف مقادير زيادي سلاحهاي حمل شده از عربستان و قطر به سوريه كه در كنار سلاحهاي اسرائيلي توسط مزدوران القاعده و تكفيريها عليه دولت و ارتش و مردم سوريه بكار گرفته ميشوند، همين واقعيت تأسف بار را به اثبات ميرسانند.
سلاحهاي انبار شده در زرادخانههاي كشورهاي عربي هرگز براي مقابله با تجاوزات رژيم صهيونيستي بكار گرفته نشدهاند و امروز سران ارتجاع عرب به جاي ايستادن در كنار مردم غزه و جنگيدن با ارتش متجاوز رژيم صهيونيستي درحال رايزنيهاي پشت پرده براي پيروز شدن صهيونيستها در اين جنگ و تحكيم هرچه بيشتر رژيم صهيونيستي هستند.
حكام بيريشه و مزدور كشورهاي عربي حتي در ماجراي دو هفته قبل سودان كه بمب افكنهاي اسرائيلي يك كارخانه را در قلب خارطوم بمباران كردند، كوچكترين اقدامي عليه رژيم صهيونيستي نكردند.
آنها هر روز تحت عنوان اتحاديه عرب براي فرو پاشاندن جبهه ضد صهيونيستي و به دست آوردن رضايت آمريكا و انگليس و صهيونيستها در ماجراي سوريه بيانيه صادر ميكنند ولي اين به اصطلاح اتحاديه عرب حاضر نيست كوچكترين اقدامي براي دفاع از مردم فلسطين و حمايت از ملتهاي عرب در برابر جنايات حكام وابسته و ظالم به عمل آورد.
مردم مظلوم غزه، همانند ملتهاي بحرين، عربستان، يمن، اردن، امارات، كويت و... كه زير ضربات جنايتكارانه حكام اين كشورها به خاك و خون كشيده ميشوند، نه تنها از ناحيه اتحاديه عرب و ساير مجامع عربي و اسلامي از جمله سازمان همكاريهاي اسلامي حمايت نميشوند بلكه اين مجامع به دليل اينكه آلت دست سران ارتجاع عرب هستند و مسئولانشان از دلارهاي نفتي جيبهاي گشاد آنها ارتزاق ميكنند، همواره درحال توجيه كردن جنايات آنها هستند و اهداف دراز مدت قدرتهاي سلطهگر غربي را تأمين ميكنند.
اين واقعيت تلخ است كه زمان را به نفع صهيونيستها و همدستان آمريكائي و اروپائي آنها به پيش ميبرد و ملتهاي عرب و مسلمان را دچار تفرقه و ضعف روزافزون ميكند.
تأسف بيشتر از انحرافي است كه در حكومتهاي جديد مصر و ساير كشورهاي عربي انقلاب كرده مشاهده ميشود. رئيس جمهور مصر به جاي آنكه با رژيم صهيونيستي قطع رابطه كند براي رئيس اين رژيم غاصب و اشغالگر نامه فدايت شوم مينويسد و اكنون كه غزه زير ضربات صهيونيست هاست، به فرا خواندن سفير خود از فلسطين اشغالي اكتفا ميكند و همچنان در جبهه ضد سوري كه آمريكا و رژيم صهيونيستي دررأس آن قرار دارند فعاليت ميكند.
جنگ جديد غزه با ابعادي كه در جهان عرب دارد نشان ميدهد هيچ اميدي به دولتها نيست و راه نجات فقط اينست كه ملتها قيام كنند و اجازه ندهند انقلاب هايشان توسط مهرههاي وابسته مصادره شود.
روزنامه وطن امروز نيز به قلم حسين ميزان اين چنين نوشت:
از فجر 5 تا موشکهاي نسل مدار ژئو
اينگونه تغيير ميدهند معادله را!
دور جديد حملات صهيونيستها به غزه آغاز شده است. از عصر چهارشنبه که اين حملات شروع شد تاکنون تحليلهاي متفاوتي درباره علل آغاز جنگ و استمرار آن ارائه شده است. البته برخي از اين تحليلها به واقعيت نزديکتر است و برخي نيز آنقدر دور که از اساس مضحک به نظر ميرسد.
چنانکه حتي گفته شد اين جنگ براي آن آغاز شده است که حوادث سوريه را تحتالشعاع قرار دهد و رخدادهاي اين کشور زير سايه حمله به غزه قرار گيرد و البته تحليلگران داراي اين نگاه هيچگاه پاسخ ندادند چرا به زعم آنها اسرائيل بايد به دولت بشار اسد کمک کند؟ فارغ از اين تحليلها نقش کشورهاي ميزبان بيداري اسلامي در تحولات اخير تا حد زيادي پررنگ بوده است و اين خود موضوعي است که نميتوان از آن چشمپوشي کرد.
