به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ، چندی است در مباحث آکادمیک و حوزوی و حتی در
افواه عمومی و علی الخصوص میان رجال سیاسی، بحث میزان ولایتمداری و نوع ولایت
پذیری و اینگونه مسائل بسیار مطرح می شود. رجل سیاسی شماره ی یک برای تقابل با رجل
سیاسی شماره ی دو استدلال می کند که ما وقتی تسلیم هستیم که ولی فقیه حکم کند و آن
یکی می گوید که ولی فقیه نائب امام زمان است و حرفش ولو حکم هم نباشد، حجت. امثال
این دو نوع تفکر امروز روز بسیار هستند و هرکدامشان بنا به استدلال هایی که ضعف و
قوت آن ها هم قابل بررسی است، تفکر خود را مطرح می کنند.
مباحثی که در زیر می آید، برگرفته از یک نوع
استدلال قرآنی است که صدالبته از منظر یک مجتهد سیاسی مطرح نمی شود، اما در نوع
خود بسیار قابل توجه است.
ما
هر روز حداقل ده بار در نماز خود آیه های "اهْدِنَا الصِّرَاطَ
الْمُسْتَقِيمَ / صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيهِمْ غَيرِ
الْمَغْضُوبِ عَلَيهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ(الفاتحة/6 و 7)" (ما را به راه
راست هدايت کن... راه کساني که آنان را مشمول نعمت خود ساختي؛ نه کساني که
بر آنان غضب کردهاي؛ و نه گمراهان) را تکرار می کنیم. خود قرآن هم می
فرماید: "وَمَنْ يطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ
أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيهِمْ مِنَ النَّبِيينَ وَالصِّدِّيقِينَ
وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا(النساء/69)"
(و کسي که خدا و پيامبر را اطاعت کند، (در روز رستاخيز،) همنشين کساني
خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛ از پيامبران و صديقان و
شهدا و صالحان؛ و آنها رفيقهاي خوبي هستند!)
در تفسیر نمونه ذیل این آیه آمده است که:
«در
اين آيه يکى ديگر از افتخارات کسانى که مطيع فرمان خدا و پيامبر (صلى الله
عليه و آله و سلم ) باشند بيان شده ، و در حقيقت ، امتيازاتى را که در
آيات قبل گذشت ، تکميل مى کند، و آن همنشينى با کسانى است که خداوند، نعمت
خود را بر آنها تمام کرده است (و من يطع الله و الرسول فاولئک مع الذين
انعم الله عليهم ).
و
همانطور که در سوره حمد، بيان شده است کسانى که مشمول اين نعمتند، همواره
در جاده مستقيم گام برمى دارند و کوچکترين انحراف و گمراهى ندارند.
سپس
در توضيح اين جمله و بيان کسانى که خداوند نعمت خويش را بر آنها اتمام
کرده است اشاره به چهار طايفه مى کند که در واقع ارکان چهارگانه اين موضوع
هستند:
1 - (انبيا) و فرستادگان مخصوص پروردگار که نخستين گام را براى هدايت و رهبرى مردم و دعوت به صراط مستقيم برمى دارند (من النبيين ).
2
- (راستگويان )، کسانى که هم در سخن راست مى گويند و هم با عمل و کردار
صدق گفتار خود را اثبات مى کنند و نشان مى دهند که مدعى ايمان نيستند بلکه
به راستى به فرمانهاى الهى ايمان دارند (و الصديقين ).
از
اين تعبير روشن مى شود که بعد از مقام نبوت ، مقامى بالاتر از مقام صدق و
راستى نيست ، نه تنها راستى در گفتار بلکه راستى در عمل و کردار که شامل
امانت و اخلاص نيز مى گردد، زيرا امانت همان صداقت در عمل است همانطور که
(راستگويى ) امانت در گفتار است ، و در مقابل آن ، هيچ صفت زشتى بعد از کفر
بدتر از دروغ و نفاق و خيانت در سخن و عمل نيست (بايد توجه داشت که صديق
صيغه مبالغه است و به معنى کسى است که سر تا پا راستى و درستى است ).
در
بعضى از روايات (صديق ) به على (عليه السلام ) و امامان اهل البيت (عليهم
السلام ) تفسير شده است و همان طور که بارها گفته ايم اين گونه تفسيرها
بيان مصداق روشن و عالى آيات است و معنى انحصار را نمى رساند.
3
- (شهدا) و کشته شدگان در راه هدف و عقيده پاک الهى ، و يا افراد برجسته
اى که روز قيامت شاهد و گواه اعمال انسانها هستند (و الشهداء).
