به گزارش خبرنگار سیاسی باشگاه خبرنگاران اگر جمهوری اسلامی ایران از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی که مبدا استقلال و آزادی ملت ایران است، روابط سیاسی خود را با دولت سلطه جوی آمریکا قطع کرده است، در واقع اين يك حركت متقابل ناشى از خشم انقلابى دربرابر خیانت ها، خنجرزدن ها، توطئه ها، کودتاها و ضرباتی است که این دولت استکباری از سال 1320 تا کنون به ملت مظلوم ایران وارد کرده است.
امروز آمريكايي ها وقتى مىخواهند تاريخ دشمني هاى بين دولت آمريكا و دولت ايران را بيان كنند، از قضيه تسخیر سفارت آمریکا در تهران (13آبان1358) شروع مىكنند، در حالى كه تاريخ از آنجا شروع نمىشود؛ آن جلد از کتاب تاریخ که جنایات و خیانت های آمریکا علیه ایران را در خود ثبت کرده است، قطورتر از ان است که دولت مردان و رسانه های آمریکایی بخواهند آن را نادیده بگیرند.
علی رغم روشن بودن مواضع جمهوری اسلامی ایران دربرابر موضوع مذاکره ایران و آمریکا، این موضوع مجددا به دنبال تغییر و تحولاتی که جهان دست خوش آن شده است، از سوی بعضی از دشمنان و دوستان (نادانسته) در داخل و خارج از ایران مطرح شده است؛ این روزها زمزمه های باید و نباید مذاکره با آمریکا در دوکشور شنیده می شود اما...
آنچه نقشه راه مذاكرات تهران - واشنگتن را تعيين ميكند، بيانات و رهنمودهاي رهبر معظم انقلاب است، كه از زمان آغاز رهبري ايشان در سال 1368 تا كنون بيتغيير و بر اساس مطالبات و منافع ملت ايران بيان شده است.
باشگاه خبرنگاران در اين مقطع زماني كه بار ديگر موضوع تاريخي مذاكره آمريكا با ايران مطرح شده است، در غالب سلسله گزارشهایی به بازخواني بيانات مقام معظم رهبري طي 23 سال گذشته پرداخته است.
تاکنون بیانات معظم له از سال 1368 تا 1375 در غالب گزارش هایی با عناوین:
"مذاكره يعني معامله؛ از انقلاب اسلامي چه چيز را به آمريكا بدهيم، كه بخواهيم چيزي از او بگيريم؟" ،
"خوردن یک فنجان قهوه پشت میز مذاکره با آمریکا تازه اول شروع تحمیلات است"
"روزى كه اين مردك سادهدل خام اعلام كرد مىخواهد روابط اقتصادى آمريكا با ايران را ممنوع كند بنده از تهدل خوشحال شدم " بازخوانی شده است.
در این گزارش نیز بیانات حضرت آيت الله خامنهاي با موضوع مذاکرات ایران و آمریکا 1376 يادآوري می شود:
***بسيارى از كشورهايى كه آمريكايي ها بدترين خيانت ها را به آنها كردهاند، كسانى بودهاند كه با آمريكا ارتباط دوستانه داشتهاند
مقام معظم رهبری 14آذر 1376 در
دیدار جمعی از دانشآموزان و دانشجویان بابیان اینکه جمهوری اسلامی با پایبندی به
اسلام هرگز زیر بار حرف مستکبران نخواهد رفت، می فرمایند: معنى ندارد و ممكن نيست كه
كسى معتقد به اسلام باشد، ذرّهاى پايبند به اسلام باشد، ولى زير بار زور برود و ظلم
را قبول كند. در اسلام، همان قدر كه ظلمكردن بد است، تسليم ظلم شدن هم همانقدر بد
است. شما در دعاى مكارمالاخلاق مىبينيد كه امام سجّاد مىگويد: «ولا اظلمن و انت
مطيق للدفع عنى و لا اظلمن و انت قادر علىالقبض منى». در قرآن مىفرمايد: «لاتَظلمون
و لاتُظلمون»؛ نه ظلم كنيد، نه قبول ظلم كنيد و زير بار ظلم برويد. مگر ممكن است
كسى مسلمان باشد، اعتقاد به اسلام داشته باشد، درعينحال ظلم و زور را از هر كسى قبول
كند؛ چه برسد به دشمن ديرينهى ملت ايران - يعنى آمريكا - كه اين همه به ملت ايران
ضربه زده است.