سفر نخست وزير مصر در شرايطي که هيچگونه تضمين امنيتي هم وجود نداشت و سفر احتمالي امروز وزير خارجه تونس به غزه نشاندهنده آن است که بيداري اسلامي عملا و برخلاف آنچه غرب تلاش دارد به افکار عمومي جهان القا کند، به سنگين شدن کفه مقاومت منطقهاي برابر کشورهاي مرتجع و سازشکار عرب منجر شده است و اکنون صهيونيستها علاوه بر عرصه نظامي در عرصه ديپلماتيک هم بايد فشارهاي به مراتب بيشتري را تحمل کنند.
تا پيش از اين و در جريان جنگهايي نظير جنگ 33 روزه حزبالله و نبرد 22 روزه غزه اعراب به جاي آنکه از مقاومت حمايت کنند حزبالله و حماس را به ماجراجويي متهم ميکردند و تنها حامي آنها در جريان جنگ جمهوري اسلامي بود اما اکنون وضع فرق کرده و برخي ديگر از کشورها هم به يمن بيداري اسلامي در صف حمايت از مقاومت قرار گرفتهاند.
هرچند که اکراه در برخي از اين تحرکات به وضوح ديده ميشود و ودولتمردان تحت فشار افکار عمومي کشور خود به اين اقدامات مبادرت ميورزند اما حتي همين حمايت نصف و نيمه هم براي مقاومت و جمهوري اسلامي به عنوان رهبر مقاومت منطقهاي عليه امپرياليسم و صهيونيسم جهاني امري خجسته است.
با اين حال ترديدي وجود ندارد که هنوز نقش اول را جمهوري اسلامي در تقابل با رژيم صهيونيستي و حمايت از مقاومت ايفا ميکند. پهپاد ايراني ايوب که چندي پيش بر فراز اسرائيل قرار گرفت و تا نزديکي ديمونا پيش رفت و اطلاعات نقاط ژئواستراتژيک اسرائيل را با دقت بالا مخابره کرد، نشاندهنده دست برتر مقاومت در تقابل با رژيم صهيونيستي بود.
به واقع پهپاد ايوب معادلات اطلاعاتي – امنيتي را به نفع حزبالله و ايران تغيير داد و صهيونيستها اکنون به خوبي ميدانند روي اشتباهات محاسباتي احتمالي ايران و حزبالله در صورت وقوع جنگ نبايد حساب چنداني باز کنند.
اطلاعاتي که بعيد نيست مقاومت فلسطين هم اکنون در اختيار داشته باشد و در مقاطع حساس جنگ، برگهاي برنده خود را براي دشمن صهيونيست رو کند و سناريوهايي از نوع هدف قرار گرفتن ناوچه اسرائيلي در جنگ 33 روزه مجددا رقم بخورد. هرچند که در اين ميان حماس هم با ترور شهيد الجعبري ضربهاي بزرگ پذيرفت اما برآيند جنگ تاکنون تغيير موازنه به نفع مقاومت بوده است.
مقاومت در اين جنگ توانست با موشکهاي فجر 5 ايران نقاط بسيار مهمي را در سرزمينهاي اشغالي هدف قرار دهد و بسياري از صهيونيستها را به پناهگاهها بفرستد. جنوب تلآويو هدف موشکهاي حماس قرار گرفت و براي نخستينبار ظرف 20 سال گذشته آژير هشدار در بخشهاي گستردهاي از سرزمينهاي اشغالي به صدا درآمد.
موشکهاي فجر 5 حتي به نزديکي ديمونا هم اصابت کرد و کنست رژيم صهيونيستي را هم بينصيب نگذاشت و 2 نظامي صهيونيست هم در حمله به کنست کشته شدند.
در مجموع به نظر ميرسد رژيم صهيونيستي درباره مقاومت، موشکهاي آن، قدرت تخريب و البته برد آنها دچار اشتباه محاسباتي شده و اکنون با استفاده حماس از موشکهاي فجر 5 ايران، معادلات جنگ کاملا به نفع مقاومت تغيير کرده است. به واقع اگر پهپاد ايوب معادلات اطلاعاتي ـ امنيتي را تغيير داد اکنون فجر 5 معادلات نظامي را به نفع محور مقاومت دگرگون کرده است.
جالب آنکه موشکهاي فجر 5 که بيترديد از ابتداييترين موشکهاي ساخت جمهوري اسلامي محسوب ميشود، قدرت رژيم صهيونيستي و سامانه دفاع ضدموشکي اين رژيم و آنچه را که خود گنبد آهنين مينامندش به سخره گرفته است.
گنبد آهنيني که قرار بود اجازه اصابت هيچ موشکي به سرزمينهاي اشغالي را ندهد، هيچ دردي از صهيونيستها دوا نکرده و تنها فرود صدها موشک فجر 5 را نظارهگر است.
