به گزارش خبرنگار سیاسی باشگاه خبرنگاران؛ روابط دیپلماتیک تهران-واشنگتن با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، تیره و تار و با تسخیر سفارت آمریکا(لانه جاسوسی) توسط دانشجویان در 13 آبان 1358 به طور کامل قطع شد.
گاهی این گونه القا می شود که مسئله قطع رابطه ایران با آمریکا از 13 آبان سال 58 و پس از تسخیر لانه جاسوسی شکل گرفته است، اما 13 آبان حادثه ای نبود که در یک روز اتفاق بیفتد، بلکه عکس العمل طبیعی ملت ایران در مقابل جنایت ها و توطئه هایی بود که توسط آمریکا در طول 25 سال قبل از پبروزی انقلاب اسلامی و در طول 9 ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به وقوع پیوسته بود.
در دوران پهلوی "دولت" ایران کاملاً وابسته و در اختیار آمریکا بود، به نحوی که آمریکاییها بر کلیه مسائل ایران مسلط بودند، اما وقوع انقلاب اسلامی به عنوان یک واقعه باورنکردنی برای آمریکا، آنها را در سال 1357 وارد یک شرایط کاملاً استثنایی در مورد ایران کرد.
امروز با گذشت 33 سال از پیروزی انقلاب اسلامی و قطع روابط دیپلماتیک تهران واشنگتن، با بروز تغییراتی در معادلات جهانی، برخی از محافل سیاسی، رسانه ای و... در دو کشور تنور موضوع "ضرورت مذاکرات ایران و آمریکا" را داغ کرده اند.
اما مسلم است که، آنچه نقشه راه مذاكرات تهران - واشنگتن را تعيين ميكند، بيانات و رهنمودهاي رهبر معظم انقلاب است، كه از زمان آغاز رهبري ايشان در سال 1368 تا كنون بيتغيير و بر اساس مطالبات و منافع ملت ايران بيان شده است.
باشگاه خبرنگاران در اين مقطع زماني كه بار ديگر موضوع تاريخي مذاكره آمريكا با ايران مطرح شده است، در غالب سلسله گزارش هایی به بازخواني بيانات مقام معظم رهبري طي 23 سال گذشته پرداخته است.
رجوع به بيانات ايشان نقشه راه مذاكرات تهران – واشنگتن را براي مسئولان، سياستمداران، تحليلگران، اصحاب رسانه، مردم شريف ايران و... روشن ميكند.
در گزارش اول باشگاه خبرنگاران، بیانات رهبر معظم انقلاب درباره مذاکره با آمریکا در سال های 1368 و 1369 با عنوان مذاكره يعني معامله؛ از انقلاب اسلامي چه چيز را به آمريكا بدهيم، كه بخواهيم چيزي از او بگيريم؟ بازخوانی شد. در این گزارش نیز بیانات معظم له با موضوع مذاکرات ایران و آمریکا در سال 1371 بازخوانی می شود:
***آمریکا رابطه مىخواهند اما رابطه ناسالم توأم با تحمیل و استکبار
رهبر معظم انقلاب در خطبه های نماز جمعه 7 فروردین1371 تهران درباره علت مخالفت آمريكا با جمهورى اسلامى می فرمایند: "چيزى كه آمریکا از آن احساس خطر مىكنند، اسلام است. اين اسلام، امروز در كشورها و ملت هاى مسلمان، تجديد حيات كرده است.
در پايگاه اسلام كه جمهورى اسلامى است، دشمن هر چه بتواند خرابكارى كند، خواهد كرد. هر چه بتواند اين كشور و اين ملت را از اهداف اسلامى دور نگهدارد، تلاش خودش را خواهد كرد تا ملت هاى ديگر، به پيمودن راه اسلام تشويق نشوند.
امروز، اسلام در اروپا، در آفريقا، در آسيا و در همه دنيا ظهور و بروز ويژهاى دارد. مسلمانان احساس حيات دوبارهاى مىكنند و اين، به شدت، استكبار و بخصوص رژيم آمريكا را مىترساند. لذا آنها هم مىخواهند بااسلام مبارزه كنند. تشخيصشان اين است كه يكى از راه هاى مبارزه با اسلام، مبارزه با جمهورى اسلامى ايران است. مىگويند «ما مىخواهيم با جمهورى اسلامى رابطه داشته باشيم». اما اين حرف دروغ است؛ يعنى رابطه سالم نمىخواهند؛ رابطه توأم با تحميل مىخواهند؛ رابطه همراه با استكبار مىخواهند؛ رابطه به معناى رابطه آمريكا با رژيم هاى منحط و فاسد مىخواهند. امروز رژيم آمريكا چارهاى ندارد كه اين مطلب را اظهار كند."