ایشان می افزایند: از اين جاست كه از نظام جمهورى اسلامى با همه وجود {از آمریکا} بيزارند و با آن دشمنند و در صدد معارضه و مبارزه با آن هستند؛ چون مىدانند كه ملت ايران و نظام جمهورى اسلامى حاضر نيست زير بار تحميل آنان برود.
البته سياست هاى تبلغاتيشان را هم تنظيم مىكنند. مرتّب بهطور غيرمستقيم تبليغ مىكنند؛ در داخل هم ايادى دارند. اين ايادى كه عرض مىكنم، نه كسانىاند كه حتماً از دستگاه جاسوسى آمريكا پول گرفته باشند؛ بعضى نوكر بىجيره و مواجبند! كسانى هم دارند كه اين حرف ها را تبليغ مىكنند كه مگر مىشود انسان با آمريكا قطع رابطه باشد؟ اگر قطع رابطه باشيم، نمىشود زندگى كنيم! اگر رابطهمان را برقرار كنيم، اگر اقلّاً با آمريكا مذاكره كنيم، همه مشكلات ما برطرف مىشود! از اين حرف ها هم رايج مىكنند؛ حرف هايى كه پوچ و بىمغز و بهكلّى عارى از حقيقت است.
معظم له در این دیدار یادآور می شوند: بسيارى از كشورهايى كه آمريكايي ها بدترين خيانت ها را به آنها كردهاند، كسانى بودهاند كه با خود آمريكا هم ارتباطات دوستانه داشتهاند! آمريكايي ها ملاحظه كسى را نمىكنند؛ فقط ملاحظه منافع خودشان را مىكنند. رابطه، مشكلى را حل نمىكند. مذاكره با آمريكا كه پيشتر گاهى بعضى كسان در گوشه و كنار مىپراندند و چيزى مىگفتند كه مذاكره كنيم يا رابطه برقرار كنيم - البته خوشبختانه كسى ديگر از اين حرف ها نمىزند - هيچ مشكلى را از ملتى كه مىخواهد تسليم آمريكا نشود، حل نمىكند؛ مگر ملت بخواهد تسليم آمريكا شود، كه چنين چيزى هم محال است.
مسأله
آنها، مسأله ايستادگى ملت و دولت ايران در مقابل خواستهها و مطامع خودشان است. علاج
اين افزونطلبى و ديكتاتورمآبى و زيادهطلبى هر دولتى، ايستادگى و مقاومت در برابر
آن است. براى ما، آمريكا خصوصيتى هم ندارد. عرض كردم، مسأله ما، مسأله استكبار است؛
منتها دولت آمريكا، دولت مستكبرى است. هر دولت ديگر هم كه همين خصوصيت را داشته باشد،
بخواهد زور بگويد و بخواهد فشار بياورد، ملت ايران با او همينطور خواهد بود.
***تجربه فشار وارد آوردن روى ملت ايران، تجربه موفقى برای دشمنان نيست
حضرت آیت الله خامنه ای همچنین تاکید می کنند: همه بايد بدانند كه ملت ايران زير بار فشار نمىرود و زور را قبول نمىكند. تجربه فشار وارد آوردن روى ملت ايران، تجربه موفقى نيست؛ اين را همه بايد بفهمند. علاج در مقابل اين فشار هم، ايستادگى و قدرت روحى و شجاعت در برخورد و سخت كاركردن است. اين، علاج كار است؛ كمااينكه تا امروز ملت ايران همينگونه عمل كرده است و بحمداللَّه پيش هم رفته است.