ناگفته پيداست که وقتي صهيونيستها در تقابل با ابتداييترين موشکهاي توليد ايران با چنين چالش جدي مواجه ميشوند، مقابل موشکهاي پيشرفته ساخت جمهوري اسلامي هيچ حرفي براي زدن نخواهند داشت و عملا محو خواهند شد.
اظهارات چندي پيش سرلشکر جعفري مبني بر رونمايي از پروژه موشکي شهيد طهرانيمقدم نيز از گام موشکي بزرگ جمهوري اسلامي حکايت داشت. پروژهاي که اين دانشمند فرزانه پيش از شهادت روي آن کار ميکرد، ساخت موشک با سوخت جامد براي مدار ژئو بود.
اساسا رمزگشايي موشکهاي مدار ژئو نشان ميدهد اين موشکها با توانايي منحصر به فرد، موشک قارهپيما محسوب ميشوند که برد آنها از 8 تا 20 هزار کيلومتر است.
لذا با يک حساب سرانگشتي ميتوان دريافت بزودي از موشکهايي رونمايي خواهد شد که حداقل 10 هزار کيلومتر برد خواهند داشت و ميتوانند بسياري از نقاط جهان را هدف قرار دهند.
زماني که فجر 5، اسرائيل را با چنين چالشي مواجه ميکند و غرب را براي حفظ امنيت اين رژيم به تکاپو مياندازد و معادلات منطقهاي را به نفع جمهوري اسلامي تغيير ميدهد، به راستي موشکهاي نسل ژئو چه تاثيري بر قدرت بازدارندگي جمهوري اسلامي خواهند داشت؟ اينگونه تغيير ميدهند معادله را!
حسن هانيزاده،كارشناس مسائل خاورميانه با مقاله اي در روزنامه تهران امروز«اهداف اسرائيل در حمله به غزه»را اينگونه تشريح کرد:
تهاجم گسترده ارتش رژيم صهيونيستي به ساکنان نوار غزه که متاسفانه با سکوت جامعه جهاني وعربي مواجه شده نشان ميدهد که ملت فلسطين قرباني يک سلسله توطئههاي داخلي، عربي و جهاني قرار گرفته است.
از يکسو حزب ليکود به رهبري بنيامين نتانياهو در آستانه بر گزاري انتخابات زود هنگام قرار دارد وتجربه ثابت کرده که گروههاي افراطي يهودي نوعا از اين حزب پشتيباني ميكنند. اين حزب در طول دهههاي اخير همواره ثابت کرده که براي پيروزي بررقباي خود ازهژموني غيرانساني کشتار مردم فلسطين براي رسيدن به اهداف انتخاباتي خود استفاده ميكند.
در عين حال شرايط داخلي نتانياهو به مراتب نسبت به سالهاي اخير بدتر شده زيرا بروز اختلاف ميان دو حزب کاديما و ليکود به تضعيف کابينه نتانياهو منجر شده است.
لذا رهبر حزب ليکود تلاش ميكند از رهگذر کسب آراي يهوديان افراطي بار ديگر با حذف رقباي سياسي وحزبي خود قدرت را بهطور کامل در دست بگيرد تا در آينده نيازي به ائتلاف با ساير احزاب نداشته باشد.
در عين حال کابينه نتانياهو در طول 3 سال گذشته بهرغم تهديد ايران به يک حمله نظامي نتوانسته دست به هرگونه اقدامي عليه ايران بزند لذا با بمباران شهر غزه به نوعي در صدد جبران اين شکست بر آمده است.
در ابعاد منطقهاي با توجه به رخدادهاي دو سال اخير جهان عرب وسرنگوني برخي ديکتاتورها که به تضعيف جايگاه منطقهاي رژيم صهيونيستي منجر شده لذا اين رژيم براي خروج از انزواي سياسي دست به کشتار مردم غزه زده است.
تهديد اخير محمود عباس رئيس تشکيلات خودگردان فلسطيني براي طرح موضوع عضويت غيررسمي فلسطين در سازمان ملل موجب شده تا بنيامين نتانياهو تهديدهاي خود را عليه ملت فلسطين عملياتي کند.
در گستره بينالمللي انتخاب مجددباراک اوباما به عنوان رئيس جمهوري آمريکا که با پشتيباني پنهاني لابي صهيونيستي صورت گرفت موجب شد تا حزب ليکود براي ترور رهبران نظامي حماس از آمريکا چراغ سبز دريافت کند.
ترور دردناک احمد الجعبري يکي از فرماندهان بلند پايه حماس که در شكلگيري گردانهاي موشکي حماس نقش برجستهاي داشت در حقيقت تنها دستاورد حمله اخير نتانياهو به غزه بود در حالي که کشتار مردم فلسطين اوج توحش بنيامين نتانياهو را ثابت ميكند.
اوباما که خود را وامدار راي يهوديان آمريکا ميداند در برابر تهاجم ارتش رژيم صهيونيستي سکوت اختيار کرده واين سکوت نتانياهو را به ادمه حملات خود عليه مردم غزه تشويق کرده است.
