چه نذرها که نکردم برای آمدنت
بیا عزیز که جانم فدای آمدنت
ببین که در شب تاریک بی شما بودن
گرفته دست به بالا گدای آمدنت
غروب جمعه رسید و پگاه ندبه ی صبح
گذشت و من نشنیدم صدای آمدنت
در اوج گریه نوشتم برایتان آقا
خدا کند که بمیرم به پای آمدنت
میان سجده ی بارانی ام برای شما
دعای عشق بخوانم، دعای آمدنت
برای آمدنِ تو نشانه ها دادند
مفیدها پیِ آن کوچه های آمدنت
هوای قلب من از دوری تو دل گیر است
صفا بیار خودت با صفای آمدنت
تمام ترسم از این است بی شما بروم
خودت بگو که کجایم ، کجای آمدنت؟
نگاه گرم زمین از فِراقْ بیمار است
خدا شفا دهدَش با دوای آمدنت
شدم (اسیرِ) همین هفته های پیوسته
«چه نذرها که نکردم برای آمدنت»