***بعضی با تکرار موضوع مذاکره
با آمریکا مىخواهند قبح آن را بریزند؛ مثل كارى كه سرِ قضيه اسرائيل با اعراب كردند
رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه 26 دی ماه 1376 تهران درباره اهداف کسانی که دائما می گویند ایران می خواهد با آمریکا مذاکره کند، می فرمایند: هدف، چند چيز است: يكى اينكه اينها مىخواهند آن چيزى را كه تا امروز وسيله وحدت ملت ايران بوده است، به وسيله اختلاف ملت ايران تبديل كنند. تا به حال آحاد ملت ايران به خاطر اينكه مىدانستند دولت آمريكا دشمن آنهاست، در مقابل دشمنى آمريكا، اگر يك وقت اختلافات جزئى هم داشتند، كنار مىگذاشتند و متّحد مىشدند. مقابله با آمريكا، يكى از وسايل وحدت اين ملت بوده است. اينها مىخواهند با اين جنجال ها، همين وسيله وحدت را، به وسيله اختلاف تبديل كنند. اين عليه آن، آن عليه اين. اين بگويد مذاكره، آن بگويد مذاكره چه فايدهاى دارد؛ آن يكى بگويد چه ضررى دارد؟ يك عدّه از اين طرف بحث كنند، يك عدّه از آن طرف بحث كنند! واينها هم اين وحدت عظيم ملى را كه ملت ايران در مقابله با حضور دشمن دارد، به اختلاف ملت ايران تبديل كنند.
ایشان درباره هدف دیگر این گروه می فرمایند: "هدف دوم اين است كه مىخواهند با تكرار اين قضيه - مذاكره و رابطه با آمريكا - قضيهاى را كه در چشم ملت ايران، به دلايلى منطقى، يكى از زشتترين چيزهاست، قبحش را از بين ببرند. تا حدّى كه در نماز جمعه مىشود حرف زد، خواهم گفت كه دلايل منطقى آن چيست. مىخواهند قبح اين را از بين ببرند؛ مثل كارى كه سرِ قضيه اسرائيل با اعراب كردند.
يك روز بود كه دولت هاى عرب، صحبت كردن با اسرائيل، رابطه با اسرائيل و حتّى آوردن اسم اسرائيل را يكى از كارهاى بسيار زشت مىدانستند. اينها با مطرح كردن و پيش كشيدن اين قضيه، آنها را يكى يكى از صفوف ملت عرب خارج كردند و بار را به گردن او انداختند. بتدريج كارى كردند كه قبح اين قضيه ريخت؛ حتّى دولت هايى كه در مرزهاى اسرائيل نيستند و هيچ خطر و ضررى هم از اسرائيل نمىبينند، در خانه خودشان نشستهاند و صحبت از مذاكره با اسرائيل مىكنند! واقعاً چه لزومى دارد؟ اما مىكنند؛ چون قبحش ريخته است.
*** آمريكا در پى اين است؛ يك ابرقدرت در رأس امپراتورى بزرگى به اسم دنيا باشد
حضرت آیت الله خامنه ای می افزایند: هدف سوم اين است كه اصل مذاكره با ايران، براى آمريكا به عنوان ابرقدرت، بسيار مهم است. ممكن است بعضى تعجّب كنند و بگويند مگر ايران چيست كه براى آمريكاى ابرقدرت، مهم است كه با ايران پشت ميز مذاكره بنشينند؟! بله، بسيار مهّم است. اتّفاقاً چون ابرقدرت است، برايش خيلى مهّم است. ابرقدرت، يعنى آن قدرتى كه از همه قدرتهاى سياسى دنيا بالاتر است و مىتواند اراده خود را بر آنها تحميل كند.