***امام(ره) به ما یاد دادند روابط سالم با همه دولت های عالم آری، اما رابطه با آمریکا نه
حضرت آیت الله خامنه ای 14 خرداد
1371 در مراسم سومین سالگرد ارتحال حضرت امام(ره) می فرمایند: "امام به ما
ياد دادند كه جمهورى اسلامى، در سطح عالم مىتواند و بايد از روابط سالمى با دولت ها
برخوردار شود. البته رابطه با آمريكا مردود است؛ به سبب اينكه آمريكا يك دولت
استكبارى و متجاوز و ظالم و با اسلام و جمهورى اسلامى در حال معارضه و محاربه است.
ارتباط با این رژيم مردود است؛ اما رابطه با بقيه دولت ها، بسته به مصالح نظام جمهورى
اسلامى است و اصل برايجاد ارتباط است.
***آمریکا تلاش می کند برای تحمیل خواسته های خود رشته باریک رابطه با ایران را که با تسخیر لانه جاسوسی قطع شد دوباره پیوند بزند
معظم له در دیداری که با جمعی از دانش آموزان و دانشجویان در تاریخ 12 آبان 1371 به مناسبت روز دانشجو دارند، ضمن تائید حرکت دانشجویان در تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در سال 58 می فرمایند: "مبادا تلقين يك عده آدم هايى را كه - به اعتقاد بنده - تعريف واقعى از آنها اين است كه «انسانهاى سطحى و ضعيفى هستند» باور كنيد.
نمىخواهيم بگوييم اينها وابستهاند. نمىخواهيم بگوييم مغرضند. نه! ضعيفند. انقلاب ها را هم غالباً ضعيف ها از بين بردهاند. كشورها را هم ضعيف ها به باد فنا دادهاند."
ایشان در ادامه می فرمایند: " يكى از بهترين كارها، همان كار بود(تسخیر سفارت) چرا؟ بهخاطر اينكه عمدتاً بعد از جنگ بينالملل دوم، انقلاب هاى متعدّدى در سرتاسر عالم به وقوع پيوست. در آفريقا، در آسيا، در اروپا، خيلى كشورها حكومت هاى خودشان را از دست دادند. اين كشورها دو دسته بودند: بعضى، كشورهايى بودند كه خودشان را دربست به بلوك شرق؛ يعنى به روس ها و يا بعدها به چيني ها تسليم كردند و وابسته آنها شدند. ما در اين پانزده سال عمرِ جمهورى اسلامى، كه خداى متعال فرصت داد خيلى از مسؤولان دنيا را از نزديك ببينيم، ديديم در اين كشورها، حتّى عقلا و مدبّرينشان، اينطور باورشان آمده بود كه بايد وابسته به تشكيلات شرق باشند و آينده عجيب و غريبى را كه دو سال پيش اتّفاق افتاد، اصلاً احتمال نمىدادند.
دسته ديگر كشورهايى بودند كه اگر ارتباطى هم با بلوك شرق داشتند، اين ارتباط، آن چنان مستحكم نبود. بعد، عمدتاً آمريكايي ها، شروع به نفوذ در داخل اينها كردند. اراده مردم، اراده رهبران و عزم عمومى ملت ها را، طورى تغيير دادند كه بتدريج، انقلابى كه انجام شده بود، صددرصد به حال اول برگشت و بلكه به شكل بدتر درآمد.
اگر به تاريخ سى، چهل سال اخير نگاه كنيد، اين كشورها را مىبينيد كه به رژيم آمريكايى وابسته شدند. از چه راهى؟ يا از راه مرعوب كردن، يا تطميع كردن، يا محتاج كردن و يا فشار وارد آوردن. انواع فشارها را روى اين كشورها و ملت هاى مستقل وارد مىكردند. آنها هم رابطه را به كلى قطع نكرده بودند. سفير هم بود، مسئولين آمريكايى هم بودند. وسوسه مىكردند، مىرفتند، مىآمدند و حتّى دل رهبران انقلاب ها و رهبران ملت ها را خالى مىكردند. آنها را مىترساندند، مرعوبشان مىكردند، و كسى كه مرعوب شد، با اندك تشرى مىشود او را از ميدان خارج كرد.