انگليس که شريک جنايات آمريکا و اسرائيل است حماس را آغاز گر اين حملات تلقي کرده واعلام کرد که اسرائيل در برابر تهاجمات جنبش حماس از خود دفاع ميكند.
متاسفانه بهرغم حملات وحشيانه رژيم صهيونيستي به مردم بيدفاع غزه شوراي امنيت سازمان ملل، اتحاديه عرب وسازمان همكاريهاي اسلامي بدون توجه به عمق اين فاجعه انساني همچنان سکوت اختيار کردهاند.
به مناسبت فرارسيدن ماه محرم محمدرضا شعباني نماينده سابق مردم کرمانشاه در مجلس شوراي اسلامي در ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاري اين چنين نوشت:
محرم؛ ماه عزت و ايثار
محرم از راه رسيد:
مبداء تاريخ اسلام، سال هجرت پيامبر اسلام (ص) و ماه نخست آن محرم است، علت نامگذاري محرم آن است که جنگ در اين ماه حرام است. محرم با حادثه عاشورا عجين شده و فرا رسيدن آن دلها را پر از غم ميسازد، براي ارادتمندان خاندان پيامبر(ص) در سراسر جهان انگار محرم بهار غم است که در آن گلهاي گريه ميشکفند.
محرم ماه برافراشتن پرچم عزاست که دوستداران اهل بيت با دلدادگي با برافراشتن آن بر بام مساجد و حسينيهها و سردر منازل، جهانيان را به عزاي سالار شهيدان دعوت ميکنند.
امام حسين(ع) و ياران با وفايش:
امام حسين(ع) در سوم شعبان سال چهارم هجري در مدينه به دنيا آمد. رسول خدا نام او را حسين نهاد. وي در آغوش پيامبر(ص) بزرگ شد و مورد علاقه شديد آن حضرت بود.
زمان رحلت رسول خدا شش ساله بود. آن حضرت داراي صفات برجستهاي چون علم، شجاعت، عفو، بخشش، صلح، بزرگواري، تواضع و دستگيري از نيازمندان و بينوايان بود. در دوران خلافت پدرش عليبنابيطالب(ع) در کنار آن حضرت بود و در 3 جنگ، آن حضرت را همراهي نمود.
بعد از شهادت پدر بزرگوارش، در زمان امام حسن مجتبي(ع) مانند سربازي فداکار، مطيع رهبر و مولاي خويش، همراه آن حضرت بود. با شهادت امام حسن(ع) بار امامت امت بر دوش او قرار گرفت، آن حضرت در دوران حکومت معاويه نسبت به کشتارها، دستگيريها و سياستهاي او همواره از معترضان سرسخت بود.
پس از مرگ معاويه، يزيد به والي مدينه نامه نوشت تا از امام حسين(ع) به نفع او بيعت بگيرد. آن حضرت که از بيکفايتي و فساد يزيد آگاه بود از بيعت امتناع نمود و براي نجات دين، راه مبارزه و مخالفت با حاکميت جور را در پيش گرفت.
با اين وضعيت به وجود آمده ، آن حضرت بيدرنگ از مدينه به مکه هجرت کرد و پس از دعوت کوفيان و شيعيان عراق براي هجرت به کوفه ابتدا مسلمبنعقيل را با نامه براي شيعيان کوفه و بصره به عنوان سفير خويش روانه نمود و پس از دريافت جواب آنان و بيعتشان با مسلمبنعقيل در ذيحجه سال 60 هجري به سوي عراق حرکت کرد.
پس از پيمانشکني و روي گرداني کوفيان و با شهادت مسلم، اوضاع عراق دگرگون شد و آن حضرت که با خانواده و ياران جان نثار خويش عازم کوفه بود قبل از رسيدن به آن سرزمين، در محل سرزمين کنوني کربلا در محاصره دغلبازان دين به دنيا فروش سپاه کوفه افتاد.
ولي هرگز سر تسليم فرود نياورد و ذلت را ذليل نمود و در روز عاشورا به همراه اصحاب شهادتطلب و با وفايش در اوج شجاعت و فداکاري، ايمان و بصيرت مظلومانه و تشنهکام به شهادت رسيد.
از آن تاريخ به بعد با فرا رسيدن ماه محرم، عشق حسيني در قلب مالامال از شور و عشق شيعيان و آزادگان جهان شعله ميگيرد و آرمان و اهداف خدائي امام حسين(ع) و آثار قيام حضرتش فرصتي است براي شناخت هر چه بيشتر عاشقان و هم کشتي نجات است براي کساني که به مسير گناه و گمراهي چشم دوختهاند.