يك روز دو ابرقدرت در دنيا بودند - آمريكا و شوروى - و هر كدام منطقه نفوذى داشتند؛ هر كار هم مىخواستند، مىتوانستند بكنند. حتّى آمريكا در مقابل آن دشمن، موشك هاى آمريكايى - كروز و غيره - را در كشورهاى اروپايى مستقر كرده بود؛ بيچاره اروپايي ها هم چارهاى نداشتند، حرفى هم نمىزدند؛ چون به عنوان دفاع در مقابل شوروى سابق بود. شوروى هم در منطقه نفوذ خودش، اين كارها را مىكرد. امروز كه شوروى از بين رفته است؛ آمريكا مدّعى است و به شدّت در پى اين است كه نظام يك قطبى در دنيا به وجود آيد؛ يك ابرقدرت در رأس امپراتورى بزرگى كه اسمش دنياست!
اين مطلبى كه عرض مىكنم، حرفى است كه صاحبنظران سياسى آمريكا از گفتن آن ابايى ندارند. در مطبوعات آمريكايى، مقالات سياسى فكرى با همين مضمون چاپ مىشود. در همين حدود يك ماه پيش، در يكى از مطبوعات آمريكايى ديدم كه يك نويسنده معروف سياسىنويس آمريكايى به دنيا خطاب مىكرد كه «چه عيبى دارد كه در رأس يك امپراتورى واحد جهانى، آمريكا قرار داشته باشد؟! آمريكا امروز چنين و چنان است!» آنها اصلاً ادّعايشان اين است؛ دنبال اين هستند.
***جمهورى اسلامى و ملت ايران، هيبتشكن ابرقدرت آمريكا در دنيا شدند
ایشان در ادامه می فرمایند: حال ابرقدرتى با اين همه ادّعا، با اين همه باد و بروت جهانى و سياسى، يك جا هست كه برايش ارزش و اعتبار و احترامى قائل نمىشوند؛ آن يك جا كجاست؟ جمهورى اسلامى ايران. جمهورى اسلامى و ملت ايران، هيبتشكن ابرقدرت آمريكا در دنيا شدند. من بارها عرض كردهام كه عمده قدرت ابرقدرتها، متّكى به هيبتشان است؛ هيبت آنهاست كه مىتواند كار كند. اينها همهجا كه وارد ميدان نمىشوند، تير و تفنگ كه به كار نمىبرند؛ تشر و هيبتشان است كه رؤساى دولت ها و رؤساى احزاب سياسى دنيا را وادار مىكند كه دست و پايشان در مقابل اينها بلرزد و كوتاه بيايند.
براى آمريكا مهم است كه ايران اسلامى كه از روز اوّل به دلايل روشنى در مقابل آمريكا ايستاد و تسليم آمريكا نشد و گفت كه با آمريكا مذاكره نمىكنم، حالا بگويد كه بسيار خوب، چَشم، ما هم مذاكره مىكنيم! مىگويند بفرما، ابرقدرتى كامل شد! اين منطقهاى هم كه زير بار نمىرفت، زير بار آمد؛ اينجا هم عتبه را بوسيدند! بنابراين، صِرف مذاكره برايشان خيلى مهّم است.
معظم له در خطبه های این نمازجمعه تاکید می کنند: البته در مورد رابطه، اينطور نيست؛ بعد خواهم گفت. آمريكايي ها نسبت به رابطه، طور ديگرى فكر مىكنند. آن چهكه براى آنها خيلى مهّم است، مذاكره است. مىخواهند ايران پشت ميز مذاكره بنشيند؛ بعد كه مذاكره شروع شد، آنوقت سرِ رابطه داستان ها و حكايت ها دارند.
نكته دوم براى اينكه مذاكره با ايران براى آمريكا اهميت دارد، اين است كه حركت جمهورى اسلامى و ملت ايران موجب شد كه احساسات اسلامى در هر گوشه دنيا بيدار شود؛ در آسيا، در آفريقا و حتّى در اروپا، مسلمانان با نام اسلام، احساسات اسلامى خودشان را سرِ دست گيرند و مبارزهاى را به نحوى شروع كنند. بعضى از اين مبارزات، مبارزات سياسى با دولت هاست. بعضى از اين مبارزات، مبارزات اصلاحى است؛ بالاخره مشغول مبارزه هستند. همه اينها، از اين قلّه جمهورى اسلامى و امام و اين ملت، سرازير شدهاند.