اين سرنوشتِ - اگر نگوييم همه - اغلبِ انقلابهاست. آنچه كه ما از نزديك ديديم، آنچه در خبرهاى همزمان در دنيا خوانديم يا - چه قبل از انقلاب، چه دنبالههايش هم، بعضى در بعد از انقلاب - ديديم، همين بود. عامل اين برگشتن چه بود؟ اين بود كه آن پيوند تحميلى ميان قدرت فائقه حكومت متجاوز و مستبد آمريكا با اين كشورها، منقطع نشده بود.
چون رابطهاى برقرار بود، آن رابطه، خود موجب مىشد كه طرفِ قويتر، از آن رابطه استفاده كند و مدام روى طرف ضعيفتر - در مجالس مذاكره، پشت ميزها، در معاملات گوناگون - فشار بياورد تا بالاخره وادارش كند كه ميدان را به نفع او خالى كند.
ایشان دراین باره تصریح می کنند: "قضيه لانه جاسوسى، اين آخرين رشته ارتباط ممكن را بين انقلاب و آمريكا بريد و قطع كرد. اين، خدمت بزرگ و ذىقيمت را به انقلاب ما كرد! خداى متعال، در آن كار، بركت هاى بزرگی قرار داده بود.
بعد از آن اتفاق، تا امروز كه پانزده سال از پيروزى انقلاب و چهارده سال از قضيه لانه جاسوسى مىگذرد، هنوز كه هنوز است، آمريكايي ها تلاششان اين است كه همان رشته باريكى را كه با حادثه تسخير لانه جاسوسى قطع شد، دوباره برقرار كنند. چرا؟ براى اينكه از همان رشته باريك، طرف قدرتمند براى تحميل خواسته هاى خود با طرف ضعيف استفاده مىكند."
***شرط ما برای مذاکره توبه آمریکاست/شرط ما قطع آن همه فاجعه آفرينى براى دنياست
حضرت آیت الله خامنه ای در این دیدار می فرمایند: "اظهارات آمريكايي ها را ببينيد! امروز و ديروز، رئيس جمهور دمكرات و رئيس جمهور آن طرفى و رجال گوناگون آمريكا، همه اين حرف را مىزنند كه عرض مىكنم. هيچ كدام نمىگويند: «ما مىخواهيم با ايران رابطه برقرار كنيم.» نه! صحبت رابطه كه مىشود، بنا مىكنند شرط و شروط گذاشتن؛ كه اگر چنين بشود، اگر چنان بشود! بنده يك وقت گفتم كه بين حرف ما و حرف آمريكايي ها، از زمين تا آسمان فاصله است. ما مىگوييم: «شكل اينها را نمىخواهيم ببينيم. رابطه با اينها را - تا آخر- نمىخواهيم داشته باشيم.» آنها مىگويند: «اگر مىخواهيد با ما رابطه داشته باشيد، بايد اين كار را بكنيد؛ آن كار را بكنيد!» اصلاً چه نسبتى بين اين دو حرف است؟!
گويا با كشورى صحبت مىكنند كه آن كشور ده تا واسطه جلو انداخته است كه «با شما مىخواهيم رابطه داشته باشيم.» شرط مىگذارند! چه شرطى، آقا؟ ما شرط داريم براى رابطه با كشورى كه آن همه فجايع پشت سر و در تاريخ آن وجود دارد. شرط ما، توبه آن كشوراست. شرط ما، قطع آن همه فاجعه آفرينى براى دنياست. حال شما مىآييد براى ما شرط مىگذاريد؟! رابطه را مشروط مىكنند، اما مذاكره را غير مشروط! درست توجّه كنيد!"
***مذاکره یعنی پیوند آن رشته که جمهوری اسلامی با قطع آن تمام عواطف
صادقانه ملت هاى دنيا را به سمت نظام اسلامی جلب کرد
ایشان با بیان اینکه آمريكا مىگويد «بياييد مذاكره كنيم»، نمىگويد «بياييد رابطه برقرار كنيم» می فرمایند: "مذاكره يعنى چه؟ يعنى آن پيوندى را كه جمهورى اسلامى قطع كرد و بريد و همان موجب شد كه تمام عواطف صادقانه ملت هاى دنيا به اين نظام جلب شود، اين را دو مرتبه برقرار كند. يعنى در درجه اوّل، يك ضربه نمايان به جمهورى اسلامى بزنند؛ و از آنجا كه تبليغات هم در دست آنهاست، می خواهند در دنيا منعكس كنند كه «جمهورى اسلامى، از حرفهايش برگشت!» به چه دليل؟ به اين دليل كه نشسته است و با آمريكا مذاكره مىكند.