4
- (صالحان ) و افراد شايسته و برجسته اى که با انجام کارهاى مثبت و سازنده
و مفيد و پيروى از اوامر انبياء به مقامات برجستهاى نايل شده اند (و
الصالحين ).
و به
همين جهت در روايات ما (صالحين ) تفسير به ياران برگزيده ائمه شده است ، و
اين نيز همانند آنچه در باره (صديقين ) گذشت از قبيل بيان فرد شاخص است.»
از
این رو و با این حجت قرآنی بد نیست نگاهی به مقالات شهید آوینی (مندرج در
کتاب "آغازی بر یک پایان" ) بیندازیم. دقت در تعابیری که سید شهیدان اهل
قلم بعد از وفات خمینی کبیر برای ابراز غم واندوه دل پیروان ولایت و در
بیعت با امام خامنه ای استفاده می کند، حقیقتاً لرزه بر اندام ها می
اندازد. تعابیری که اگر منجی موعود عصر نبود، به حق مصداقی جز امام خمینی
برای آن نمی توانستیم بیابیم. بهتر است به اصل متن نگاهی بیندازیم:
"ما
را گمان این نبود که هرگز بی او بمانیم. آخر او آیتی بود که «ثقلین» را در
وجود خود معنا می کرد، همه ی «ما تَرَکَ رسول الله» را، و ما می دانستیم
که زمین و زمان می گردند تا انسان هایی چون او، هر هزار سال یکی، پای به
دنیا گذارند. آخر آدم هایی چون او، قطب سنگ آسیبا افلاک اند، مصداق حدیث
«لولاک» اند و غابت الغایات وجود ... و حق است اگر با رفتن ایشان زمین از
رفتن باز ماند و آسمان نیز؛ خورشید سرد شود و ماه بشکافد و دریاها طغیان
کنند و بارانِ خون از آسمان ببارد و مؤمنین از شدت ماتم دق مرگ شوند؛ و اگر
نبود آن حجت غائب، تو بدان، بی تردید که همان می شد"1
شهید در انتهای همان مقاله در بیعت با امام خامنه ای می نویسد:
"اکنون،
ماییم و امانت او،دست بیعت از آستین اخلاص برآریم و در کف فرزند و برادرش و
تلمیذ مدرسه اش بگذاریم که اگر بعد از رحلت رسول الله ظهر حکومت اسلامی به
غروب خونین شهادت حسین بی علی و «شب بی قمر غیبت» انجامید، این بار امام
فرصت یافت تا وثیقه ی حکومت را به معتمدین خویش بسپارد و این خود نشانه ای
است بر این بشارت که این بار خداوند اراده کردهاست تا حزب الله و مستضعفین
رابه امامت و وراثت زمین برساند."2
صحبت اصلی اینجاست که عده ای از مسئولان نظام
اسلامی، باورشان به ولایت فقیه از جنش شهدا نیست. این باورهای بعضاً ناقص و بعضاً
آمیخته به نفاق (که انشاءالله هرچه زودتر در این افراد درمان یابد که اگر نیابد کلاهشان پس معرکه است) در مسائل سیاسی روز نقش های
اساسی بازی می کند. اما وظیفه ی ما در طراحی زمین بازی ای که از همه جهات به نفع
ولایت باشد، چیست؟ بد نیست مثالی از انتخابات دوم خرداد 76 بیاوریم. اگر مردم، آن
زمان صحبت هایی که سید شهیدان اهل قلم علیه خاتمی ایراد
فرموده بود را می دانستند، آیا هرگز راضی می شدند به او رأی دهند؟ منظور از
دانستن این نیست که هیچ کس از محتوای این صحبت ها خبر نداشته است، بلکه منظور این
است که اگر این سخنان برای مردم انقلابی ایران تبیین می شد، شاید هیچ وقت شاهد روی
کار آمدن امثال خاتمی با آن تیم غرب زده ی ضد اسلام نبودیم.
در پایان باید گفت یکی از ضروریات حرکت گفتمانی
در مسیر انقلاب اسلامی تبیین مواضع شهدا در راستای حمایت و جان فدایی در راه ولایت
فقیه و شخص ولی فقیه است. این مواضع به خوبی برای آنکه حجیت کلام شهید را بر مبنای
استدلال قرآنی فوق پذیرفته باشد، تمییز دهنده ی راه حق و شبه حق و باطل خواهد بود.
پینوشت:
1.
شهید آوینی - آغازی بر یک پایان – ص 15 – انتشارات واحه
2.
همان – ص 18