یکی از شبهاتی که معمولاً دشمنان دین در رابطه با قیام امام حسین (ع) مطرح می کنند معمولاً این است که، با وجود اینکه فضیلت شهادت بر هیچ کس پوشیده نیست، چرا حضرت اباعبدالله (ع) دیرتر از همه به شهادت رسیدند؟

به گزارش گروه ویژه نامه محّرم باشگاه خبرنگاران،  یکی از شبهاتی که معمولاً دشمنان دین در رابطه با قیام امام حسین (ع) مطرح می کنند این است که، با وجود اینکه فضیلت شهادت بر هیچ کس پوشیده نیست، چرا حضرت اباعبدالله(ع) دیرتر از همه به شهادت رسیدند؟ و چرا در صحنه کربلا نخست غیر بنی هاشم وارد میدان و شهید شدند، افرادی چون حربن زیاد ریاحی؟

البته با توجه به این گونه شبهات به سادگی می توان به غرض ورزانه بودن آن پی برد ولی برای این که این شبهه پاسخ داده شود به سراغ گفتار حجت الاسلام دکتر سیدرضا موسوی می رویم، ایشان می نویسد:

" امام بسیار کوشید، که یاران و حتی بستگان خود را از میدان خطر برهاند. و در گفتار و کردار آمادگی خود را برای فداکاری و شهادت در راه دین خدا آن هم یکه و تنها به یاران نشان داد و همین روحیه خداپرستی و ایمان و شوق به شهادت در راه دین آن حضرت بود، که همراهان را مجذوب خود کرد و در عرصه نینوا چنان حالات خورشید تابناک امامت در آن ستارگان فضیلت نورافشانی، و تاثیر گذاشت، که پیر و جوان در استقبال از شهادت بر یکدیگر سبقت می گرفتند و داوطلبانه خود را به قلب سپاه دشمن می زدند.

تا یکی از یاران زنده بود، نگذاشتند، جوانان بنی هاشم به میدان بروند. زیرا یاران آن حضرت آن چنان تشنه نوشیدن جام شهادت بودند، که گویی در بهشت با حوران بهشتی معانقه و هم آغوش می شوند، و به خاطر همین در میان همه حواریون و انصار و اولیاء خدا زبانزد شدند، و این استقبال از شهادت نبود جز اینکه اینان خود سیدالشهدا(ع) را چون جد بزرگوارش مرد ایمان و عمل یافته بودند.

چنانکه قرآن کریم می فرماید: «اَمن الرّسول بما اُنزل الیه و المؤمنون کلٌّ ءامن بالله و کتبه و رسله... و آن چیزی که در یاران امام (ع) بیش از همه مایه شگفتی است روح وحدت و همدلی و همصدائی در استقبال از شهادت بود. همگی با یک روش و منش و عقیده از امام خود و حرم پیامبر دفاع می کردند و از هیچیک در انجام این تکلیف الهی تردید، ضعف، ندامت و پشیمانی و پشت کردن به دشمن گزارش نشده و همگان با اصرار تمام از امام زمان خود اجازه میدان گرفتند، و جانانه جنگیدند تا شربت شهادت نوشیدند.

جالب توجه آنکه در میان پیشتازان کوی شهادت اگر حر ریاحی به خاطر جبران گذشته خویش با اِلحاح و اصرار توانست افتخار نخستین شهید غیرهاشمی بودن را به خود اختصاص دهد یادگار نمونه پیامبر (ص) علی اکبر حسین (ع) نیز اسماعیل وار با اصرار افتخار نخستین شهید خاندان هاشمی بودن را با همراهی پدر نصیب خود ساخت.

