به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران قم ، آیت الله مصباح یزدی در پاسخی جامع به چرایی لعن بر قاتلان امام حسین (ع) افزود : چنين پرسشى را غالباً منافقان، به ويژه منافقان مدرن، مطرح مى سازند. آنان مى گويند: ما مى پذيريم كه بيان تاريخ شهادت امام حسين عليه السلام حركت آفرين است و بايد آن را در خاطره ها زنده نگاه داشت و به ياد امام حسين عليه السلام عزادارى كرد؛ اما در عزاداريهاى سنتى افزون بر ياد كرد خاطره آن حضرت و گريه بر شهادت او، لعن و نفرين بر دشمنانش نيز صورت مى گيرد، و اين امر، نوعى خشونت با ديگران به شمار مى آيد كه از جمله احساسات منفى است و با منش ((انسان مدرن)) نمى سازد. آيا براى فرونشاندن احساسات، افزون بر گريه و عزادارى، لازم است دشمنان را نيز لعن كرد و جمله اتقرب الى الله... بالبرائة من اعدائك را بر زبان جارى ساخت. چرا بايد در زيارت عاشورا صد مرتبه دشمنان امام حسين عليه السلام را لعن كرد؟ آيا بهتر نيست به جاى صد مرتبه لعن دشمنان، صد مرتبه سلام بر امام حسين عليه السلام بفرستيم ؟ در اين عصر، بايد با شادى و لبخند با مردم رفتار كرد و از صلح و آشتى سخن گفت، و امروزه تبری از كسانى كه هزار و چهار صد سال پيش، امام حسين عليه السلام را كشتند، پسنديده نيست. با نظر به اينكه اسلام، دين محبت و رافت و رحمت است، بهتر آنكه، طريق صلح و آشتى و محبت در پيش گيريم.
همان گونه كه سرشت انسان تنها از شناخت و انديشه شكل نگرفته و بخشى از آن را احساسات تشكيل داده است، احساسات و عواطف نيز به احساسات مثبت محدود نيست. انسان موجودى است كه هم احساس و عاطفه مثبت و هم احساس و عاطفه منفى دارد. همان گونه كه شادى در وجود انسان هست، غم نيز در نهاد او وجود دارد. خداوند انسان را چنين آفريده است. هيچ انسانى نمى تواند بدون غم يا بدون شادى زندگى كند. همان گونه كه خداوند استعداد خنديدن را در انسان نهاده، استعداد گريستن را نيز به او عطا فرموده است، و همچنان كه در جاى خود خنديدن خوب است، گريستن نيز در جاى خود پسنديده است. تعطيل كردن بخشى از سرشت و نهاد انسان و به كار نگرفتن استعدادهاى خدادادى معقول نيست. بر اين اساس، همين كه خدا در نهاد انسان استعداد گريستن را نهاده، دليلى است بر اينكه گريستن او نيز در مواردى لازم است و اين استعداد در وجود وى لغو و بيهوده نيست. بنابراين با توجه به حكمتى كه وجود اين احساس در نهاد انسان دارد، مى توان گفت كه گريه در زندگى انسان، براى خود جايگاهى خاص دارد كه از جمله مى توان به مواردى چون گريه براى خدا به دليل خوف از عذاب يا شوق با لقاى الاهى، گريه به خاطر شوق لقاى محبوبى كه در تكامل انسان نقش دارد و گريه بر اثر از دست رفتن محبوب اشاره كرد. طبيعت انسان چنان است كه در مواردى رقت قلب پيدا مى كند و بر اثر آن، گريه سر مى دهد.
خداوند متعال محبت را در انسان آفريده است كه تا به كسانى كه به او خوبى مى ورزند و به كسانى كه كمالى دارند - خواه اين كمال جسمانى باشد خواه عقلانى يا روانى - ابراز علاقه و محبت كند. وقتى انسان در مى يابد كه در جايى كمالى يا صاحب كمالى يافت مى شود، به طور فطرى به آن كمال و صاحب كمال محبت و علاقه پيدا مى كند. نقطه مقابل محبت، بغض و كينه است. همان گونه كه انسان، به طور فطرى، كسانى را كه به او خوبى و خدمت مى كنند دوست مى دارد، همچنين سرشت او چنان است كه كسانى را كه به او ضرر و زيان مى زنند، دشمن بدارد. البته ضررهاى مادى و دنيوى براى مؤمن اهميت چندانى ندارد؛ و دنيا در نظر مؤمن، ارزش ذاتى ندارد؛ اما ضررهاى معنوى كه متوجه سعادت ابدى انسان است، قابل اغماض و گذشت نيست. قرآن مى فرمايد: شيطان دشمن شماست، شما هم با او دشمنى كنيد.
از اين روى، با شيطان نمى توان كنار آمد. در غير اين صورت، انسان نيز شيطان مى شود. اگر دوستى با اوليا و دوستان خدا امرى بايسته است دشمنى با دشمنان خدا نيز ضرورت دارد. اين امرى فطرى، و عامل تكامل و سعادت انسان است. اگر ((دشمنى)) با دشمنان خدا مطرح نشود، به تدريج، رفتار با آنان دوستانه شده، فرد بر اثر معاشرت با آنان، رفتار سخنانشان را مى پذيرد، و رفته رفته، شيطانى همچون آنان مى شود. بهترين شاهد اين مدعا، فرمايش قرآن است : هرگاه ديدى كسانى درباره دين بدگويى و به آن اهانت مى كنند (با زبان مسخره و استهزا درباره دين سخن مى گويند) به آنان نزديك نشو (هر چه گفتند، گوش نده) تا زمانى كه به بحث ديگرى بپردازند.
به عبارت ديگر، دشمنى با معاندان نوعى آمادگى دفاعى در مقابل خطرات پديد مى آورد.
پس نمى توان با چنين دشمنانى آشتى كرد و به روى آنان لبخند زد؛ زيرا تنها چيزى كه آنان را راضى و خشنود مى سازد، مرگ شخصيت دينى و زوال آيين اسلام است، و حتى مرگ جسم و روح مسلمانان آنان را راضى نمى كند. برخورد صحيح با آنان همان اظهار بغض و غضب و دشمنى است.
بنابراين مى توان گفت بزرگداشت شهادت سيدالشهدا عليه السلام و اقامه مراسم عزادارى به نوعى بازسازى مرام حسينى است، تا از آن به بهترين شكل استفاده شود. در اين مقام، نبايد به بحثهاى علمى اكتفا كرد؛ زيرا برانگيخته شدن عواطف و احساسات، امرى بايسته است. عواطف نيز منحصر در عواطف مثبت نيست، و زنده نگاه داشتن خاطره سيدالشهدا عليه السلام و مظلوميت او تنها از طريق شور و هيجان و برانگيختن احساسات و اظهار حزن و گريه و برگزارى سوگوارى امكان پذير است. در نتيجه، همراه درود و سلام بر حسين عليه السلام و ياران شهيدش، بايد دشمنان اسلام و خداوندند، لعن و نفرين كرد؛ و بلكه لعن دشمن مى تواند مقدم بر درود و سلام بر حسين عليه السلام باشد؛ زيرا قرآن اول مى فرمايد: اءشداء على الكفارو بعد مى فرمايد: رحماء بينهم. بنابراين همراه با ولايت، تبرا و بيزارى از دشمنان اسلام نيز ضرورى است./س