***اگر جمهورى اسلامى پاى ميز مذاكره با آمريكا بنشیند، خيال آمريكا از بسيارى از مبارزات دنياى اسلام آسوده می شود
حضرت آیت الله خامنه ای می فرمایند: من كسانى را در دنياى اسلام مىشناسم و اطّلاع دارم كه مذهب اهلبيت را بدون هيچگونه تبليغى، فقط براى خاطر قضاياى جنگ{دفاع مقدس} قبول كردند. همين كه شما جوانان، شما جانبازان، شما ايثارگران به ميدان جنگ مىرفتيد و اين خبرها در دنيا به همين شكل منتشر مىشد؛ همينكه مادران آنطور شجاعانه مىايستادند و آن شجاعتها را به خرج مىدادند، عدّهاى را در دنيا مسلمان كرد، عدّهاى از مسلمانان را شيعه كرد، عدّه بيشترى را عاشق انقلاب و عاشق امام و ملت ايران كرد و احساسات اسلامى بروز كرد. در حقيقت، قطب همه اينها، ملت ايران و نظام جمهورى اسلامى است.
اگر جمهورى اسلامى با آمريكا پشت ميز مذاكره بنشيند، آمريكاييها خيالشان از اين جهت راحت مىشود؛ به هرجايى در دنيا مىگويند: شما براى چه تلاش مىكنيد؟ شما كه مثل ايران نخواهيد شد، به پاى ايران كه نخواهيد رسيد! هر چه بشويد، يك ملت و يك نظام و آن شكوه و شجاعت را كه پيدا نخواهيد كرد؛ آنها هم بالاخره مجبور شدند و اينجا پاى ميز مذاكره آمدند؛ شما ديگر چه مىگوييد؟! يعنى با تسليم ملت ايران و نظام جمهورى اسلامى ايران به نشستن پاى ميز مذاكره با آمريكا، خيال آمريكا از بسيارى از اين مبارزات دنياى اسلام آسوده خواهد شد.
آمريكا در پى يك جواب است؛ بايد كارى كند كه به آنها {ملت ها و دولت هایی که به فکر استقلال از آمریکا هستند} اينطور تفهيم شود كه: «ديديد، اين محاصره اقتصادى و همين فشارهايى كه ما عليه جمهورى اسلامى به خرج داديم، بالأخره جمهورى اسلامى را هم خسته كرد و مجبور نمود كه او هم بيايد و زانو بزند و از آن پايگاه و از آن گردن برافراشتهاى كه داشت، بناچار پايين آيد!». اين را به دولت هايى كه پيرو و تابعش هستند، تفهيم كند كه: «نخير؛ اينطور هم نيست كه شما خيال كنيد كسى كه با ما نباشد، مىتواند از آسيب در امان بماند. جمهورى اسلامى هم بالاخره مجبور شد بيايد»
رهبر معظم انقلاب درباره دلیل دیگری که مذاكره را براى آمريكايي ها به عنوان يك ابرقدرت مهم می کند، می فرمایند: در مصاف دو قطب مبارز كه الان نوزده سال يا بيست سال است كه در صحنه سياسى عالم، مبارزه مىكنند - قطب استكبار و قطب اسلام - قطب استكبار به رهبرى آمريكا، و قطب اسلام به محوريّت نظام جمهورى اسلامى تا به حال گسترش و پيشرفت، متعلّق به قطب اسلام بوده است.
اينها مىخواهند با شايعه مذاكره جمهورى اسلامى - كه بگويند جمهورى اسلامى تسليم شد؛ طرف ما آمد و مجبور شد كنار بيايد و با ما مذاكره كند - اينطور وانمود كنند كه در اين مصاف، بالاخره قطب اسلامى شكست خورد و مجبور به عقبنشينى شد و قطب استكبار در اين مصاف پيروز گرديد.