چرا که نوشتند هر یک از شهیدان کربلا از امام اجازه می خواست. امام (ع) نخست ممانعت می کرد، و پس از اصرار زیاد اجازه می داد ولی وقتی جوان رشیدش اجازه میدان خواست. امام با یک نگاه و سکوت آرام بخشی فوری او را روانه میدان ساخت، و تنها پس از حرکت او به میدان شهادت لب به سخن گشود و فرمود: اللهم اشهد فقد برز الیهم غلام اشبه الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسولک و کنا اذا اشتقنا الی نبیک نظرنا الیه».

پروردگارا! شاهد باش. جوانی به سوی این گروه به مبارزه برخاست، که از نظر صورت و سیرت و گفتار از همه مردم به پیامبرت شبیه تر است، و ما هرگاه مشتاق دیدار پیامبر تو می شدیم، به او نگاه می کردیم.

افزون بر نقل و تصریح شیخ مفید و ابن طاووس، ابن نما، ابن اثیر طبری و ابوالفرج اصفهانی و دیگر مورخان نامی بر نخستین شهید بودن علی اکبر از خاندان پیامبر (ص) این فراز از زیارت ناحیه مقدسه که امام زمان (عج) می فرماید: السلام علی اول قتیل مِن نسل خیر سلیلٍ. و نیز از گزارش شیخ مفید- که پس از شهادت این جوان وارسته 23-19 ساله امام (ع) حسین(ع) از جوانان هاشمی حاضر در صحنه برای حمل جنازه این شهید سعید به خیمه مِعراج شهدا، کمک خواست- معلوم می شود علی اکبر حسین، نخستین شهید پس از شهادت یاران بود، که می نویسد: و امر فتیانه فقال احملوا اخاکم فحملوه حتی وضعوه بین یدی الفسطاط.

در این جا عبارات محمدتقی سپهر را که مفصل ترین تاریخ فارسی را نوشته است. از ناسخ التواریخ سید الشهداء چ 2 ص 316-315 نقل می کنیم که در رفع شبهه مذکور بی فایده نیست: «بنده را در خاطر چنین صورت می بندد که جوانان بنی هاشم با آن مردانگی و جوانمردی، هرگز رضا نمی دادند، که اصحاب حسین در کار جلادت و ادراک شهادت از ایشان سبقت گیرند.

و همچنان حسین(ع) با آن فتوت و کرامت هرگز رضا نمی داد که سلامت خویش را مقدم بدارد و فرزندان و خویشاوندان را که دلبندان و جگر بندانند به شمشیر اَعادی سپارد، باید دانست که این تأخیر، وِقایه سلامت را تدبیر نبود [نمی خواست آنان را سپر بلای خود سازد] بلکه این کردار حاوی حکمت است:

حسین (ع) نخست اصحاب را اجازت مبارزت داد تا اگر کشته شوند عصیان قتل ایشان [برای کوفیان] نسبت به قتل امامزادگان در حضرت خداوند سبکتر باشد. آن گاه بنی هاشم را فرمان جهاد داد همچنان قتل ایشان نسبت به قتل امام سبک تر و خفیف تر است تا اگر آن جماعت از کرده پشیمان شوند و توبت و انابت گیرند متصدی قتل امام (ع) نشده باشند.

براساس این گزارش به نقل از قدس آنلاین؛ از اینجاست که تا زمانی که یک تن از اَحِبّا و عشیرت او زنده نبودند و اندام مبارکش جراحت عظیم داشت، به اقتضای منصب ولایت و امامت، چنان دوستدار عموم بندگان خدای بود، که هنوز مردم را نصیحت می فرمود، و در طلب ناصری و معینی استغاثه می نمود، و مغتنم می شمرد که یک تن از آن جماعت، خویشتن را از شهر بند جهالت بجهاند و از آتش دوزخ برهاند، و اگر نه در آن هنگام و آن هنگامه، کار از آن گذشته بود، که ناصر و معین به کار آید و حال آنکه ارواح همه آفرینش در حضرت او حاضر شدند و استدعای حمایت و نصرت او کردند و از هیچ یک پذیرفته نشد.

انتهای پیام/پ3


اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار