به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ؛ زهرا شکوهی، زن قصابی است که هر روز با چاقو، ساطور، خون و گوشت سر و کار دارد و شغلش را هم خیلی دوست دارد ؛ او 12 سال میشود که در کنار همسرش مغازه قصابی را میچرخاند
اصلا اسم قصاب کافی است تا تصور ساطور و گوشتهای آویزان و مردهای قصاب با هیکل درشت و سیبیلهای از بناگوش در رفته و صدای بلند و داش مشتی را به ذهن هر کس بیاورد. برای همین در یک محله، وقتی قصابی غیر از این مشخصات را داشته باشد معروف میشود و دهان به دهان میچرخد که فلان محله قصابش با قصابهای معمول فرق دارد.
مثل قصاب محله پل ششم بلوار ابوذر که قصابش با همه قصابهای شهر فرق میکند. وقتی پا به این قصابی بگذارید نه تنها با یک مرد سیبیل از بغل بناگوش دررفته روبهرو نمیشوید؛ بلکه با یک زن قصاب برخورد ميكنيد که شاید در لحظه اول باورتان نشود و مجبور شوید چند بار پلک بزنید یا بگویید: «معذرت میخواهم مثل اینکه مغازه را اشتباهی آمدهام.» اما باید خانم قصاب با روپوش سفید و چاقو به دست را باور کنید و اگر تا به حال قصاب زن ندیدهاید دیگر میتوانید ببینید!
کنار پارک گلگشت، قصابی وجود دارد که زن و شوهری آن را سالهاست میچرخانند و گوشت و مرغ هم محلهایهای خود را تامین میکنند. زهرا شکوهی 12 سال است که در کنار همسرش، عباس اسماعیلی مشغول به کار است و میگوید از همان ابتدا به شغل قصابی علاقهمند بوده و برای همین هیچ مشکلی با این شغل ندارد و میتواند تا سالهای سال این شغل را ادامه بدهد. در ابتدا تمایل زیادی برای مصاحبه کردن نداشت که بالاخره موفق به راضی کردن او شدیم و آنچه میخوانید گفتوگوی کوتاه هفتصبح با این زوج قصاب و هم محلیهای آنها است.
شاگردهایم خیانت میکردند
قصابی کوچه مسجد بلوار ابوذر آنقدر بزرگ نیست و تنها یک مغازه کوچک سه گوش را به خود اختصاص داده که یک یخچال و سنگی مرمر برای خرد کردن گوشت در آن قرار دارد و کمیجا برای زن ومردی که در آنجا مشغول به کار هستند. زمانی که به قصابی رسیدیم خانم قصاب، مشغول چرخ کردن گوشت بود و شوهرش در حال راهانداختن مشتری. عباس اسماعیلی 54 ساله از هفت سالگی در قصابی کار میکرده و حسابی در این شغل خبره است. وقتی از او میپرسیم که چطور شد اجازه داد همسرش در مغازه به او کمک کند، میگوید: «من در ابتدا شاگرد و کارگر داشتم. اما هرچه این کارگرها را عوض میکردم بی فایده بود. آنها نه تنها کار نمیکردند؛ بلکه خیانت هم میکردند و از دخل، پول میدزدیدند. پسر هم نداشتم که آنها را با خود بیاورم؛ ما سه دختر داریم. دو بار خیلی کلان از ما دزدیدند؛ یک بار13-14 سال پیش شش میلیون تومان و یک بار هم هفت میلیون تومان کسر آوردیم که فهمیدیم از ما میدزدیدهاند. 12 سال پیش بود که همسرم به من پیشنهاد داد برای کمک به مغازه بیاید و به جای اینکه شاگرد بگیریم خودش کارهای نظافت مغازه را انجام دهد تا من بتوانم با خیال راحت به کارهای خارج از مغازه برسم.» اما همین شاگرد ساده که برای نظافت کردن آمده بود به جایی میرسد که تمام کارهای یک قصاب کار بلد را یاد میگیرد و حتی میتواند به تنهایی برای خودش مغازه را بگرداند: «از همان اول که با عباس ازدواج کردم شغل قصابی را دوست داشتم و وقتی او کار میکرد به دستهایش نگاه میکردم تا خودم هم یاد بگیرم. عموهایم، همه قصاب هستند و خودم هم این کار را دوست داشتم. به همسرم پیشنهاد دادم که کم کم از گرفتن شاگرد منصرف شود و کار با چاقو و ساطور را یاد بگیرم. همسرم هم به من اعتماد کرد و هر وقت میرفت کشتارگاه یا اتحادیه من مغازه را میچرخاندم و مشتریها را راه میانداختم.»
با مشتریها مشکلی ندارم
زهرا 43 سال بیشتر ندارد و از 30 سالگی ساطور به دست گرفتن را آغاز کرده است. او از نگاه مردم و عکسالعمل هم محلهایهایش میگوید که در نگاه اول چه میکردند و چه میگفتند: «هر کس من را میدید، تعجب میکرد و میگفت اولین بار است که خانم قصاب دیده و من هم در جواب میگفتم دیگر از این به بعد خواهید دید. تا الان که 12 سال از آن تاریخ میگذرد تمام کارهایی که مربوط به قصابی است را یاد گرفتهام و میتوانم انجام دهم. با مردم هم خیلی راحت میتوانم ارتباط برقرار کنم و از آنجایی که ما بیشتر از 30 سال میشود که در این محله زندگی میکنیم مردم و هم محلهایها را میشناسیم و آنها هم ما را میشناسند و اصلا مشکلی با مشتریها ندارم. چون میدانند که معمولا من صبحها در مغازه هستم و عباس کارهای خارج از مغازه را انجام میدهد اکثر مشتریهایمان نیز زن هستند و دیگر ارتباط برقرار کردن با آنها کاری ندارد.»
غیر از ذبح، همه کار قصابی را انجام میدهم
خانم قصاب میگوید همه کار از دستش بر میآید و به راحتی میتواند گوسفند درسته را پوست بکند و شقه کند اما از کاری که همیشه دوری کرده، ذبح گوسفند بوده:«تا امروز ذبح گوسفند انجام ندادهام. نه اینکه نتوانم، خودم به این کار علاقه ندارم و هیچ وقت دلم نخواسته چنین کاری را تجربه کنم. اما غیر از ذبح گوسفند، همه کارهای دیگر مثل پوست کندن، شقه کردن، خرد کردن، شکستن استخوان و جدا کردن گوشت از استخوان را بلدم و به راحتی میتوانم انجام دهم.»
آنقدرها که میگوید خشن نشدهام
عباس و زهرا 25 سال است که با هم زندگی میکنند و ثمره این ازدواج سه دختر است که دوتای آنها را به خانه بخت فرستادهاند و یک نوه پسر هم دارند. زهرا میگوید دخترهایش با کار او نه تنها مشکل ندارند بلکه خوشحال هم هستند که مادرشان قصاب است و مدرسه هم که میرفتند معلم و مدیر مدرسه نیز میدانستند که مادر آنها قصاب است. در حال حاضر که دو تا از دخترهایش ازدواج کردهاند دامادهای آنها نیز با شغل مادر زنشان مشکلی ندارند. از آنجایی که قصابی شغل خشنی است و همیشه باید با چاقو و ساطور سر و کار داشت طبیعتا بر روحیه قصابها هم تاثیر میگذارد و آقای اسماعیلی هم حرف ما را تایید میکند و میگوید به هر حال شغل قصابی خشن است و بالاخره ساعتهای خیلی زیادی قصاب با گوشت و خون در تماس است و میتواند روحیه را کمیخشن کند: « قصابی روی اخلاق و مرام زهرا هم اثر گذاشته. ساطور، خون و گوشت اخلاقها را هم عوض میکند.»
وقتی عباس اسماعیلی این جمله را میگوید زهرا میخندد و میگوید: «آنقدرها که میگوید خشن نشدهام» و ما هم حرف او را باور میکنیم چون هیچ کدام از این زوج قصاب رنگ و بویی از خشونت قصابی را ندارند. عباس که در محله و خانه به اسم ابوالفضل معروف است اصلا جثهاش به قصابها نمیخورد و خیلی ریز نقشتر از یک قصابی است که بتواند گاو زمین بزند یا زورش برسد استخوان درشتی را از وسط به دو نیم تقسیم کند. اما زهرا میگوید نگاه به جثه ریزش نکنیم که کم از قصابهای درشت هیکل ندارد و در این سالها از پس همه کار برآمده است: «قصابها همه هیکلی درشت و سیبیلو هستند چون این کار زور بازو میخواهد. اما با اینکه جثهام نسبت به قصابهای دیگر ریزتر است، کار کردن برایم سخت نیست. با اینکه سبک وزن هستم اما میتوانم کارهای سخت را به راحتی انجام دهم.»
همسر من تنها زن قصاب اتحادیه است
عباس میگوید همسر او در اتحادیه، تنها زن قصاب است؛ اما چندان مایل نیست او را به اتحادیه ببرد و خودش همه کارهای خارج از مغازه را انجام میدهد. با اینکه چندین بار اتحادیه از او خواسته که همسرش را با خود به همراه بیاورد یا در عکسی زهرا شکوهی نیز حضور داشته باشد اما اجازه نداده و نمیخواسته زیاد در میان آن مجموعه مردانه حضور داشته باشد: «زهرا در اتحادیه پرونده هم دارد و به احتمال خیلی زیاد تنها قصاب زنی است که در سطح شهر تهران مشغول به کار است. البته هستند خانمهایی که در قصابی کار میکنند، اما کار با چاقو و ساطور را بلد نیستند و این در حالی است که همسر من خیلی خوب بلد است با گوشت و چاقو کار کند. آنقدر خوب میتواند این کار را انجام دهد که در هفت دقیقه یک گوسفند درسته را میتواند شقه کند و من این کار را در پنج دقیقه انجام میدهم و از نظر توان جسمیکم نمیآورد و از طرف دیگر تا به حال با چاقو دستش را آنطور نبریده که کارش به بیمارستان و بخیه برسد.»
گویا همسر آقای اسماعیلی کمک دست خیلی خوبی برایش است چون نه تنها در کارهایی که با گوشت سر و کار دارد به او کمک میکند بلکه حساب و کتاب تمام کارهای مغازه هم در دست زهرا است و به این کارها هم رسیدگی میکند. او با اینکه ساعتهای زیادی را بیرون از خانه است اما مدیریت خانه را هم به خوبی انجام میدهد و نه تنها مردم محل از کارش راضی هستند بلکه همسر و فرزندانش هم در خانه و نوع مدیریتش راضیاند.
منبع: روزنامه 7 صبح