بار ديگر به ماه محرم، ماه خون و قيام که از راه رسيد درود ميفرستيم و با گلاب اشک خويش غبار راه عزاداران حسيني را ميشوئيم و با نسيم گرم کربلائي گوش جان را مينوازيم و از صميم قلب و صداي رسا، بر اصول اسلامي، احکام قرآني، سنت پيامبري، ولايت و امامت و تداوم آن در نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران يعني ولايت فقيه پاي فشرده و هرگز تسليم ذلت نميشويم.
کورش شجاعي با انتقاد از گرانی بی سابقه اجناس و فرصت طلبی برخی افراد سود جو در ستون یادداشت روزنامه خراسان نوشت:
هرچه مي توانيد بتازيد اما خدايي هم هست
بتازيد، هرچه مي توانيد و تا هر کجا که مي خواهيد و مي توانيد بتازيد، هرچه مي توانيد کيسه مردم را خصوصاً اقشار کم درآمد و کمتر برخوردار را خالي کنيد و حتي کوچک ترين فرصت را براي ترک تازي «اسب مراد» خود در اين عرصه از دست ندهيد! عمر اين فرصت کوتاه است تازه اگر اين فرصت عمري کوتاه نداشته باشد اما دير يا زود از دست مي رود!
حالا که به دلايل گوناگون قيمت قريب به اتفاق کالاها و خدمات از حالت گراني سال شمار، ماه شمار و حتي هفته اي درآمده و روزانه شده و گاه ساعت مي زند چرا نبايد از اين «فرصت طلايي» استفاده کنيد؟!
شايد چنين فرصتي ديگر تکرار نشود يا کمتر گيرتان بيايد، پس تا مي توانيد بر گرده مردم فشار بياوريد و چنگال حرص و آز و طمع و مال اندوزي و بي انصافي خود را بر حلقوم مردم بفشاريد. اگر الان احتکار نکنيد شايد ديگر کمتر فرصت احتکار ارزاق و مايحتاج عمومي و کالاهاي ضروري و غيرضروري را پيدا کنيد!
حالا که دشمنان ملت هرچه توانسته اند حلقه تحريم و محاصره اقتصادي را تنگ کرده اند و از تحميل هيچ فشار سياسي، اقتصادي و هجمه سنگين و همه جانبه تبليغي و جنگ رواني مضايقه نمي کنند حالا که سران رژيم غاصب صهيونيستي و بر سرير قدرت نشستگان ننگين ترين تروريسم دولتي هرازگاهي چنگ و دندان نشان مي دهند و عليه منافع و حقوق ملت بزرگ ايران خط و نشان مي کشند.
حالا که دشمنان نه تنها هر کاري که از دستشان بر مي آيد براي جلوگيري از فروش نفت کشورمان انجام مي دهند و به هر طريقي درصدد کاهش درآمدهاي ملي کشورمان هستند، بلکه واردات مواد اوليه مورد نياز کارخانه هاي توليدي را هرچه توانسته اند محدود کرده اند و حالا که نه تنها از فروش هواپيماهاي مسافربري که با جان انسان ها ارتباط دارد، بلکه حتي بر سر واردات دارو که ضرورتي حياتي براي نجات جان بيماران است مانع تراشي مي کنند و بعد در اقداماتي تبليغاتي با ژست انسان دوستانه درباره اجازه ورود دارو به کشورمان جلوي دوربين ها لاف مي زنند و حالا که ...
و حالا که شتاب و سرعت نابه جا در اجراي هدفمندي يارانه ها و همچنين پرداخت نکردن سهم کارخانه ها و واحدهاي توليدي از محل درآمد هدفمندي يارانه ها يا اجرايي نشده يا بسيار ضعيف عملياتي شده و در نتيجه به بخش هاي قابل توجهي از صنايع و توليدات خدشه هاي جدي وارد شده است.
حالا که به خاطر مشکلات فراوان، افق چندان روشني براي ورود سرمايه گذاران به عرصه توليد وجود ندارد و در کنار اين ها به خاطر برخي بي تدبيري ها و سوءمديريت ها و ناتواني ها قيمت ارز نيز در کمتر از يک سال بعد از آن سير صعودي و جهش ها تازه به حداقل دو برابر افزايش پيدا کرده است .
در شرايطي که سرمايه هاي سرگردان و نقدينگي در کشور از 92هزار ميلياردتومان در پايان سال 84 به ۴۰۰هزار ميلياردتومان در نيمه سال ۹1 رسيده و رشد بي رويه بيش از ۴برابري داشته است حالا که برخي به جاي پرداختن به مطالبات به حق اقتصادي و معيشتي و فرهنگي مردم از خيلي قبل همچنان خود را درگير مسائل و حاشيه ها و چالش هاي انتخابات رياست جمهوري آينده کرده اند و برخي نيز حتي پس از تاکيد صريح رهبري هنوز از دعوا و بگومگوهاي سياسي و فرافکني و اختلاف دست بر نمي دارند.