آنوقت، يك يأس عمومى در تمام ملت ها - در آسيا و درآفريقا و در كشورهاى گوناگون و در خود اروپا و در خود آمريكا بهوجود آيد. ملت هايى كه اميد پيدا كردهاند - مسلمانان و حتى بعضى غيرمسلمانان - نااميد شوند؛ و آن چهره با صلابت امام بزرگوارمان، كه روى جمهورى اسلامى را پوشانده و آنها را وادار به حركت مىكرده است، مخدوش گردد و بگويند «نه آقا! جمهورى اسلامى هم توبه كرد!» يا بگويند «چون امام رفت، جمهورى اسلامى ايران توبه كرد!» اگر يادتان باشد، بعد از رحلت امام، يكى از شاهبيت هاى تبليغاتى دشمن، همين بود كه «امام رفت؛ و اينها ديگر راه امام را رها كردند.» براى اينكه همان احساس را درون ملت ها به وجود آورند؛ يا اين را بگويند، يا بالاتر از اين را. بگويند: «امام كى گفته بود ما با آمريكا مذاكره نكنيم؟! كى امام چنين حرفى زده بود؟! امام همان چند روز زمان خودش را گفته بود! همان چند وقت را گفته بود! امام كى ما را نهى كرده است؟» يعنى حتّى تصرف كنند در نظرات امام تصرّف كنند كه در ميانِ صدها سخنرانى و بيان قاطع و صريح، اين طور اظهار شده است."
***به محض اینکه بگويیم مذاكره را قبول داريم، اول به حیثیت ایران در خاطر ملت های مسلمان دنیا ضربه می خورد
معظم له درباره هدف آمریکا از برقراری مذاکره می فرمایند: "اولين ضربهاى كه با اين كار مىخواستند بزنند، اين بود كه جمهورى اسلامى را از آبروى خودش از آن حيثيّت و صلابت و قدرت و قامت استوارى كه در چهرهها و خاطرههاى ملت هاى مسلمان در دنيا پيدا كرده است، ساقط كنند.
ملت ايران مگر ملت كوچكى است؟ ملت ايران، فلان ملتِ از زير بوته درآمده اروپايى يا آفريقايى كه نيست! ملت كهنِ ريشهدارى است كه هزاران سال سابقه دارد. هزار و سيصد، چهارصد سال، بعد از اسلام، هميشه در اوج ملت هاى مسلمان قرار داشته است. آن وقت اين ملت، آن هم با اين انقلاب، آن هم با آن حرف ها، همه چيز را گذاشت كنار و توبه كرد؟! آمد شروع كرد با آمريكا مذاكره كردن؟! به صِرف اينكه جمهورى اسلامى بگويد «بله؛ ما مذاكره را قبول داريم.» يا اين را بفهماند، يا طورى مشى كند كه معلوم شود حرفى ندارد كه با آمريكا مذاكره كند، اين، اوّلين ضربه است. و بعد، تازه شروع تحميل هاست."
***خوردن یک فنجان قهوه پشت میز مذاکره با آمریکا تازه اول شروع تحمیلات است
ایشان همچنینن تاکید می کنند: "شما وقتى با كسى قهريد، وقتى با كسى حرف نمىزنيد، رودربايستى با هم نداريد. در مقابلِ هم، هيچ حالت توقّعى وجود ندارد. اما وقتى با كسى مذاكره شروع شد؛ پشت ميز نشستيد؛ يك قهوه با هم خورديد؛ يك گپ دوستانه هم در كنارش با هم زديد؛ در فلان محفل بينالمللى نشستيد و با همديگر يك خرده درددل كرديد؛ بعد رودربايستى بهوجود مىآيد. آنوقت، اوّلِ شروعِ تحميلات است.
بدبختي هاى انقلاب هاى دنيا و تسلّط و نفوذ آمريكا - همانطور كه عرض كردم - از همين جا شروع شد. اين است كه روى مذاكره فشار مىآورند. اصرار مىكنند كه «ايران چرا نمىآيد با ما مذاكره كند؟» عدّهاى هم كه آدمهايى سادهلوحند، يا نمىدانم، مرعوبند، يا بىاطّلاعند، يا غير سياسىاند، در داخل خودمان اين حرفها را تكرار مىكنند. من نمىدانم مىفهمند چه دارند مىگويند؟!"
