این گل که مدتیست تب زرد می کند
او را نسیم صبح ز خود طرد میکند
آقا ! برای « دیدن » من نسخهای بپیچ
چندیست استخوان دلم درد میکند !!
گفتی که اصلاً آه برای تو خوب نیست
این اشکهای تلخ مرا مرد میکند!
سکوی عشق من به تو این خاک تیره است
دارد ولی مرا ز تو دلسرد میکند
گفتی چنین مسوز ، جوانمرگ می شوی
آقا مرا غم تو جوانمرد میکند
من راضیم که عشق جگرسوز مدتیسیت
با من هرآنچه با دل تو کرد میکند!