و در شرايطي که بازار نظارت و کنترل نيز اساساً رونق چنداني نداشته و ندارد و در بسياري موارد بعضي ها هر کاري که مي خواهند مي کنند! پس چرا از اين بستر و فرصت طلايي نبايد استفاده کرد؟! و به احتکار کم و زياد همين کالاهاي موجود نپرداخت؟! و چرا نبايد بي دليل و با دليل هر چه مي توانند قيمت ها را در نهايت بي انصافي بالا نکشند حتي قيمت اجناس و کالاهايي که کمترين يا اصلاً ارتباطي به فضاي تحريم و ارز و دلار و واردات ندارد؟!
چه فرصتي مناسب تر از اين موقعيت براي سوءاستفاده محتکران و مکندگان خون مردم که با دشمنان و بدخواهان اين ملت خواسته يا ناخواسته همراهي کنند؟! و اسف بارتر اين که در چنين فضايي حتي برخي صنايع و کارخانه هايي که از بيت المال و بودجه ها، تسهيلات و حمايت هاي مستقيم و غيرمستقيم مالي و دولتي بهره ها مي برند ساز گران کردن قيمت هايشان کوک تر از هميشه شده است، نمونه روشن آن برخي از خودروسازها! پس هان اي کساني که گويي نه تنها روز «حساب و جزا» را يا به حساب نمي آوريد و يا خيلي دور مي پنداريد بلکه حتي بر فطرت و وجدان انساني و انصاف و آدميت پا گذاشته ايد همچنان بتازيد و چپاول کنيد و بر گرده مردم فشار بياوريد اما بدانيد هنوز براي روي آوردن به معادباوري و رعايت وجدان و انصاف شايد فرصت باقي باشد!
در اين ميان نقش مهم تک تک خانواده ها و آحاد مردم براي مهار رشد سرسام آور قيمت ها را نمي توان و نبايد ناديده گرفت چرا که اصلاح «الگوي مصرف» ازيک سو و ايجاد اعتدال در خريد و تنها به اندازه نياز خريد کردن و مصرف درست و بهينه، از سوي ديگر کمک بسيار موثري حداقل در مهار و کنترل مصرف و به تبع آن گران شدن قيمت ها دارد.
نمونه هاي فراواني از همراهي مردم در کشورهاي ديگر حتي در شرايط نه چندان غيرعادي وجود دارد؛ مثلاً در کشور ۲۴۰ميليون نفري اندونزي که پرجمعيت ترين کشور مسلمان جهان است و قوت غالب اکثر قريب به اتفاق مردم برنج است، آن هم در سه وعده صبحانه، ناهار و شام و علي رغم رسيدن به خودکفايي توليد برنج و برداشت ساليانه ۴۰ ميليون تن برنج از شاليزارهاي اين کشور و با وجود مصرف ۳۳ميليون تني، مردم براي کمک به اقتصاد کشورشان و کاهش نيافتن ارزاق عمومي و به خاطر ايجاد زمينه براي حتي صادرات برنج مدتي است که در اين کشور، قاعده «يک روز بدون برنج» را پذيرفته اند و به آن عمل مي کنند.
جريان آن صاحبخانه آلماني که به يکي از ايرانيان مقيم خارج آپارتماني اجاره داده بود نيز تقريباً معروف شده است، قصه از اين قرار است که چندي پيش کالايي در آن کشور گران و تقريباً زمينه آن در بازار کمتر شد، اين هم وطن همان روز به يکي از سوپرمارکت هاي بزرگ مراجعه کرده بود و چون اين خبر را شنيده بود مقدار فراواني از آن کالا خريداري کرده بود، از قضا صاحبخانه آلماني، مستاجر خود را در آسانسور يا هنگام ورود به منزل مي بيند و مستاجر ايراني به صاحبخانه آلماني توصيه مي کند که تا گران تر و کمياب نشده است شما هم برويد و اين کالا را تهيه کنيد، بعد از اين جريان بلافاصله روز بعد صاحبخانه آلماني از مستاجرش تقاضا مي کند که آپارتمان او را تخليه کند، وقتي مستاجر دليل را جويا مي شود، صاحبخانه بي درنگ مي گويد شما با اين کار به مردم و کشور آلمان جفا بلکه خيانت کرده ايد، پس بايد خانه من را خالي کنيد.
در کشور ژاپن نيز مثال هاي فراواني از اين گونه اقدامات مردمي وجود دارد. از اين ها که بگذريم، کنار گوش خودمان همين مردم عربستان، چند هفته پيش که قيمت مرغ مقداري گران شده بود، گفتند مرغ نمي خوريم تا بگندد و ارزان شود، ولي متاسفانه برخي از ما مردم تا صداي کمبود کالايي در شهر و ديارمان مي پيچد در اولين فرصت اقدام به خريد حتي براي چند ماه آينده مي کنيم که اين خود نيز بدون شک کار درستي نيست و عاملي براي داغ تر شدن بازار افزايش قيمت ها و گراني مي شود.