***این که موضع ما برای مذاکره چیست چيزى نيست كه حالا من بخواهم آن را بيان كنم؛ امام بارها فرموده اند
حضرت آیت الله خامنه ای با طرح این سوال که "موضع ما برای مذاکره چيست؟" تصریح می کنند: موضع ما بارها گفته شده است؛ چيزى نيست كه حالا من بخواهم آن را بيان كنم. امام بارها فرمودند، بعد از امام هم ما، مسؤولان سياست خارجى و كسانى كه در اين زمينهها حرف مىزدند و اقدام مىكردند، حرفها را گفتهاند. حرفها همان حرفهاست؛ حرفهاى محكمى است؛ حرفهايى نيست كه بشود امروز گفت و فردا از آنها برگشت؛ درعينحال من به طور مختصر عرض مىكنم.
معظم له می فرمایند: موضع انقلاب و موضع نظام جمهورى اسلامى اين است كه اوّلاً هر تصميمى كه ما براى انقلاب و به عنوان مواضع اصولى انقلاب بگيريم، بايد تابع استدلال باشد. ما اهل منطقيم. ما حكومتمان هم حكومت استدلال است، قوانينمان هم قوانين مستدل است، معارفمان هم معارف استدلالى است، مواضع سياسى ما هم مواضع استدلالى است. ممكن است يك وقت كسى نسبت به اين مواضع شعار بدهد - خيلى خوب؛ مانعى ندارد - اما پشت سرِ اين شعار، استدلال و برهان و منطق وجود دارد.
اساس اين منطق هم يكى نفع ملت ايران و مصالح كشور است، يكى هم اصول و عقايد و باورهايى است كه ملت ايران در راه اين باورها مبارزه و مجاهدت كرده، شهيد و جانباز داده، ايستادگى كرده است و مردم دنيا را متوجّه خودش كرده است. مواضع ما تابع اين چيزهاست. حال من در سه عنوان كوتاه، مطلب را خلاصه مىكنم.
حرف اول اینکه وضع كنونى - يعنى قطع رابطه ما با آمريكا - نتيجه رفتار و وضع طبيعى استكبار آمريكايى است؛ در واقع، نتيجه مظلوميت ملت ايران است. حرف دوم اين است كه مذاكره با آمريكا، هيچ فايدهاى براى ملت ايران ندارد. حرف سوم اين است كه مذاكره و رابطه با آمريكا، براى ملت ايران ضرر دارد.
رهبر معظم انقلاب در تشریح نکته اول می فرمایند: اين قطع
رابطه، ناشى از رفتار آمريكاست. عزيزان من! سياست دولت آمريكا از سالهاى 1320 به بعد
- تقريباً سالهاى بيستويك و بيستودو - وارد كشور ما شد؛ بتدريج آمدند و نفوذ پيدا
كردند و يواش يواش جاى انگليسيها را گرفتند. در طول اين تقريباً بيستوهفت هشت سالى
كه آمريكاييها در اين كشور حضور قدرتمندانه داشتند، همه اهانتها و بديها و ستمگريهايى
كه يك دولت مستكبر با يك ملت مظلوم مىتواند انجام دهد، انجام دادند؛ منابع را بردند،
رژيم مستبد پهلوى را تقويت كردند، به مسؤولان ما اهانت كردند، به مردم اهانت كردند،
كاپيتولاسيون را آوردند، حكومتهاى ملى را سرنگون كردند و خيلى جنايات كه واقعاً اگر
كسى بخواهد جنايات آمريكا را در طول مدّت تقريباً بيستوهفت، هشت سال قبل از انقلاب
بنويسد، يقيناً يك كتاب قطور خواهد شد.