***آنان که زمزمه های مذاکره را از داخل
مطرح می کنند نمی فهمند این مذاکره چه خطرات بزرگی برای ایران دارد
حضرت آیت الله خامنه ای درباره زمزمه برخی از عناصر داخلی برای برقراری مذاکره بین ایران و آمریکا می فرمایند: "بعضى از اين درجه دومي ها و سومي ها، كه غالباً آدم هاى غيرمسئولند، گاهى زمزمه مىكنند: «چرا اينها با آمريكا مذاكره نمىكنند؟ چرا نمىگويند؟ چرا نمىروند حرف بزنند؟ حرف زدن چه ضررى دارد؟!» خيال مىكنند حرف زدن دو نفر آدمِ معمولى است كه گوشهاى بنشينند و صحبت كنند. نمىفهمند اين مذاكرهاى كه دشمن اين قدر روى آن اصرار مىكند، چه خطرات بزرگى براى جمهورى اسلامى دارد؛ كه من شمّهاى از آنها را عرض كردم."
***برخی با تکرار ضرورت مذاکره به دنبال ریختن قبح آن نباشند
ایشان درباره تکرار موضوع ضرورت مذاکره در داخل جامعه تصریح می کنند: "براى رايج كردن يك گناه در عمل، يكى از راه هايش اين است كه آن گناه را در زبان ها رايج كنند. آن قدر بگويند كه قبحش از بين برود!
شما قضيه فلسطين و سرنوشت شومى را كه بعضى از فلسطيني ها براى خودشان و ملت فلسطين قبول كردند، ببينيد! امروز اين تجربه بسيار عظيم و عبرت بزرگى است. از بس مدام در گوشه و كنار، كسى چيزى گفت و ديگران به او تشر نزدند! هى گفتند: «چه مانع دارد كه ما با اسرائيل صحبت كنيم؟!» ديگر نگفتند: «دشمنِ غاصب!» نگفتند: «اين دشمنِ غاصب است. اين در خانه فلسطين ها نشسته است. چه مذاكرهاى؟! مذاكره با او اين است كه بگويند فلان فلان شده، از خانه ما برو بيرون!» مذاكره با غاصب، اين است.
واِلّا، مذاكره دوستانه، كه بروند و بگويند و بخندند و او چيزى بگويد و اين چيزى بگويد و بعد چانه بزنند، و اينكه گفته شود «ديگر با غاصب اين حرف ها را نداريم»، چه معنى دارد؟! هيچ كس هم به آن كسانى كه هى اسم مذاكره با اسرائيل را آوردند و آوردند و آوردند، تشر نزدند، تا عيب و قبحش در نظرها از بين رفت و آخرش به اين روز تلخ و سياه رسيد.
نكند كسانى كه هى اسم مذاكره را اينجا
و آنجا و در داخل ملت ايران مىآورند، قصدشان اينها باشد! ملت ايران، ملتى است كه
احتياج به مذاكره و مراوده و ارتباط با دشمن مستكبر ندارد. مگر شما ضعيفيد؟! مگر ملت
ايران ملت كوچكى است؟! مگر ملت ايران، قدرت دفاع از خود را ندارد؟! ما چه احتياج داريم
به اينكه به درِ خانه مستكبرين، مستبدين و ديكتاتورهاى بينالمللى برويم؟!"
***ما برای مذاکره به سراغ دیکتاتورها نمی رویم/سازمان ملل و شوراى امنيت ابزاری در دست دیکتاتورها
رهبر معظم انقلاب در این دیدار با اشاره به ادعاهای واهی غرب درباره دموکراسی می فرمایند: "من سال گذشته گفتم اين آقايانى كه اسم دمكراسى را مىآورند و پرچم دمكراسى را - به اصطلاح و به ظاهر - براى ملت هاى خودشان بلند كردهاند، همان هم دروغ است و دمكراسىِ واقعى در اينگونه كشورها نيست. همان ها در سطح بينالمللى، يك ديكتاتورى عظيم و خونين به راه مىاندازند. هر جا دلشان مىخواهد وارد مىشوند، هر جا دلشان مىخواهد تفحّص مىكنند، و متأسفانه دستگاهى هم آنجا درست شده است به عنوان ابزارى در در دستِ اينها. يعنى سازمان ملل و شوراى امنيت! چه لزومى دارد ما سراغ ديكتاتورها برويم؛ در مقابل آنها تعظيم كنيم و بگوييم: «بفرماييد با ما مذاكره كنيد؟!» نه آقا! اين ديكتاتور، همان ديكتاتورى است كه اين ملت، آنوقت كه هيچ چيز نداشت، با مشت خالى و با شعار او را از خانه خود بيرون كرد. اين، همان ديكتاتور است.