و صدالبته در اين ميان وظيفه مهم و اساسي مسئولان و دولتمردان و قانون گذاران است که با برنامه ريزي ها و سياست گذاري هاي دقيق و کارشناسانه و اجراي به موقع و به هنگام طرح هاي کارشناسي بايد اسباب ايجاد اطمينان خاطر و افزايش اطمينان مردم به وضعيت اقتصاد کشور شوند.
پرواضح است که مجموعه مسئولان در هر رده و هر قوايي که هستند و در هر سمت و مسئوليتي بايد در ارائه الگوي مصرف بهينه، ساده زيستي، حفاظت از حريم بيت المال و دوري از تجمل گرايي و اشرافي گري هم در گفتار و از آن مهم تر در رفتار الگو باشند.
اما در آخر اين مطلب، خطاب به محتکران و گران فروشان و مکندگان خون مردم و تمامي سوءاستفاده کنندگان در عرصه هاي گوناگون در هر قشر و لباس و در هر رده اي مي نويسم و مي گويم به هر چه اعتقاد داريد لااقل از اين به بعد توبه کنيد و از اين اسب چموش پياده شويد و خواسته يا ناخواسته خون مردم را بيشتر از اين نمکيد و در زمين دشمن بازي نکنيد چرا که همه ما مي دانيم که خدايي هست، روز جزايي هست و حساب و کتابي هست و شهيدان هستند و پل صراطي هست، حال خود دانيد که آيا هم چنان قصد تاختن داريد يا ازاين تاخت ناجوانمردانه دست برخواهيد داشت؟
«تو خود گويي، خود خندي ... عجب مرد هنرمندي!»عنوان سر مقاله امروز روزنامه ابتکار،به قلم محمد علي وکيلي؛
عملکرد دولت در بحران ارز و طلا موجب سر گيجه و باعث تشکيک در سيما در چهار 2 راه طي شده مي باشد. مصاحبه وزير محترم اقتصاد با شبکه شنبه شب مصداق بارز عنوان مقاله است او با حرارت و همچون يک فاتح ميدان چنان، سياست ها را موفق جلوه مي داد که هر ناآشنايي به صحنه اقتصاد وادار به تمجيد و تحسين ايشان و تيمش مي شد ولي مع الاسف ديگر براي اين نوع روش هاي منولوگي دير شده است گوش مردم پر است و واقعيت هاي صحنه خلاف گفته ها را نشان مي دهد.
آقاي وزير در اين برنامه به نام فرصت سازي از تحريم ها و به بهانه حقوق مردم، سعي در توجيه سياست هاي خلق الساعه تيم اقتصادي را داشت اين در حالي است که مرور اقدامات صورت پذيرفته ظرف يکسال گذشته چند مسئله را به خوبي بيانگر است: به عنوان قيمت مرجع 1226- گام اول تيم اقتصادي تعيين قيمت 1 براي ارز بود اين تصميم درحالي آن روز گرفته شد که نظر کارشناسان بر قيمت يک هزار و ششصد تومان مورد مقاومت و مخالفت قرار گرفت، نتيجه آن شد که عده اي رانت جو و فرصت طلب با اطلاع از پيامدها و علم به پشت صحنه تصميمات و دسترسي به منابع توانستند حجم بالاي ارز مرجع در قالب ثبت سفارش کالاهاي لوکس همچون واردات ماشين هاي آنچناني و مواد آرايشي و... را به خود اختصاص دهند و البته به مدد محدودسازي که طي دوره اي کوتاه در تخصيص ارز مرجع اتفاق افتاد به چنان آلاف و الوفي برسند که هيچ گاه تصورش را نمي کردند.
خودروي لوکس با ارز مرجع ثبت سفارش شد و با قيمت ارز آزاد به فروش رسيد، پس تا اينجا اين اقدام نه فقط فرصت سازي براي منافع ملي نبود که فرصت طلبي براي عده اي خاص بحساب آمد. -پس از محدوديت صورت پذيرفته عنان بازار دلار از دست رفت و بازار 2 ارز و طلا دچار حرج و مرج گرديد. هر کس از راه رسيد خودسرانه و بدون هيچ منطقي اقدام به قيمت گذاري جديد کرد، اين وضع چنان شرايط آشفته اي را به بار آورد تا صداي همگان را درآورد و نيروهاي امنيتي و انتظامي را وادار به دخالت نمود.
بازار به اجبار شرايط امنيتي پيدا کرد، همان چيزي که سم مهلک براي عرصه اقتصاد بحساب مي آيد. -در اين مقطع دولت اقدام به راه اندازي بازار ارز مبادله اي نمود، اقدامي 3 که در ابتدا بهانه تامين ارز جهت گروه هاي هدف و کنترل بازار را داشت.