***نه آمريكا
براى ايجاد مشكلات دستش باز است و نه رابطه و مذاكره معجزهگرىاى
براى رفع مشكلات دارد
ایشان در ادامه می افزایند: عنوان دوم اين است كه رابطه و مذاكره با دولت آمريكا، به حال ملت ايران هيچ فايدهاى ندارد. امروز از چيزهاى جالب اين است كه دست هاى آمريكايى و تبليغات آمريكايى در دنيا اينگونه شايع مىكنند كه ملت ايران مشكلاتى دارد؛ راهحل و كليد اين مشكلات هم اين است كه بيايد با آمريكا مذاكره كند! تو گفتى و من باور كردم! مذاكره، هيچ فايده قابل ذكرى براى ملت ايران ندارد. البته ضررهايى دارد كه بعد عرض مىكنم؛ اما اصلاً فايده ندارد.
كسى كه خيال كند اگر ما با آمريكا مذاكره كرديم، محاصره اقتصادى و قانون «داماتو» و ... از بين خواهد رفت، اشتباه كرده است. اوّلاً هر كدام از رفتارهاى آمريكا با ايران، بعد از مدّتى محكوم به شكست شده است. مگر بار اوّلى است كه اينها اينطور با ما رفتار مىكنند؟ مگر بار اوّلى است كه تهديد مىكنند؟ مگر بار اوّلى است كه محاصره اقتصادى مىكنند؟ مگر بار اوّلى است كه اينها راه مىافتند و به اين كشور و آن كشور مىگويند كه شما با ايران فلان معامله را نكنيد، يا فلان قرارداد را نبنديد؟ بار اوّل كه نيست؛ هميشه اينطور كردهاند. ما در اين هجده، نوزده سال، همه پيشرفتهايى كه به دست آوردهايم؛ همه كارهاى برجستهاى كه دولتهاى ما در اين چند سال كردهاند، در همان حالى بوده كه آمريكا نمىخواسته است. مگر به خواست آمريكاست؟!
خيال نكنيد كه حالا اگر با آمريكا رابطه برقرار شد، يا مذاكره شد، ديگر از سوى آمريكا، اندكى حرف نازكتر از گل هم به جمهورى اسلامى گفته نخواهد شد؛ نه. بسيارى از كشورها با آمريكا رابطه هم دارند، خيلى هم روابطشان علىالظاهر در سطح جهانى خوب و صميمى و مؤدّبانه است؛ درعينحال آمريكا هرجايى كه لازم باشد، ضربه خودش را مىزند؛ محاصره اقتصادى مىكند، تحريم مىكند!
آمريكاييها مستكبرند. آدم مستكبر و دولت مستكبر، دنبال سبز كردن حرف خودش است. بنابراين، اينطور نيست كه رابطهبراى كشور ما فايدهاى داشته باشد؛ كه اگر رابطه نباشد يا مذاكره نباشد، اين مشكلات به وجود خواهد آمد و اگر اين مذاكره و رابطه انجام شد، مشكلات از بين خواهد رفت؛ نه. نه آمريكا براى ايجاد مشكلات آنچنان دستش باز است و نه رابطه و مذاكره اين چنين معجزهگرىاى براى رفع مشكلات دارد. هيچكدام از اينها نيست؛ بسته به توان ملت است، بسته به عُرضه يك حكومت است، بسته به اقتدار و عزّتخواهى ماست كه بتوانيم در مقابل آمريكا بايستيم و برطبق اراده و برطبق مصالح كشورمان اقدام كنيم.
حضرت آیت الله خامنه ای در تبیین حرف سوم می فرمایند: رابطه و مذاكره، براى ملت ايران و براى نهضت جهانى مضّر است. اولين ضرر اين است كه آمريكايي ها با ورود در اين ميدان، اينطور تفهيم خواهند كرد كه جمهورى اسلامى از همه حرف هاى دوران امام و دوران جنگ و دفاع مقدّس و دوران انقلاب صرفنظر كرده و گذشته است. اوّلين چيزى كه آمريكايي ها ادّعا مىكنند، اين است. اوّلين مطلبى كه در دنيا شايع مىكنند، اين است كه انقلاب اسلامى تمام شد و پايان گرفت؛ كمااينكه هموز هيچ چيز نشده، همين حرف ها را زمزمه مىكنند!