آن روز كه دنيا دو قطبى بود - البته مىگويند
امروز يك قطبى است - براى ما خطرناكتر بود. بهخاطر اينكه آن دو قطب، در صد مسأله
با هم اختلاف داشتند، اما در قضيه ايران، باهم اختلافى نداشتند. نمونهاش را ديديد
كه هر دو، در جنگ، به عراق كمك كردند. هم آمريكايي ها كمك كردند، هم شوروي ها. «ناتو»
هم كمك كرد. «ورشو» هم كمك كرد. همه به عراق كمك كردند. امروز خيلى از كشورها هستند
كه آنطور، زير بار آمريكا نيستند. البته يك تبعيت مختصر، دارند. اما در آن روز كه
شوروى بود، كلّ اروپاى غربى هم به يك معنا در اختيار آمريكا بود. اروپاى شرقى هم در
اختيار آن يكى بود. بقيه جاهاى دنيا نيز همينطور. همه دنيا، به رهبرى آمريكا و
شوروى، آن روز متّفق القول شدند براى اينكه ايران را در اين جنگ شكست دهند و نتوانستند."
*** ملت ایران با قدرت معنوی و اسلامی خود بر تمام قدرت مادی شرق و غرب فائق آمده است
ایشان تاکید می کنند: "اينكه مالِ تاريخ گذشته نيست. اين مالِ
همين چند سال قبلِ خودِ ماست. آحاد ملت ايران به چشم خودشان ديدند. مگر نبود كه اين
دو قدرت متّحد شدند براى اينكه شايد بتوانند خوزستان را از ايران جدا كنند؟! شايد
بتوانند جمهورى اسلامى راذليل كنند، ضعيف كنند، سرنگون كنند و نتوانستند؟! مگر غير
از اين است؟! آن روز دو قدرت بودند، هر دو هم قوى، هر دو هم در قضيه ايران، متّحد و
نتوانستند كارى كنند.
امروز اينها چه كار مىتوانند بكنند؟! چرا مىترسيد؟! چرا قرآن را نمىخوانيم كه اينقدر تكرار مىكند: «الذين قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ايماناً و قالوا حسبنا اللَّه و نعم الوكيل.» چرا از دشمن مىترسيد؟! دشمنِ ضعيف، دشمنِ ناتوان، دشمنى كه همين امروز هم براى اينكه ايران را زير فشار قرار دهند، دريوزگى اروپا را مىكند. سراغ اين كشور و آن كشور اروپايى مىرود كه «بياييد با ما همدست شويد، شايد بتوانيم به ايران فشار بياوريم.» اين، دليلِ اين نيست كه به تنهايى نمىتواند فشار بياورد؟! اين، دليل بر اين نيست كه اين ملت عظيم، با اين قدرت معنوى و اسلامى، بر قدرت مادّى او، تا به حال فائق آمده است؟! چرا فكر نمىكنند؟!"
رهبر انقلاب در پایان این دیدار به دانشجویان متذکر می شوند: "اين وضعِ دانشگاهى كه امروز هست، من به شما صريح بگويم: من اين وضعيت را نمىپسندم. دانشجويى كه اصلاً نفهمد در دنيا چه مىگذرد، اين دانشجو، دانشجوى زمان خودش نيست؛ دانشجو بايد درك سياسى داشته باشد،
بنده در قضاياى تاريخ اسلام اين مطلب را مكرّراً گفتهام، چيزى كه امام حسن مجتبى عليهالسّلام را شكست داد، نبودن تحليل سياسى در مردم بود. چيزى كه فتنه خوارج را بهوجود آورد و اميرالمؤمنين عليهالسّلام را آنطور زير فشار قرار داد و قدرتمندترين آدم تاريخ را آنگونه مظلوم كرد، نبودن تحليل سياسى در مردم بود واِلّا همه مردم كه بىدين نبودند. تحليل سياسى نداشتند. يك شايعه دشمن مىانداخت؛ فوراً اين شايعه همه جا پخش مىشد و همه آن را قبول مىكردند."
ادامه دارد...