البته مثبت پس از ده ها تصميم خلق الساعه و شوک آور صورت ًاين اقدام تقريبا گرفت. اولويت بندي هاي منقبض کالاها، سپس تغيير الويت بندي ها، حذف ار تعريف کالاها در گروه َيکباره گروه هايي همچون دانشجويان، مسافران، زو هاي مختلف و....که همه موارد پس از تثبيت تاثيرات منفي موجب بازگشت مسئولان به نقطه اول تصميم شد با راه اندازي بازار مبادله اي بنا بود با عرضه درصد قيمت آزاد نبض بازار تنظيم گردد ولي به مرور خود 2ارز به کمتر از اين اقدام باعث ايجاد حباب و چند قيمتي شدن ارز گرديد.
همين باعث رانت جويي فرصت طلبان شد حال آقاي وزير با جديت تمام اعلام داشته اند تومان به عنوان قيمت مبنا و فراگير قرار 2500که قيمت مبادله اي يعني گرفته است، به عبارتي تيم اقتصادي که همين چندي پيش در مقابل قيمت تومان کارشناسان مقاومت مي کرد و آن را غير واقعي و ظلم به ريال 1600 تومان را منصفانه و راهکار واقعي 2500 قيمت ً تلقي مي کرد حال خود رسما قلمداد مي کند.
در يکي دو هفته گذشته دولت تصميم گرفت فهرست بالا بلندي از 4 کالاهاي ضرور و غيرضرور را ممنوع الورود اعلام کند، اين اقدام خلق الساعه در خصوص بخشي از کالاها همچون واردات خودرو، مواد آرايشي و.... مواردي که مشابه داخلي دارند، توجيه پذير است.
ولي گسترش آن به موارد بسياري که نياز ضروري جامعه است، مشکوک و جاي تامل دارد. اين اقدام شوک آور موجب شد تا بازار ملتهب شود و در نتيجه با افزايش عجيب و احتکار موارد اعلام شده روبرو شود، البته قابل پيش بيني بود که اين ممنوعيت پردوام نخواهد بود و به محض اينکه فرصت طلبان به سودهاي کلان رسيدند، فهرست ها با تعديل روبرو مي شود، حال سؤال اين است که برنده اين نوع سياست ها چه کسي است؟
آيا اين سياست ها در مسير کمک به توليد داخلي و فرصت براي توليد کننده داخلي است يا در حقيقت فرصت سازي براي سود جويان و فرصت طلبان است؟ متن مردم که هر روز زير چرخ پيامدهاي اين سياست ها له مي شوند و دود تصميمات خلق الساعه به چشم آنان مي رود با اين وضعيت قيافه حق به جانب برخي مسئولان و گارد دفاع از مردم گرفتن و فرياد دفاع از منافع آنان برآوردن نوعي فرار به جلو است.
کدام مردم! همان ها که براي تامين داروي نجاتبخش جان عزيزانشان در به در داروخانه هاي مختلف هستند و با هر جواب نه، درجه اي از اميدشان کاسته مي شود. همان مردمي که مدتهاست نظاره گر بازار مکاره ارز و طلا هستند و بدون داشتن سهمي در نهايت بايد هزينه آثار زيان بار اين مکاره را خود بپردازند و تاثير آن را در تامين مايحتاج اوليه خود مشاهده مي کنند. آقاي وزير! واقعيت قصه اين است که اعتماد بخش عمده اي از مردم نسبت به تصميمات سلب شده و باورشان به وعده ها از بين رفته است.
اتفاقات در صحنه را بيش از آنکه نتيجه تحريمات ظالمانه و خصمانه دشمنان بدانند محصول سوء تدبيرهايي که به سوءاستفاده عده اي سودجو منجر شده است، مي دانند. عجيب اين است که صدا و سيما به جاي پيش بيني مناظره بين کارشناسان حوزه اقتصاد و مسئولان، فرصت را چنان يک طرفه در اختيار مدعيان قرار مي دهد که خود مي گويند و خود هم تحسين مي کنند و شايد انتظار کف و سوت هم دارند؟ آقاي وزير هر کس الفباي اقتصاد بفهمد نيک مي داند که ممنوعيت و محدوديت نه فقط راهکار اقتصادي نيست که خود عامل رانت زايي مي باشد.
مهمترين اهرم دولت ها در چنين شرايطي بازي با تعرفه هاست. با تعرفه مي توان واردات کالاهاي غيرضرور را غير اقتصادي کرد و فرصت سود جويي هم فراهم نمي شود. به نظر مي رسد بخشي از مديران اقتصادي مي بايست جوابگوي تصميمات خلق الساعه خود باشند و به حکم اصل مسئوليت پذيري، مسئوليت عواقب و پيامدهاي تصميمات خود که رابطه مستقيم با جيب مردم دارد را بپردازند و بايد در دادگاه افکار عمومي پاسخگو باشند.