همين دو، سه روز قبل از اين، تلكسى ديدم كه رئيس يكى از دولتهاى آفريقايى - كه چند روز قبل از اين، يكى از مسؤولان ما حرفى را عليه آن دولت بر زبان رانده بود - مصاحبه كرده و گفته است كه بله، ايران مدّتى ادّعا مىكرد كه با آمريكا مخالف است؛ اما حالا مقدّمات جور مىكند براى اينكه بتواند با آمريكا دست دوستى بدهد! هنوز هيچچيز نشده، اينطور مىگويند! در دنيا، تبليغات و شايعات عليه ملت ايران و عليه جمهورى اسلامى و عليه دولت فضا را پُر خواهد كرد كه اينها از انقلاب برگشتند. اينها آبروى انقلاب را در دنيا در پيش مستضعفان خواهد برد، دلها را مردّد خواهد كرد، نهضت جهانى اسلامى را دچار افول خواهد كرد، استقلال ملت ايران را از دست او خواهد گرفت.
عزيزان من! يكى از ابعاد انقلاب اسلامى، مشتى بود كه به دهان وطنفروشان و وابستگان و دستگاههاى مزدور اجانب و دشمنان خارجى زده شد. در واقع، انقلاب، خشم ملت ايران در مقابل نفوذ خارجى بوده است. انقلاب، استقلال را به اين مردم داد. حال بعد از آنكه اين همه خون در راه اين استقلال ريخته شده است، مدّعيان آقايى بر اين كشور، مدّعيان مالكيت بر اين كشور - يعنى آمريكايي ها كه خودشان را مالك اين كشور مىدانستند - برگردند داخل اين كشور بيايند و خردهفرمايش و دخالت در كارها و نفوذ در دستگاه هاى گوناگون و جمع كردن دشمنان انقلاب كنند! مگر ملت ايران اجازه خواهد داد كه چنين چيزى انجام گيرد؟ مگر ملت ايران از انقلاب، از امام، از عظمت و از شوكت خود دست برداشته است كه اجازه دهد آمريكايي ها باز پايشان در اين مملكت باز شود؟
معظم له در خطبه های این نماز جمعه اعلام می کنند: مسأله ما، مسأله دولت آمريكاست؛ با ملت آمريكا بحثى نداريم. طرف ما ملت آمريكا نيست؛ ملت آمريكا هم مثل بقيه ملت هاى ديگر، خوبي هايى دارد، بدي هايى دارد؛ مربوط به خودشان است. مسأله، مسأله دولت آمريكا و رژيم آمريكاست، و رژيم آمريكا دشمن نظام جمهورى اسلامى و دشمن انقلاب و دشمن ملت ايران است، و اين را تصريح كردهاند و بارها هم گفتهاند. البته مصلحت خودشان نمىدانند كه اين را بر زبان آورند؛ ليكن باطن قضيه همين است كه با استقلال شما دشمنند، با اسلام شما دشمنند، با عزّت شما دشمنند، با ايستادگى شما در مقابل زيادهخواهيهايشان دشمنند؛ خيلى هم تلاش مىكنند كه بتوانند بلكه اينها را از بين ببرند.
ایشان در پایان تاکید می کنند: البته قانون الهى، عكس خواست آنهاست. قانون الهى اين است كه شما بمانيد، شما قوى شويد، شما پيروز شويد؛ انشاءاللَّه پيروز هم خواهيد شد و ما هيچ احتياجى به رابطه با آمريكاييها نداريم؛ همچنان كه رئيس جمهورمان هم در آن مصاحبه گفتند و ديگران هم تصريح كردند. الحمدللَّه خيلى خوب بود؛ هيچ احتياجى به مذاكره و و به رابطه با اينها نداريم و علىرغم ميل دشمنان ملت ايران، ملت ما انشاءاللَّه مدارج ترقّى و پيشرفت را روزبهروز بيشتر خواهد پيمود.
ادامه دارد...